درس بعد

کفایة الاصول

درس قبل

کفایة الاصول

درس بعد

درس قبل

موضوع: كفایة الاصول جلد اول(فقط متن)


تاریخ جلسه : ۱۳۷۲


شماره جلسه : ۶۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • ادله اشاعره بر تغاير طلب و اراده

دیگر جلسات
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين



اينك آخوند به بيان ادلّه اشاعره مى‌پردازد. اشاعره حدود 5 دليل آورده‌اند كه آخوند 3 دليل را اشاره و ردّ مى‌كند.

ادله اشاعره بر تغاير طلب و اراده
دليل اوّل اشاعره: قول شاعر است كه گفته است: إن الكلام لفى فؤادى ...

اشاعره قول شاعر را دليل بر ادعاى خودشان قرار مى‌دهند كه شاعر گفته است: كلام حقيقتش در دل و نفس است، پس معلوم مى‌شود كه دو جور كلام داريم: كلام لفظى و نفسى.

جواب:
آخوند به ردّ اين دليل نمى‌پردازد، زيرا فساد آن روشن است:

اوّلاً:
قول شاعر حجيت ندارد؛ زيرا شعر، ميدان تخيّلات است.

ثانيا:
شاعر كجاى شعرش مى‌گويد كه در نفس انسان غير از اراده يك صفت ديگرى به نام طلب هست؟!

دليل دوّم اشاعره:
گفته‌اند ما در ميان اوامر، اوامرى داريم كه از آن تعبير مى‌كنيم به اوامر امتحانيّه يا اوامر اعذاريّه يا اعتذاريّه:

اوامر امتحانيه، نظير همان امرى كه خدا به ابراهيم در مورد ذبح اسماعيل فرمود.

اوامر اعتذاريه، در موردى است كه مولى مى‌خواهد عبد خودش را بزند و او را تنبيه كند و مى‌خواهد براى تنبيه‌اش يك عذرى داشته باشد، يعنى: اگر ديگران به مولى اعتراض كردند مولى بگويد من به او امر كردم. پس اوامر اعتذاريّه در موردى است كه مولى مى‌داند كه عبد اين فعل را انجام نمى‌دهد و مولى هم نمى‌خواهد كه فعل انجام شود، ولى امر مى‌كند و بعد شروع مى‌كند به تنبيه عبد براى اين‌كه در موقع تنبيه عذر داشته باشد.

اشاعره گفته‌اند: در اين اوامر، طلب هست ولى اراده‌اى وجود ندارد. مولى دارد طلب مى‌كند و خدا از ابراهيم ذبح اسماعيل را طلب مى‌كند ولى اراده‌اى در كار نيست. و همين مسئله دليل است بر اين كه بين طلب و اراده تغاير است. و اگر بين آنها اتحاد باشد نبايد موردى داشته باشيم كه اين دو از هم جدا باشند، و حال آنكه در اين مورد اين دو جداى از هم هستند.

جواب:
با تحقيقى كه كرديم جواب از اين دليل هم روشن مى‌شود.

ما گفتيم كه طلب دو نوع است: انشايى و حقيقى، و گفتيم كه اراده هم دو نوع است. اين دليل شما مى‌گويد كه بين طلب انشايى ـ كه از صيغه امر استفاده مى‌شود ـ و اراده حقيقى تغاير و انفكاك است و اين عيبى ندارد؛ زيرا ما كه قائل به اتحاد طلب و اراده هستيم، با حفظ مرتبه قائل به اتحاد هستيم، يعنى: در مرتبه حقيقى، طلب و اراده حقيقى يكى هستند.

در حاليكه دليل شما مى‌گويد: اراده حقيقى و طلب انشايى متغاير است و ما هم همين را مى‌گوييم.

تصالح بين اشاعره با معتزله و اماميه در معناى طلب و اراده

ممكن است بگوييم: نزاع بين اشاعره و ما نزاع لفظى است. نزاع لفظى يعنى: دو طرف نزاع، دو حكمِ مغاير در دو موضوعِ جداى از هم مى‌گويند. اشاعره كه قائل به تغاير هستند، تغاير در طلب انشايى و اراده حقيقى را مى‌گويند؛ و ما كه قائل به اتحاد هستيم در مرتبه واحد قائل به اتحاد هستيم، يعنى: بين اراده و طلب حقيقى و اراده و طلب انشايى قائل به اتّحاد هستيم.

و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین



برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .