درس بعد

اجتهاد و تقلید

درس قبل

اجتهاد و تقلید

درس بعد

درس قبل

موضوع: اجتهاد و تقلید


تاریخ جلسه : ۱۳۸۳/۱۲/۱۹


شماره جلسه : ۵۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • کفايت عدل يا ثقه واحد در اثبات اجتهاد

  • دليل اول: سيره عقلائيه

  • اشکال وجود ردع از طرف شارع

  • سه جواب مرحوم خوئي(ره) از اين اشكال

  • مناقشات والد معظم استاد(دام ظله) بر اين سه جواب

  • جمع بندي استاد محترم

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


کفايت عدل يا ثقه واحد در اثبات اجتهاد

عرض كرديم كه مسلماً اجتهاد يا اعلميت با علم وجداني و يا با قيام بينه ثابت مي‎شود، اما بحثي كه واقع شده اين است كه آيا با خبر عدل يا ثقه واحد هم اجتهاد ثابت مي‎شود يا نه؟ که مجموعاً در كلمات سه دليل بر اين مدعا ذکر شده، كه با خبر عدل واحد يا ثقه واحد هم ثابت مي‎شود كه ببينيم آيا اين ادله تام است يا نه؟

دليل اول: سيره عقلائيه

دليل اول كه مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) (تنقيح، جلد اول، صفحه 174) بيان كرده‌اند اين است كه به سيره عقلائيه تمسك كنيم.

سيره عقلاء بر اين معنا استوار است كه در موضوعات خارجيه به خبر واحد عادل يا ثقه واحد اعتماد مي‎كنند و اگر نظري به آنچه كه در بين عقلاء متعارف است داشته باشيم، چنين معنايي را ملاحظه مي‎كنيم، مثلا يك نفر عادل يا ثقه به ما مي‎گويد: زيد آمد، زيد رفت، زيد گفت، زيد مرد، که آنچه كه مربوط به موضوعات خارجيه است، سيره عقلاء در آنجا بر اين است كه به خبر عدل يا ثقه واحد اعتماد مي‎كنند.

سيره عقلائيه را هم بايد به عدم ردع شارع ضميمه كنيم، که اگر سيره عقلائيه‎اي را شارع ردع نكرده باشد، ديگر اين سيره حجيت دارد و در اينجا هم گفته‎اند كه شارع اين سيره عقلائيه را ردع نكرده است.

اشکال وجود ردع از طرف شارع

مستشكل اشكال مي‎كند كه در رادعيت براي اين سيره عقلائيه، همين روايت موثقه مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَة كفايت مي‎كند، که امام(عليه السلام) فرمودند: «وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، که از اين قاعده كليه‎اي كه در ذيل اين روايت آمده، حصر استفاده مي‎شود، يعني در هر شيئي و در هر شبهه موضوعيه‎اي كه شك در حليت و حرمت آن داريد، بايد ظاهراً به حليت حكم كنيد، الا اينكه علم پيدا كنيد يا بينه قائم شود.

خوب امام(عليه السلام) هم در روايت در مقام اعطاء ضابطه كليه است، که مي‎فرمايد: «وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا»، هر چيزي که در حليت و حرمتش شك كردي همين طور است، «حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ».

پس از حصري كه در اين روايت است، استفاده مي‎شود که اگر علم يا بينه نبود، مثل اينجايي كه عدل واحد براي ما خبر مي‎دهد، اين هم فايده‎اي ندارد، اگر ثقه واحد خبر داد اين براي ما فايده‎اي ندارد.

پس اشكال اين شد که از اين روايت حصر را استفاده مي‎كنيم، که معنايش اين است كه ديگر خبر عدل واحد يا ثقه واحد اعتبار ندارد.

سه جواب مرحوم خوئي(ره) از اين اشكال

در اينجا مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) از اين اشكال سه جواب داده و نتيجه گرفته‌اند كه نسبت به اين سيره عقلائيه رادعي نداريم، لذا براي ما حجيت دارد و نظر شريف ايشان مي‎شود که خبر عدل واحد يا ثقه واحد هم حجيت دارد.

جواب اولشان اين است كه اين حصر را قبول نداريم و از «حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ» حصر را استفاده نمي‎كنيم، چون اگر مفيد حصر باشد، تخصيص اكثر لازم مي‎آيد، براي اينكه مي‎دانيم که با اقرار، استصحاب و حكم حاكم هم مي‎توانيم حرمتي را در موردي ثابت كنيم.

بنابراين چون خارجاً مي‎دانيم که مثبتات ديگري هم براي اثبات حرمت هست، كه تعدادشان هم كم نيست، سبب مي‎شود كه از اين روايت حصر را استفاده نكنيم.

جواب دومشان هم اين است که فرموده‌اند: مراد از لفظ بينه در اين روايت، همان بينه لغوي است، يعني همان جوابي كه قبلاً هم فرموده بودند، که بينه يعني «ما به البيان»، «ما يوضح الشيء و يبينه»، که كليش اين است كه آنچه كه بيان مي‎كند، آن وقت بايد دليل خارجي اقامه كنيم كه آيا عدل واحد هم مي‎تواند مبين باشد يا نه؟ که از راه سيره عقلائيه استفاده كرديم كه عدل واحد هم مي‎تواند مبين باشد.

جواب سومشان هم اين است که فرموده‌اند: اينكه در اين روايت امام(عليه السلام) خبر عدل واحد را ذكر نكرده، براي خصوصيت مورد اين روايت است، که در اين روايت در موردي كه براي حليت به قاعده يد تمسك مي‎كنيم، در مقابل قاعده يد خبر عدل واحد نمي‎تواند مقاومت و معارضه كند.

اينكه در اين روايت امام(عليه السلام) فقط بينه يا علم را مطرح كرده، براي حصر نيست، بلکه براي خصوصيتي است که در مورد اين روايت است.

به عبارت اخري فرموده‌اند که امام(عليه السلام) در مقام بيان چيزهايي بودند كه علي الاطلاق معتبرند، که بينه هم مطلقا معتبر است، اما خبر عدل واحد در مواردي كه در مقابلش قاعده يد است تاب مقاومت ندارد و لذا از اين جهت امام(عليه السلام) اين را بيان نکرده‌اند.

اين سه جوابي كه مرحوم آقاي خوئي(ره) داده و اثبات كرده‌اند كه اين سيره عقلائيه رادع ندارد، که اگر رادع از طرف شرع نداشت، سيره عقلائيه بر اعتماد بر خبر ثقه يا عادل است، لذا بايد بگوييم كه اگر يك نفر هم شهادت داد که زيد مجتهد است، همين كفايت مي‎كند.

مناقشات والد معظم استاد(دام ظله) بر اين سه جواب

والد معظم ما(دام ظله) در كتاب تفصيل الشريعه اين سه جوابي را كه ايشان بيان کرده مورد مناقشه قرار داده و نظر شريفشان بر اين است كه اين روايت مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَة عنوان رادع را دارد و در نتيجه خبر ثقه واحد يا عدل واحد در موضوعات كافي نيست.

مناقشه اول: عدم نياز به حصر براي اثبات رادعيت

خوب براي اثبات رادعيت مي‎خواستيم بگوييم كه اين روايت دلالت بر حصر دارد، مرحوم آقاي خوئي(ره) اشكال کرده‌اند كه از ذيل روايت حصر را استفاده نمي‎كنيم، چون حصر مستلزم تخصيص اكثر مي‎شود.

اما ايشان فرمودند: براي رادعيت نيازي به اثبات حصر نداريم، بلکه همين كه در اين روايت بينه را حجت كرديم و در بينه دو خصوصيت وجود دارد؛ يكي خصوصيت كمي و ديگري خصوصيت كيفي، يعني دو نفر باشند و عادل هم باشد، پس از اينكه امام(عليه السلام) فرمودند: «أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، ولو اينكه اصلاً در اين روايت ادات حصر هم نداشتيم، از خود «أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، استفاده مي‎كنيم كه غير بينه، يعني جايي كه خبر واحد عادل يا ثقه است، به درد نمي‎خورد.

توضيحش اين است كه گاهي مي‎خواهيم از راه مفهوم وصف يا مفهوم لقب كلمه بينه وارد بشويم، خوب اينها كه حجيت ندارند، لذا اگر در جايي مولا گفت: اگر بينه قائم شد، مثلاً نجاست ثابت مي‎شود، اين دليل نمي‎شود بر اينكه اگر غير بينه قائم شد، نجاست ثابت نشود، چون مفهوم وصف و لقب اعتباري ندارند.

اما در اين روايت، آن هم نسبت به خبر عدل واحد، دو نكته وجود دارد كه با توجه به آن دو نكته، از خود «أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، استفاده مي‎كنيم که خبر عدل واحد يا ثقه واحد اعتباري ندارد.

يك نكته اين است كه امام(عليه السلام) در مقام بيان ضابطه كلي است، لذا ولو ادات حصر هم نبود، چون مي‎فرمايد: بايد بينه قائم شود، مي‎گوييم: بينه اصطلاحي مراد است.

نكته دوم اين است که خبر عدل واحد چيزي متسانخ با بينه است و مباين با بينه نيست، -كه عمده فرمايش ايشان هم در اين قسمت است- اگر خبر عدل واحد يا ثقه واحد كافي بود، با توجه به اينكه بينه هميشه به تدريج محقق مي‎شود، يعني مثلا اول زيد شهادت مي‎دهد، بعد عمرو شهادت مي‎دهد و اين طور نيست كه در زمان واحد هر دو با هم شروع كنند و شهادت دهند، جعل حجيت براي بينه يعني دو شاهد لغو مي‎شود.

لذا اگر خبر عدل واحد معتبر باشد و امام(عليه السلام) بفرمايد: «أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، که بگوييم: بينه يعني دو عادل، اين لغو مي‌شود، چون خبر عدل و ثقه واحد هم‌سنخ با بينه است، بلكه بينه اين است كه اول عدل واحد خبر مي‎دهد، بعد نوبت به دومي مي‎رسد، که اگر خبر عدل واحد در موضوعات كافي بود، ديگر جعل حجيت براي بينه يعني دو شاهد لغو مي‎شود.

پس نمي‎خواهيم از راه مفهوم وصف و لقب وارد شويم، که اگر شارع فرمود: «أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»، مفهومش اين نيست كه اگر بينه نبود به درد نمي‎خورد، بلکه از اين راه مي‎خواهيم وارد شويم كه اولاً امام(عليه السلام) در مقام بيان ضابطه كليه است و خود مقام اقتضاء مي‎كند که اگر عدل واحد هم حجيت داشت، آن را بايد بيان مي‎فرمود.

نكته دوم كه مهم‎تر هست اين است كه خبر عدل واحد چيزي مباين با بينه نيست، بلكه عدل واحد اول خبر مي‎دهد، بعد هم يك عدل ديگر خبر مي‎دهد، که دو تايي با هم بينه مي‎شود، بنابراين اگر خبر عدل واحد در موضوعات حجت بود، ديگر جعل حجيت براي بينه لغو مي‎شد.

با توجه به اين دو نكته ايشان ‎فرمودند: از اين ذيل روايت مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَة، رادعيت آن را نسبت به سيره عقلائيه استفاده مي‎كنيم، يعني عقلاء در هر جايي كه گفتند: خبر عادل يا ثقه واحد كافي است، روايت مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَة اين سيره عقلائيه را رد مي‌كند.

مناقشه دوم: بينه به معناي اصطلاحي

اما اينكه مرحوم آقاي خوئي(ره) فرموده‌اند: بينه در اين روايت به معناي «ما به البيان» است، ايشان مي‎فرمايند: قبلاً هم اين را جواب داده و گفتيم که اصلاً در زمان صادقين(عليهما السلام) بينه به معناي اصطلاحي در روايات استعمال شده، حتي عرض كرديم که اصلاً از زمان خود پيامبر(صلوات الله عليه) بينه در روايات غالباً به معناي بينه اصطلاحي است، مثل «البينه علي المدعي و اليمين علي من انكر» و اينکه پيغمبر(صلوات الله عليه) فرمودند: «انما اقضي بينكم بالبينات و الايمان»، که اين بينه، همين بينه اصطلاحي در مقابل يمين است.

بنابراين در اين روايت و هر جا که قرينه نداشتيم بر اينكه آيا مراد معناي لغوي است يا معناي اصطلاحي؟ بايد بر معناي اصطلاحي حمل كنيم.

مناقشه سوم: عدم مانعيت ذکر خبر عدل يا ثقه واحد در روايت

مرحوم آقاي خوئي(ره) در جواب سوم فرموده‌اند: اينكه در روايت مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَة خبر عدل واحد را ذكر نكرده‌اند، براي اين است كه در مورد خود روايت قاعده يد وجود دارد، که ايشان در جواب فرمودند: اينكه در مورد روايت استناد حليت به قاعده يد است، نمي‎تواند مانع شود از اينكه خبر عدل واحد كه به زعم شما مي‎تواند در ساير موارد اعتبار داشته باشد، ذكر شود.

ايشان فرمودند: مگر قبول نداريد كه اين روايت در مقام بيان ضابطه كليه است، خوب اگر در مقام بيان ضابطه كليه است، ولو خبر واحد در مورد خود اين روايت كه مسئله قاعده يد است به درد نمي‎خورد، اما اين نمي‎تواند از ذكر حجيت خبر واحد عادل يا واحد ثقه مانع شود، بلکه در صورتي كه در جاهاي ديگر به درد بخورد، بايد ذكر كند، ولو در مورد روايت هم به درد نخورد.

اين هم اشكالاتي كه بر جواب‌هاي مرحوم آقاي خوئي(ره) هست.

جمع بندي استاد محترم

در نتيجه طبق نظر مرحوم آقاي خوئي(ره) در همه موضوعات خبر عدل واحد يا ثقه واحد حجيت دارد، مگر موضوعاتي كه شارع گفته: خبر يك نفر به درد نمي‎خورد، اما طبق نظر شريف والد معظم ما(دام ظله)، كبراي كلي اين است كه در هيچ موضوعي خبر عدل واحد يا ثقه واحد به درد نمي‎خورد، مگر مواردي كه دليل بر آن داريم.

در إخبار به وقت، همه فقهاء گفته‎اند که اگر يك نفر خبر داد که وقت نماز داخل شده، اين كافي است، در إخبار به عزل وكيل، در إخبار بايع به استبراء أمه، يا إخبار بايع به وزن مبيع، که بايع مي‎گويد: اين بيست كيلو است، در اينها فقهاء قائل شده‌اند، اما ديگر از اين موارد خاص تعدي نمي‎كنيم.

حال در اين جواب‌هايي كه از جواب‌هاي مرحوم آقاي خوئي(ره) داده شده، تاملي بفرماييد، دو دليل ديگر هم هست كه ان شاء الله فردا عرض مي‎كنيم.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین

برچسب ها :

اجتهاد و تقليد راه‌های احراز اجتهاد و اعلمیت کفایت یا عدم کفایت خبر واحد در اثبات اجتهاد و اعلمیت ادله کفایت خبر عدل یا ثقه واحد برای احراز اجتهاد اعتماد به خبر واحد عادل یا ثقه در موضوعات خارجیه طبق سیره عقلا رادعیت روایت مسعدة بن صدقه بر سیره عقلا در اعتماد به خبر واحد نظر مرحوم خویی بر عدم رادعیت روایت مسعده و حجیت سیره عقلا عدم انحصار مثبتات در موثقه مسعده استعمال معنای اصطلاحی بینه از زمان پیامبر خصوصیت کمی حجیت بینه در موضوعات مانع حجیت خبر واحد

نظری ثبت نشده است .