موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۱۱/۱۴
شماره جلسه : ۶۳
-
خلاصۀ بحث گذشته
-
تفاوت طلب و اراده در رابطه با اراده تشریعی
-
بررسی اراده تکوینی و تشریعی در باب ایمان و کفر
-
نظریه محقق خراسانی
-
اراده تکوینی و نقش واسطهها در تحقق افعال اختیاری
-
اشکالی دیگر: مسئله اراده، اختیار و مؤاخذه الهی
-
پاسخ محقق خراسانی: مسئلهی شقاوت و سعادت ذاتی
-
جبری بودن سخنان آخوند و عجز از درک مسئله
-
مسئله تجری، اختیار و جبر در نظام فکری آخوند خراسانی
-
پاسخ اول: اختیار و تأمل در مقدمات اراده
-
پاسخ دوم: تجری، موجب بُعد از مولا و استحقاق عقوبت است
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در بحث تغایر میان طلب و اراده، به بررسی حقیقت هر دو مفهوم پرداخته شد. اگر بپذیریم که اراده به دو نوع تکوینی و تشریعی تقسیم میشود، همانطور که نظر رایج میان متفکران است، این سؤال مطرح میشود که آیا بین طلب و اراده تغایری وجود دارد؟ به نظر میرسد که میان آنها تفاوتی اساسی برقرار است. این تفاوت را بزرگانی همچون مرحوم نائینی و مرحوم بروجردی (رضواناللهعلیهما) مورد بررسی قرار دادهاند. هرچند که ممکن است نقدهایی به دیدگاه آنان وارد باشد، اما در هر حال، طلب در عالم تشریع، با اراده تفاوت دارد و نمیتوان این دو را یکی دانست. حال، اگر نظریهای را بپذیریم که تنها یک نوع اراده—یعنی اراده تکوینی—را قائل باشد و وجود اراده تشریعی را انکار کند، در این صورت در باب تشریع اساساً ارادهای مطرح نخواهد بود. حتی در مورد خدای متعال نیز نه طلبی وجود دارد و نه ارادهای که به افعال بندگان تعلق گیرد. البته در مورد مخلوقات و در سطح عرفی، میتوان از مفهومی به نام طلب سخن گفت، اما این طلب به هیچ وجه به معنای تعلق اراده به فعل غیر نیست، چراکه چنین امری در مورد خالق و مخلوق، امری محال است.
همانطور که بیان شد، تعلق اراده به فعل غیر، چه در مخلوقات و چه در خداوند، امری محال است. مرحوم آخوند خراسانی در کفایه به این موضوع پرداخته و تأکید کرده است که اراده تکوینی، یعنی ارادهای که به فعل غیر تعلق گیرد، امکانپذیر نیست. از سوی دیگر، مشهور متکلمان نیز اراده تشریعی را چنین تفسیر میکنند که ارادهای است که شارع برای هدایت بندگان به آنچه صلاح آنهاست، ابراز میدارد. اما مرحوم عراقی این مفهوم را به شیوهای متفاوت بررسی کرده و معتقد است که اراده تشریعی، صرفاً موضوعی برای حکم عقل به وجوب امتثال است، در حالی که دیگران اساساً چنین نامی را بر آن نمیگذارند. ایشان میفرماید:
انّ المقدار الّذي تعلّق الإرادة بحفظه انّما هو حفظ المرام في الجملة بسدّ باب عدمه من ناحية مبادئ حكم عقل المأمور بالإطاعة و الامتثال.[1]
پس از بیان تفاوت میان اراده تکوینی و اراده تشریعی، این نکته مطرح میشود که تخلف مراد در اراده تکوینی محال است، اما در اراده تشریعی چنین امری ممکن است. بر همین اساس، دو فرض مطرح میشود:
1- همسویی اراده تکوینی و تشریعی: اگر اراده تکوینی خداوند و اراده تشریعی او بر ایمان یا کفر یکسان باشد، مشکلی در تحقق آن وجود ندارد؛ یعنی اگر خداوند اراده کند که فردی مؤمن باشد و خود فرد نیز ایمان را اختیار کند، این امر بدون اشکال محقق میشود. همچنین، اگر اراده تکوینی خداوند و اراده فرد هر دو بر کفر باشد، باز هم اختلافی پیش نخواهد آمد.
2- تعارض میان اراده تکوینی و تشریعی: اما اگر میان اراده تکوینی خداوند و اراده فرد اختلافی پیش آید، مثلاً فرد تصمیم بگیرد که ایمان بیاورد اما اراده تکوینی خداوند بر کفر او تعلق گیرد، یا بالعکس، در اینجا چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نتیجهای که از این فرض حاصل میشود، آن است که هر آنچه اراده تکوینی خداوند بر آن تعلق گیرد، همان واقع خواهد شد؛ چراکه اراده تکوینی خداوند تخلفناپذیر است. بنابراین، اگر خداوند اراده تکوینی به کفر شخصی داشته باشد، آن فرد کافر خواهد شد، و اگر اراده تکوینی او بر ایمان باشد، شخص مؤمن خواهد شد. در اینجا یک اشکال مهم مطرح میشود:
مرحوم آخوند خراسانی در کفایه در بیان این اشکال و جواب آن میفرماید:
إن قلت: إذا كان الكفر والعصيان والإطاعة والإيمان بإرادته تعالى الّتي لا تكاد تتخلّف عن المراد، فلا يصحّ أن يتعلّق بها التكليف، لكونها خارجة عن الاختيار المعتبر فيه عقلا.
قلت: إنّما تخرج بذلك عن الاختيار لو لم يكن تعلّق الإرادة بها مسبوقة بمقدّماتها الاختياريّة، وإلّا فلا بدّ من صدورها بالاختيار، وإلّا لزم تخلّف إرادته عن مراده، تعالى عن ذلك علوّا كبيرا.[2]
اشکال این است که اگر کفر، عصیان، طاعت و ایمان متعلق اراده تکوینی خداوند باشند و اراده خداوند از مراد تخلف نکند، پس این افعال نمیتوانند متعلق تکلیف قرار گیرند، چراکه در این صورت، آنها از اختیار مکلف خارج خواهند بود. اما پاسخ آخوند این است: این افعال تنها در صورتی از اختیار خارج خواهند بود که اراده تکوینی خداوند به آنها، مسبوق به مقدمات اختیاری نباشد. به عبارت دیگر، اگر ایمان و کفر، بدون هیچ مقدمهای حاصل میشدند، در آن صورت، تکلیف به ایمان و نهی از کفر، امری نامعقول بود. اما اگر مقدمات ایمان و کفر اختیاری باشند، آنگاه ایمان و کفر نیز قابل تکلیف خواهند بود.
آخوند خراسانی تأکید میکند که مقدمات ایمان و کفر، اعمال اختیاری انسان هستند. این مقدمات شامل سه عنصر اصلیاند:
1- علم: یعنی انسان باید تأمل کند که آیا این عالم، خالقی دارد یا نه؟ حتی اگر نیازی به تحصیل علم فلسفی نداشته باشد، میتواند با تأمل سادهای به این نتیجه برسد.
2- قدرت: یعنی فرد باید توانایی عملی برای انتخاب ایمان یا کفر را داشته باشد.
3- اراده: یعنی تصمیم نهایی برای ایمان آوردن یا کافر شدن، بر عهده خود انسان است.
یکی از مهمترین مباحث در تحلیل تفاوت اراده تکوینی خداوند و افعال اختیاری انسان، نحوهی تعلق اراده الهی به افعال انسانی است. در اینجا دو حالت برای اراده تکوینی مطرح میشود:
1- تعلق مستقیم و بیواسطه اراده تکوینی خداوند به یک فعل
در این حالت، فعل مستقیماً و بدون هیچ واسطهای به تحقق میپیوندد. برای مثال، خداوند اراده کرده است که عالم هستی، آسمانها، زمین، خورشید و ستارگان خلق شوند. در این موارد، هیچگونه واسطهای در تحقق این افعال وجود ندارد و همان لحظه که خداوند اراده کند، آن فعل به وقوع میپیوندد. این نوع اراده تکوینی، بدون شک به جبر میانجامد، چراکه در آن، هیچ دخالتی از سوی فاعلهای دیگر صورت نمیگیرد.
2- تعلق اراده تکوینی خداوند به افعال از طریق واسطهها
اما گاهی اراده تکوینی خداوند، بهطور غیرمستقیم و معالواسطه به افعالی تعلق میگیرد که توسط انسان انجام میشوند. در این حالت، خداوند میفرماید که اراده تکوینی من به شما مشروط به اراده خود شماست؛ یعنی اراده تکوینی من به خوردن شما تعلق گرفته است، اگر بخواهید، اراده تکوینی من به خواب شما تعلق گرفته است، اگر بخواهید، اراده تکوینی من به کفر یا ایمان شما تعلق گرفته است، اگر خودتان آن را اراده کنید: "إِذَا شِئْتُم، إِذَا عَلِمْتُم وَ إذا أَرَدتُم".
در این مرحله، یک اشکال مهم مطرح میشود: اگر مقدمات یک فعل از جمله "اراده" اختیاری باشد، آیا این اراده نیز خود اختیاری است؟ به عبارت دیگر، آیا خود "اراده کردن" نیز نیاز به یک اراده پیشین دارد؟ اگر اراده نیازمند یک اراده دیگر باشد، پس وارد یک تسلسل بیپایان خواهیم شد. اگر اراده بدون مقدمهای تحقق یابد، آیا این امر به نوعی جبر نمیانجامد؟ این اشکال، زمینهای برای بحث عمیقتری درباره ماهیت اراده انسانی و نقش آن در اختیار و مسئولیت مکلّف فراهم میکند، که باید در ادامه بررسی شود. بحث دربارهی ارادهی انسان، اختیار و مسئلهی مؤاخذه الهی از جمله پیچیدهترین مباحث در فلسفه و کلام است. در اینجا، مستشکل یک پرسش بنیادین مطرح میکند که آیا ارادهی انسان نیز از ممکنات است یا نه؟
اگر ارادهی انسان از ممکنات باشد، دو حالت پیش میآید:
1- ارادهی انسان نیازمند یک ارادهی دیگر از سوی خود او باشد؛ یعنی برای اینکه انسان اراده کند، باید قبلاً اراده کرده باشد که اراده کند. این امر به تسلسل نامتناهی میانجامد که عقلاً محال است.
2- ارادهی انسان به ارادهی ازلی و الهی منتهی شود؛ یعنی خداوند، ارادهی تکوینی خود را بر ارادهی عبد به کفر یا ایمان تعلق داده باشد. اما در این صورت، دوباره اشکال مطرح میشود که اگر خداوند از ازل اراده کرده است که یک فرد کافر باشد، چگونه میتوان او را در قیامت به دلیل کفرش مؤاخذه و مجازات کرد؟
آخوند خراسانی در پاسخ به این اشکال بیان میکند که عقاب، تابع کفر و عصیان است و کفر، تابع اختیار و ارادهی انسان. اما اشکال همچنان باقی است؛ چراکه اگر اختیار خود ناشی از ارادهی الهی باشد، پس اختیار انسان حقیقی نیست، بلکه به شکلی جبری تحت تأثیر ارادهی خداوند قرار گرفته است. آخوند خراسانی، در پاسخ به اشکال یادشده، بر سعادت و شقاوت ذاتی انسانها تأکید میکند. وی استدلال میکند که انسانها از همان ابتدای آفرینش، یا ذاتاً سعیدند یا ذاتاً شقی، یعنی خداوند برخی را سعید و برخی را شقی آفریده است، نه اینکه پس از خلقت، آنان را در یکی از این دو گروه قرار داده باشد. ایشان در بیان اشکال و جواب میفرماید:
إن قلت : إنّ الكفر والعصيان ـ من الكافر والعاصي ـ ولو كانا مسبوقين بإرادتهما ، إلّا أنّهما منتهيان إلى ما لا بالاختيار ، كيف وقد سبقهما الإرادة الأزليّة والمشيئة الإلهيّة، ومعه كيف تصحّ المؤاخذة على ما يكون بالآخرة بلا اختيار؟!
قلت : العقاب إنّما بتبعة الكفر والعصيان التابعين للاختيار الناشئ عن مقدّماته الناشئة عن شقاوتهما الذاتيّة اللازمة لخصوص ذاتهما ، فإنّ السعيد سعيد في بطن أمّه والشقيّ شقيّ في بطن أمّه، والناس معادن كمعادن الذهب والفضّة ـ كما في الخبر ـ ، والذاتيّ لا يعلّل ، فانقطع سؤال أنّه لم جعل السعيد سعيدا والشقيّ شقيّا؟ فإنّ السعيد سعيد بنفسه والشقيّ شقيّ كذلك ، وإنّما أوجدهما الله تعالى «قلم اينجا رسيد سر بشكست». قد انتهى الكلام في المقام إلى ما ربما لا يسعه كثير من الأفهام ، ومن الله الرشد والهداية ، وبه الاعتصام.
بحث دربارهی تجری، اختیار و نسبت آن با ارادهی الهی از مسائل اساسی در فلسفهی اخلاق و کلام اسلامی است. یکی از چالشهای مطرح در این حوزه، مسئلهی عقاب متجری است؛ کسی که قصد ارتکاب گناه دارد اما به دلایلی، فعل او در واقع گناه محسوب نمیشود. به عنوان مثال، اگر کسی آب بنوشد، اما در نیت خود تصور کند که آن آب، شراب است، او متجری محسوب میشود. آیا چنین شخصی مستحق عقاب است؟ آخوند خراسانی در تحلیل این مسئله دو پاسخ ارائه میدهد:
إن قلت : إذا لم يكن الفعل كذلك فلا وجه لاستحقاق العقوبة على مخالفة القطع ، وهل كان العقاب عليها إلّا عقابا على ما ليس بالاختيار؟!
قلت : العقاب إنّما يكون على قصد العصيان والعزم على الطغيان ، لا على الفعل الصادر بهذا العنوان بلا اختيار.
إن قلت : إنّ القصد والعزم إنّما يكون من مبادئ الاختيار ، وهي ليست باختياريّة ، وإلّا لتسلسل.
قلت : ـ مضافا إلى أنّ الاختيار وإن لم يكن بالاختيار ، إلّا أنّ بعض مباديه غالبا يكون وجوده بالاختيار ، للتمكّن من عدمه بالتأمّل فيما يترتّب على ما عزم عليه من تبعة العقوبة واللوم والمذمّة ـ يمكن أن يقال : إنّ حسن المؤاخذة والعقوبة إنّما يكون من تبعة بعده عن سيّده بتجرّيه عليه ، كما كان من تبعته بالعصيان في صورة المصادفة ، فكما أنّه يوجب البعد عنه ، كذلك لا غرو في أن يوجب حسن العقوبة ، فإنّه وإن لم يكن باختياره، إلّا أنّه بسوء سريرته وخبث باطنه ، بحسب نقصانه واقتضاء استعداده ذاتا وإمكانه. وإذا انتهى الأمر إليه يرتفع الإشكال وينقطع السؤال ب «لم» ، فإنّ الذاتيّات ضروريّ الثبوت للذات. وبذلك أيضا ينقطع السؤال عن أنّه لم اختار الكافر والعاصي الكفر والعصيان ، والمطيع والمؤمن الإطاعة والإيمان؟ فإنّه يساوق السؤال عن أنّ الحمار لم يكون ناهقا ، والإنسان لم يكون ناطقا؟
وبالجملة : تفاوت أفراد الإنسان في القرب منه «تعالى» والبعد عنه سبب لاختلافها في استحقاق الجنّة ودرجاتها ، والنار ودركاتها ، وموجب لتفاوتها في نيل الشفاعة وعدمه ، وتفاوتها في ذلك بالآخرة يكون ذاتيّا ، والذاتيّ لا يعلّل.[5]
پاسخ اول: اختیار و تأمل در مقدمات اراده
آخوند معتقد است که ارادهی شخص به تجری، اختیاری نیست، اما برخی از مبادی این اراده اختیاریاند. به این معنا که فرد میتواند در پیامدهای نیت خود تأمل کند و به خاطر عواقب آن، از چنین نیتی منصرف شود. اگر چنین تأملی انجام ندهد، مسئولیت بر او ثابت است و میتواند مستحق عقاب باشد.
پاسخ دوم: تجری، موجب بُعد از مولا و استحقاق عقوبت است
آخوند میگوید حسن عقوبت و مؤاخذه، ناشی از بُعد انسان از مولا و سوء سریرهی اوست. حتی اگر فرد در عمل گناه نکرده باشد، همین که سوء نیت داشته، موجب دوری از خداوند و استحقاق عقاب خواهد شد. وی تأکید میکند که سوء سریرهی فرد ناشی از شقاوت ذاتی اوست، همانطور که سعادت و شقاوت افراد، ذاتی آنها بوده و از پیش تعیین شده است. این دیدگاه، شباهت بسیاری به مسئلهی جبر در ارادهی انسان دارد. مستشکل در اینجا یک اشکال اساسی مطرح میکند و میگوید: ارادهی انسان از ممکنات است. اگر این اراده محتاج یک ارادهی دیگر باشد، تسلسل نامتناهی پیش میآید که عقلاً محال است. اگر این اراده معلول ارادهی ازلی خدا باشد، پس مجدداً مسئلهی جبر مطرح خواهد شد. در نتیجه، اشکال بازمیگردد: اگر خداوند از ازل اراده کرده که یک فرد کافر یا شقی باشد، پس چگونه ممکن است او را در قیامت مؤاخذه کند؟
آخوند در پاسخ میگوید عقاب، تابع کفر و عصیان است و اینها نیز تابع اختیار انساناند. اما مستشکل مجدداً این سؤال را مطرح میکند که: اگر این اختیار، خود تحت تأثیر ارادهی ازلی خداوند باشد، پس بازهم جبری بودن ارادهی انسان ثابت خواهد شد. برخی از متکلمان جبری استدلال میکنند که انسان ذاتاً یا سعید است یا شقی، و این امر به ارادهی خداوند بستگی دارد، نه به انتخاب خود انسان. آنان میگویند که خداوند خلق نکرده و سپس سعید یا شقی قرار نداده، بلکه از همان ابتدا او را سعید یا شقی آفریده است. این همان دیدگاهی است که در حدیث «السعید سعیدٌ فی بطن امه» منعکس شده است. در نهایت، برخی از محققان معتقدند که آخوند خراسانی جبری بوده و مسئلهی اختیار را بهدرستی حل نکرده است.
در ادامهی این مباحث، باید به تحلیل نظرات محقق اصفهانی، مرحوم حائری، مرحوم بروجردی، ملاصدرا و صاحب فصول دربارهی مسئلهی جبر و اختیار پرداخت. اگرچه آخوند خراسانی راهحلی قطعی ارائه نمیدهد، اما سایر متفکران تلاش کردهاند تا راهکارهای دیگری برای حل این معضل ارائه دهند.
[2]- محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الأصول (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430)، ج 1، 129.
[3]- عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر نور الثقلین (قم: اسماعیلیان، 1415)، ج 2، 18.
[4]- محمد بن يعقوب كلينى، الکافي (قم: دارالحديث، 1429)، ج 15، 422.
- آخوند خراسانی، محمد کاظم. کفایة الأصول. 3 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430.
- حویزی، عبدعلی بن جمعه. تفسیر نور الثقلین. 5 ج. قم: اسماعیلیان، 1415.
- عراقی، ضیاء الدین. نهایة الأفکار. 4 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1417.
- كلينى، محمد بن يعقوب. الکافي. 15 ج. قم: دارالحديث، 1429.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در بحث تغایر میان طلب و اراده، به بررسی حقیقت هر دو مفهوم پرداخته شد. اگر بپذیریم که اراده به دو نوع تکوینی و تشریعی تقسیم میشود، همانطور که نظر رایج میان متفکران است، این سؤال مطرح میشود که آیا بین طلب و اراده تغایری وجود دارد؟ به نظر میرسد که میان آنها تفاوتی اساسی برقرار است. این تفاوت را بزرگانی همچون مرحوم نائینی و مرحوم بروجردی (رضواناللهعلیهما) مورد بررسی قرار دادهاند. هرچند که ممکن است نقدهایی به دیدگاه آنان وارد باشد، اما در هر حال، طلب در عالم تشریع، با اراده تفاوت دارد و نمیتوان این دو را یکی دانست. حال، اگر نظریهای را بپذیریم که تنها یک نوع اراده—یعنی اراده تکوینی—را قائل باشد و وجود اراده تشریعی را انکار کند، در این صورت در باب تشریع اساساً ارادهای مطرح نخواهد بود. حتی در مورد خدای متعال نیز نه طلبی وجود دارد و نه ارادهای که به افعال بندگان تعلق گیرد. البته در مورد مخلوقات و در سطح عرفی، میتوان از مفهومی به نام طلب سخن گفت، اما این طلب به هیچ وجه به معنای تعلق اراده به فعل غیر نیست، چراکه چنین امری در مورد خالق و مخلوق، امری محال است.
همانطور که بیان شد، تعلق اراده به فعل غیر، چه در مخلوقات و چه در خداوند، امری محال است. مرحوم آخوند خراسانی در کفایه به این موضوع پرداخته و تأکید کرده است که اراده تکوینی، یعنی ارادهای که به فعل غیر تعلق گیرد، امکانپذیر نیست. از سوی دیگر، مشهور متکلمان نیز اراده تشریعی را چنین تفسیر میکنند که ارادهای است که شارع برای هدایت بندگان به آنچه صلاح آنهاست، ابراز میدارد. اما مرحوم عراقی این مفهوم را به شیوهای متفاوت بررسی کرده و معتقد است که اراده تشریعی، صرفاً موضوعی برای حکم عقل به وجوب امتثال است، در حالی که دیگران اساساً چنین نامی را بر آن نمیگذارند. ایشان میفرماید:
انّ المقدار الّذي تعلّق الإرادة بحفظه انّما هو حفظ المرام في الجملة بسدّ باب عدمه من ناحية مبادئ حكم عقل المأمور بالإطاعة و الامتثال.[1]
پس از بیان تفاوت میان اراده تکوینی و اراده تشریعی، این نکته مطرح میشود که تخلف مراد در اراده تکوینی محال است، اما در اراده تشریعی چنین امری ممکن است. بر همین اساس، دو فرض مطرح میشود:
1- همسویی اراده تکوینی و تشریعی: اگر اراده تکوینی خداوند و اراده تشریعی او بر ایمان یا کفر یکسان باشد، مشکلی در تحقق آن وجود ندارد؛ یعنی اگر خداوند اراده کند که فردی مؤمن باشد و خود فرد نیز ایمان را اختیار کند، این امر بدون اشکال محقق میشود. همچنین، اگر اراده تکوینی خداوند و اراده فرد هر دو بر کفر باشد، باز هم اختلافی پیش نخواهد آمد.
2- تعارض میان اراده تکوینی و تشریعی: اما اگر میان اراده تکوینی خداوند و اراده فرد اختلافی پیش آید، مثلاً فرد تصمیم بگیرد که ایمان بیاورد اما اراده تکوینی خداوند بر کفر او تعلق گیرد، یا بالعکس، در اینجا چه اتفاقی خواهد افتاد؟
نتیجهای که از این فرض حاصل میشود، آن است که هر آنچه اراده تکوینی خداوند بر آن تعلق گیرد، همان واقع خواهد شد؛ چراکه اراده تکوینی خداوند تخلفناپذیر است. بنابراین، اگر خداوند اراده تکوینی به کفر شخصی داشته باشد، آن فرد کافر خواهد شد، و اگر اراده تکوینی او بر ایمان باشد، شخص مؤمن خواهد شد. در اینجا یک اشکال مهم مطرح میشود:
مرحوم آخوند خراسانی در کفایه در بیان این اشکال و جواب آن میفرماید:
إن قلت: إذا كان الكفر والعصيان والإطاعة والإيمان بإرادته تعالى الّتي لا تكاد تتخلّف عن المراد، فلا يصحّ أن يتعلّق بها التكليف، لكونها خارجة عن الاختيار المعتبر فيه عقلا.
قلت: إنّما تخرج بذلك عن الاختيار لو لم يكن تعلّق الإرادة بها مسبوقة بمقدّماتها الاختياريّة، وإلّا فلا بدّ من صدورها بالاختيار، وإلّا لزم تخلّف إرادته عن مراده، تعالى عن ذلك علوّا كبيرا.[2]
اشکال این است که اگر کفر، عصیان، طاعت و ایمان متعلق اراده تکوینی خداوند باشند و اراده خداوند از مراد تخلف نکند، پس این افعال نمیتوانند متعلق تکلیف قرار گیرند، چراکه در این صورت، آنها از اختیار مکلف خارج خواهند بود. اما پاسخ آخوند این است: این افعال تنها در صورتی از اختیار خارج خواهند بود که اراده تکوینی خداوند به آنها، مسبوق به مقدمات اختیاری نباشد. به عبارت دیگر، اگر ایمان و کفر، بدون هیچ مقدمهای حاصل میشدند، در آن صورت، تکلیف به ایمان و نهی از کفر، امری نامعقول بود. اما اگر مقدمات ایمان و کفر اختیاری باشند، آنگاه ایمان و کفر نیز قابل تکلیف خواهند بود.
آخوند خراسانی تأکید میکند که مقدمات ایمان و کفر، اعمال اختیاری انسان هستند. این مقدمات شامل سه عنصر اصلیاند:
1- علم: یعنی انسان باید تأمل کند که آیا این عالم، خالقی دارد یا نه؟ حتی اگر نیازی به تحصیل علم فلسفی نداشته باشد، میتواند با تأمل سادهای به این نتیجه برسد.
2- قدرت: یعنی فرد باید توانایی عملی برای انتخاب ایمان یا کفر را داشته باشد.
3- اراده: یعنی تصمیم نهایی برای ایمان آوردن یا کافر شدن، بر عهده خود انسان است.
یکی از مهمترین مباحث در تحلیل تفاوت اراده تکوینی خداوند و افعال اختیاری انسان، نحوهی تعلق اراده الهی به افعال انسانی است. در اینجا دو حالت برای اراده تکوینی مطرح میشود:
1- تعلق مستقیم و بیواسطه اراده تکوینی خداوند به یک فعل
در این حالت، فعل مستقیماً و بدون هیچ واسطهای به تحقق میپیوندد. برای مثال، خداوند اراده کرده است که عالم هستی، آسمانها، زمین، خورشید و ستارگان خلق شوند. در این موارد، هیچگونه واسطهای در تحقق این افعال وجود ندارد و همان لحظه که خداوند اراده کند، آن فعل به وقوع میپیوندد. این نوع اراده تکوینی، بدون شک به جبر میانجامد، چراکه در آن، هیچ دخالتی از سوی فاعلهای دیگر صورت نمیگیرد.
2- تعلق اراده تکوینی خداوند به افعال از طریق واسطهها
اما گاهی اراده تکوینی خداوند، بهطور غیرمستقیم و معالواسطه به افعالی تعلق میگیرد که توسط انسان انجام میشوند. در این حالت، خداوند میفرماید که اراده تکوینی من به شما مشروط به اراده خود شماست؛ یعنی اراده تکوینی من به خوردن شما تعلق گرفته است، اگر بخواهید، اراده تکوینی من به خواب شما تعلق گرفته است، اگر بخواهید، اراده تکوینی من به کفر یا ایمان شما تعلق گرفته است، اگر خودتان آن را اراده کنید: "إِذَا شِئْتُم، إِذَا عَلِمْتُم وَ إذا أَرَدتُم".
این افعال از دایره اختیار خارج نیستند و قابلیت تعلق تکلیف را خواهند داشت.
در این مرحله، یک اشکال مهم مطرح میشود: اگر مقدمات یک فعل از جمله "اراده" اختیاری باشد، آیا این اراده نیز خود اختیاری است؟ به عبارت دیگر، آیا خود "اراده کردن" نیز نیاز به یک اراده پیشین دارد؟ اگر اراده نیازمند یک اراده دیگر باشد، پس وارد یک تسلسل بیپایان خواهیم شد. اگر اراده بدون مقدمهای تحقق یابد، آیا این امر به نوعی جبر نمیانجامد؟ این اشکال، زمینهای برای بحث عمیقتری درباره ماهیت اراده انسانی و نقش آن در اختیار و مسئولیت مکلّف فراهم میکند، که باید در ادامه بررسی شود. بحث دربارهی ارادهی انسان، اختیار و مسئلهی مؤاخذه الهی از جمله پیچیدهترین مباحث در فلسفه و کلام است. در اینجا، مستشکل یک پرسش بنیادین مطرح میکند که آیا ارادهی انسان نیز از ممکنات است یا نه؟
اگر ارادهی انسان از ممکنات باشد، دو حالت پیش میآید:
1- ارادهی انسان نیازمند یک ارادهی دیگر از سوی خود او باشد؛ یعنی برای اینکه انسان اراده کند، باید قبلاً اراده کرده باشد که اراده کند. این امر به تسلسل نامتناهی میانجامد که عقلاً محال است.
2- ارادهی انسان به ارادهی ازلی و الهی منتهی شود؛ یعنی خداوند، ارادهی تکوینی خود را بر ارادهی عبد به کفر یا ایمان تعلق داده باشد. اما در این صورت، دوباره اشکال مطرح میشود که اگر خداوند از ازل اراده کرده است که یک فرد کافر باشد، چگونه میتوان او را در قیامت به دلیل کفرش مؤاخذه و مجازات کرد؟
آخوند خراسانی در پاسخ به این اشکال بیان میکند که عقاب، تابع کفر و عصیان است و کفر، تابع اختیار و ارادهی انسان. اما اشکال همچنان باقی است؛ چراکه اگر اختیار خود ناشی از ارادهی الهی باشد، پس اختیار انسان حقیقی نیست، بلکه به شکلی جبری تحت تأثیر ارادهی خداوند قرار گرفته است. آخوند خراسانی، در پاسخ به اشکال یادشده، بر سعادت و شقاوت ذاتی انسانها تأکید میکند. وی استدلال میکند که انسانها از همان ابتدای آفرینش، یا ذاتاً سعیدند یا ذاتاً شقی، یعنی خداوند برخی را سعید و برخی را شقی آفریده است، نه اینکه پس از خلقت، آنان را در یکی از این دو گروه قرار داده باشد. ایشان در بیان اشکال و جواب میفرماید:
إن قلت : إنّ الكفر والعصيان ـ من الكافر والعاصي ـ ولو كانا مسبوقين بإرادتهما ، إلّا أنّهما منتهيان إلى ما لا بالاختيار ، كيف وقد سبقهما الإرادة الأزليّة والمشيئة الإلهيّة، ومعه كيف تصحّ المؤاخذة على ما يكون بالآخرة بلا اختيار؟!
قلت : العقاب إنّما بتبعة الكفر والعصيان التابعين للاختيار الناشئ عن مقدّماته الناشئة عن شقاوتهما الذاتيّة اللازمة لخصوص ذاتهما ، فإنّ السعيد سعيد في بطن أمّه والشقيّ شقيّ في بطن أمّه، والناس معادن كمعادن الذهب والفضّة ـ كما في الخبر ـ ، والذاتيّ لا يعلّل ، فانقطع سؤال أنّه لم جعل السعيد سعيدا والشقيّ شقيّا؟ فإنّ السعيد سعيد بنفسه والشقيّ شقيّ كذلك ، وإنّما أوجدهما الله تعالى «قلم اينجا رسيد سر بشكست». قد انتهى الكلام في المقام إلى ما ربما لا يسعه كثير من الأفهام ، ومن الله الرشد والهداية ، وبه الاعتصام.
بحث دربارهی تجری، اختیار و نسبت آن با ارادهی الهی از مسائل اساسی در فلسفهی اخلاق و کلام اسلامی است. یکی از چالشهای مطرح در این حوزه، مسئلهی عقاب متجری است؛ کسی که قصد ارتکاب گناه دارد اما به دلایلی، فعل او در واقع گناه محسوب نمیشود. به عنوان مثال، اگر کسی آب بنوشد، اما در نیت خود تصور کند که آن آب، شراب است، او متجری محسوب میشود. آیا چنین شخصی مستحق عقاب است؟ آخوند خراسانی در تحلیل این مسئله دو پاسخ ارائه میدهد:
إن قلت : إذا لم يكن الفعل كذلك فلا وجه لاستحقاق العقوبة على مخالفة القطع ، وهل كان العقاب عليها إلّا عقابا على ما ليس بالاختيار؟!
قلت : العقاب إنّما يكون على قصد العصيان والعزم على الطغيان ، لا على الفعل الصادر بهذا العنوان بلا اختيار.
إن قلت : إنّ القصد والعزم إنّما يكون من مبادئ الاختيار ، وهي ليست باختياريّة ، وإلّا لتسلسل.
قلت : ـ مضافا إلى أنّ الاختيار وإن لم يكن بالاختيار ، إلّا أنّ بعض مباديه غالبا يكون وجوده بالاختيار ، للتمكّن من عدمه بالتأمّل فيما يترتّب على ما عزم عليه من تبعة العقوبة واللوم والمذمّة ـ يمكن أن يقال : إنّ حسن المؤاخذة والعقوبة إنّما يكون من تبعة بعده عن سيّده بتجرّيه عليه ، كما كان من تبعته بالعصيان في صورة المصادفة ، فكما أنّه يوجب البعد عنه ، كذلك لا غرو في أن يوجب حسن العقوبة ، فإنّه وإن لم يكن باختياره، إلّا أنّه بسوء سريرته وخبث باطنه ، بحسب نقصانه واقتضاء استعداده ذاتا وإمكانه. وإذا انتهى الأمر إليه يرتفع الإشكال وينقطع السؤال ب «لم» ، فإنّ الذاتيّات ضروريّ الثبوت للذات. وبذلك أيضا ينقطع السؤال عن أنّه لم اختار الكافر والعاصي الكفر والعصيان ، والمطيع والمؤمن الإطاعة والإيمان؟ فإنّه يساوق السؤال عن أنّ الحمار لم يكون ناهقا ، والإنسان لم يكون ناطقا؟
وبالجملة : تفاوت أفراد الإنسان في القرب منه «تعالى» والبعد عنه سبب لاختلافها في استحقاق الجنّة ودرجاتها ، والنار ودركاتها ، وموجب لتفاوتها في نيل الشفاعة وعدمه ، وتفاوتها في ذلك بالآخرة يكون ذاتيّا ، والذاتيّ لا يعلّل.[5]
پاسخ اول: اختیار و تأمل در مقدمات اراده
آخوند معتقد است که ارادهی شخص به تجری، اختیاری نیست، اما برخی از مبادی این اراده اختیاریاند. به این معنا که فرد میتواند در پیامدهای نیت خود تأمل کند و به خاطر عواقب آن، از چنین نیتی منصرف شود. اگر چنین تأملی انجام ندهد، مسئولیت بر او ثابت است و میتواند مستحق عقاب باشد.
پاسخ دوم: تجری، موجب بُعد از مولا و استحقاق عقوبت است
آخوند میگوید حسن عقوبت و مؤاخذه، ناشی از بُعد انسان از مولا و سوء سریرهی اوست. حتی اگر فرد در عمل گناه نکرده باشد، همین که سوء نیت داشته، موجب دوری از خداوند و استحقاق عقاب خواهد شد. وی تأکید میکند که سوء سریرهی فرد ناشی از شقاوت ذاتی اوست، همانطور که سعادت و شقاوت افراد، ذاتی آنها بوده و از پیش تعیین شده است. این دیدگاه، شباهت بسیاری به مسئلهی جبر در ارادهی انسان دارد. مستشکل در اینجا یک اشکال اساسی مطرح میکند و میگوید: ارادهی انسان از ممکنات است. اگر این اراده محتاج یک ارادهی دیگر باشد، تسلسل نامتناهی پیش میآید که عقلاً محال است. اگر این اراده معلول ارادهی ازلی خدا باشد، پس مجدداً مسئلهی جبر مطرح خواهد شد. در نتیجه، اشکال بازمیگردد: اگر خداوند از ازل اراده کرده که یک فرد کافر یا شقی باشد، پس چگونه ممکن است او را در قیامت مؤاخذه کند؟
آخوند در پاسخ میگوید عقاب، تابع کفر و عصیان است و اینها نیز تابع اختیار انساناند. اما مستشکل مجدداً این سؤال را مطرح میکند که: اگر این اختیار، خود تحت تأثیر ارادهی ازلی خداوند باشد، پس بازهم جبری بودن ارادهی انسان ثابت خواهد شد. برخی از متکلمان جبری استدلال میکنند که انسان ذاتاً یا سعید است یا شقی، و این امر به ارادهی خداوند بستگی دارد، نه به انتخاب خود انسان. آنان میگویند که خداوند خلق نکرده و سپس سعید یا شقی قرار نداده، بلکه از همان ابتدا او را سعید یا شقی آفریده است. این همان دیدگاهی است که در حدیث «السعید سعیدٌ فی بطن امه» منعکس شده است. در نهایت، برخی از محققان معتقدند که آخوند خراسانی جبری بوده و مسئلهی اختیار را بهدرستی حل نکرده است.
در ادامهی این مباحث، باید به تحلیل نظرات محقق اصفهانی، مرحوم حائری، مرحوم بروجردی، ملاصدرا و صاحب فصول دربارهی مسئلهی جبر و اختیار پرداخت. اگرچه آخوند خراسانی راهحلی قطعی ارائه نمیدهد، اما سایر متفکران تلاش کردهاند تا راهکارهای دیگری برای حل این معضل ارائه دهند.
[2]- محمد کاظم آخوند خراسانی، کفایة الأصول (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430)، ج 1، 129.
[3]- عبدعلی بن جمعه حویزی، تفسیر نور الثقلین (قم: اسماعیلیان، 1415)، ج 2، 18.
[4]- محمد بن يعقوب كلينى، الکافي (قم: دارالحديث، 1429)، ج 15، 422.
- آخوند خراسانی، محمد کاظم. کفایة الأصول. 3 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1430.
- حویزی، عبدعلی بن جمعه. تفسیر نور الثقلین. 5 ج. قم: اسماعیلیان، 1415.
- عراقی، ضیاء الدین. نهایة الأفکار. 4 ج. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم، 1417.
- كلينى، محمد بن يعقوب. الکافي. 15 ج. قم: دارالحديث، 1429.
نظری ثبت نشده است .