موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۳/۸
شماره جلسه : ۹۷
-
تعبیر «لعلّ» در کلام خدا برای دفع غرور
-
نظر امام در مساله
-
بررسی نظریۀ امام
-
مبحث دوم: دلالت صیغۀ امر بر وجوب
-
نظریۀ جمهور اصولیین
-
فرق میان ایجاب و وجوب
-
نظریه سید مجاهد
-
نظریه محقق رشتی
-
نظریه محقق اصفهانی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در مورد سایر صیغ انشائی، انظار مختلف مطرح شد و بنا بر نظر آخوند، معنای موضوع له «لعلّ» عبارت است از ترجی انشائی لکن اغراض مختلفی بر آن مترتب میشود که در کلام خداوند به غرض اظهار لطف و محبت است. مشهور معتقدند تمام استعمالات این صیغ در کلام خدا مجازی است چون در معنای موضوع له خودش استعمال نشده است. بعضی گفتند «لعلّ» در کلام خدا به معنای غایت یا به معنای تعلیل است. این احتمالات مورد بررسی قرار گرفت. نتیجۀ بحث بنا بر مبنای مختار این است که چون انشائیات مطقا حکایات است، یعنی حکایت از واقعیت خارجی، وقتی خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[1] آن واقع عبارت است از متقی شدن انسانها و مقصود و غرض خداوند متعال این است که رحمت خودش را اینگونه حکایت کند و میفرماید اگر کسی این واجب را انجام داد این رحمت من بر او مترتب خواهد شد. پس این کلام حکایت از ترتب یک رحمت است. البته بزرگان فرمودند لطف و محبت لکن تعبیر به رحمت شاید دقیقتر باشد.
سوالی که اینجا مطرح است اینکه چرا خداوند به جای «لعلّ» از فاء استفاده نکرد و نفرمود «فتتقون». بعضی از مفسرین فرمودهاند این از آن جهت است که مکلف گرفتار غرور نشود ازاینرو خدا تعبیر به «لعلکم تتقون» کرده است.[2] اگر میفرمود روزه بگیرید حتما متقی خواهید شد یا اگر به جایِ «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[3] میفرمود حتما رستگار میشوید، این یک غروری برای مخاطب میآورد، اما تعبیر به «لعلّ» به این جهت است که انسان توجه داشته باشد خودش فاعل بالاستقلال نیست، حتی در جایی که یک فعل عبادی را انجام میدهد اینطور نیست که نتیجۀ قهری داشته باشد بلکه نتیجۀ آن فعل متوقف بر این است که خدا این رحمت خودش را به بندهاش برساند. گاهی دیده میشود افرادی که عبادات، ریاضتها و چله نشینیهایی دارند در برخی موارد سر از نتایج خطرناکی درمیآورد چرا که گرفتار غرور میشوند. عبادات آثاری دارد و آن غرور تمام این آثار را از بین میبرد. خداوند تبارک و تعالی برای جلوگیری از این آفت تعبیر به «لعلّ» کرده است.
پس این تعبیر حکایت میکند از جریان رحمت الهی که نتیجۀ آن تقوا و رستگاری است. این مطلب روی مبنای حکائیت انشاء است یعنی حکایت از واقعیتی که در صیغۀ امر، آن حقیقت عبارت است از طلب نفسانی آمر و اگر این طلب، حقیقی بود دراینصورت حکایت نیز حقیقی خواهد بود و الا مجازی است. البته تعبیر به حقیقت و مجاز در اینجا تجوّزاً است والا در انشائیات اصلا پای معنای موضوع له در کار نیست تا حقیقت و مجازی باشد. إضرب وضع برای اراده نفسانی نشده است بلکه حاکی از آن اراده است. پس در انشائیات، آن حقائق از سنخ معنا و مفهوم نیستند. در نفس ما حقائقی وجود دارد که عبارتند از اراده، تمنی نفسانی، ترجی نفسانی و ...، حال استعمال لعل و لیت به معنای ترجی و تمنی حقیقی در کلام خداوند مستلزم جهل است و محال، پس میگوییم حکایت از جریان رحمت الهی است.
مرحوم امام بعد از اینکه میفرمایند موضوع له صیغه امر عبارت است از بعث و اغراء، میفرمایند:
وبما ذكرنا يوجّه الاستفهام والتمنّي والترجّي وأمثالها الواردة في كلام اللّٰه تعالى، فإنّ صدورها من المبادئ التي تكون مستلزمة للنقص والجهل والانفعال ممتنع عليه تعالى دون غيرها، فيفرّق بين الجدّ والاستعمال، وإن كان للكلام في كيفية صدور القرآن الكريم وسائر الكتب المنزلة على الأنبياء طور آخر لا يساعد [عليه] هذا المقام، وقد أشرنا إليها إجمالاً في «رسالة الطلب والإرادة».[5]
اولا این مطلب با کلام محقق اصفهانی متفاوت است. از نظر اصفهانی، استعمال و دلالت جدی از «لعلّ» در کلام خدا با کلام غیر او فرقی ندارد الا اینکه با ترجی حقیقی میخواهد اظهار محبت کند. ثانیا با این بیان مرحوم امام، استعمال «لعلّ» در تمام این موارد یک استعمال مجازی خواهد بود چرا که اراده جدی به یک معنای دیگری تعلق پیدا کرده است. ایشان با تفکیک اراده جدی از اراده استعمالی میخواهد بگوید از آنجا که اراده استعمالی در همان معنای مستعمل فیه است پس مجازی در کار نخواهد بود. این اراده جدی است که به معنای دیگری تعلق گرفته است.
در میان این اقول، ایشان تصریح میکند که جلّ از محققین و مذهب علماء الاسلام این است که صیغه إفعل ظاهر در وجوب است. ایشان میفرماید:
«و قد اختلف القوم فيما هو المعني الحقيقي منها على أقوال الأوّل أنها حقيقة في الوجوب و مجاز في غيره و هو للشيخ و المحقق و العلامة و صاحب المعالم و الحاجبي و العضدي و الطوسي و البيضاوي و العبري و الأصفهاني كما عن الشافعي و الغزالي و أبي الحسين البصري و أبي علي الجبّائي في أحد قوليه و هو ظاهر المحكي عن أبي إسحاق الشيرازي و القاضي أبي المطيب السّمعاني و أبي المظفر السّمعاني و الرّازي بل حكي عن أكثر الفقهاء و المتكلّمين بل قيل إنّه مذهب المحققين و بالجملة هذا القول عليه معظم علماء الإسلام.» [6]
صاحب معالم هم میفرماید:
«صيغة افعل و ما في معناها حقيقة في الوجوب فقط بحسب اللغة على الأقوى وفاقا لجمهور الأصوليين.»[7]
یعنی واضع صیغه افعل را در وجوب وضع کرده است بنا بر اقوی و این موافق با جمهور اصولیین است که این تعبیر هم شامل عامه میشود و هم شامل خاصه.
سید مجاهد میفرماید:
مرحوم اصفهانی بعد از بیان نظر خودشان این قول محقق رشتی را رد میکنند. ایشان میفرماید:
«[الفرق بينه و بين الإيجاب بنحو من الاعتبار]؛
فان البعث - الصادر عن إرادة حتمية - له جهتان من الانتساب: جهة انتساب إلى الباعث لقيامه به قياما صدوريا، و هو قيام الفعل بفاعله، و جهة انتساب إلى المادّة لقيامه بها قيام حلول، و هو قيام الصفة بالموصوف. فهذا البعث الوحداني الواقع بين الباعث و المبعوث إليه بملاحظة هاتين النسبتين إيجاب و وجوب، كالايجاد و الوجود.
و أما المصلحة القائمة بالمادّة الموجبة لتعلّق البعث بها، فهي من الدواعي الباعثة على إرادتها و البعث نحوها، لا أنها عين وجوبها، كما لا يخفى.
و أما ما عن بعض الأعلام من مقاربي عصرنا[9] (قدس سره) - من أن التغاير بين الإيجاب و الوجوب حقيقي؛ لأن الإيجاب من مقولة الفعل، و الوجوب من مقولة الانفعال، و المقولات متباينة - فهو اشتباه بين الفعل و الانفعال المعدودين من المقولات، و بين ما يعدّ عرفا من الفعل المقابل للصفة. و ميزان المقولتين المتقابلتين: أن يكون هناك شيئان: لأحدهما حالة التأثير التجدّدي، و للآخر حالة التأثّر التجدّدي، كالنار و الماء؛ فإنّ النار في حال التسخين لها حالة التأثير التجدّدي آناً فآنا في الماء بإعطاء السخونة، و الماء له حالة التأثّر و القبول التجدّدي للسخونة.
و أما نفس السخونة الحادثة في الماء، فهي من مقولة الكيف، و مثل هذا المعنى غير موجود في المقام و أشباهه.
و لو تنزّلنا عن ذلك لم يكن الوجوب من مقولة الانفعال، بل الوجوب كالسخونة القائمة بالماء، و حيثية قبول المادة للوجوب - على فرض التنزّل - من مقولة الانفعال، لا نفس الوجوب، و ليس الإيجاب إلاّ هذا الوجوب من حيث صدوره عن الموجب، و حيثية الصدور و التأثير و أشباهها حيثيات انتزاعية. فافهم و استقم.»[10]
از نظر مرحوم اصفهانی، فرق بین ایجاب و وجوب همان فرق بین ایجاد و وجود است که یک فرق اعتباری است. این دو فرق واقعی ندارند. هر بعثی دو جهت دارد: به لحاظ قیام صدوریاش به آمر و صدورش از آمر به آن ایجاب میگوییم، و به لحاظ قیام حلولیاش به فعل میگوییم وجوب. فرق در اسناد است. اگر یک شیء را به فاعل اسناد دادیم و حیث فاعلی و صدوریاش ملاحظه شد به آن ایجاب گفته میشود و اگر حیث وقوعیاش لحاظ شد میشود وجوب. لذا این فرق یک فرق حقیقی نیست بلکه اعتباری است و به دو اعتبار و اسناد است. روح کلام محقق اصفهانی به همان بیان صاحب مفاتیح برمیگردد که قبلا نقل کردیم. لکن محقق رشتی میخواهد این فرق را حقیقی کند و بگوید اینها از دو مقولۀ فلسفی مختلف هستند یعنی یکی از مقوله فعل است یعنی فعل آمر و به آن ایجاب میگوییم و دیگری از مقولۀ انفعال است که همان وجوب باشد.
مرحوم اصفهانی میفرماید در اینجا اشتباهی برای محقق رشتی رخ داده است. اولا مقولات مابه ازاء دارند و لذا بین آنها تباین برقرار است و همگی از حقائق متباینهاند. به عنوان مثال، نار موجب سخونت ماء است. در اینجا دو حقیقت وجود دارد: یکی تاثیر نار در سخونت و دیگری تأثّر ماء از نار. اولی از مقوله فعل است و دومی از مقوله انفعال. اما در ما نحن فیه دو مقولۀ متباین فلسفی نداریم بلکه ایجاب کار آمر است و آن فعل متصف به وجوب میشود. به اعتبار اسناد آن شیء به آمر و به اعتبار اسناد همان شیء به فعل دو لحاظ درست میشود که دو عنوان پیدا میکند. ولو اگر تنزل کنیم و کبری را بپذیریم ولی باز در اینجا اشکال صغروی وجود دارد و آن اینکه وجوب از مقوله انفعال نیست بلکه به حیثیت قبول ماده مر وجوب را میگوییم انفعال و این حیثیات، انتزاعی هستند.
منابع
- ابنشهید ثانی، حسن بن زین الدین. معالم الدین و ملاذ المجتهدین. قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، بیتا.
- اصفهانی، محمد حسین. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429.
- الامام الخمینی. موسوعة الإمام الخميني قدس سره الشريف (مناهج الوصول). تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، 1400.
- طباطبایی، محمد بن علی. مفاتیح الأصول. قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1296.
[1]- بقره: 183.
[2]- بیانات آیت الله جعفر سبحانی در مجله راه قرآن، ش 36
[3]- حج: 77.
[4]- احزاب: 63.
[5]- الامام الخمینی، موسوعة الإمام الخميني قدس سره الشريف (مناهج الوصول) (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، 1400)، ج 1، 188.
[6]- محمد بن علی طباطبایی، مفاتیح الأصول (قم: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، 1296)، 110.
[7]- حسن بن زین الدین ابنشهید ثانی، معالم الدین و ملاذ المجتهدین (قم: جماعة المدرسين في الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامي، بیتا)، 46.
[8]- مفاتیح الأصول: پیشین
[9]- هو المحقّق الرشتي في بدائعه: ٢٦٤ و ٢٦٩.
[10]- محمد حسین اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة (بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429)، ج 1، 310-311.
نظری ثبت نشده است .