موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۱۱/۲۸
شماره جلسه : ۶۸
-
خلاصۀ بحث گذشته
-
بررسی اشکال جبر و تسلسل در اختیاری بودن افعال انسان
-
پاسخ چهارم: دیدگاه صاحب فصول در باب اختیاری بودن افعال
-
نقد محقق اصفهانی بر نظریهی صاحب فصول
-
پاسخ میرداماد به اشکال جبر و تسلسل در اختیاری بودن افعال
-
تحلیل نظریهی میرداماد
-
تحلیلی جدید از ماهیت اراده و شوق
-
نقد توهم "ارادهی اراده"
-
جلوگیری از تسلسل بیپایان در اراده
-
نقد نظریهی میرداماد توسط محقق اصفهانی
-
تحلیل محقق اصفهانی از دیدگاه میرداماد
-
نقد اول: ارادهی اعتباری یا واقعی؟
-
نقد دوم: تحلیل اراده بدون مبنای عقلی
-
نقد سوم: ارادهی واحد چگونه شامل همهی ارادههاست؟
-
نقد چهارم: ارادهی انسان، معلول چیست؟
-
ارتباط نقد محقق اصفهانی با دیدگاه ملاصدرا
-
اشکالات نظریه میرداماد
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
یکی از مسائل اساسی در باب اختیار انسان، بررسی این پرسش است که آیا ارادهی انسان، که علت صدور فعل اوست، به ارادهی الهی منتهی میشود یا به ارادهای دیگر از خود انسان؟ این مسئله از دو جهت قابل بررسی است:
1- اگر ارادهی انسان به ارادهی الهی منتهی شود، مستلزم جبر خواهد بود؛ زیرا در این صورت، فعل انسان در نهایت تحت سیطرهی ارادهی خداوند خواهد بود و امکان اختیار از بین میرود.
2- اگر ارادهی انسان به ارادهای دیگر از خود او منتهی شود و آن اراده نیز معلول ارادهای دیگر باشد، تسلسل لازم میآید؛ زیرا یک سلسلهی بیپایان از ارادهها ایجاد میشود که امکان تحقق ندارد.
این اشکال بنیادی، یکی از مهمترین چالشهای بحث اختیار در فلسفه و اصول است. تاکنون سه پاسخ به این اشکال مطرح شده است:
1- پاسخ محقق خراسانی: آخوند خراسانی در این مسئله پاسخ روشنی ارائه نکرده و در نهایت، سخنان ایشان به پذیرش جبر منتهی شده است.
2- پاسخ محقق اصفهانی: وی معتقد است که ملاک اختیاری بودن فعل، صدور آن از اراده است، حال این اراده هر چه باشد. او در تأیید نظر خود به فعل الهی اشاره میکند که با وجود آنکه ارادهی خداوند عین ذات او و ضروری است، افعال الهی همچنان اختیاری محسوب میشوند.
محقق اصفهانی پس از نقل این دیدگاه، نقد تندی بر آن وارد کرده و تصریح میکند که این سخن "ادعایی بدون دلیل و جزاف آشکار" است. وی در بیان و سپس ردّ این نظریه میفرماید:
وأما ما أفاده في الفصول ـ من أنّ ما عدا الإرادة من الأفعال تكون اختياريته بصدوره عن علم وقدرة وإرادة ، وأما الإرادة فاختياريتها بصدورها عن علم وقدرة فقط ـ فهو جزاف بيّن.[1]
همهی بحثها بر سر این است که اراده، خود معلول چیست؟ آیا صرفاً با علم و قدرت محقق میشود؟ اگر چنین است، این ادعا نیازمند دلیل است. دو اشکال اساسی بر این نظریه وارد است:
1- ادعای بدون دلیل: صاحب فصول صرفاً ادعا کرده که هرگاه علم و قدرت باشد، اراده نیز تحقق خواهد یافت، بدون آنکه برای این مدعا دلیلی ارائه کند. در حالی که بسیاری از موارد را میتوان یافت که انسان با وجود علم و قدرت، ارادهی انجام یک فعل را ندارد.
2- انتقال اشکال به مرحلهی پیشین: حتی اگر بپذیریم که علم و قدرت علت اراده هستند، این پرسش مطرح میشود که خود علم و قدرت از کجا آمدهاند؟ آیا این دو نیز به ارادهی دیگری متکیاند؟ اگر چنین باشد، مشکل تسلسل پیش میآید، و اگر چنین نباشد، باید پذیرفت که علت دیگری در کار است که صاحب فصول آن را مشخص نکرده است.
یکی از پاسخهایی که در برابر اشکال جبر و تسلسل در مسئلهی اختیار مطرح شده، پاسخی است که میرداماد ارائه کرده است. این پاسخ، بهاختصار در پاورقی نهایة الدرایه توسط محقق اصفهانی ذکر شده، اما بهصورت تفصیلی در جلد ششم اسفار و همچنین در کتاب قبسات میرداماد بیان شده است. در این بخش، ابتدا مقدمهای دربارهی اهمیت این پاسخ ذکر میشود، سپس دیدگاه میرداماد توضیح داده شده و در نهایت تحلیل آن ارائه میگردد. ایشان میفرماید:
للنفس المتشوقة المريدة المختارة للفعل حالة شوقيّة اجماعيّة اجماليّة، صالحة لان يفصّلها العقل الى ارادة الفعل، و الى ارادة الارادة، و ارادة ارادة الارادة، الى حيث يتصحّح لحاظ العقل على سبيل التفصيل بالفعل. و الترتّب بين تلك الارادات بالتقدّم و التأخّر بالذات، ليس يصادم اتّحادها فى تلك الحالة الاجماليّة بهيئتها الوحدانيّة. فانّ ذلك انّما يمتنع فى الكمّيّة الاتّصاليّة و الهويّة الامتداديّة، لا غير. فلذلك ما انّ المسافة الاينيّة يستحيل ان تنحلّ الى متقدّمات و متأخّرات بالذات هى اجزاء تلك المسافة و ابعاضها، بل انما يصحّ تحليلها الى اجزائها و ابعاضها المتقدّمة و المتاخّرة بالمكان. و امّا الحركة القطعيّة المتّصلة الواحدة المنطبقة على تلك المسافة المتّصلة الشخصيّة، فانّ العقل بمعونة الوهم يحلّلها الى ابعاضها المترتّبة بالسابقيّة و المسبوقيّة بالذات. و سبيل الارادة فى ذلك سبيل العلم. فانّهما يرتضعان، فى هذا الحكم، من ثدى واحد، و تناغيهما القريحة العقليّة فى مهد واحد. و البيان التفصيلىّ هنالك على ذمّة كتاب الايقاظات.
فاذن، نقول فى ازاحة الشكّ: ان ريم انّه يلزم حصول الارادة من غير ارادة و اختيار و رضا من الانسان بالقياس اليها، فقد بزغ لك بطلان ذلك. و ان ريم انّه يجب انتهاء استناد الارادة فى وجودها و وجوبها الى القدرة التامّة الوجوبيّة و الارادة الحقة الربوبيّة، فقد عرفت انّ ذلك هو الحقّ، لا يحيص عنه العقل الصريح، و لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه، و انّه لا جبر و لا تفويض، و لكن امر بين امرين. و بالجملة لا فرق بين الفعل و بين ارادة الفعل، فى صدورهما من الانسان بالارادة و الاختيار، و فى وجوب انتهائهما فى سلسلة الصدور، و الاستناد الى ارادة الفعّال الحقّ الواجب بالذات، جلّ سلطانه. و كيف يصحّ للممكن بالذات وجود و وجوب، لا من تلقاء الاستناد الى الموجود الواجب بالذات؟، فليثبّت.[2]
میرداماد تصریح میکند که این اشکال از جبر و تسلسل، در هیچیک از کلمات سابقین و لاحقین پاسخ روشنی نداشته است. وی میگوید که علیرغم بررسیهای بسیار، هیچ نظریهای که بتواند بهطور قاطع این اشکال را حل کند، در آثار پیشینیان نیافته است. لذا، او در تلاش است که پاسخی نوین برای این مسئله ارائه کند. میرداماد در تبیین دیدگاه خود، بین دو نوع شوق و اراده تمایز قائل میشود:
1- اگر اراده نسبت به فعل خارجی مورد توجه قرار گیرد، آن را میتوان نوعی شوق دانست که وقتی به حد اکید و مؤثر میرسد، به اراده تبدیل میشود. در اینجا، اراده عبارت از همان شوق اکید نفس نسبت به انجام یک فعل است.
2- اگر خود اراده، بهعنوان یک مقولهی مستقل و نه نسبت به فعل خارجی مورد توجه قرار گیرد، دیگر نیازی به یک شوق دوم نیست. در این صورت، لازم نیست که انسان برای داشتن اراده، یک شوق دیگر نیز نسبت به همان اراده داشته باشد.
نظریهی میرداماد در واقع تلاشی است برای جلوگیری از تسلسل در اراده. وی نشان میدهد که شوق، بهخودیخود متوقف بر شوق دیگری نیست، بلکه همان شوق نخستین، پایه و اساس تمامی ارادههای بعدی است. ارادههای متعدد، همه در یک شوق واحد ریشه دارند. حتی اگر تصور کنیم که فرد بارها اراده میکند که اراده کند، این ارادههای متکثر متضمن یک شوق بیشتر نیستند. این سلسله در جایی متوقف میشود. برخلاف تصوری که میگوید باید برای هر اراده، یک ارادهی دیگر در نظر گرفت (و در نتیجه تسلسل رخ میدهد)، میرداماد معتقد است که چنین تسلسلی تحقق پیدا نمیکند، چراکه در نهایت نفس دیگر نیازی به لحاظ یک ارادهی جدید نمیبیند و این سلسله متوقف میشود.
میرداماد در تحلیل خود، دو نکتهی کلیدی را مطرح میکند:
1- اگر اراده نسبت به یک فعل خارجی در نظر گرفته شود، در حقیقت همان شوق اکید نفس به آن فعل است. این شوق وقتی به حد نهایی میرسد، به اراده تبدیل میشود.
2- اگر خود اراده موضوع توجه قرار گیرد (یعنی ما به خود اراده توجه کنیم نه به فعل خارجی)، دیگر نیازی به یک ارادهی دوم برای تحقق آن نداریم. در اینجا، شوقی که در کمون اراده وجود دارد، برای تحقق آن کافی است.
او استدلال میکند که تصور نیاز به یک ارادهی دوم برای ایجاد ارادهی اول، خطایی است که باعث توهم تسلسل در اراده میشود. به بیان دیگر، اراده در ذات خود، نیازی به یک ارادهی دیگر ندارد، بلکه همان شوق ذاتیای که درون آن است، برای تحقق آن کافی است. بنابراین، میرداماد در تبیین این دیدگاه، به تفکیک میان "شوق به فعل" و "شوق به خود اراده" میپردازد:
1- شوق به فعل خارجی: وقتی انسان به انجام یک فعل فکر میکند و در آن خیری میبیند، بهطور طبیعی نسبت به آن شوق پیدا میکند. اگر این شوق به حد اکید برسد، به اراده تبدیل میشود و در نتیجه، فعل رخ میدهد.
یکی از دستاوردهای مهم نظریهی میرداماد، جلوگیری از تسلسل در اراده است. اگر ما بپذیریم که هر اراده، نیاز به یک ارادهی دیگر دارد، این روند باید تا بینهایت ادامه یابد که محال است. میرداماد میگوید: ما باید یک نقطهی توقف در نظر بگیریم که دیگر نیازی به ارادهی جدید نداشته باشد. این نقطهی توقف همان شوق ذاتی درون اراده است. او توضیح میدهد که این روند، همانند یک زنجیره نیست که در هر مرحله، یک حلقهی جدید اضافه شود. بلکه هرچند ارادههای متعددی در ذهن انسان ایجاد شود، همهی آنها در نهایت، به یک شوق واحد بازمیگردند.
میرداماد با تحلیل خود، دو مسئلهی اساسی را حل میکند:
1- جلوگیری از جبر: او نشان میدهد که اراده، از شوق اکید ناشی میشود و این شوق، امری درونی در نفس است، نه جبری.
2- جلوگیری از تسلسل: او توضیح میدهد که برای تحقق اراده، نیازی به یک ارادهی دوم نیست، بلکه همان شوق درونی، برای تحقق آن کافی است.
در نتیجه، نظریهی میرداماد یک راهحل فلسفی برای مسئلهی اختیار انسان ارائه میدهد که در آن، هم از تسلسل بیپایان جلوگیری شده و هم جبر در افعال انسانی نفی میشود. میرداماد در جای دیگری در توضیح مراد خود میفرماید:
پس از طرح نظریهی میرداماد دربارهی ارتباط اراده و شوق، محقق اصفهانی به تحلیل و نقد دقیق آن پرداخته است. وی معتقد است که میرداماد نتوانسته از اشکال تسلسل رهایی یابد و توضیحات او در مورد تحلیل اراده، دچار مشکلات فلسفی متعددی است. ایشان در نقد خود میفرماید:
أما ما أفاده السيد فمحصّله : أنّ الإرادة الوحدانية بالالتفات إليها تنحلّ إلى إرادة الإرادة ، وإلى إرادة الإرادة ، وهكذا.
وفيه : أن الانحلال : إن كان بمجرّد الاعتبار ـ بمعنى أنه لو التفت إليها لأرادها وهكذا ، فتنقطع السلسلة بانقطاع الاعتبار ـ فهي غير مرادة بالحقيقة ، بل بالاعتبار وبالقوة ، لا بالفعل.
محقق اصفهانی اشاره میکند که ملاصدرا نیز نقد مشابهی به نظریهی میرداماد وارد کرده است. ملاصدرا در اشکال خود به استادش میفرماید:
فإن لنا أن نأخذ جميع الإرادات بحيث لا يشذ عنها شيء منها و نطلب أن علتها أي شيء هي فإن كانت إرادة أخرى لزم كون شيء واحد خارجا و داخلا - بالنسبة إلى شيء واحد بعينه هو مجموع الإرادات و ذلك محال و إن كان شيئا آخر لزم الجبر في الإرادة و هذا هو الحق فليعول عليه في دفع الإشكال كما مر.[5]
ملاصدرا بیان میکند که اگر تمامی ارادههای جزئیه در یک ارادهی کلی واحد مندرج باشند، پس این ارادهی واحد نمیتواند هم خودش باشد و هم علت خودش! بنابراین، یا باید ارادهی الهی را علت همهی ارادهها بدانیم (که جبر لازم میآید) یا باید تسلسل را بپذیریم
مشکلات نظریهی میرداماد عبارتند از:
1- ارادهی واحد چگونه به ارادههای متعدد تحلیل میشود؟ تحلیل عقلی باید در جایی باشد که واقعاً دوگانگی وجود داشته باشد. اما ارادهی واحد را نمیتوان به ارادههای متعدد تجزیه کرد.
2- مسئلهی علت و معلول در اراده حل نشده است. اگر ارادهی انسان از ارادهی الهی ناشی شود، جبر لازم میآید. اگر ارادهی انسان معلول ارادهی دیگری از خودش باشد، تسلسل رخ میدهد.
3- مسئلهی "ارادهی اراده" همچنان بیپاسخ است. میرداماد میگوید که یک اراده برای تحقق خودش، نیازی به ارادهی دیگری ندارد. اما این سخن، با ساختار منطقی نظام علیت، ناسازگار است.
مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی (ره) در تحریرات فی الأصول، نقدهایی که بر میرداماد وارد شده را بررسی کرده است. وی معتقد است که هم ملاصدرا و هم محقق اصفهانی، بهدرستی عمق کلام میرداماد را درک نکردهاند. در نظر حاج آقا مصطفی خمینی، نقدهای آنان بر اساس سوء برداشت از مفهوم "اراده و شوق" بوده است. وی بیان میکند که توضیحات امام خمینی (ره) دربارهی این مسئله، دیدگاه جدیدی ارائه میدهد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
[2]- محمد باقر بن محمد میر داماد، القبسات، مهدی محقق (تهران: دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ، 1374)، 474-75.
[3]- محمد باقر بن محمد میر داماد، الإیقاظات (مصنفات میر داماد)، عبدالله نورانی (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1381)، ج 1، 261.
[4]- اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج 1، 291-292.
- اصفهانی، محمد حسین. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة. 6 ج. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429.
- الشیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم. الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیّة الأربعة. 9 ج. بیروت: دار إحیاء التراث، 1981.
- میر داماد، محمد باقر بن محمد. الإیقاظات (مصنفات میر داماد). عبدالله نورانی. 2 ج. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1381.
- ———. القبسات. مهدی محقق. تهران: دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ، 1374.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
یکی از مسائل اساسی در باب اختیار انسان، بررسی این پرسش است که آیا ارادهی انسان، که علت صدور فعل اوست، به ارادهی الهی منتهی میشود یا به ارادهای دیگر از خود انسان؟ این مسئله از دو جهت قابل بررسی است:
1- اگر ارادهی انسان به ارادهی الهی منتهی شود، مستلزم جبر خواهد بود؛ زیرا در این صورت، فعل انسان در نهایت تحت سیطرهی ارادهی خداوند خواهد بود و امکان اختیار از بین میرود.
2- اگر ارادهی انسان به ارادهای دیگر از خود او منتهی شود و آن اراده نیز معلول ارادهای دیگر باشد، تسلسل لازم میآید؛ زیرا یک سلسلهی بیپایان از ارادهها ایجاد میشود که امکان تحقق ندارد.
این اشکال بنیادی، یکی از مهمترین چالشهای بحث اختیار در فلسفه و اصول است. تاکنون سه پاسخ به این اشکال مطرح شده است:
1- پاسخ محقق خراسانی: آخوند خراسانی در این مسئله پاسخ روشنی ارائه نکرده و در نهایت، سخنان ایشان به پذیرش جبر منتهی شده است.
2- پاسخ محقق اصفهانی: وی معتقد است که ملاک اختیاری بودن فعل، صدور آن از اراده است، حال این اراده هر چه باشد. او در تأیید نظر خود به فعل الهی اشاره میکند که با وجود آنکه ارادهی خداوند عین ذات او و ضروری است، افعال الهی همچنان اختیاری محسوب میشوند.
محقق اصفهانی پس از نقل این دیدگاه، نقد تندی بر آن وارد کرده و تصریح میکند که این سخن "ادعایی بدون دلیل و جزاف آشکار" است. وی در بیان و سپس ردّ این نظریه میفرماید:
وأما ما أفاده في الفصول ـ من أنّ ما عدا الإرادة من الأفعال تكون اختياريته بصدوره عن علم وقدرة وإرادة ، وأما الإرادة فاختياريتها بصدورها عن علم وقدرة فقط ـ فهو جزاف بيّن.[1]
همهی بحثها بر سر این است که اراده، خود معلول چیست؟ آیا صرفاً با علم و قدرت محقق میشود؟ اگر چنین است، این ادعا نیازمند دلیل است. دو اشکال اساسی بر این نظریه وارد است:
1- ادعای بدون دلیل: صاحب فصول صرفاً ادعا کرده که هرگاه علم و قدرت باشد، اراده نیز تحقق خواهد یافت، بدون آنکه برای این مدعا دلیلی ارائه کند. در حالی که بسیاری از موارد را میتوان یافت که انسان با وجود علم و قدرت، ارادهی انجام یک فعل را ندارد.
2- انتقال اشکال به مرحلهی پیشین: حتی اگر بپذیریم که علم و قدرت علت اراده هستند، این پرسش مطرح میشود که خود علم و قدرت از کجا آمدهاند؟ آیا این دو نیز به ارادهی دیگری متکیاند؟ اگر چنین باشد، مشکل تسلسل پیش میآید، و اگر چنین نباشد، باید پذیرفت که علت دیگری در کار است که صاحب فصول آن را مشخص نکرده است.
یکی از پاسخهایی که در برابر اشکال جبر و تسلسل در مسئلهی اختیار مطرح شده، پاسخی است که میرداماد ارائه کرده است. این پاسخ، بهاختصار در پاورقی نهایة الدرایه توسط محقق اصفهانی ذکر شده، اما بهصورت تفصیلی در جلد ششم اسفار و همچنین در کتاب قبسات میرداماد بیان شده است. در این بخش، ابتدا مقدمهای دربارهی اهمیت این پاسخ ذکر میشود، سپس دیدگاه میرداماد توضیح داده شده و در نهایت تحلیل آن ارائه میگردد. ایشان میفرماید:
للنفس المتشوقة المريدة المختارة للفعل حالة شوقيّة اجماعيّة اجماليّة، صالحة لان يفصّلها العقل الى ارادة الفعل، و الى ارادة الارادة، و ارادة ارادة الارادة، الى حيث يتصحّح لحاظ العقل على سبيل التفصيل بالفعل. و الترتّب بين تلك الارادات بالتقدّم و التأخّر بالذات، ليس يصادم اتّحادها فى تلك الحالة الاجماليّة بهيئتها الوحدانيّة. فانّ ذلك انّما يمتنع فى الكمّيّة الاتّصاليّة و الهويّة الامتداديّة، لا غير. فلذلك ما انّ المسافة الاينيّة يستحيل ان تنحلّ الى متقدّمات و متأخّرات بالذات هى اجزاء تلك المسافة و ابعاضها، بل انما يصحّ تحليلها الى اجزائها و ابعاضها المتقدّمة و المتاخّرة بالمكان. و امّا الحركة القطعيّة المتّصلة الواحدة المنطبقة على تلك المسافة المتّصلة الشخصيّة، فانّ العقل بمعونة الوهم يحلّلها الى ابعاضها المترتّبة بالسابقيّة و المسبوقيّة بالذات. و سبيل الارادة فى ذلك سبيل العلم. فانّهما يرتضعان، فى هذا الحكم، من ثدى واحد، و تناغيهما القريحة العقليّة فى مهد واحد. و البيان التفصيلىّ هنالك على ذمّة كتاب الايقاظات.
فاذن، نقول فى ازاحة الشكّ: ان ريم انّه يلزم حصول الارادة من غير ارادة و اختيار و رضا من الانسان بالقياس اليها، فقد بزغ لك بطلان ذلك. و ان ريم انّه يجب انتهاء استناد الارادة فى وجودها و وجوبها الى القدرة التامّة الوجوبيّة و الارادة الحقة الربوبيّة، فقد عرفت انّ ذلك هو الحقّ، لا يحيص عنه العقل الصريح، و لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه، و انّه لا جبر و لا تفويض، و لكن امر بين امرين. و بالجملة لا فرق بين الفعل و بين ارادة الفعل، فى صدورهما من الانسان بالارادة و الاختيار، و فى وجوب انتهائهما فى سلسلة الصدور، و الاستناد الى ارادة الفعّال الحقّ الواجب بالذات، جلّ سلطانه. و كيف يصحّ للممكن بالذات وجود و وجوب، لا من تلقاء الاستناد الى الموجود الواجب بالذات؟، فليثبّت.[2]
میرداماد تصریح میکند که این اشکال از جبر و تسلسل، در هیچیک از کلمات سابقین و لاحقین پاسخ روشنی نداشته است. وی میگوید که علیرغم بررسیهای بسیار، هیچ نظریهای که بتواند بهطور قاطع این اشکال را حل کند، در آثار پیشینیان نیافته است. لذا، او در تلاش است که پاسخی نوین برای این مسئله ارائه کند. میرداماد در تبیین دیدگاه خود، بین دو نوع شوق و اراده تمایز قائل میشود:
1- اگر اراده نسبت به فعل خارجی مورد توجه قرار گیرد، آن را میتوان نوعی شوق دانست که وقتی به حد اکید و مؤثر میرسد، به اراده تبدیل میشود. در اینجا، اراده عبارت از همان شوق اکید نفس نسبت به انجام یک فعل است.
2- اگر خود اراده، بهعنوان یک مقولهی مستقل و نه نسبت به فعل خارجی مورد توجه قرار گیرد، دیگر نیازی به یک شوق دوم نیست. در این صورت، لازم نیست که انسان برای داشتن اراده، یک شوق دیگر نیز نسبت به همان اراده داشته باشد.
نظریهی میرداماد در واقع تلاشی است برای جلوگیری از تسلسل در اراده. وی نشان میدهد که شوق، بهخودیخود متوقف بر شوق دیگری نیست، بلکه همان شوق نخستین، پایه و اساس تمامی ارادههای بعدی است. ارادههای متعدد، همه در یک شوق واحد ریشه دارند. حتی اگر تصور کنیم که فرد بارها اراده میکند که اراده کند، این ارادههای متکثر متضمن یک شوق بیشتر نیستند. این سلسله در جایی متوقف میشود. برخلاف تصوری که میگوید باید برای هر اراده، یک ارادهی دیگر در نظر گرفت (و در نتیجه تسلسل رخ میدهد)، میرداماد معتقد است که چنین تسلسلی تحقق پیدا نمیکند، چراکه در نهایت نفس دیگر نیازی به لحاظ یک ارادهی جدید نمیبیند و این سلسله متوقف میشود.
نامتناهی. او برای این کار، تحلیل جدیدی از ماهیت اراده و شوق ارائه میدهد.
میرداماد در تحلیل خود، دو نکتهی کلیدی را مطرح میکند:
1- اگر اراده نسبت به یک فعل خارجی در نظر گرفته شود، در حقیقت همان شوق اکید نفس به آن فعل است. این شوق وقتی به حد نهایی میرسد، به اراده تبدیل میشود.
2- اگر خود اراده موضوع توجه قرار گیرد (یعنی ما به خود اراده توجه کنیم نه به فعل خارجی)، دیگر نیازی به یک ارادهی دوم برای تحقق آن نداریم. در اینجا، شوقی که در کمون اراده وجود دارد، برای تحقق آن کافی است.
او استدلال میکند که تصور نیاز به یک ارادهی دوم برای ایجاد ارادهی اول، خطایی است که باعث توهم تسلسل در اراده میشود. به بیان دیگر، اراده در ذات خود، نیازی به یک ارادهی دیگر ندارد، بلکه همان شوق ذاتیای که درون آن است، برای تحقق آن کافی است. بنابراین، میرداماد در تبیین این دیدگاه، به تفکیک میان "شوق به فعل" و "شوق به خود اراده" میپردازد:
1- شوق به فعل خارجی: وقتی انسان به انجام یک فعل فکر میکند و در آن خیری میبیند، بهطور طبیعی نسبت به آن شوق پیدا میکند. اگر این شوق به حد اکید برسد، به اراده تبدیل میشود و در نتیجه، فعل رخ میدهد.
یکی از دستاوردهای مهم نظریهی میرداماد، جلوگیری از تسلسل در اراده است. اگر ما بپذیریم که هر اراده، نیاز به یک ارادهی دیگر دارد، این روند باید تا بینهایت ادامه یابد که محال است. میرداماد میگوید: ما باید یک نقطهی توقف در نظر بگیریم که دیگر نیازی به ارادهی جدید نداشته باشد. این نقطهی توقف همان شوق ذاتی درون اراده است. او توضیح میدهد که این روند، همانند یک زنجیره نیست که در هر مرحله، یک حلقهی جدید اضافه شود. بلکه هرچند ارادههای متعددی در ذهن انسان ایجاد شود، همهی آنها در نهایت، به یک شوق واحد بازمیگردند.
میرداماد با تحلیل خود، دو مسئلهی اساسی را حل میکند:
1- جلوگیری از جبر: او نشان میدهد که اراده، از شوق اکید ناشی میشود و این شوق، امری درونی در نفس است، نه جبری.
2- جلوگیری از تسلسل: او توضیح میدهد که برای تحقق اراده، نیازی به یک ارادهی دوم نیست، بلکه همان شوق درونی، برای تحقق آن کافی است.
در نتیجه، نظریهی میرداماد یک راهحل فلسفی برای مسئلهی اختیار انسان ارائه میدهد که در آن، هم از تسلسل بیپایان جلوگیری شده و هم جبر در افعال انسانی نفی میشود. میرداماد در جای دیگری در توضیح مراد خود میفرماید:
پس از طرح نظریهی میرداماد دربارهی ارتباط اراده و شوق، محقق اصفهانی به تحلیل و نقد دقیق آن پرداخته است. وی معتقد است که میرداماد نتوانسته از اشکال تسلسل رهایی یابد و توضیحات او در مورد تحلیل اراده، دچار مشکلات فلسفی متعددی است. ایشان در نقد خود میفرماید:
أما ما أفاده السيد فمحصّله : أنّ الإرادة الوحدانية بالالتفات إليها تنحلّ إلى إرادة الإرادة ، وإلى إرادة الإرادة ، وهكذا.
وفيه : أن الانحلال : إن كان بمجرّد الاعتبار ـ بمعنى أنه لو التفت إليها لأرادها وهكذا ، فتنقطع السلسلة بانقطاع الاعتبار ـ فهي غير مرادة بالحقيقة ، بل بالاعتبار وبالقوة ، لا بالفعل.
محقق اصفهانی اشاره میکند که ملاصدرا نیز نقد مشابهی به نظریهی میرداماد وارد کرده است. ملاصدرا در اشکال خود به استادش میفرماید:
فإن لنا أن نأخذ جميع الإرادات بحيث لا يشذ عنها شيء منها و نطلب أن علتها أي شيء هي فإن كانت إرادة أخرى لزم كون شيء واحد خارجا و داخلا - بالنسبة إلى شيء واحد بعينه هو مجموع الإرادات و ذلك محال و إن كان شيئا آخر لزم الجبر في الإرادة و هذا هو الحق فليعول عليه في دفع الإشكال كما مر.[5]
ملاصدرا بیان میکند که اگر تمامی ارادههای جزئیه در یک ارادهی کلی واحد مندرج باشند، پس این ارادهی واحد نمیتواند هم خودش باشد و هم علت خودش! بنابراین، یا باید ارادهی الهی را علت همهی ارادهها بدانیم (که جبر لازم میآید) یا باید تسلسل را بپذیریم
مشکلات نظریهی میرداماد عبارتند از:
1- ارادهی واحد چگونه به ارادههای متعدد تحلیل میشود؟ تحلیل عقلی باید در جایی باشد که واقعاً دوگانگی وجود داشته باشد. اما ارادهی واحد را نمیتوان به ارادههای متعدد تجزیه کرد.
2- مسئلهی علت و معلول در اراده حل نشده است. اگر ارادهی انسان از ارادهی الهی ناشی شود، جبر لازم میآید. اگر ارادهی انسان معلول ارادهی دیگری از خودش باشد، تسلسل رخ میدهد.
3- مسئلهی "ارادهی اراده" همچنان بیپاسخ است. میرداماد میگوید که یک اراده برای تحقق خودش، نیازی به ارادهی دیگری ندارد. اما این سخن، با ساختار منطقی نظام علیت، ناسازگار است.
مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی (ره) در تحریرات فی الأصول، نقدهایی که بر میرداماد وارد شده را بررسی کرده است. وی معتقد است که هم ملاصدرا و هم محقق اصفهانی، بهدرستی عمق کلام میرداماد را درک نکردهاند. در نظر حاج آقا مصطفی خمینی، نقدهای آنان بر اساس سوء برداشت از مفهوم "اراده و شوق" بوده است. وی بیان میکند که توضیحات امام خمینی (ره) دربارهی این مسئله، دیدگاه جدیدی ارائه میدهد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
[2]- محمد باقر بن محمد میر داماد، القبسات، مهدی محقق (تهران: دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ، 1374)، 474-75.
[3]- محمد باقر بن محمد میر داماد، الإیقاظات (مصنفات میر داماد)، عبدالله نورانی (تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1381)، ج 1، 261.
[4]- اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج 1، 291-292.
- اصفهانی، محمد حسین. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة. 6 ج. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429.
- الشیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم. الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیّة الأربعة. 9 ج. بیروت: دار إحیاء التراث، 1981.
- میر داماد، محمد باقر بن محمد. الإیقاظات (مصنفات میر داماد). عبدالله نورانی. 2 ج. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1381.
- ———. القبسات. مهدی محقق. تهران: دانشگاه تهران. مؤسسه انتشارات و چاپ، 1374.
نظری ثبت نشده است .