درس بعد

کفایة الاصول

درس قبل

کفایة الاصول

درس بعد

درس قبل

موضوع: كفایة الاصول جلد اول(فقط متن)


تاریخ جلسه : ۱۳۷۲


شماره جلسه : ۳۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • تفصيل صاحب معالم در استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد.

  • دليل صاحب معالم بر اين‌كه استعمال مفرد در بيش از يك معنا، مجاز است.

دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين



مرحوم آخوند فرمودند: استعمال لفظ در بيش از يك معناى واحد عقلاً ممتنع است؛ و بعد اثبات كردند كه در دايره وضع و موضوع‌له، قيد وحدت وجود ندارد و اين‌چنين نيست كه واضع لفظ عين را براى عين جاريه يا عين باكيه به قيد وحدت و اين‌كه معنايى همراه آنها نباشد، وضع كرده باشد و در هيچكدام از وضع و موضوع‌له قيد وحدت نيست.

حالا اگر دست از اين حرف برداريم و قيد وحدت را در دائره موضوع‌له معتبر بدانيم ـ كما اين‌كه صاحب معالم و جمعى از اصولى‌ها اين نظريه را قائلند ـ روى اين مبنا، آن تفصيلى كه صاحب معالم داده است يك تفصيل غير صحيح است.

تفصيل صاحب معالم در استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد
در معالم گفته شده است كه اگر ما لفظ مفرد را در بيش از يك معنا استعمال كنيم اين استعمال، مجازى است.

امّا اگر تثنيه و جمع را در بيش از يك معنا استعمال كنيم اين استعمال، حقيقى است.

 دليل صاحب معالم بر اين‌كه استعمال مفرد در بيش از يك معنا، مجاز است:
صاحب معالم مى‌گويد: چون قيد وحدت داخلِ در موضوع‌له است، يعنى: كلمه عين يك مرتبه براى «باكيه» به تنهايى و با قيد وحدت وضع شده است و در مرتبه دوّم هم براى «جاريه» به تنهايى وضع شده است؛ چنانچه بخواهيد در يك استعمال، اين لفظ عين را در هر دو معنا استعمال كنيد بايد اين قيد وحدتها را حذف كنيد؛ زيرا وحدت معنايش اين است كه فقط خود «باكيه» به تنهايى باشد و غير او نباشد.

حالا فرض اين است كه هم «باكيه» و هم «جاريه» مى‌خواهند از لفظ اراده شوند، پس بايد قيد وحدت را كه جزء موضوع‌له است حذف كرد، و نتيجتا چنين مى‌شود كه: عين كه براى يك كلّ وضع شده است، در جزء استعمال شود؛ زيرا موضوع‌لهِ عين مركب است كه دو جزء دارد: باكيه و قيد وحدت، و وقتى لفظ عين را بدون قيد وحدت استعمال مى‌كنيم اين استعمال، مجازى مى‌شود؛ زيرا لفظِ موضوعِ للكلّ (مركب از دو جزءِ باكيه و قيد وحدت) را در جزء (باكيه بدون قيد وحدت و يا جاريه بدون قيد وحدت) استعمال كرديم.

پس اگر مفرد را در دو يا سه معنا استعمال كرديم لفظ موضوع للكلّ (مركب) را از باب علاقه كلّ و جزء در جزء استعمال كرديم، و لذا اين استعمال، مجازى مى‌شود.

جواب آخوند به اين دليل: دو جواب مى‌دهند:

1ـ جواب اوّل:
ما مى‌گوييم الفاظ براى ذات معانى وضع شده است. عين براى خود باكيه و خود جاريه وضع شده است و قيد وحدت در دايره موضوع‌له نيست.

2ـ جواب دوّم:
اين‌جا مسئله كلّ و جزء مطرح نيست. اين‌جا مسئله استعمال لفظ در يك معنايى است كه با معناى اوّل مباينت دارد.

به عبارت ديگر: اگر بپذيريم كه قيد وحدت، داخل در موضوع‌له است؛ شما مى‌گوييد: ابتداءً واضع لفظ عين را براى «جاريه» به قيد وحدت و «باكيه» به قيد وحدت وضع كرد. حالا شخصى كه لفظ عين را در هر دو معنا بدون قيد وحدت استعمال كرده است در اين استعمال، مستعمل‌فيه با موضوع‌له، رابطه كلّ و جزء ندارند و رابطه تباين دارند؛ زيرا شما وقتى مى‌گوييد: موضوع‌له به قيد وحدت است، اين قيد وحدت، يعنى: به «شرط لا»، يعنى: عين وضع شده است براى «باكيه» به شرط اين‌كه معنايى كنار آن نباشد و غير از آن چيزى نباشد.

أمّا حقيقت استعمالِ در دو معنا، به «شرط شيء» برمى‌گردد يعنى: استعمال كننده «جاريه» را به شرط اين‌كه «باكيه» هم در كنارش باشد، از لفظ عين اراده كرده است؛ زيرا مى‌گويد: من لفظ عين را در معناى «باكيه» همراه با «جاريه» استعمال مى‌كنم.

پس استعمال لفظ در اكثر از معنا، به «شرط شى‌ء» است، و از طرف ديگر موضوع‌له هم كه قيد وحدت دارد به «شرط لا» است؛ بنابراين روشن است كه بين اين دو ـ ماهيت بشرط لا و بشرط شى‌ء ـ تباين وجود دارد و بين آنها علاقه كلّ و جزء نيست.

 دليل صاحب معالم بر اين‌كه استعمال لفظ تثنيه و جمع در بيش از يك معنا، نه‌تنها جايز است؛ بلكه استعمالش هم حقيقت است:

تثنيه و جمع در قوه تكرار مفرد است، و لذا عينين يا عيون به منزله دو يا چند عين است، و وقتى مى‌گوييم: «رأيت عينين» به منزله «رأيت عينا وعينا» مى‌باشد و همانگونه كه از هر لفظ عين مى‌شود يك معنا را اراده كرد از عينين هم مى‌شود دو معنا را اراده كرد.

جواب آخوند:
مرحوم آخوند سه جواب از اين دليل مى‌دهند:

1ـ جواب اوّل:
اين‌كه تثنيه و جمع به منزله تكرار است، يعنى چه؟ تكرار اگر تكرارِ از جهت معنا بود حرف شما درست است، يعنى بگوييم: تثنيه به منزله تكرار دو معنا است، پس عينين در دو معنا استعمال شده است.

ولى آن‌چه كه در ادبيات گفته‌اند كه تثنيه و جمع به منزله تكرار است، يعنى: تكرارِ از جهت فرد و مصداق، يعنى: تثنيه دلالت بر دو فرد از كلّ دارد.

بنابراين، شما تكرار را اشتباه معنا مى‌كنيد و تكرار لفظ نسبت به افرادِ يك حقيقت است، نه نسبت به دو حقيقت و دو معنا.

إن قلت:
اگر تثنيه و جمع را اين‌طور معنا مى‌كنيم بايد تثنيه و جمع فقط در مفاهيم كليه راه داشته باشد و تثنيه و جمع در اعلام شخصيه راه نداشته باشد، در حالى كه تثنيه و جمع در اعلام شخصيه هم راه دارد و مثلاً مى‌گويند: زيدان و زيدون.

قلت:
براى دفع اين توهّم از اين ايراد مى‌توان دو پاسخ ارائه كرد:

الف) در مواردى كه اعلام شخصيه را تثنيه و جمع مى‌بنديم يك تأويلى در كار است، يعنى: ابتداء يك كلّى تأويلى درست مى‌كنيم و بعد تثنيه مى‌بنديم، يعنى: زيدان، تثنيه اين زيدان خارجى نيست؛ بلكه زيدان يك كلّى تأويلى و جعلى دارد كه عبارت است از: المسمّى به زيد كه يك عنوان كلّى است كه ممكن است در خارج هزاران فرد داشته باشد، و سپس تثنيه مى‌بنديم كه زيدان، يعنى: دو فرد از آن مسمّى.

ب) اگر كسى مسئله تأويل را نپذيرد و بگويد در باب تثنيه نياز به اين حرفها نيست و دو چيزى كه در عالم لفظ فقط اتحاد دارند ـ چه اين‌كه دو فرد از يك كلّى باشند يا دو معنا باشند ... ـ تثنيه بسته مى‌شوند؛ پس اگر چنين گفته شود كه در مسئله تثنيه فقط اتحاد در لفظ كافى است، ما مى‌گوييم: عينين كارى به دو معنا ندارد، بلكه دو لفظ دارد: «عين و عين» و بعد تثنيه مى‌بنديم. اين‌جا عينين، دو لفظ است و هر كدام از دو لفظ در يك معنا استعمال شده‌اند ـ يكى در عين جاريه و ديگرى در عين باكيه ـ ؛ و ديگر استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد نيست، زيرا يك لفظ در دو معنا استعمال نشده است و به اين ترتيب از محلّ نزاع خارج مى‌شويم.

2 ـ جواب دوم:
اين جواب دوّم آخوند به إن قلت، جواب دوّم به حرف صاحب معالم هم هست‌به اينكه: شما كه مى‌گوييد تثنيه به منزله تكرار لفظ است، پس عينين، يعنى: عين و عين. حالا اگر از هر يك از عينها، يك معنا اراده شود اين‌جا ديگر استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد نيست، پس از محلّ نزاع خارج خواهيد شد؛ زيرا در اين‌جا لفظ واحدى كه از آن اكثر از معناى واحد اراده شود نيست، بلكه دو لفظ است با دو معنا.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین



برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .