درس بعد

دروس بیع

درس قبل

دروس بیع

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 5


تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۱/۲۲


شماره جلسه : ۹۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بحث به اينجا كه در اين روايت ارتباط بين اين جملات و قسمت‌هاي مختلف روايت چگونه است؟ و آيا اساساً ارتباطي هست يا خير؟

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

خلاصه بحث گذشته

بحث به اينجا كه در اين روايت ارتباط بين اين جملات و قسمت‌هاي مختلف روايت چگونه است؟ و آيا اساساً ارتباطي هست يا خير؟ ملاحظه فرموديد در اصل وجود ارتباط ترديدي وجود ندارد، عمدهما خطؤٌ تحملها العاقلة و قد رفع عنهما القلم و ما عرض كرديم ظاهر روايت این است كه دو قسمت است و اين تحملها العاقلة از دنباله‌ها و متمّمات قسمت اولي است، آن وقت بايد ببينيم بين وقد رفع عنهما القلم و عمدهما خطؤٌ چه ارتباطي وجود دارد. در بحث ديروز عرض كرديم مرحوم شيخ اين رفع عنهما القلم را علّت قرار داده براي تحملها العاقلة. برخی به شيخ عرض كردند چه سنخيتي بين اين و او وجود دارد؟ چون قلم از صبي و مجنون برداشته شد پس عاقله بايد ديه‌ي او را بپردازد، تناسبي وجود ندارد. بنابراين بايد بگوئيم شيخ كه اين را علّـت قرار داده با توجه به ملازمه‌ي شرعيّه بين سلب حكم عمد از صبي و ثبوت آن بر عاقله بوده است و اين رفع القلم علّت براي آن سلب الحكم است، چون حكم عمد از صبي و مجنون برداشته شده پس ديه بر عاقله است،‌آن وقت چرا حكم عمد برداشته شده چون رفع عنهما القلم. لذا امام(رضوان الله عليه) آمدند اينطور توجيه كردند تا اينكه كلام مرحوم شيخ در اينجا درست شود.


ادامه تبیین دیدگاه مرحوم امام خمینی

نظر مرحوم امام اين شد كه در روايت مولا آمده «عمدهما خطؤٌ» را فرموده و بعد دو اثر براي آن مترتب كرده: يك تحملها العاقلة، دو: رفع عنهما القلم. مي‌فرمايند روي اين بيان عمدهما خطؤٌ يك اطلاق خيلي روشني دارد، عمدهما خطؤٌ يك اطلاقي دارد كه مي‌توانيم به اطلاقش هم در باب جنايات و هم غير جنايات تمسّك كنيم كه تحملها العاقله‌اش در باب جنايات است، رفع عنهما القلم آن هم در غير باب جنايات است و بعد مي‌فرمايند ما قبلاً وقتي حديث رفع القلم عن الصبي را معنا كرديم مي‌گفتيم اطلاقش به خاطر آن معهوديّت مسئله‌ي جنايات و ارتباطش به باب حدود ضعيف مي‌شود كه آن حرف را اينجا نمي‌توانيم بزنيم. اگر يادتان باشد امام فرمودند حديث رفع «رفع عن امتی تسعه» فرمودند يك اطلاق خيلي روشني دارد اما رفع القلم عن الصبي فرمودند به خاطر آن امر معهود بين الناس اطلاقي برايش منعقد نمي‌شود، منحصر به همان باب جنايات مي شود اما در اينجا مي‌فرمايد ديگر اين حرف مطرح نيست، مولا اول فرموده عمدهما خطؤٌ بعد يك اثر آورده در باب جنايات، اثر دوم هم در غير باب جنايات است، لذا اينجا مي‌توانيم بگوئيم عمدهما خطؤٌ يك اطلاق خيلي روشني دارد كه از آن استفاده كنيم در غيرجنايات هم اگر صبي آمد معامله‌اي را انجام داد معامله‌اش باطل است چه استقلالاً باشد و چه با اذن باشد، تمام اينها باطل است. ایشان در اين روايت ابوالبختري مي‌فرمايند اين مثل رفع القلم نيست، مي‌فرمايند با اين بياني كه ما كرديم كه بگوئيم مولا فرموده «عمدهما خطؤٌ» بعد دو اثر را برايش مترتب كرده، يكي در باب جنايات و ديگري در غير باب جنايات. نتيجه اين مي‌شود كه يك اطلاق خيلي خوبي دارد كه از آن استفاده مي‌شود كه عمد صبي كلا عمد و بلا اثر است، و آنچه كه ما در ما نحن فيهدنبالش هستيم كه بگوئيم معامله‌ي صبي استقلالاً مأذوناً يا بالإجازة باطل است اين مقدار به خوبي از آن استفاده مي‌شود.

بعد فرمودند حالا اگر بيائيم آن مطلب اول خودمان را بگوئيم كه قبل از مسئله‌ي ربط بود، يعني نظر نهايي امام و مرحوم آقاي خوئي(قدس سرهما) این است كه در اين عمدهما خطؤٌ تحملها العاقلة و قد رفع عنهما القلم ارتباطي بين صدر و ذيل وجود ندارد. مرحوم آقاي خوئي فرمودند كالحجر في جنب الإنسان است و امام فرمودند دو حكم براي موضوع واحد است، موضوع واحد صبي است و حكم اولش این است كه عمد آن خطأ است و حكم دومش این است كه رفع عنهما القلم. مي‌فرمايند اگر ما آمديم اين را قائل شديم كه اينها دو حكم‌اند براي يك موضوع واحد باز ما مي‌توانيم به اطلاق رفع القلم تمسّك كنيم و آن اشكالي كه قبلاً در اطلاق رفع القلم در طائفه‌ي اولي آمديم بيان كرديم مي‌فرمايند آن اشكال ديگر در اينجا وارد نيست براي اينكه قبلاً امام(عليه السلام) فرموده عمدهما خطؤٌ تحملها العاقلة تمام شده، بعد مستقلاً مي‌فرمايد «وقد رفع عنهما القلم» ديگر در اينجا نمي‌توانيم بگوئيم اطلاق اين رفع القلم به آن قضيه معهوديّت موهون است.

بعبارةٍ اُخري مي‌فرمايند بين آن حديث أما علمت ان القلم يرفع عن الصبي حتّي يحتلم و اين حديث كه اوّلش مي‌گويد عمدهما خطأ تحملها العاقلة و قد رفع عنهما القلم اين فرق وجود دارد كه رفع القلم در آن احاديث اطلاق ندارد، اطلاقش موهون است لعلّ مراد يك قلم معهود باشد كه همان قلم در باب حدود است، اما در اينجا چون مسئله‌ي جنايت و حدود را قبلاً بيان كرده، فرموده عمدهما خطأ و قد رفع عنهما القلم، مي‌فرمايند در اينجا رفع عنهما القلم اطلاق دارد. اينجا با آنجا يك چنين فرقي دارد. مرحوم آقاي خوئي هم كه وقتي دارند اين روايت را معنا مي‌كنند آخر مي‌گويند مفاد اين روايت عين روايت أما علمت أن الصبي يرفع عنه القلم حتي يحتلم است، هيچ فرقي با آن ندارد.


اشکال به دیدگاه مرحوم امام خمینی

ما اين نكته را به عنوان تعليقه بر فرمايش امام عرض مي‌كنيم و آن این است كه شما اگر رفع را مفروض بگيريد، مي‌فرماييد در روایت دارد رفع عنهما خطؤٌ و بعد اثر اولش تحملها العاقله و اثر دومش رفع عنهما القلم، مي‌گوييد تحملها العاقلة در جنايات، رفع عنه القلم در غير جنايات. اولين مطلب این است كه چرا رفع عنهما القلم در غير جنايات بيايد؟ خود شما در ذيل تصريح كرديد كه اطلاق دارد يعني خود شما مي‌خواهيد بفرماييد رفع عنهما القلم مخصوصاً با اين كلامي كه ايشان فرمود رفع القلم در اينجا با رفع القلم در روايات طائفه‌ي اولي فرق دارد شما وقتي مي‌گوئيد اين اطلاق دارد چرا به غير جنايات منحصر مي‌كنيد؟ وقتي ميگوئيد اطلاق دارد، اطلاق يعني چه؟ يعني قلم از صبي در جنايات و غير جنايات مثل معاملات، عبادات، همه برداشته شد و اگر اطلاق را قبول كرديد لا محاله بايد بگوئيد رفع عنهما القلم با اين تحملها العاقلة هم ارتباط دارد، يعني تقريباً برمي‌گردد به آنچه كه مرحوم شيخ فرمود كه رفع عنهما القلم علّت است براي تحملها العاقلة، منتهي عليّتش را حالا بيائيم با آن ملازمه‌اي هم كه خودتان فرموديد درست كنيم، علي أيّ حال كلام شما در نهایت برمي‌گردد به كلام شيخ كه رفع عنهما القلم اگر اطلاق دارد كه به نظر ما هم دارد، اين بي‌ارتباط با تحملها العاقلة نيست، بعبارةٌ اُخري ظاهر فرمايش امام این است كه بناءً علي الربط، خلط نكنيد چقدر بحث اينجا دقيق است؛ يك وقت مي‌گوئيم ربطي نيست، وقتي ربط نيست چسيت؟ دو حكم مستقل براي موضوع واحد است، تمام شد! بين اين دو حكم هيچ ارتباطي هم وجود ندارد، اما اگر آمديم مسئله‌ي ربط را قائل شديم، شما مي‌فرماييد ربط را بايد اينطوري بگوئيم كه مولا يك مطلب فرموده و دو اثر برايش بار كرده، فرموده عمدهما خطؤٌ اثر اولش این است كه تحملها العاقلة در باب جنايات و اثر دومش رفع عنهما القلم در غير جنايات است، ما مي‌گوئيم مگر شما نمي فرماييد رفع عنهما القلم اطلاق دارد؟ مگر اطلاقش مورد جنايات را نمي‌گيرد؟ پس بايد بين اين و تحملها العاقلة ارتباط باشد.


دیدگاه مرحوم نایینی و اشکالات مرحوم امام خمینی به آن

نائيني يك معناي عرفي روشني كرده و مي‌فرمايد اين عمدهما خطؤٌ تحملها العاقلة و قد رفع عنهما القلم، اين و قد رفعَ علّت براي عمدهما خطؤٌ است. چرا عمد صبي و مجنون به منزله‌ي خطاست، چون قلم از اينها برداشته شده است.

اشكالي كه امام كردند را ببينيم وارد است يا نه؟ امام دو اشكال بر نائيني دارند:

1) اشكال اول مي‌فرمايند «وقد رفع عنهما القلم» نمي‌تواند علّت براي عمدهما خطأ باشد، چرا؟ چون عمدهما خطأ در مقام تنزيل است مي‌گويد عمد صبي، عمد مجنون به منزله‌ي خطاست و اين رفع عنهما القلم نمي‌تواند علّـت تنزيل باشد. تنزيل يك جنبه‌ي اثباتي دارد مي‌گوئيم اين عمد نازل منزله‌ي حكم خطاست، رفع عنهما القلم جنبه‌ي رفعي و دفعي و سلبي دارد، سلب چطور مي‌تواند علّت براي اثبات باشد؟ عمدهما خطؤٌ تنزيل است به لحاظ ثبوت حكم خطا، يعني حكم خطا را براي فعل عمدي صبي و مجنون بار مي‌كنيم. مفاد رفع القلم عدم جهت حكم است، آن وقت چطور مي‌تواند يك امر سلبي علّت واقع شود براي يك امر ثبوتي؟

جواب: پاسخ اين اشكال اول را باز از كلمات قبل حضرت امام ياد گرفتيم و از نائيني عليه الرحمه دفاع مي‌كنيم؛ در عمدهما خطأ دو جهت است، يكي این است كه حكم عمد را ندارد، جهت دوم این است كه حكم خطا را دارد، رفع عنهما القلم علّت براي جنبه‌ي اولاي او باشد، براي جنبه‌ي سلبي باشد كه حكم عمد را ندارد. به عبارت ديگر در عمدهما خطؤٌ تحملها العاقلة دو چيز است، يك:‌ فعل عمدي صبي احكام عمد برايش بار نمي‌شود، چرا؟ رفع عنهما القلم، رفع عنهما القلم علّت براي اين جهتش است. دو: فعل عمدي صبي احكام خطا برايش بار مي‌شود. بگوئيم اين رفع عنهما القلم ربطي به اين جهت دوم ندارد و فقط همان جهت اولي دارد.

2) نائيني بعد از اينكه مي‌گويد رفع عنهما القلم علّت براي عمدهما خطأ است مي‌گويد قانون عليّت را در اينجا پياده مي‌كنيم «العلة تعمم و تخصص» در نتيجه اگر عمدهما خطأ تحملها العاقلة منحصر به باب جنايات باشد رفع عنهما القلم چون علّت است، علت مي‌آيد دايره را توسعه مي‌دهد، غير باب جنايات را هم شامل مي‌شود. امام مي‌فرمايند جناب نائيني اگر اين رفع عنهما القلم علّت براي تنزيل شد در عمدهما خطؤٌ، عمد نازل منزله‌ي خطاست، اگر علّت براي تنزيل باشد تعميم فقط در همين رابطه‌ و در جايي است كه اين تنزيل وجود داشته باشد. مي‌فرمايند مقتضاي اينكه اين علّت براي تنزيل باشد «التعميم لكلّ موردٍ» كه تنزيل در آن باشد، تنزيل در كدام مورد است؟ در جايي كه خطا بما هو خطا حكم و اثر داشته باشد، ديگر نمي‌توانيم بگوئيم اين رفع عنهما القلم شامل غير جنايات هم مي‌شود، چون جايي كه خطا بما هو خطا حكم دارد فقط باب جنايات است.

در فقه عمد صبي كلا عمد است مطلقا، جنايات و غير جنايات. عمد صبي اثري برايش بار نمي‌شود. در بعضي از موارد عمد صبي يك اثر خاص كه در مورد خطا هست بار مي‌شود، كجاست؟ ‌باب جنايات است. اگر ما اين معنا را براي اين روايت كنيم مي‌بينيد چه معناي عرفي و روشني دارد، مي‌گوييم مولا فرموده عمدهما خطؤٌ تحملها العاقلة و قد رفع عنهما القلم، اين به نظر ما علّت است، براي چي؟ براي عمدهما خطؤٌ، براي كدام قسمت؟ براي اينكه عمد اثر ندارد. در فعل شارع مي‌فرمايد عمد صبي كلا عمد است، عمد صبي اثر ندارد مطلقا، جنايات و غير جنايات، عبادات و معاملات، همه چيز. بعد مي‌فرمايد بدانيد همين عمدي كه اثر عمد برايش بار نمي‌شود در بعضي موارد اثر خطاي محض برايش بار مي‌شود، كجا؟ در باب جنايات. چقدر معناي عرفيِ روشن است، به نظر من اينطور است.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .