موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
شماره جلسه : ۶۹
-
خلاصۀ بحث گذشته
-
پاسخ میرداماد به اشکال در ارادی بودن اراده
-
تحلیل اعتباری اراده و پاسخ به اشکال تسلسل
-
الف) تحلیل عقل و عدم تحقق واقعی ارادههای متعدد
-
ب) وحدت اراده در عالم نفس
-
ج) دو ویژگی دیگر اراده: اجمالی و اجماعی
-
تحلیل اجمال و تفصیل در اراده از دیدگاه میرداماد
-
تمایز میان اراده و شوق در نظریهی میرداماد
-
نتیجهگیری
-
شوق اجمالی و شوق اجماعی
-
حقیقت اراده و ارتباط آن با ارادهی الهی
-
تحلیل نهایی نظریهی میرداماد دربارهی مسئلهی تسلسل در اراده
-
1. وجود یک شوق واحد و عدم تعدد واقعی ارادهها
-
2. تفکیک میان شوق اجمالی و شوق تفصیلی
-
3. تحلیل عقلی و ماهیت اعتباری ارادههای متعدد
-
4. تمایز میان بینهایت واقعی و بینهایت ذهنی
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
بحث در پاسخ مرحوم میرداماد (قدسسره)[1] به یکی از اشکالات اساسی در اختیاری بودن اراده است که معمولاً مطرح میشود: آیا خود اراده یک امر ارادی است یا غیر ارادی؟ ایشان در این زمینه جوابهای مختلفی ارائه کرده و دیدگاههای خود را به صورت روشن توضیح داده است. در اینجا، ضمن نقل کلام ایشان، به بررسی و توضیح بیشتر این پاسخ خواهیم پرداخت.
خلاصه پاسخ میرداماد به این اشکال، این است که اگر ما اراده را نسبت به فعلی که از انسان صادر میشود، بررسی کنیم، در حقیقت این اراده شوقی مؤکد است. اگر خود این اراده را در نظر بگیریم، علیرغم اینکه عقل میتواند آن را به ارادههای متعدد تحلیل کند، اما توقفی بر ارادههای متعدد ندارد. میرداماد میگوید که اراده به خودی خود نیازی به یک شوق دوم ندارد. اگر بگوییم این اراده متوقف بر یک اراده دیگر باشد، یعنی یک شوق دومی علت برای این شوق بشود، به نتیجهای نمیرسیم. در حالی که ما در وجدان خود میبینیم که یک اراده و یک شوق بیشتر نداریم. بنابراین، ارادههای متعدد وجود ندارند.
میرداماد تصریح میکند که وقتی عقل به تحلیل اراده میپردازد، آن را به ارادههای متعددی مانند ارادة الفعل، ارادة ارادة الفعل و ارادة ارادة ارادة الفعل تجزیه میکند. اما این تجزیه، صرفاً یک اعتبار ذهنی است و در عالم نفس، ما تنها با یک ارادهی واقعی مواجه هستیم. بنابراین، حتی اگر عقل بتواند این تحلیل را تا بینهایت ادامه دهد، این تسلسل در قلمرو اعتبارات است، نه در واقعیت.
میرداماد در تحلیل خود از اراده، علاوه بر وحدت آن، دو ویژگی دیگر را نیز مطرح میکند:
1- ارادهی اجمالی: هنگامی که فرد قصد انجام یک فعل را دارد، ارادهی او در عالم نفس به صورت اجمالی وجود دارد. این بدان معناست که فرد مستقیماً متوجه یک ارادهی مشخص نیست، بلکه این اراده به صورت کلی و اجمالی در نفس او حاضر است.
2- ارادهی اجماعی: اگر فرد اراده را بالذات مورد توجه استقلالی قرار دهد، در این صورت میتوان آن را به ارادههای متعدد تجزیه کرد. این همان تحلیل عقلی است که موجب انحلال ارادهی واحد به ارادههای تفصیلی میشود، اما این انحلال تنها در سطح ذهن اتفاق میافتد، نه در واقعیت خارجی.
مرحوم میرداماد در تحلیل اراده، میان دو نوع توجه به اراده تمایز قائل میشود: توجه اجمالی و توجه تفصیلی. او بر این باور است که در هنگام ارادهی یک فعل، فرد مستقیماً به خود اراده توجهی ندارد، بلکه تمام توجه او معطوف به فعل مورد نظر است. از این رو، اراده در این حالت بهطور اجمالی مورد لحاظ قرار میگیرد و به بیان دیگر، ملحوظ بالعرض است، نه ملحوظ بالذات. اما زمانی که فرد خود اراده را بهصورت مستقل مورد توجه قرار دهد، میتوان آن را به ارادههای متعدد تحلیلی تقسیم کرد.
بنابراین، در تفاوت میان ارادهی اجمالی و ارادهی تفصیلی باید گفت: در ارادهی اجمالی اراده، فرد مستقیماً به خود اراده التفاتی ندارد، بلکه توجه او معطوف به فعل است. در واقع، اراده در این حالت تنها بهعنوان یک واسطه برای تحقق فعل در نظر گرفته میشود و خودِ آن مورد توجه استقلالی قرار نمیگیرد. اما در ارادهی تفصیلی، اگر فرد خود اراده را بهعنوان موضوع مستقل در نظر بگیرد و آن را تحلیل کند، به این نتیجه میرسد که میتوان اراده را به ارادههای متعددی مانند ارادة الفعل، ارادة ارادة الفعل، ارادة ارادة ارادة الفعل و ... تقسیم کرد. این تحلیل، صرفاً یک فرایند عقلی است و در عالم واقع ارادههای متعدد وجود ندارند، بلکه این تنها یک تحلیل ذهنی است.
یکی از نکات کلیدی در نظریهی میرداماد، تمایز میان اراده و شوق است. او بیان میکند که هرچند ممکن است ارادهها از نظر تحلیلی متعدد باشند، اما شوق تنها یکی است و تکثر نمیپذیرد. به بیان دیگر، ممکن است عقل بتواند اراده را به ارادههای متعددی تحلیل کند، اما این تحلیلها تغییری در واقعیت شوق ایجاد نمیکنند، زیرا شوق، واحد و بسیط است. بنابراین، در واقعیت، هیچ تسلسلی در شوق وجود ندارد و تنها ارادههای تحلیلشدهی ذهنیاند که بهصورت اعتباری متعدد به نظر میرسند. این اعتبار تا جایی ادامه دارد که ذهن انسان به این تحلیل ادامه دهد، اما بهمحض اینکه اعتبار متوقف شود، سلسلهی ارادهها نیز قطع خواهد شد. بنابراین، تسلسل در اینجا ناشی از اعتباری بودن این تحلیلهاست، نه از یک واقعیت خارجی.
نتیجهگیری:
نظریهی میرداماد با تبیین تفاوت میان ارادهی اجمالی و تفصیلی و همچنین تمایز میان شوق و اراده، تلاش میکند که هم از جبر جلوگیری کند و هم از تسلسل نامحدود بپرهیزد. وی تصریح میکند که در عالم نفس، تنها یک ارادهی واقعی وجود دارد و تکثر ارادهها صرفاً در سطح تحلیل ذهنی و اعتباری است. بنابراین، اشکال تسلسل تنها در قلمرو اعتبار مطرح میشود و نه در واقعیت، و این مسئله با توجه به ماهیت وحدانی شوق، حلشده تلقی میشود.
شوق اجمالی در ابتدا ساده و موقتی است؛ یعنی انسان بهطور موقت و بدون تأکید تصمیم به انجام کاری میگیرد، اما پس از مدت کوتاهی از آن پشیمان میشود. این شوق به حد اراده نمیرسد و تنها بهصورت گذرا وجود دارد. زمانی که شوق بهطور کامل در نفس انسان تثبیت شود و انسان تصمیم قطعی به انجام عمل بگیرد، به شوق اجماعی تبدیل میشود. این نوع شوق بهگونهای است که انسان قادر به انجام عمل مورد نظر خواهد بود.
در تحلیلهای میرداماد، اراده بهطور تفصیلی توسط عقل تحلیل میشود. در ابتدا، عقل به شوق اجمالی توجه میکند و آن را تحلیل میکند و میگوید که این شوق میتواند تبدیل به ارادهی فعل، ارادهی ارادهی فعل، یا حتی ارادهی ارادهی ارادهی فعل شود. این تحلیلهای عقلی، هرچند ممکن است به تعداد زیادی برسند، اما اینها بهطور واقعی ارادههای جداگانه نیستند بلکه اعتبارات عقلی هستند که میتوانند متوقف شوند. بهعبارت دیگر، عقل میتواند اراده را به اشکال مختلف تقسیم کند، اما در عمل و در واقعیت تنها یک اراده وجود دارد و دیگر نیازی به ارادههای متعدد نیست.
در نهایت، میرداماد به این نکته میپردازد که ارادهی انسان باید از نظر فلسفی به ارادهی الهی منتهی شود. او تأکید میکند که هرچند اراده انسان در وجود خود اختیاری است، اما در عین حال، باید به ارادهی الهی مرتبط باشد. در واقع، اختیاری بودن فعل انسان به این معناست که انسان توانایی انجام عمل را دارد، ولی این توانایی از قدرت الهی نشأت میگیرد.
میرداماد میان دو نوع شوق تفاوت قائل میشود:
1- شوق اجمالی: در شرایطی که شوق به یک فعل خارجی معطوف است، این شوق را اجمالی مینامد، زیرا توجه اصلی بر روی فعل است و انسان به خود شوق توجهی ندارد.
میرداماد با استفاده از یک قیاس فلسفی، استدلال خود را تقویت میکند. او میگوید: در عالم خارج، داشتن بینهایت واقعی غیرممکن است؛ چراکه هر آنچه در جهان وجود دارد، محدود است. اما در عالم ذهن، میتوان بینهایت را تصور کرد، یعنی در ساحت اعتبار و ذهن، عدم محدودیت مشکلی ایجاد نمیکند. او این اصل را به بحث اراده تعمیم میدهد و میگوید: اگر ارادهها بهصورت واقعی متکثر باشند، تسلسل لازم میآید و این امر محال است؛ زیرا هر موجودی برای وجود خود به یک علت نیاز دارد و این زنجیره نمیتواند تا بینهایت ادامه پیدا کند. اما اگر تکثر ارادهها صرفاً در ذهن و اعتبار عقل رخ دهد، مشکلی ایجاد نمیشود؛ زیرا این امور صرفاً ساختهی ذهن هستند و ذهن میتواند هر اندازه که بخواهد، آنها را گسترش دهد.
این تحلیل فلسفی، یکی از نقاط قوت نظریهی میرداماد است که او را قادر ساخته تا مسئلهی جبر و تسلسل را همزمان حل کند و نشان دهد که اختیار انسان در عین ارتباط با ارادهی الهی، همچنان محفوظ میماند.
- خمينى، روح الله. شرح دعاء السحر. تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى( س)، 1374.
نظری ثبت نشده است .