موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۳/۲/۳
شماره جلسه : ۸۰
-
مطلب دوم: وحدت یا تعدد معنای صیغه
-
نظریۀ مرحوم آخوند: وحدة المعنی
-
نظریۀ آقای خوئی: تعدد المعنی
-
اشکالات کلام آقای خوئی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
آقای خوئی میفرمایند:
«و لنأخذ بالمناقشة عليه و هي ان أفاده (قده) يرتكز على نظرية المشهور في مسألة الإنشاء و هي إيجاد المعنى باللفظ في مقابل الاخبار، إذ على ضوء هذه النظرية يمكن دعوى ان صيغة الأمر موضوعة للدلالة على إيجاد الطلب و تستعمل فيه دائماً، و لكن الداعي إلى إيجاده يختلف باختلاف الموارد و خصوصيات المقامات. و لكن قد ذكرنا في مبحث الإنشاء ان هذه النظرية ساقطة فلا واقع موضوعي لها، و قلنا ان اللفظ لا يعقل ان يكون موجداً للمعنى لا حقيقتاً و لا اعتباراً. و من ذلك فسرنا حقيقة الإنشاء هناك بتفسير آخر و حاصله هو ان الإنشاء عبارة عن اعتبار الأمر النفسانيّ و إبرازه في الخارج بمبرز من قول أو فعل أو ما شاكل ذلك.
و على ضوء هذا التفسير لا مانع من الالتزام بتعدد المعنى لصيغة الأمر بيان ذلك ان الصيغة على هذا موضوعة للدلالة على إبراز الأمر الاعتباري النفسانيّ في الخارج، و من الطبيعي ان ذلك يختلف باختلاف الموارد و يتعدد بتعدد المعاني، ففي كل مورد تستعمل الصيغة في معنى يختلف عن استعمالها في معنى آخر في المورد الثاني و يغايره، و هكذا، فان المتكلم تارة يقصد بها إبراز ما في نفسه من اعتبار المادة على ذمة المخاطب. و أخرى إبراز ما في نفسه من التهديد. و ثالثة إبراز ما في نفسه من السخرية أو التعجيز أو ما شاكل ذلك، فالصيغة على الأول مصداق للطلب و البعث الاعتباريين و على الثاني مصداق للتهديد كذلك، و على الثالث مصداق للسخرية، و هكذا و من الواضح انها في كل مورد من تلك الموارد تبرز معنى يباين لما تبرز في المورد الثاني و يغايره.
ثم بعد ان كانت الصيغة تستعمل في معان متعددة كما عرفت، فهل هي موضوعة بإزائها على نحو الاشتراك اللفظي، أو موضوعة لواحد منها و يكون استعمالها في غيره مجازاً و جهان: الظاهر هو الثاني، و ذلك لأن المتبادر من الصيغة عند إطلاقها هو إبراز اعتبار الفعل على ذمة المكلف في الخارج، و اما إرادة إبراز التهديد منها أو السخرية أو الاستهزاء أو نحو ذلك فتحتاج إلى نصب قرينة و بدونها لا دلالة لها على ذلك و من الطبيعي ان ذلك علامة كونها موضوعة بإزاء المعنى الأول، دون غيره من المعاني.»[1]
تقریر کلام ایشان اینکه حقیقت انشاء ابراز اعتبار نفسانی است. وقتی مولی از عبدش میخواهد که فعلی را انجام دهد ابتدا در نفس خود این عمل را بر ذمۀ مکلف اعتبار میکند و سپس اعتبار نفسانی خود را با صیغه ابراز میکند. در نتیجه صیغۀ إفعل موضوعةٌ لإبراز الاعتبار النفسانی. بنابر این مبنا، از آنجا که اعتبارات مختلف است پس معانی صیغه نیز متعدد خواهد شد؛ گاهی مولی ابراز میکند آنچه را که در نفس خود دارد که عبارت باشد از اعتبار ماده بر ذمۀ مخاطب. مولی واقعا از عبد خود میخواهد که برایش آب بیاورد و لذا ماده را که سقایه باشد اعتبار میکند که بر عهدۀ عبد قرار دهد. در اینصورت طلب او جدی است و اعتبار جدی نفسانی دارد و همین را هم با صیغه ابراز میکند. گاهی در نفس مولی اعتبار علی ذمة المکلف نیست و طلب جدی ندارد بلکه میخواهد تهدید کند و لذا در نفس خود تهدید را قصد میکند و همان را با صیغه ابراز میکند. گاهی قصد او تعجیز است و قس علی هذا. صیغه بنا بر اعتبار اول، مصداق برای طلب و بعث اعتباری است و بنا بر اعتبار دوم مصداق برای تهدید و بنا بر اعتبار سوم مصداق برای تعجیز است. بنابر این معانی صیغه متعدد خواهد شد.
اشکال اول: این مطلب بنا بر مبنای خودشان است و خیلیها این مبنا در باب حقیقت انشاء را قبول ندارند. در مورد مبنای مشهور که عبارت باشد از ایجاد المعنا باللفظ قبلا بحثهای مفصلی مطرح شد و همان جا چند اشکال بر مبنای آقای خوئی مطرح گردید که نیازی به تکرار آنها نیست و در صورت لزوم مراجعه شود. البته این اشکال، مبنایی است.
اشکال دوم: گرچه اشکالاتی بر کلام آخوند وارد است اما این بخش از کلام ایشان امری است که موافق ارتکاز عقلائی است. وقتی به عقلا مراجعه میکنیم میبینیم در مثلِ «فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»[2] اینطور نیست که موضوع له صیغه را تعجیز بدانند بلکه تعجیز از دواعی استعمال است. ارتکاز اهل لسان هم همین را تایید میکند که صیغه در هیچ یک از این معانی وضع نشده است. پس این فرمایش آخوند تام است.
اشکال سوم: کلام آقای خوئی در اینجا با آنچه در معانی حرفی گفتند که مساله تضییق باشد سازگاری ندارد. ایشان در اینجا قائل به معنای اسمی برای صیغه شدهاند. ابراز طلب و تهدید و تعجیز و امثال ذلک همگی معانی اسمی هستند در حالیکه صیغه محلق به حروف است. همانطور که ایشان در حروف قائل به یک معنای ربطی و تضییق بین معانی اسمی شدند اینجا هم باید یک معنای ربطی را موضوع له قرار دهند.
اشکال چهارم: تحلیل آقای خوئی عرفی نیست. اینطور نیست که مولی ابتدا در نفس خود اعتباری دارد و سپس این اعتبار را با لفظ ابراز کند بلکه تا مادامی که با لفظ بیان نکند هیچ اعتباری محقق نمیشود.
اشکال پنجم: به صرف اینکه لفظی ابراز ما فی النفس است سبب نمیشود که این لفظ در همان هم استعمال شود یعنی اگر لفظ، تهدید نفسانی را ابراز میکند به معنای استعمال آن لفظ در همان تهدید نفسانی نیست بلکه تهدید میتواند از دواعی و خارج از معنای موضوع له لفظ باشد. اینطور نیست که لفظ در خودِ تهدید استعمال شده باشد.
منابع
- خویی، ابوالقاسم. محاضرات فی أصول الفقه. محمد اسحاق فیاض. قم: دارالهادی، 1417.
[1]- ابوالقاسم خویی، محاضرات فی أصول الفقه، محمد اسحاق فیاض (قم: دارالهادی، 1417)، ج 2، 122-123.
[2]- بقره: 23.
نظری ثبت نشده است .