درس بعد

اوامر

درس قبل

اوامر

درس بعد

درس قبل

موضوع: ماده و صیغه امر


تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۸/۲۳


شماره جلسه : ۲۸

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مراد از طلب در معنای امر

  • تفاوت طلب و اراده از نظر استعمال

  • طلب و اراده

  • اتّحاد طلب و اراده

  • نظریۀ آخوند

  • نظریۀ محقق نائینی

  • اشکال محقق نائینی بر مرحوم آخوند

  • اشکال محقق خوئی بر مرحوم آخوند

  • دیدگاه محقق اصفهانی

  • منابع

دیگر جلسات
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ



مرحوم آخوند می­فرمایند طلب بر سه قسم است: 1) طلب حقیقی؛ 2) طلب انشائی؛ 3) طلب مفهومی.

طلب حقیقی آن است که انسان در نفس خودش، طلب و میل به تحقق یک امر و عملی دارد. این قسم از طلب صفتی قائم به نفس است. حال طلب حقیقی اگر با صیغه إفعل یا با کلمه امر ابراز شود، از آن به طلب انشائی تعبیر می‌کنیم. طلب مفهومی یعنی انسان، مفهوم طلب را در ذهن خودش تصور کند، حال چه طلب حقیقی و انشائی باشد یا نباشد.

مراد از طلب در معنای امر

فرق بین طلب حقیقی و طلب انشائی آن است که طلب حقیقی، مصداق برای کلّی طلب است؛ لذا می­توانیم بگوییم که طلب حقیقی به حمل شایع طلب است و مصداقی برای آن است. اما طلب انشائی این‌گونه نیست. بله‌، می‌توان گفت که طلب انشائی به حمل شایع، مصداق برای طلب انشائی است، امّا به حمل شایع، مصداق برای مطلق طلب نیست.

سپس مرحوم آخوند می­فرمایند اینکه گفتیم معنای امر یا صیغۀ آن، طلب است، مقصود همان طلب انشائی است. وقتی صیغه یا مادۀ‌ امر و یا خود کلمه طلب استعمال شود، انصراف به طلب انشائی دارد؛ به این بیان که وقتی می‌گوییم: طلب زیدٌ کذا؛ یعنی زید یک انشائی کرد، نه اینکه فقط در قلب و نفس او، یک طلبی وجود دارد. در اینجا، عنوان طلب انصراف به طلب انشائی دارد.

 از این سه قسم، ظهور طلب در طلب انشائی به سبب کثرة استعمال بیشتر است؛ یعنی استعمال لفظ طلب در طلب حقیقی و مفهومی اندک است؛ اما استعمال آن در طلب انشائی فراوان است.

مرحوم آخوند می­فرمایند:

«الظاهر أنّ الطلب الّذي يكون هو معنى الأمر ليس هو الطلب الحقيقيّ‌ - الّذي يكون طلبا بالحمل الشائع الصناعيّ‌ -، بل الطلب الإنشائيّ‌ - الّذي لا يكون بهذا الحمل طلبا مطلقا، بل طلبا إنشائيّا -، سواء انشئ بصيغة افعل، أو بمادّة الطلب، أو بمادّة الأمر، أو بغيرها.

و لو أبيت إلاّ عن كونه موضوعا للطلب ، فلا أقلّ من كونه منصرفا إلى الإنشائيّ منه عند إطلاقه كما هو الحال في لفظ «الطلب» أيضا، و ذلك لكثرة الاستعمال في الطلب الإنشائيّ‌. كما أنّ الأمر في لفظ «الإرادة» على عكس لفظ «الطلب»، و المنصرف عنها عند إطلاقها هو الإرادة الحقيقيّة.»[1]

تفاوت طلب و اراده از نظر استعمال

اراده نیز بر سه نوع است:

1.     ارادۀ‌ حقیقی که صفتی است قائم به نفس و انسان آن را در نفس خود موجود می­کند.

2.     ارادۀ انشائی که با صیغه امر انشاء می‌شود.

3.     ارادۀ مفهومی که انسان، مفهوم اراده را در ذهن خودش تصور می‌کند.

مرحوم آخوند می‌فرماید وقتی می‌گوییم که «فلانٌ أرادَ»، این اراده و لفظ اراده، انصراف به ارادۀ‌ حقیقی و صفت نفسانی دارد. با توجه به این نکته معلوم می­شود که از نظر مرحوم آخوند بین طلب و اراده از نظر استعمال تفاوتی وجود دارد که قابل انکار نیست، به این بیان که وقتی لفظ طلب را به کار می‌برند، انصراف به طلب انشائی دارد ولی هنگامی که لفظ اراده را به کار می‌برند، انصراف به ارادّ حقیقی که همان صفت نفسانی است دارد.

طلب و اراده

اتّحاد طلب و اراده

مرحوم آخوند می‌فرمایند که این اختلاف در استعمال بین طلب و اراده سبب شده است که بعضی از اصحاب ما، مانند مرحوم شیخ محمد تقی اصفهانی،[2] به تبع اشاعره بگویند که بین طلب و اراده تغایر وجود دارد. اختلاف بین اشاعره و مذهب عدلیه و معتزله در این است که آیا طلب و اراده با یکدیگر تغایر دارند یا اینکه یکی هستند؟

نظریۀ آخوند

آخوند به عنوان نظر مختارشان می­فرمایند:

«فاعلم أنّ الحقّ كما عليه أهله - وفاقا للمعتزلة و خلافا للأشاعرة - هو اتّحاد الطلب و الإرادة، بمعنى أنّ لفظيهما موضوعان بإزاء مفهوم واحد، و ما بإزاء أحدهما في الخارج يكون بإزاء الآخر ، و الطلب المنشأ بلفظه أو بغيره عين الإرادة الإنشائيّة.»[3]

یعنی این دو، یک معنا دارند و موضوع له طلب با موضوع له اراده یکی است. ایشان قائل است که ما به ازاء و مصداق طلب همان مصداق اراده و بر عکس است و این دو مفهوماً، مصداقاً و خارجاً با هم اتحاد دارند. هنگامی که ما طلب را انشاء می‌کنیم، عین اراده انشائی است. پس نتیجه این شد که طلب مفهومی، عین اراده مفهومی، طلب انشائی عین اراده‌ انشائی و طلب خارجی عین ارادۀ خارجی است. ادعای مرحوم آخوند در مقابل اشاعره این است که در سه مرحله، بین طلب و اراده اتحاد وجود دارد: مرحلۀ موضوع له؛ مرحلۀ حقیقت خارجیه و مصداق، و مرحلۀ انشاء.

ایشان به مرحوم صاحب حاشیه معالم که می‌فرمایند بین طلب و اراده تغایر وجود دارد تعریض دارند و می­فرمایند اتحاد آنها «اظهر من الشمس و أبین من الامس»[4] است و اتّحاد بسیار روشن است. بنابراین ایشان در مقام اقامۀ دلیل قائلند که این مسأله، نیاز به اقامه برهان ندارد و وجدان در اثبات مدّعا کفایت می‌کند، به این تقریر که وقتی کسی طلبی می‌کند، می‌گوییم این طلب، یک صفت قائم به نفس است. آیا در نفس او غیر از اراده و مقدّمات اراده چیز دیگری وجود دارد؟ هر کسی می‌خواهد اراده کند، مقدّماتی دارد؛ یعنی اوّل، آن فعل را تصور می‌کند و بعد میل به او پیدا می‌کند؛ سپس تصدیق و بعد هم اراده می‌کند. نمی‌توانیم بگوییم که در نفس ما، یک صفت قائم به نفس به نام اراده وجود دارد و غیر از این صفت، چیزی به نام طلب وجود دارد؛ بلکه باید بگوییم که همین اراده، عبارت از طلب است.

نظریۀ محقق نائینی

محقق نائینی با این سخن مرحوم آخوند به شدت مخالفت نموده و می‌فرماید ما هم وقتی به وجدانمان مراجعه می‌کنیم، عکس مطلب شما را متوجه می‌شویم؛ یعنی در نفس ما غیر از اراده، صفت دیگرِ نفسانی به نام طلب وجود دارد. ایشان می‌فرماید:

«لا ينبغي الأشكال في انّ هناك وراء الإرادة أمر آخر يكون هو المستتبع لحركة العضلات ويكون ذلك من أفعال النّفس، وإن شئت سمّه بحملة النّفس، أو حركة النّفس، أو تصدّى النّفس، وغير ذلك من التّعبيرات.»[5]

پس از اینکه انسان اراده کرد، امر دیگری وجود دارد که محرّک عضلات است و یکی از افعال نفس است. آیا بین صفت نفس و فعل نفس تفاوت وجود دارد؟ از عبارت نائینی استفاده می‌شود که اراده صفت قائم به نفس است اما طلب از افعال نفس می‌باشد. ایشان بر این باور است که در نفس، وراء اراده که صفت نفسانی است، فعلی وجود دارد که آن فعل این دست را به سمت لیوان آب می‌برد و محرّک عضلات است. فرقی نمی­کند که از آن چه تعبیری می­کنید. آنچه ما وجداناً می‌بینیم این است که بعد از اراده، یک چیزی در نفس محقق می‌شود که همان سبب وقوع این فعل در عالم خارج می‌شود.

اشکال محقق نائینی بر مرحوم آخوند

سپس محقق نائینی در ایراد بر مرحوم آخوند می‌فرمایند اوّلاً وجداناً یک فعلی به نام فعل النفس وجود دارد. ثانیاً برهان ما این است که:

«انّ الانبعاث لا يكون إلاّ بالبعث، و البعث انّما هو من مقولة الفعل، و قد عرفت انّ الإرادة ليست من الأفعال النّفسانيّة، بل هي من الكيفيّات النّفسانيّة، فلو لم يكن هناك فعل نفساني يقتضى الانبعاث يلزم ان يكون انبعاث بلا بعث.»[6]

یعنی تا بعثی نباشد انبعاث معنا ندارد. بعث خودش یک فعل است ولو فعل نفسانی. مراد ما از بعث در اینجا بعث انشائی نیست. بعث به عنوان فعلی نفسانی به این معناست که نفس، حمله و حرکت می‌کند، چه خود شخص انجام ‌دهد یا دیگری. پس فرق بین اراده و طلب این است که اراده، صفت قائم به نفس و از کیفیّات نفس است، امّا طلب از افعال نفس می‌باشد.

ایشان در ادامه، اشکال دیگری به مرحوم آخوند کرده و می‌فرمایند:

«و بالجملة: لا سبيل إلى دعوى اتّحاد مفهوم الإرادة و مفهوم الطّلب، لتكذيب اللّغة و العرف ذلك، إذ ليس لفظ الإرادة و الطّلب من الألفاظ المترادفة، كالإنسان و البشر.»[7]

مرحوم آخوند گفت مفهوم اراده و مفهوم طلب یکی است، امّا هم لغت و هم عرف، این سخن را تکذیب می‌کند. هنگامی که به عرف مراجعه می‌کنیم، انسان و بشر را مرادف می‌داند، امّا اگر بگوییم طلب و اراده مترادف هستند، عرف اصلاً قبول نمی‌کند. اگر بخواهید بگویید که اینها با هم تغایر مفهومی دارند، اما گاهی اتحاد موردی پیدا می‌کنند، شاید وجهی داشته باشد؛ زیرا اگر برای اراده، معنای وسیع‌تری نماییم، ممکن است شامل همین فعل نفسانی هم بشود؛ همان طوری که شامل آن مقدمات می‌شود. لکن این وجه نیز قابل قبول نیست چرا که اراده یک کیف برای نفس و امری قهری است. وقتی مقدمات، مانند تصور و شوق و تصدیق به فایده بیاید، اراده قهراً می‌آید. امّا طلب یک فعل اختیاری برای نفس است، یعنی یا انسان طلب می‌کند یا نمی‌کند. محقق نائینی می­فرماید:

«وإن أريد من حديث الاتحاد التّصادق الموردي وإن تغايرا مفهوما فله وجه، إذ يمكن دعوى صدق الإرادة على ذلك الفعل النّفسانيّ، كما تصدق‌ على المقدمات السّابقة من التّصديق، والعزم، والجزم، ويطلق عليها الإرادة هذا.»[8]

اشکال محقق خوئی بر مرحوم آخوند

محقق خوئی، قول مرحوم آخوند را چهار بخش کرده و به هر قسمتی، مناقشه و اشکال دارد. ایشان در محاضرات، نزدیک به مضمون قول استادشان محقق نائینی را دارند با این تفاوت که طلب را از افعال نفسانی نمی‌دانند، بلکه آن را از افعال اختیاری صادر شده از انسان می‌دانند. ایشان در معنای طلب می‌فرماید:

«أما الطلب فقد سبق أنه من الأفعال الاختيارية الصادرة عن الإنسان بالإرادة والاختيار، حيث أنه عبارة عن التصدي نحو تحصيل شي‌ء في الخارج.»[9]

طلب یعنی تصدّی اینکه انسان چیزی را در عالم خارج تحصیل کند و به دست آورد. اینکه انسان دستش را می‌برد و لیوان را برمی‌دارد، طلب نام دارد. این عبارت مرحوم خوئی اندکی ظهور در حرکت عضلات دارد، خلاف محقق نائینی که فرمود فعلی در عالم نفس به وجود می‌آید که آن فعل، مستتبع حرکت عضلات است. محقق خوئی در ادامه مثالی برای این مطلب می‌آروند تا روشن تر شود. وی می‌فرماید:

«ومن هنا لا يقال طالب الضالة، أو طالب العلم الا لمن تصدى خارجاً لتحصيلهما، وأما من اشتاق إليهما فحسب وأراد فلا يصدق عليه ذلك، ولذا لا يقال طالب المال أو طالب الدنيا لمن اشتاق وأرادهما في أفق النّفس، ما لم يظهر في الخارج بقول أو فعل.»[10]

یعنی کسی که چیزی را گم کرده، طالب پیدا کردن آن است، و کسی که از خانه‌اش به مدرسه آمده، طالب علم است و الا کسی که در خانه‌اش نشسته و هیچ کاری هم نمی‌کند، و لو ممکن است اراده و میل و شوق به علم داشته باشد اما به او طالب علم نمی‌گویند. مادامی که به قول یا فعلی اظهار نکند، به او طالب نمی‌گویند و فرقی هم نمی‌کند که این فعل و این طلب، متعلق به فعل خود انسان باشد یا فعل دیگری.

دیدگاه محقق اصفهانی

مرحوم اصفهانی بر این باورند که در اینجا سه نزاع وجود دارد: 1. نزاع عقلی؛ 2. نزاع اصولی؛ 3. نزاع لغوی. ایشان محل نزاع در بحث تغایر یا اتحاد طلب و اراده را این می‌دانند که در عالم نفس، غیر از اراده، صفت یا فعل نفسانی دیگری وجود دارد. طلب، همان کیفیّت نفسانیه‌ای است که به آن اراده می‌گوییم. بحث از این جهت هم بحث کلامی و عقلی است، به این صورت که آیا در عالم نفس، وقتی انسان چیزی را می‌خواهد انجام بدهد یا انجام بشود، مسلّم است که در نفسش اراده وجود دارد و در این تردیدی نیست که مقدماتی برای اراده وجود دارد تا به اراده که صفت نفسانی از مقوله کیف است برسد. تمام بحث در این است که آیا غیر از این صفت نفسانی اراده، صفت یا فعل دیگری به نام طلب وجود دارد یا نه؟

اشاعره می‌گویند: بله، ما غیر از صفت نفسانی اراده، صفت دیگری به نام طلب داریم، و این طلب همان کلام نفسی است که در آینده بدان خواهیم پرداخت. از اینجا معروف شده است که قائلان به تغایر طلب و اراده، باید قائل به کلام نفسی شوند و کسانی که قائل به اتحاد طلب و اراده هستند، کلام نفسی را باید نفی کنند. پس معلوم شد از این جهت این، یک بحث عقلی و کلامی است.

محقق اصفهانی قائل به این هستند که این بحث، یک بحث اصولی هم می‌تواند باشد؛ به این بیان که بگوییم صیغه إفعل که موضوع برای اراده است، آیا طلب هم، متحد با همین اراده است یا نه؟ به عبارت دیگر آیا می‌توانیم بگوییم موضوع للإرادة یعنی موضوع للطلب و بین طلب انشائی و اراده انشائی فرق نیست، یا اینکه بگوییم در مرحله اول، صیغه إفعل کاشف از ارادة  سپس کاشف از طلب است.

اما اینکه این بحث از یک جهت بحث لغوی است هم مطلب روشن است، به این صورت که آیا معنا و مفهوم طلب و اراده یکی است یا نه؟ ایشان می­فرماید:

«ينبغي أوّلا - تحقيق أن المسألة على أيّ وجه عقلية، و على أيّ وجه اصولية، و على أيّ وجه لغوية‌؟ فنقول:

[إن كان النزاع في ثبوت صفة نفسانية أو فعل نفساني -] في قبال الإرادة عند الأمر بشيء - كانت المسألة عقلية، و سنبين[11] - إن شاء اللّه تعالى - ما عندنا امتناعا و إمكانا.

و إن كان [النزاع في أنّ مدلول الأمر هل هو الإرادة، و الطلب متحد] معها، أو منطبق على الكاشف عنها، أولا - كي تكون الصيغة كاشفة عن الإرادة عند الإمامية و المعتزلة، و كاشفة عن الطلب المغاير لها، فلا يترتب عليها ما يترتب على إحراز إرادة المولى - كانت المسألة اصولية، و سيجيء توضيحه إن شاء اللّه تعالى[12].

و إن كان [النزاع في مجرّد مرادفة لفظ الطلب مع لفظ الإرادة -] من دون نظر إلى ثبوت صفة نفسانية، أو إلى مدلول الصيغة و شبهها - كانت المسألة لغوية، فلا ربط لها بالاصول و لا بالكلام.»[13]

وَ صَلَّی الله عَلَیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرینْ

منابع

-       آخوند خراسانی، محمد کاظم‏. کفایة الأصول. 3 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430.

-       اصفهانی، محمد حسین‏. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة. 6 ج. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429.

-       اصفهانی نجفی، محمد تقی‏. هدایة المسترشدین في شرح أصول معالم الدین. 3 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1429.

-       النائینی، محمد حسین‏. فوائد الاُصول‏. محمد علی کاظمی خراسانی. 4 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1376.

-       بروجردی، حسین‏. نهایة الأصول. حسینعلی منتظری. قم: تفکر، 1415.

-       خویی، ابوالقاسم‏. محاضرات فی أصول الفقه. محمد اسحاق فیاض. قم: دارالهادی، 1417.



[1]- ‏محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الأصول (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430)، ج 1، 123.

[2]- ‏محمد تقی اصفهانی نجفی، هدایة المسترشدین في شرح أصول معالم الدین (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1429)، ج 1، 582.

آقای منتظری در تعلیقه­ای بر فرمایش آقای بروجردی می­فرماید: « أقول: قال حفيده المرحوم آية اللّه الحاج الشيخ محمد رضا الأصفهاني طاب ثراه في «الوقاية» ما هذا لفظه: و العلامة الجدّ لم يخالف العدلية في ذلك، و لم يجنح إلى قول الأشاعرة قط. بل هو من ألدّ أعداء هذه المقالة و أشد من خاصمهم. و قد قال في بحث مقدمة الواجب «بعد ما بين مذهب العدلية من أن حقيقة الطلب عندهم هي الإرادة المتعلقة بفعل الشيء أو تركه» ما نصه: و قد خالف في ذلك الأشاعرة فزعموا أن الطلب أمر آخر وراء الإرادة و جعلوه من أقسام الكلام النفسيّ المغاير عندهم للإرادة و الكراهة. و قد عرفت أن ما ذكروه أمر فاسد غير معقول مبني على فاسد آخر أعني الكلام النفسيّ «انتهى» فلينظر المنصف «إلى آخر ما في الوقاية فراجع». (‏حسین بروجردی، نهایة الأصول، حسینعلی منتظری (قم: تفکر، 1415)، ج 1، 91.)

[3]- ‏آخوند خراسانی، کفایة الأصول، ج 1، 124.

[4]- همان.

[5]- ‏محمد حسین النائینی، فوائد الاُصول‏، محمد علی کاظمی خراسانی (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1376)، ج 1، 131.

[6]- همان.

[7]- همان.

[8]- ‏النائینی، فوائد الاُصول‏، ج 1، 131-132.

[9]- ‏ابوالقاسم خویی، محاضرات فی أصول الفقه، محمد اسحاق فیاض (قم: دارالهادی، 1417)، ج 2، 16.

[10]- همان.

[11]- في نفس هذه التعليقة و في التعليقة: ١٤٩.

[12]- و ذلك في نفس هذه التعليقة عند قوله: (و إن كان النزاع في مدلول الصيغة....

[13]- ‏محمد حسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة (بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429)، ج 1، 261-262.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .