موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۱۲/۱۵
شماره جلسه : ۷۴
-
خلاصۀ بحث گذشته
-
دیدگاه امام خمینی در باب افعال نفسانی
-
تحقيق به يدفع الإشكال
-
1- افعال صادره از نفس با واسطهی ابزار مادی
-
2- افعال صادره از نفس بدون واسطه مادی
-
فاعلیت نفس در ایجاد تصورات
-
تفاوت فاعل بالعنایه و فاعل بالتجلی
-
نفس انسانی و فاعلیت الهی
-
رابطه بین مجرد بودن نفس و خلاقیت انسان
-
تفاوت اراده و شوق در نفس و نقش خلاقیت در اختیار
-
حل معضل جبر و تسلسل در اختیار
-
نقش واجدیت ذاتی در اراده
-
تجرد نفس و نقش آن در تعالی روحانی
-
1- نفس در زندان بدن و مفهوم «موتوا قبل أن تموتوا»
-
2- تفاوت میان تجرد ناقص و تجرد تام
-
3- وضعیت نفس پس از مفارقت از بدن
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
اکنون به بررسی فرمایش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) میپردازیم تا ببینیم آیا تفاوت اساسی میان این نظر و دیدگاه محقق بروجردی وجود دارد یا خیر. سپس، اگر نکاتی برای توضیح بیشتر یا تعلیق بر دیدگاه این دو بزرگوار باشد، آن را مطرح خواهیم کرد. ایشان میفرماید:
تحقيق به يدفع الإشكال
اعلم: أنّ الأفعال الاختيارية الصادرة من النفس على ضربين:
أحدهما: ما يصدر منها بتوسط الآلات الجرمانية كالكتابة والصياغة والبناء، ففي مثلها تكون النفس فاعلة الحركة أوّلاً وللأثر الحاصل منها ثانياً وبالعرض، فالبنّاء إنّما يحرّك الأحجار والأخشاب من محلّ إلى محلّ ويضعها على نظم خاصّ وتحصل منه هيئة خاصّة بنائية وليست الهيئة والنظم من فعل الإنسان إلّا بالعرض، وما هو فعله بالآلة هو الحركة القائمة بالعضلات أوّلاً وبتوسّطها بالأجسام، وفي هذا الفعل تكون بين النفس المجرّدة والفعل وسائط ومبادٍ من التصوّر إلى العزم وتحريك العضلات.
والضرب الثاني: ما يصدر منها بلا وسط أو بوسط غير جسماني كبعض التصوّرات التي يكون تحقّقها بفعّالية النفس وإيجادها - لو لم نقل جميعها كذلك - مثل كون النفس لأجل الملكة البسيطة الحاصلة لها من ممارسة العلوم خلّاقة للتفاصيل، ومثل اختراع نفس المهندس صورة بدعية (بديعة - خ. ل) هندسية؛ فإنّ النفس مع كونها فعّالة لها بالعلم والإرادة والاختيار لم تكن تلك المبادي حاصلة بنحو التفصيل كالمبادي للأفعال التي بالآلات الجسمانية؛ ضرورة أنّ خلق الصور في النفس لا يحتاج إلى تصوّرها والتصديق بفائدتها والشوق والعزم وتحريك العضلات، بل لا يمكن توسيط تلك الوسائط بينها وبين النفس؛ بداهة عدم إمكان كون التصوّر مبدأً (مبدئاً - خ. ل) للتصوّر بل نفسه حاصل بخلّاقية النفس وهي بالنسبة إليه فاعلة بالعناية بل بالتجلّي؛ لأنّها مجرّدة والمجرّد واجد لفعليات ما هو معلول له في مرتبة ذاته، فخلّاقيته لا تحتاج إلى تصوّر زائد بل الواجدية الذاتية في مرتبة تجرّدها الذاتي الوجودي تكفي للخلّاقية كما أنّه لا يحتاج إلى إرادة وعزم وقصد زائد على نفسه.
إذا عرفت ذلك فاعلم أنّ العزم والإرادة والتصميم والقصد من أفعال النفس ولم يكن سبيلها سبيل الشوق والمحبّة من الاُمور الانفعالية، فالنفس مبدأ الإرادة والتصميم ولم تكن مبدئيتها بالآلات الجرمانية بل هي موجدة لها بلا وسط جسماني. وما كان حاله كذلك في صدوره من النفس لا يكون بل لا يمكن أن يكون بينه وبينها إرادة زائدة متعلّقة به، بل هي موجدة له بالعلم والاستشعار الذي في مرتبة ذاتها وبالعزم والإرادة والاختيار الحاصلة في تلك المرتبة؛ لأنّ النفس مبدؤها وفاعل إلهي بالنسبة إليها والفاعل الإلهي واجد لأثره بنحو أعلى وأشرف، فكما أنّ المبدأ للصور العلمية واجد لها في مرتبة ذاته البسيطة بنحو أعلى وأشرف وأكمل فكذا الفاعل للإرادة، لكن لمّا كانت النفس ما دامت متعلّقة بالبدن ومسجونة في الطبيعة غير تامّة التجرّد تجوز عليها التغيّرات والتبدّلات والفاعلية تارةً وعدمها اُخرى، والعزم وعدمه، فلا يجب أن تكون فعّالة بالدوام ولا عالمة (عاملة - خ. ل) وعازمة كذلك. نعم، لو فرض حصول التجرّد التامّ لها تصير مبدأً للصور الملكوتية من غير تخلّف عنها إلّا بوجه الظهور والبطون ممّا يعرفه الراسخون في العلم.[1]
امام خمینی در رسالهی طلب و اراده در ابتدا مقدمهای را ذکر میکنند و بیان میدارند که افعال اختیاری انسان به دو دسته تقسیم میشود:
1- افعال صادره از نفس با واسطهی ابزار مادی
دسته نخست، افعالی است که نفس انسانی آنها را از طریق ابزار مادی و ظاهری انجام میدهد. به عنوان مثال: زمانی که فردی قصد نوشتن دارد، باید قلمی را به دست گیرد و مطالب را روی کاغذ یادداشت کند. انسان در هنگام نقاشی، از ابزار خاصی برای ترسیم بهره میبرد. او برای بنایی، به وسایلی مانند آجر و ملات نیاز دارد.
در این نوع افعال، اثر نهایی فعل، مستقیماً به نفس نسبت داده نمیشود، بلکه این نسبت به شکل غیرمستقیم و بالعرض برقرار میشود. به عبارت دیگر، فعل اصلی نفس، حرکت دادن ابزار است و نتیجه حاصل از آن (مانند ساختن یک بنا) به طور ثانوی به نفس نسبت داده میشود. امام در اینجا تصریح میکنند که این گونه افعال، نیازمند مقدماتی مانند تصور فعل، تصدیق به فایده آن و سپس اراده برای انجام آن هستند. به طور مثال، یک بنا پیش از ساختن یک ساختمان، باید به صورت اجمالی تمام این مراحل را تصور و تأیید کند.
2- افعال صادره از نفس بدون واسطه مادی
دسته دوم، افعالی است که یا نیاز به واسطه ندارد یا اگر هم واسطهای در کار باشد، از جنس ماده نیست. برای نمونه، تصورات و تخیلاتی که نفس انسان خلق میکند، نیازی به ابزار مادی ندارند. امام خمینی در این بخش تأکید دارند که ایجاد تصورات در ذهن، نه تنها نیازمند یک ابزار مادی نیست، بلکه حتی به تصور پیشینی دیگری نیز نیاز ندارد. به عنوان مثال، اگر بخواهیم شخصی به نام "زید" را تصور کنیم، نیازی نیست که ابتدا تصور «تصور زید» را در ذهن ایجاد کنیم تا سپس زید را تصور کنیم. بلکه نفس به صورت خودکار و مستقل، این تصور را خلق میکند.
در ادامه، امام خمینی اشاره میکنند که نفس در تولید تصورات، "فاعل بالعنایة" است. این مفهوم به این معناست که علم و آگاهی به یک امر، خود علت تحقق آن میشود. برای توضیح این مفهوم، در فلسفه مثالی ذکر میشود: شخصی که بر لبه پرتگاه ایستاده، به محض تصور سقوط، دچار اضطراب شده و احتمالاً به سقوط نزدیک میشود. این حالت نشان میدهد که تصور یک امر میتواند علت وقوع آن گردد.
برای درک تفاوت میان فاعل بالعنایه و فاعل بالتجلی، میتوان این دو را بهصورت زیر تبیین کرد:
فاعل بالعنایه: در این نوع فاعلیت، ابتدا یک صورت ذهنی و اصولی باید شکل بگیرد. برای مثال، اگر فردی بر لبه پرتگاه بایستد و احساس خطر کند، این احساس میتواند منشأ سقوط او شود. یعنی علم به خطر، خود سبب تحقق آن میشود.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در این زمینه بیان میکنند که نفس انسان نیز یک "فاعل الهی" است، یعنی افعال نفس از همان قاعدهای پیروی میکند که در مورد افعال الهی صدق میکند. به بیان دیگر، همانگونه که افعال الهی به صورت فاعل بالتجلی صادر میشوند، افعال نفس انسان نیز چنیناند؛ زیرا نفس، مجرد است و در فلسفه اثبات شده که موجود مجرد، همواره واجد فعلیات معالیل خود است.
از این قاعده میتوان نتیجه گرفت که هرچه انسان از تعلقات مادی دورتر شود، خلاقیت و نورانیت بیشتری پیدا خواهد کرد. این مسئله ریشه در آموزههای اخلاقی و روایی نیز دارد، جایی که گفته شده: هرچه حب دنیا درون انسان کمتر باشد، نورانیت و خلاقیت او بیشتر خواهد شد.[2] علت این امر آن است که نفس انسان، در قفس بدن مادی گرفتار شده است. زمانی که این قیود مادی کمرنگ شوند، قوه خلاقیت نفس آزادتر میشود و میتواند به اوج خود برسد. از همین رو، در فلسفه و عرفان گفته میشود که پس از مفارقت از بدن، تازه تکامل واقعی نفس آغاز میشود.
در اینجا میتوان حدیث معروف «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»[3] را بهتر تبیین کرد. انسان وقتی حقیقت نفس خود را درک کند، میفهمد که نفس او نیز فاعل و خلاق است. حال اگر از خود بپرسیم: "چه کسی این افعال را در نفس ما ایجاد کرده است؟" پاسخ این است که خود نفس این افعال را خلق میکند. بنابراین، اگر چنین خاصیتی در یک موجود ممکن باشد، درباره ذات الهی که وجودی برتر و مجردتر از هر موجودی است، این خلاقیت و فاعلیت به نحو اکمل و اتم صدق خواهد کرد.
نتیجهگیری: امام خمینی در نهایت این مسئله را در یک جمله بنیادین خلاصه میکنند: «نفس، ذاتاً خلاق است و در تولید تصورات نیاز به تصور زائد ندارد، بلکه واجدیت ذاتی آن، نتیجه تجرد ذاتی آن است». به بیان سادهتر، چون نفس مجرد است، تمامی معالیل و افعال خود را در ذات خود واجد است. وقتی یک مفهوم یا تصور جدید در ذهن ما ظهور میکند، این امر نه از بیرون به ما القا شده، نه نتیجه یک علت خارجی است، بلکه در ذات ما وجود داشته و تنها با تأمل و توجه، خود را آشکار کرده است.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بر اساس قاعدهای که در مورد واجدیت ذاتی نفس بیان شد، به بررسی تفاوت میان افعال نفس مانند اراده و شوق میپردازند. ایشان تصریح میکنند که شوق از امور انفعالیه نفس است، در حالی که اراده از افعال نفس محسوب میشود. این نکته، تفاوت بنیادینی را میان این دو مفهوم فلسفی روشن میسازد. امام خمینی در این بحث به نظریه مشهور فلاسفه که اراده را شدیدترین مرحله شوق میدانند، نقد وارد کرده و به تبع ملاصدرا این دیدگاه را رد میکنند. دو دلیل اصلی برای این رد وجود دارد:
1- وجود اراده بدون شوق: مواردی وجود دارد که فرد اراده به انجام کاری دارد، اما هیچگونه شوقی به آن ندارد. به عنوان مثال، وقتی فردی مجبور به خوردن داروی تلخ میشود، اراده به خوردن آن دارد، اما هیچ اشتیاقی نسبت به آن احساس نمیکند. اگر اراده، صرفاً مرحله اکید شوق بود، نباید چنین مثالی امکانپذیر باشد.
امام خمینی با استفاده از این مبانی، به یک مسئله اساسی در باب اختیار انسان میپردازند. این مسئله چنین است: اگر بگوییم مبدأ اختیار، خدای تبارک و تعالی است، لازمهاش جبر خواهد بود اگر بگوییم اختیار انسان، معلول یک اختیار پیشین است، لازمهاش تسلسل خواهد بود. در نتیجه، لازم است یک راهحل اساسی برای این تناقض پیدا شود.
امام در ادامه توضیح میدهند که نفس انسانی به عنوان یک فاعل الهی، پیش از اینکه یک فعل را انجام دهد، اثر آن را به نحو اعلی و اشرف در خود دارد. این نکته، ارتباط نزدیکی با نظریه واجدیت ذاتی دارد: همانطور که نفس، صور علمی را بهصورت اجمالی در ذات خود واجد است و با توجه و التفات، آنها را آشکار میکند، فاعل اراده نیز چنین است. یعنی پیش از آنکه اراده در ذهن تحقق یابد، در سطحی بالاتر و مجرد در نفس حضور دارد و تنها با یک توجه فعال میشود. اراده، در ذات فاعل (یعنی نفس انسان) به شکل اجمالی موجود است و به واسطه التفات و تمرکز، از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل میشود.
امام خمینی در این بخش، تفاوت بین فاعل بالتصور و فاعل بالتجلی را تبیین میکنند:
فاعل بالتصور: در این حالت، تصور یک امر، منشأ تحقق آن میشود. مثال معروف در فلسفه: اگر کسی در لبه پرتگاه ایستاده باشد، به محض تصور سقوط، احتمال سقوط او افزایش مییابد. این حالت نشان میدهد که تصور، میتواند علت برای وقوع یک فعل شود.
فاعل بالتجلی: اما در مقابل، فاعل بالتجلی کسی است که فعل مورد نظر، به نحو اجمالی در ذات او حضور دارد. این فعل، نه از طریق تصور، بلکه از طریق تجلی علم به ذات، محقق میشود. تفاوت اصلی در این است که در فاعل بالتجلی، نیاز به صورتهای متصوره نیست، بلکه علم به ذات، منشأ تحقق فعل است.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در ادامه مباحث خود دربارهی نفس، فاعلیت آن و خلاقیت اراده، به موضوع تعلق نفس به بدن و تأثیر آن بر سطح تجرد نفس میپردازند. ایشان بر اساس این اصل فلسفی که نفس در دوران تعلق به بدن، تجرد کامل ندارد، نکاتی عمیق و بنیادین را مطرح میکنند.
1- نفس در زندان بدن و مفهوم «موتوا قبل أن تموتوا»
امام میفرمایند: نفس تا زمانی که به بدن تعلق دارد و در طبیعت زندانی است مجرد تام نیست. این جمله نشاندهندهی یک اصل کلیدی در فلسفهی صدرایی است: نفس انسانی در قید بدن مادی، به طور کامل مجرد نیست و تحت تأثیر تغییرات و تبدلات جسمانی قرار دارد. این نکته، ارتباط مستقیم با روایت معروف «موتوا قبل أن تموتوا»[4] دارد.
مفهوم این حدیث آن است که انسان باید پیش از مرگ، تعلقات مادی خود را کاهش دهد تا به درجات بالاتر معرفت و خلاقیت نفس دست یابد. اخلاق و تهذیب نفس نیز دقیقاً بر همین مبنا استوار است: هرچه انسان بیشتر از قیود مادی آزاد شود، به درجهی بالاتری از تجرد و فاعلیت نفس دست مییابد. برعکس، تعلق به مادیات، سبب محدودیت و حجاب برای درک حقایق و تجلیات الهی میشود.
2- تفاوت میان تجرد ناقص و تجرد تام
امام خمینی در ادامه بیان میکنند: تا زمانی که نفس در بدن است، تجرد تام ندارد، بلکه تنها مرتبهای از تجرد را داراست. چون نفس دارای تجرد تام نیست، دچار تغییر و دگرگونی میشود؛ گاهی فاعلیت دارد و گاهی از آن محروم است. به همین دلیل، انسان گاهی در حالاتی معنوی قرار میگیرد و گاهی نیز درگیر غفلت میشود. به عنوان مثال: زمانی که فردی در خلوت خویش، به خداوند توجه میکند، در حالتی از تجرد نسبی قرار دارد، اما در زمانی که توجه او معطوف به امور مادی و روزمره است، این تجرد کاهش مییابد. در نتیجه، نفس، در دوران حیات دنیوی، همواره بین دو حالت در نوسان است: گاهی فعال و خلاق، و گاهی منفعل و محجوب.
3- وضعیت نفس پس از مفارقت از بدن
امام خمینی در ادامه تأکید میکنند که: آری، اگر فرض شود که تجرد تام حاصل شود، نفس مبدأ صور ملکوتی خواهد شد. پس از مرگ، نفس انسان از تعلقات مادی رها شده و به مرتبهای بالاتر از تجرد دست مییابد. البته این تجرد، مطلق نیست، زیرا نفس همچنان یک موجود ممکنالوجود است. اما بهطور "فیالجمله"، تجرد آن کاملتر از زمانی است که در بدن قرار داشت. به همین دلیل است که پس از مرگ، اشراف انسان بر عوالم غیرمادی بسیار بیشتر از دوران حیات او در دنیا خواهد بود. در روایات آمده که انسان پس از مرگ، آگاهی و اشرافی بر عالم مادی پیدا میکند که در حیات دنیوی امکانپذیر نبود.[5] علت این امر همان رهایی از قیود بدنی و دستیابی به مرتبهی بالاتری از تجرد است.
نتیجهگیری: تا زمانی که نفس در بدن مادی است، دچار تغییر و دگرگونی میشود و تجرد آن ناقص است. برای رسیدن به تجرد بالاتر، انسان باید از تعلقات مادی رها شود؛ به همین دلیل در عرفان و اخلاق، بر کاهش حب دنیا تأکید شده است. پس از مفارقت از بدن، نفس به مرتبهای از تجرد تام دست مییابد و در نتیجه، اشراف او بر عوالم ملکوتی و غیرمادی افزایش مییابد. هدف نهایی انسان در مسیر کمال، رهایی از محدودیتهای مادی و دستیابی به مرتبهی بالاتری از تجرد و خلاقیت نفس است. بنابراین، معنای حقیقی «موتوا قبل أن تموتوا» این است که انسان، در حیات دنیوی، خود را از قید و بندهای مادی رها سازد تا پیش از مرگ جسمانی، به تجرد و بصیرت حقیقی دست یابد.
[2]- در منابع حدیثی شیعه، احادیث متعددی در نکوهش محبت به دنیا و تأثیرات منفی آن بر روح و ایمان انسان وجود دارد. مفاهیم مشابهی در روایات آمده است که نشاندهنده تأثیر منفی حب دنیا بر عقل، قلب و ایمان انسان است. به عنوان مثال، امام علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«حُبُّ الدُّنْیا یُفْسِدُ الْعَقْلَ وَ یُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سَماعِ الْحِکْمَةِ وَ یُوجِبُ أَلیمَ الْعِقابِ». (حسين بن محمد تقى نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل (قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408)، ج 12، 41.)
این روایات نشان میدهند که محبت به دنیا میتواند مانعی برای درک حکمت و عقلانیت باشد. با کاهش دلبستگی به دنیا، انسان میتواند به درک عمیقتر و نورانیت بیشتری دست یابد که زمینهساز خلاقیت و بصیرت معنوی خواهد بود.
[3]- محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار (بیروت: دار إحياء التراث العربي، 1403)، ج 2، 32.
[4]- همان، ج 69، 59.
[5]- در منابع حدیثی شیعه، روایاتی وجود دارد که نشان میدهد ارواح انسانها پس از مرگ میتوانند از احوال دنیای مادی آگاه شوند. این آگاهی در حیات دنیوی به این شکل ممکن نبوده است. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: (محمد بن يعقوب كلينى، الکافي (قم: دارالحديث، 1429)، ج 5، 569.)
- خمینی، روح الله. موسوعة الإمام الخميني قدس سره الشريف (مناهج الوصول). تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، 1400.
- كلينى، محمد بن يعقوب. الکافي. 15 ج. قم: دارالحديث، 1429.
- مجلسی، محمدباقر. بحار الأنوار. 111 ج. بیروت: دار إحياء التراث العربي، 1403.
- نورى، حسين بن محمد تقى. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل. 28 ج. قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
اکنون به بررسی فرمایش امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) میپردازیم تا ببینیم آیا تفاوت اساسی میان این نظر و دیدگاه محقق بروجردی وجود دارد یا خیر. سپس، اگر نکاتی برای توضیح بیشتر یا تعلیق بر دیدگاه این دو بزرگوار باشد، آن را مطرح خواهیم کرد. ایشان میفرماید:
تحقيق به يدفع الإشكال
اعلم: أنّ الأفعال الاختيارية الصادرة من النفس على ضربين:
أحدهما: ما يصدر منها بتوسط الآلات الجرمانية كالكتابة والصياغة والبناء، ففي مثلها تكون النفس فاعلة الحركة أوّلاً وللأثر الحاصل منها ثانياً وبالعرض، فالبنّاء إنّما يحرّك الأحجار والأخشاب من محلّ إلى محلّ ويضعها على نظم خاصّ وتحصل منه هيئة خاصّة بنائية وليست الهيئة والنظم من فعل الإنسان إلّا بالعرض، وما هو فعله بالآلة هو الحركة القائمة بالعضلات أوّلاً وبتوسّطها بالأجسام، وفي هذا الفعل تكون بين النفس المجرّدة والفعل وسائط ومبادٍ من التصوّر إلى العزم وتحريك العضلات.
والضرب الثاني: ما يصدر منها بلا وسط أو بوسط غير جسماني كبعض التصوّرات التي يكون تحقّقها بفعّالية النفس وإيجادها - لو لم نقل جميعها كذلك - مثل كون النفس لأجل الملكة البسيطة الحاصلة لها من ممارسة العلوم خلّاقة للتفاصيل، ومثل اختراع نفس المهندس صورة بدعية (بديعة - خ. ل) هندسية؛ فإنّ النفس مع كونها فعّالة لها بالعلم والإرادة والاختيار لم تكن تلك المبادي حاصلة بنحو التفصيل كالمبادي للأفعال التي بالآلات الجسمانية؛ ضرورة أنّ خلق الصور في النفس لا يحتاج إلى تصوّرها والتصديق بفائدتها والشوق والعزم وتحريك العضلات، بل لا يمكن توسيط تلك الوسائط بينها وبين النفس؛ بداهة عدم إمكان كون التصوّر مبدأً (مبدئاً - خ. ل) للتصوّر بل نفسه حاصل بخلّاقية النفس وهي بالنسبة إليه فاعلة بالعناية بل بالتجلّي؛ لأنّها مجرّدة والمجرّد واجد لفعليات ما هو معلول له في مرتبة ذاته، فخلّاقيته لا تحتاج إلى تصوّر زائد بل الواجدية الذاتية في مرتبة تجرّدها الذاتي الوجودي تكفي للخلّاقية كما أنّه لا يحتاج إلى إرادة وعزم وقصد زائد على نفسه.
إذا عرفت ذلك فاعلم أنّ العزم والإرادة والتصميم والقصد من أفعال النفس ولم يكن سبيلها سبيل الشوق والمحبّة من الاُمور الانفعالية، فالنفس مبدأ الإرادة والتصميم ولم تكن مبدئيتها بالآلات الجرمانية بل هي موجدة لها بلا وسط جسماني. وما كان حاله كذلك في صدوره من النفس لا يكون بل لا يمكن أن يكون بينه وبينها إرادة زائدة متعلّقة به، بل هي موجدة له بالعلم والاستشعار الذي في مرتبة ذاتها وبالعزم والإرادة والاختيار الحاصلة في تلك المرتبة؛ لأنّ النفس مبدؤها وفاعل إلهي بالنسبة إليها والفاعل الإلهي واجد لأثره بنحو أعلى وأشرف، فكما أنّ المبدأ للصور العلمية واجد لها في مرتبة ذاته البسيطة بنحو أعلى وأشرف وأكمل فكذا الفاعل للإرادة، لكن لمّا كانت النفس ما دامت متعلّقة بالبدن ومسجونة في الطبيعة غير تامّة التجرّد تجوز عليها التغيّرات والتبدّلات والفاعلية تارةً وعدمها اُخرى، والعزم وعدمه، فلا يجب أن تكون فعّالة بالدوام ولا عالمة (عاملة - خ. ل) وعازمة كذلك. نعم، لو فرض حصول التجرّد التامّ لها تصير مبدأً للصور الملكوتية من غير تخلّف عنها إلّا بوجه الظهور والبطون ممّا يعرفه الراسخون في العلم.[1]
امام خمینی در رسالهی طلب و اراده در ابتدا مقدمهای را ذکر میکنند و بیان میدارند که افعال اختیاری انسان به دو دسته تقسیم میشود:
1- افعال صادره از نفس با واسطهی ابزار مادی
دسته نخست، افعالی است که نفس انسانی آنها را از طریق ابزار مادی و ظاهری انجام میدهد. به عنوان مثال: زمانی که فردی قصد نوشتن دارد، باید قلمی را به دست گیرد و مطالب را روی کاغذ یادداشت کند. انسان در هنگام نقاشی، از ابزار خاصی برای ترسیم بهره میبرد. او برای بنایی، به وسایلی مانند آجر و ملات نیاز دارد.
در این نوع افعال، اثر نهایی فعل، مستقیماً به نفس نسبت داده نمیشود، بلکه این نسبت به شکل غیرمستقیم و بالعرض برقرار میشود. به عبارت دیگر، فعل اصلی نفس، حرکت دادن ابزار است و نتیجه حاصل از آن (مانند ساختن یک بنا) به طور ثانوی به نفس نسبت داده میشود. امام در اینجا تصریح میکنند که این گونه افعال، نیازمند مقدماتی مانند تصور فعل، تصدیق به فایده آن و سپس اراده برای انجام آن هستند. به طور مثال، یک بنا پیش از ساختن یک ساختمان، باید به صورت اجمالی تمام این مراحل را تصور و تأیید کند.
2- افعال صادره از نفس بدون واسطه مادی
دسته دوم، افعالی است که یا نیاز به واسطه ندارد یا اگر هم واسطهای در کار باشد، از جنس ماده نیست. برای نمونه، تصورات و تخیلاتی که نفس انسان خلق میکند، نیازی به ابزار مادی ندارند. امام خمینی در این بخش تأکید دارند که ایجاد تصورات در ذهن، نه تنها نیازمند یک ابزار مادی نیست، بلکه حتی به تصور پیشینی دیگری نیز نیاز ندارد. به عنوان مثال، اگر بخواهیم شخصی به نام "زید" را تصور کنیم، نیازی نیست که ابتدا تصور «تصور زید» را در ذهن ایجاد کنیم تا سپس زید را تصور کنیم. بلکه نفس به صورت خودکار و مستقل، این تصور را خلق میکند.
در ادامه، امام خمینی اشاره میکنند که نفس در تولید تصورات، "فاعل بالعنایة" است. این مفهوم به این معناست که علم و آگاهی به یک امر، خود علت تحقق آن میشود. برای توضیح این مفهوم، در فلسفه مثالی ذکر میشود: شخصی که بر لبه پرتگاه ایستاده، به محض تصور سقوط، دچار اضطراب شده و احتمالاً به سقوط نزدیک میشود. این حالت نشان میدهد که تصور یک امر میتواند علت وقوع آن گردد.
برای درک تفاوت میان فاعل بالعنایه و فاعل بالتجلی، میتوان این دو را بهصورت زیر تبیین کرد:
فاعل بالعنایه: در این نوع فاعلیت، ابتدا یک صورت ذهنی و اصولی باید شکل بگیرد. برای مثال، اگر فردی بر لبه پرتگاه بایستد و احساس خطر کند، این احساس میتواند منشأ سقوط او شود. یعنی علم به خطر، خود سبب تحقق آن میشود.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در این زمینه بیان میکنند که نفس انسان نیز یک "فاعل الهی" است، یعنی افعال نفس از همان قاعدهای پیروی میکند که در مورد افعال الهی صدق میکند. به بیان دیگر، همانگونه که افعال الهی به صورت فاعل بالتجلی صادر میشوند، افعال نفس انسان نیز چنیناند؛ زیرا نفس، مجرد است و در فلسفه اثبات شده که موجود مجرد، همواره واجد فعلیات معالیل خود است.
از این قاعده میتوان نتیجه گرفت که هرچه انسان از تعلقات مادی دورتر شود، خلاقیت و نورانیت بیشتری پیدا خواهد کرد. این مسئله ریشه در آموزههای اخلاقی و روایی نیز دارد، جایی که گفته شده: هرچه حب دنیا درون انسان کمتر باشد، نورانیت و خلاقیت او بیشتر خواهد شد.[2] علت این امر آن است که نفس انسان، در قفس بدن مادی گرفتار شده است. زمانی که این قیود مادی کمرنگ شوند، قوه خلاقیت نفس آزادتر میشود و میتواند به اوج خود برسد. از همین رو، در فلسفه و عرفان گفته میشود که پس از مفارقت از بدن، تازه تکامل واقعی نفس آغاز میشود.
در اینجا میتوان حدیث معروف «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»[3] را بهتر تبیین کرد. انسان وقتی حقیقت نفس خود را درک کند، میفهمد که نفس او نیز فاعل و خلاق است. حال اگر از خود بپرسیم: "چه کسی این افعال را در نفس
نفس ما ایجاد کرده است؟" پاسخ این است که خود نفس این افعال را خلق میکند. بنابراین، اگر چنین خاصیتی در یک موجود ممکن باشد، درباره ذات الهی که وجودی برتر و مجردتر از هر موجودی است، این خلاقیت و فاعلیت به نحو اکمل و اتم صدق خواهد کرد.
نتیجهگیری: امام خمینی در نهایت این مسئله را در یک جمله بنیادین خلاصه میکنند: «نفس، ذاتاً خلاق است و در تولید تصورات نیاز به تصور زائد ندارد، بلکه واجدیت ذاتی آن، نتیجه تجرد ذاتی آن است». به بیان سادهتر، چون نفس مجرد است، تمامی معالیل و افعال خود را در ذات خود واجد است. وقتی یک مفهوم یا تصور جدید در ذهن ما ظهور میکند، این امر نه از بیرون به ما القا شده، نه نتیجه یک علت خارجی است، بلکه در ذات ما وجود داشته و تنها با تأمل و توجه، خود را آشکار کرده است.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بر اساس قاعدهای که در مورد واجدیت ذاتی نفس بیان شد، به بررسی تفاوت میان افعال نفس مانند اراده و شوق میپردازند. ایشان تصریح میکنند که شوق از امور انفعالیه نفس است، در حالی که اراده از افعال نفس محسوب میشود. این نکته، تفاوت بنیادینی را میان این دو مفهوم فلسفی روشن میسازد. امام خمینی در این بحث به نظریه مشهور فلاسفه که اراده را شدیدترین مرحله شوق میدانند، نقد وارد کرده و به تبع ملاصدرا این دیدگاه را رد میکنند. دو دلیل اصلی برای این رد وجود دارد:
1- وجود اراده بدون شوق: مواردی وجود دارد که فرد اراده به انجام کاری دارد، اما هیچگونه شوقی به آن ندارد. به عنوان مثال، وقتی فردی مجبور به خوردن داروی تلخ میشود، اراده به خوردن آن دارد، اما هیچ اشتیاقی نسبت به آن احساس نمیکند. اگر اراده، صرفاً مرحله اکید شوق بود، نباید چنین مثالی امکانپذیر باشد.
امام خمینی با استفاده از این مبانی، به یک مسئله اساسی در باب اختیار انسان میپردازند. این مسئله چنین است: اگر بگوییم مبدأ اختیار، خدای تبارک و تعالی است، لازمهاش جبر خواهد بود اگر بگوییم اختیار انسان، معلول یک اختیار پیشین است، لازمهاش تسلسل خواهد بود. در نتیجه، لازم است یک راهحل اساسی برای این تناقض پیدا شود.
امام در ادامه توضیح میدهند که نفس انسانی به عنوان یک فاعل الهی، پیش از اینکه یک فعل را انجام دهد، اثر آن را به نحو اعلی و اشرف در خود دارد. این نکته، ارتباط نزدیکی با نظریه واجدیت ذاتی دارد: همانطور که نفس، صور علمی را بهصورت اجمالی در ذات خود واجد است و با توجه و التفات، آنها را آشکار میکند، فاعل اراده نیز چنین است. یعنی پیش از آنکه اراده در ذهن تحقق یابد، در سطحی بالاتر و مجرد در نفس حضور دارد و تنها با یک توجه فعال میشود. اراده، در ذات فاعل (یعنی نفس انسان) به شکل اجمالی موجود است و به واسطه التفات و تمرکز، از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل میشود.
امام خمینی در این بخش، تفاوت بین فاعل بالتصور و فاعل بالتجلی را تبیین میکنند:
فاعل بالتصور: در این حالت، تصور یک امر، منشأ تحقق آن میشود. مثال معروف در فلسفه: اگر کسی در لبه پرتگاه ایستاده باشد، به محض تصور سقوط، احتمال سقوط او افزایش مییابد. این حالت نشان میدهد که تصور، میتواند علت برای وقوع یک فعل شود.
فاعل بالتجلی: اما در مقابل، فاعل بالتجلی کسی است که فعل مورد نظر، به نحو اجمالی در ذات او حضور دارد. این فعل، نه از طریق تصور، بلکه از طریق تجلی علم به ذات، محقق میشود. تفاوت اصلی در این است که در فاعل بالتجلی، نیاز به صورتهای متصوره نیست، بلکه علم به ذات، منشأ تحقق فعل است.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در ادامه مباحث خود دربارهی نفس، فاعلیت آن و خلاقیت اراده، به موضوع تعلق نفس به بدن و تأثیر آن بر سطح تجرد نفس میپردازند. ایشان بر اساس این اصل فلسفی که نفس در دوران تعلق به بدن، تجرد کامل ندارد، نکاتی عمیق و بنیادین را مطرح میکنند.
1- نفس در زندان بدن و مفهوم «موتوا قبل أن تموتوا»
امام میفرمایند: نفس تا زمانی که به بدن تعلق دارد و در طبیعت زندانی است مجرد تام نیست. این جمله نشاندهندهی یک اصل کلیدی در فلسفهی صدرایی است: نفس انسانی در قید بدن مادی، به طور کامل مجرد نیست و تحت تأثیر تغییرات و تبدلات جسمانی قرار دارد. این نکته، ارتباط مستقیم با روایت معروف «موتوا قبل أن تموتوا»[4] دارد.
مفهوم این حدیث آن است که انسان باید پیش از مرگ، تعلقات مادی خود را کاهش دهد تا به درجات بالاتر معرفت و خلاقیت نفس دست یابد. اخلاق و تهذیب نفس نیز دقیقاً بر همین مبنا استوار است: هرچه انسان بیشتر از قیود مادی آزاد شود، به درجهی بالاتری از تجرد و فاعلیت نفس دست مییابد. برعکس، تعلق به مادیات، سبب محدودیت و حجاب برای درک حقایق و تجلیات الهی میشود.
2- تفاوت میان تجرد ناقص و تجرد تام
امام خمینی در ادامه بیان میکنند: تا زمانی که نفس در بدن است، تجرد تام ندارد، بلکه تنها مرتبهای از تجرد را داراست. چون نفس دارای تجرد تام نیست، دچار تغییر و دگرگونی میشود؛ گاهی فاعلیت دارد و گاهی از آن محروم است. به همین دلیل، انسان گاهی در حالاتی معنوی قرار میگیرد و گاهی نیز درگیر غفلت میشود. به عنوان مثال: زمانی که فردی در خلوت خویش، به خداوند توجه میکند، در حالتی از تجرد نسبی قرار دارد، اما در زمانی که توجه او معطوف به امور مادی و روزمره است، این تجرد کاهش مییابد. در نتیجه، نفس، در دوران حیات دنیوی، همواره بین دو حالت در نوسان است: گاهی فعال و خلاق، و گاهی منفعل و محجوب.
3- وضعیت نفس پس از مفارقت از بدن
امام خمینی در ادامه تأکید میکنند که: آری، اگر فرض شود که تجرد تام حاصل شود، نفس مبدأ صور ملکوتی خواهد شد. پس از مرگ، نفس انسان از تعلقات مادی رها شده و به مرتبهای بالاتر از تجرد دست مییابد. البته این تجرد، مطلق نیست، زیرا نفس همچنان یک موجود ممکنالوجود است. اما بهطور "فیالجمله"، تجرد آن کاملتر از زمانی است که در بدن قرار داشت. به همین دلیل است که پس از مرگ، اشراف انسان بر عوالم غیرمادی بسیار بیشتر از دوران حیات او در دنیا خواهد بود. در روایات آمده که انسان پس از مرگ، آگاهی و اشرافی بر عالم مادی پیدا میکند که در حیات دنیوی امکانپذیر نبود.[5] علت این امر همان رهایی از قیود بدنی و دستیابی به مرتبهی بالاتری از تجرد است.
نتیجهگیری: تا زمانی که نفس در بدن مادی است، دچار تغییر و دگرگونی میشود و تجرد آن ناقص است. برای رسیدن به تجرد بالاتر، انسان باید از تعلقات مادی رها شود؛ به همین دلیل در عرفان و اخلاق، بر کاهش حب دنیا تأکید شده است. پس از مفارقت از بدن، نفس به مرتبهای از تجرد تام دست مییابد و در نتیجه، اشراف او بر عوالم ملکوتی و غیرمادی افزایش مییابد. هدف نهایی انسان در مسیر کمال، رهایی از محدودیتهای مادی و دستیابی به مرتبهی بالاتری از تجرد و خلاقیت نفس است. بنابراین، معنای حقیقی «موتوا قبل أن تموتوا» این است که انسان، در حیات دنیوی، خود را از قید و بندهای مادی رها سازد تا پیش از مرگ جسمانی، به تجرد و بصیرت حقیقی دست یابد.
[2]- در منابع حدیثی شیعه، احادیث متعددی در نکوهش محبت به دنیا و تأثیرات منفی آن بر روح و ایمان انسان وجود دارد. مفاهیم مشابهی در روایات آمده است که نشاندهنده تأثیر منفی حب دنیا بر عقل، قلب و ایمان انسان است. به عنوان مثال، امام علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«حُبُّ الدُّنْیا یُفْسِدُ الْعَقْلَ وَ یُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سَماعِ الْحِکْمَةِ وَ یُوجِبُ أَلیمَ الْعِقابِ». (حسين بن محمد تقى نورى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل (قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408)، ج 12، 41.)
این روایات نشان میدهند که محبت به دنیا میتواند مانعی برای درک حکمت و عقلانیت باشد. با کاهش دلبستگی به دنیا، انسان میتواند به درک عمیقتر و نورانیت بیشتری دست یابد که زمینهساز خلاقیت و بصیرت معنوی خواهد بود.
[3]- محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار (بیروت: دار إحياء التراث العربي، 1403)، ج 2، 32.
[4]- همان، ج 69، 59.
[5]- در منابع حدیثی شیعه، روایاتی وجود دارد که نشان میدهد ارواح انسانها پس از مرگ میتوانند از احوال دنیای مادی آگاه شوند. این آگاهی در حیات دنیوی به این شکل ممکن نبوده است. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: (محمد بن يعقوب كلينى، الکافي (قم: دارالحديث، 1429)، ج 5، 569.)
- خمینی، روح الله. موسوعة الإمام الخميني قدس سره الشريف (مناهج الوصول). تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی (س)، 1400.
- كلينى، محمد بن يعقوب. الکافي. 15 ج. قم: دارالحديث، 1429.
- مجلسی، محمدباقر. بحار الأنوار. 111 ج. بیروت: دار إحياء التراث العربي، 1403.
- نورى، حسين بن محمد تقى. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل. 28 ج. قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، 1408.
نظری ثبت نشده است .