موضوع: ماده و صیغه امر
تاریخ جلسه : ۱۴۰۲/۱۱/۱۵
شماره جلسه : ۶۴
-
خلاصۀ بحث گذشته
-
بررسی مسئلهی جبر و اختیار از دیدگاه محقق اصفهانی
-
تحلیل مسئلهی جبر و اختیار و بررسی اشکال محقق اصفهانی
-
تحلیل ملاک اختیار و نقد نظریه جبر از دیدگاه محقق اصفهانی
-
نقد مفهوم اختیار در افعال الهی
-
تفاوت وجوب اراده در خداوند و انسان
-
پاسخ محقق اصفهانی به اشکال جبر
-
1. تعیین شاخص فعل اختیاری
-
2. نقد شبههی جبر با استناد به افعال الهی
-
3. وجوب بالغیر اراده و تأثیر آن در اختیار
-
4. تحلیل دقیق فعل اختیاری
-
5. نقد دیدگاه عوامانه دربارهی اختیار
-
جمعبندی و نتیجهگیری
-
پاورقی
-
منابع
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در ادامه، کلام محقق اصفهانی (رحمةاللهعلیه) را مورد بررسی قرار میدهیم. ایشان در توضیح دیدگاه آخوند خراسانی چنین بیان میکند: آخوند معتقد است که اگر ارادهی الهی به خود فعل تعلق بگیرد—فارغ از اینکه بنده اراده داشته باشد یا خیر—این امر منجر به جبر خواهد شد. اما اگر ارادهی خداوند به فعلی که از بنده با اختیار و ارادهی او صادر میشود تعلق گیرد، در این صورت، از شائبهی جبر خارج میشود. این همان مطلبی است که آخوند در نظریهی خود به آن تصریح کرده بود. بااینحال، اشکالی که بر این دیدگاه وارد شده، این است که خود اراده نیز از ممکنات بوده و نیازمند علت است.
آخوند در پاسخ به این اشکال، عبارتی دارد که میفرماید: «إنما یخرج بذلک عن الاختیار لو لم یکن تعلق الارادة بها مسبوقة بمقدماتها الاختیاریة». یعنی تنها در صورتی فعل از اختیار خارج خواهد شد که مقدمات آن، اختیاری نباشند. اما از آنجا که این مقدمات، مانند علم، قدرت، و خود اراده، اختیاری هستند، بنابراین فعل نیز اختیاری محسوب میشود. سپس ایشان ادامه میدهد: «و إلا فلابد من صدورها بالاختیار»، یعنی در غیر این صورت، حتماً فعل باید بهصورت اختیاری صادر شود.
در اینجا محقق اصفهانی به نقد این سخن پرداخته و بیان میکند که نیازی به این استدلال نبود که آخوند عبارت «فلابد من صدورها بالاختیار» را بیاورد، زیرا این امر بدیهی است. وی معتقد است که بهجای آنکه گفته شود «لزم تخلف إرادته عن مراده» باید گفته میشد که «لزم الخلف»، زیرا اگر ما فرض کنیم که یک فعل مسبوق به مقدمات اختیاری است و یکی از این مقدمات، اراده است، پس آن فعل طبعاً اختیاری خواهد بود. در غیر این صورت، لازم میآید که این فرض باطل باشد و این امر، نه تخلف اراده از مراد، بلکه "خلف فرض" را در پی دارد.
بنابراین، اشکال محقق اصفهانی بر آخوند خراسانی این است که عبارت «لزم تخلف ارادته عن مراده» چندان دقیق نیست، بلکه اگر چنین اشکالی وارد باشد، درواقع باید گفت که «لزم الخلف» یعنی باطل شدن فرض اولیه، نه تخلف اراده از مراد. این اشکال از نظر منطقی قابل توجه بوده و نقد دقیقی بر دیدگاه آخوند محسوب میشود. در ادامه، محقق اصفهانی توضیح میدهد که استدلال بر لزوم صدور فعل اختیاری و اشاره به عدم ارتباط این بحث با مسئلهی جبر، در واقع پاسخی به اشکال اصلی نیست. ازاینرو، ایشان عبارت «لابدیة صدور الفعل بالاختیار و إنقلاب الأمر علی الجبری» را غیرمرتبط با حل این اشکال دانسته و معتقد است که نمیتوان بر مبنای آن، نظریهی جبر را کاملاً رد کرد. محقق اصفهانی میفرماید:
توضيحه : أن إرادته ـ تعالى ـ لو كانت متعلقة بفعل العبد مطلقا ـ اراده أم لا ـ لكان للجبري أن يستكشف عدم تأثير قدرة العبد وإرادته في فعله ؛ إذ المفروض أنه واجب الصدور أراده العبد أم لا ، ففيما أراده العبد من باب الاتفاق يكونان معلولي علة واحدة ، وهي الإرادة الأزلية والمشيّة الإلهية ، وأما إن كانت متعلّقة بفعله بما له من المبادي المصححة لاختياريته في حد ذاته ـ من القدرة والإرادة والشعور ـ فلا طريق للجبري إلى عدم تأثير قدرة العبد وإرادته ؛ اذ المفروض أن نفي الاختيار بمجرّد وجوب الصدور لمكان تعلّق الإرادة الأزلية به ، وبعد ما علم أنّ الإرادة لم تتعلق بالفعل بما هو ، بل بمباديه الاختيارية أيضا ، فلا مجال لأن يقال : بعدم الاختيارية لوجوب الصدور.
ومما ذكرنا يتضح فساد ما ربّما يتوهّمه الجاهل من أنّ مسبوقية الفعل بالإرادة وجدانية ، فيرجع النزاع إلى أن العدليّ يسمّي هذا الفعل بالاختياري دون الجبري ، فالنزاع في التسمية.
وجه وضوح الفساد : أن كل سابق لا يجب أن يكون مؤثّرا في اللاحق ، فمجرد تسليم الطرفين لسبق الإرادة لا يرفع النزاع عن البين. فلا تغفل.
با قطع نظر از عبارات مرحوم آخوند و اشکالاتی که به بیان ایشان وارد شده است، پرسش اساسی این است که این مسئلهی پیچیده و این عویصه چگونه باید حل شود؟ اگر این مسئله برای ما روشن نشود، در بسیاری از مباحث دیگر نیز با مشکل مواجه خواهیم شد. بنابراین، باید در بررسی این بحث نهایت دقت را به کار ببریم. مسئلهی اصلی در اینجا این است که اگر بپذیریم که اراده به فعل تعلق گرفته است، این امر منجر به یکی از دو نتیجهی زیر خواهد شد:
1. اگر این اراده معلول ارادهی دیگری باشد، مستلزم تسلسل خواهد بود.
فرض اول: فعل در عالم خارج به واسطهی ارادهی الهی واجب و ضروری باشد. در این فرض، ادعا میشود که هر فعلی که در جهان رخ میدهد، از آن جهت که ارادهی خداوند بر آن تعلق گرفته است، واجب و ضروری خواهد بود. محقق اصفهانی در پاسخ به این احتمال میگوید که ما در جای خود اثبات کردهایم که هیچ ارادهای نمیتواند مستقیماً به فعل غیر تعلق بگیرد، چراکه این امر محال است. همانطور که در میان ممکنات نیز ارادهی یک فرد به فعل فرد دیگر تعلق نمیگیرد، در نظام الهی نیز ارادهی خداوند نمیتواند به افعال مخلوقات بهصورت مستقیم تعلق یابد.
فرض دوم: فعل به واسطهی ارادهی فاعل ضروری باشد. در این فرض گفته میشود که فعل در عالم خارج به دلیل ارادهی خود فاعل تحقق مییابد و ضروری میشود. محقق اصفهانی این احتمال را نهتنها اشکالبرانگیز نمیداند، بلکه معتقد است که این دقیقاً همان معنای اختیار است. اگر بگوییم که این فعل، صرفاً به دلیل ارادهی فاعل واجب شده است، این نهتنها مشکلی ایجاد نمیکند، بلکه تأکیدی بر اختیاری بودن فعل است. بنابراین، این فرض از دایرهی بحث جبر خارج میشود.
فرض سوم: خود اراده، واجب و ضروری باشد. مهمترین و چالشبرانگیزترین بخش این بحث، فرض سوم است. اگر بگوییم که خود اراده بهطور ضروری تحقق یافته است، به این معنا که فرد چه بخواهد و چه نخواهد، به ایمان یا کفر اراده کرده است، در این صورت، نتیجهی آن چیزی جز جبر نخواهد بود. به بیان دیگر، اگر تحقق ارادهی شخص نسبت به یک فعل، امری ضروری و گریزناپذیر باشد، دیگر جایی برای اختیار باقی نمیماند. محقق اصفهانی میفرماید:
توضيحه : أن الاشكال : تارة في وجوب الفعل بإرادة الباري ، واخرى في وجوب الفعل بإرادة الفاعل ، وثالثة في وجوب نفس الإرادة.
والأول ما توهمه الأشعري ، وقد عرفت أنّ الفعل لم يتعلّق به إرادة الباري بما هو هو ، بل به بمباديه الاختيارية.
والثاني مندفع بأنّ وجوب الفعل بالإرادة يؤكد إراديته.
ودعوى لزوم بقاء الارادة على حال بحيث لو شاء فعل ، ولو لم يشأ لم يفعل فاسدة ؛ لأنّ الإرادة ما لم تبلغ حدّا يستحيل تخلّف المراد عنها لا يمكن وجود الفعل ؛ لأنّ معناه صدور المعلول بلا علّة تامّة ، وإذا بلغت ذلك الحد امتنع تخلّفها عنه ، وإلاّ لزم تخلّف المعلول عن علّته التامّة.
و أما الثالث فبيانه: أن الإرادة من الممكنات، فلا بدّ من استنادها إلى الإرادة الواجبة بالذات ، فليس فعل العبد بإرادته حيث لا تكون إرادته بإرادته ، وإلا لتسلسلت الإرادات.
وفيه : أنّ الفعل الاختياري ما كان نفس الفعل بالإرادة لا ما كان إرادته بالإرادة ، فإنّ القادر المختار من إذا شاء فعل ، لا من إذا شاء شاء ، وإلا لم يكن فعل اختياري في العالم حتى فعله ـ تعالى عما يقول الظالمون ـ إذ المفروض أن اختيارية فعله ـ تعالى ـ لصدوره عن العلم والإرادة ، ولو كانت إرادته ـ تعالى ـ بإرادته للزم أن لا يكون إرادته عين ذاته ـ تعالى ـ إذ لا بد من فرض إرادة اخرى حتى تصح إرادية الاولى ، فيلزم زيادة الثانية على الاولى المتحدة مع ذاته تعالى.[2]
یکی از مسائل بنیادینی که در بحث جبر و اختیار مطرح میشود، تعیین ملاک اختیاری بودن فعل است. محقق اصفهانی در این زمینه دو احتمال را بررسی میکند:
1. ملاک اختیار این باشد که اگر فردی بخواهد، بتواند فعل را انجام دهد؛ یعنی "إذا شاء فَعَلَ". این تعبیر در کتابهای مختلف رایج است و به این معناست که ارادهی شخص نسبت به فعل تعیینکننده است یعنی اگر بخواهد انجام میدهد و اگر نخواهد انجام نمیدهد.
2. ملاک اختیار این باشد که فرد بتواند ارادهی خود را نیز کنترل کند؛ یعنی "إذا شاءَ شاءَ"، به این معنا که فرد اگر بخواهد، اراده خواهد کرد، و اگر نخواهد، اراده نمیکند.
مرحوم اصفهانی در ادامه میگوید:
توضيحه : أن الإشكال : إن كان في أصل وجوب الإرادة ففيه : أن إرادته ـ تعالى ـ واجبة بالذات ، فالامر فيها أشكل.
وإن كان في وجوبها بالغير ـ وانتهائها إلى الغير ـ ففيه : أن المانع من الانتهاء إلى الغير ليس إلا لزوم كون الفعل بجميع مقدماته ـ أو بهذه المقدمة الأخيرة ـ صادرا عن اختيار ، فينتقض بإرادة الباري ؛ إذ ليست إرادته من أفعاله الاختيارية ، مع أنه موجب لعدم كون الإرادة عين ذاته للزوم التعدد ، بل يشكل حتى على القول بعدم كون إرادته عين ذاته للزوم التسلسل.
مضافا إلى أنّ الحاجة إلى مرادية الإرادة من جهة أنّ الإرادة من مقدّمات الفعل ، فلو لم تكن بإرادته لم يكن الفعل بإرادته. وحينئذ فيشكل : بأن هذا الإشكال لا اختصاص له بالإرادة ، بل يجري في علمه وقدرته ، ووجوده حيث إنّها ممّا يتوقّف عليه الفعل ، وليست تحت قدرته واختياره.
ويسري هذا الإشكال في فعل الواجب تعالى ؛ حيث إنه يتوقف على ذاته وصفاته ، مع أنه ليس شيء منها من أفعاله الاختيارية ، فإنّ وجوب الوجود بالذات يقتضي كونه بلا علّة ، لا كونه موجدا لذاته وصفاته. فمناط المقهورية والمجبورية ـ وهو عدم كون الفعل بجميع مقدماته تحت اختيار الفاعل ـ مشترك بين الواجب والممكن من دون دخل فيه للوجوب والإمكان.[3]
ایشان در ادامه میفرماید: اگر ملاک اختیار این است که فعل به فرد نسبت داده شود و نه به غیر، باید ببینیم چه چیزی این انتساب را تضمین میکند. وی راهحلی ارائه میدهد و میگوید: اگر یکی از مقدمات یا جزء اخیر از مقدمات فعل، اختیاری باشد، فعل نیز اختیاری خواهد بود، به این معنا که اگر علم، قدرت، یا خود اراده در فرآیند انجام یک فعل اختیاری باشند، در این صورت، فعل نیز به عنوان یک فعل اختیاری محسوب میشود. پس حتی اگر ارادهی انسان به علل پیشین وابسته باشد، این امر لزوماً موجب جبر نخواهد بود.
محقق اصفهانی در گام بعدی، برای نقض شبههی جبر، به افعال الهی اشاره میکند. او میگوید: اگر شما بگویید که چون اراده ضرورت دارد، فعل اختیاری نیست، در این صورت باید بپذیرید که خداوند نیز در افعال خود مجبور است! این استدلال بر این پایه استوار است که:
1- افعال خداوند بدون شک اختیاریاند، زیرا خداوند میتوانست عالم را خلق نکند.
2- ارادهی الهی عین ذات اوست و ذات خداوند ضروری است.
3- بااینحال، هیچکس نمیگوید که خداوند در انجام افعال خود مجبور است.
برخی افراد گفتهاند اینکه انسان بین دو کار تردید دارد و میتواند یکی را انتخاب کند، خود دلیلی بر اختیار است. اما محقق اصفهانی این استدلال را رد میکند و میگوید: مجرد اینکه فعل مسبوق به اراده باشد، دلیل بر اختیار نیست. باید حقیقت اختیار تحلیل شود، نه اینکه صرفاً بگوییم چون بین دو کار مردد هستیم، پس اختیار داریم. او استدلال میکند که حقیقت فعل اختیاری در این است که از روی اراده صادر شود، بدون توجه به اینکه خود اراده از کجا آمده باشد.
جمعبندی و نتیجهگیری
1. ملاک اختیار "إذا شاءَ فَعَلَ" است، نه "إذا شاءَ شاءَ".
2. اگر حداقل یکی از مقدمات فعل (مثل اراده، علم یا قدرت) اختیاری باشد، فعل نیز اختیاری خواهد بود.
3. نمیتوان گفت که چون اراده ضرورت دارد، فعل جبری است؛ زیرا در این صورت باید بپذیریم که خداوند نیز در افعال خود مجبور است، درحالیکه این با مبانی توحیدی سازگار نیست.
4. وجوب بالغیر ارادهی انسان نیز موجب جبر نمیشود، زیرا این وجوب مانع از انتساب فعل به فاعل نیست.
5. حقیقت فعل اختیاری در صدور آن از اراده است، نه در اینکه تمامی مقدمات آن تحت کنترل فرد باشد.
بر اساس این تحلیل، محقق اصفهانی اثبات میکند که هیچیک از ادلهی جبریها منجر به سلب اختیار از انسان نمیشود. حتی اگر ارادهی انسان ضرورت داشته باشد، فعل او همچنان اختیاری است، زیرا اختیار به معنای "صدور فعل از روی اراده" است، نه اینکه فرد بتواند منشأ ارادهی خود را تعیین کند. این تحلیل، پاسخی به شبههی جبرگرایان است و نشان میدهد که میتوان فعل اختیاری را بهدرستی تعریف کرد، بدون آنکه در دام تسلسل یا جبر بیفتیم.
[2]- همان، 284-288.
[3]- همان، 290-291.
- اصفهانی، محمد حسین. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة. 6 ج. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429.
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِينْ وَصَلَى الله عَلَىٰ سَيِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينْ
در ادامه، کلام محقق اصفهانی (رحمةاللهعلیه) را مورد بررسی قرار میدهیم. ایشان در توضیح دیدگاه آخوند خراسانی چنین بیان میکند: آخوند معتقد است که اگر ارادهی الهی به خود فعل تعلق بگیرد—فارغ از اینکه بنده اراده داشته باشد یا خیر—این امر منجر به جبر خواهد شد. اما اگر ارادهی خداوند به فعلی که از بنده با اختیار و ارادهی او صادر میشود تعلق گیرد، در این صورت، از شائبهی جبر خارج میشود. این همان مطلبی است که آخوند در نظریهی خود به آن تصریح کرده بود. بااینحال، اشکالی که بر این دیدگاه وارد شده، این است که خود اراده نیز از ممکنات بوده و نیازمند علت است.
آخوند در پاسخ به این اشکال، عبارتی دارد که میفرماید: «إنما یخرج بذلک عن الاختیار لو لم یکن تعلق الارادة بها مسبوقة بمقدماتها الاختیاریة». یعنی تنها در صورتی فعل از اختیار خارج خواهد شد که مقدمات آن، اختیاری نباشند. اما از آنجا که این مقدمات، مانند علم، قدرت، و خود اراده، اختیاری هستند، بنابراین فعل نیز اختیاری محسوب میشود. سپس ایشان ادامه میدهد: «و إلا فلابد من صدورها بالاختیار»، یعنی در غیر این صورت، حتماً فعل باید بهصورت اختیاری صادر شود.
در اینجا محقق اصفهانی به نقد این سخن پرداخته و بیان میکند که نیازی به این استدلال نبود که آخوند عبارت «فلابد من صدورها بالاختیار» را بیاورد، زیرا این امر بدیهی است. وی معتقد است که بهجای آنکه گفته شود «لزم تخلف إرادته عن مراده» باید گفته میشد که «لزم الخلف»، زیرا اگر ما فرض کنیم که یک فعل مسبوق به مقدمات اختیاری است و یکی از این مقدمات، اراده است، پس آن فعل طبعاً اختیاری خواهد بود. در غیر این صورت، لازم میآید که این فرض باطل باشد و این امر، نه تخلف اراده از مراد، بلکه "خلف فرض" را در پی دارد.
بنابراین، اشکال محقق اصفهانی بر آخوند خراسانی این است که عبارت «لزم تخلف ارادته عن مراده» چندان دقیق نیست، بلکه اگر چنین اشکالی وارد باشد، درواقع باید گفت که «لزم الخلف» یعنی باطل شدن فرض اولیه، نه تخلف اراده از مراد. این اشکال از نظر منطقی قابل توجه بوده و نقد دقیقی بر دیدگاه آخوند محسوب میشود. در ادامه، محقق اصفهانی توضیح میدهد که استدلال بر لزوم صدور فعل اختیاری و اشاره به عدم ارتباط این بحث با مسئلهی جبر، در واقع پاسخی به اشکال اصلی نیست. ازاینرو، ایشان عبارت «لابدیة صدور الفعل بالاختیار و إنقلاب الأمر علی الجبری» را غیرمرتبط با حل این اشکال دانسته و معتقد است که نمیتوان بر مبنای آن، نظریهی جبر را کاملاً رد کرد. محقق اصفهانی میفرماید:
توضيحه : أن إرادته ـ تعالى ـ لو كانت متعلقة بفعل العبد مطلقا ـ اراده أم لا ـ لكان للجبري أن يستكشف عدم تأثير قدرة العبد وإرادته في فعله ؛ إذ المفروض أنه واجب الصدور أراده العبد أم لا ، ففيما أراده العبد من باب الاتفاق يكونان معلولي علة واحدة ، وهي الإرادة الأزلية والمشيّة الإلهية ، وأما إن كانت متعلّقة بفعله بما له من المبادي المصححة لاختياريته في حد ذاته ـ من القدرة والإرادة والشعور ـ فلا طريق للجبري إلى عدم تأثير قدرة العبد وإرادته ؛ اذ المفروض أن نفي الاختيار بمجرّد وجوب الصدور لمكان تعلّق الإرادة الأزلية به ، وبعد ما علم أنّ الإرادة لم تتعلق بالفعل بما هو ، بل بمباديه الاختيارية أيضا ، فلا مجال لأن يقال : بعدم الاختيارية لوجوب الصدور.
ومما ذكرنا يتضح فساد ما ربّما يتوهّمه الجاهل من أنّ مسبوقية الفعل بالإرادة وجدانية ، فيرجع النزاع إلى أن العدليّ يسمّي هذا الفعل بالاختياري دون الجبري ، فالنزاع في التسمية.
وجه وضوح الفساد : أن كل سابق لا يجب أن يكون مؤثّرا في اللاحق ، فمجرد تسليم الطرفين لسبق الإرادة لا يرفع النزاع عن البين. فلا تغفل.
با قطع نظر از عبارات مرحوم آخوند و اشکالاتی که به بیان ایشان وارد شده است، پرسش اساسی این است که این مسئلهی پیچیده و این عویصه چگونه باید حل شود؟ اگر این مسئله برای ما روشن نشود، در بسیاری از مباحث دیگر نیز با مشکل مواجه خواهیم شد. بنابراین، باید در بررسی این بحث نهایت دقت را به کار ببریم. مسئلهی اصلی در اینجا این است که اگر بپذیریم که اراده به فعل تعلق گرفته است، این امر منجر به یکی از دو نتیجهی زیر خواهد شد:
1. اگر این اراده معلول ارادهی دیگری باشد، مستلزم تسلسل خواهد بود.
فرض اول: فعل در عالم خارج به واسطهی ارادهی الهی واجب و ضروری باشد. در این فرض، ادعا میشود که هر فعلی که در جهان رخ میدهد، از آن جهت که ارادهی خداوند بر آن تعلق گرفته است، واجب و ضروری خواهد بود. محقق اصفهانی در پاسخ به این احتمال میگوید که ما در جای خود اثبات کردهایم که هیچ ارادهای نمیتواند مستقیماً به فعل غیر تعلق بگیرد، چراکه این امر محال است. همانطور که در میان ممکنات نیز ارادهی یک فرد به فعل فرد دیگر تعلق نمیگیرد، در نظام الهی نیز ارادهی خداوند نمیتواند به افعال مخلوقات بهصورت مستقیم تعلق یابد.
فرض دوم: فعل به واسطهی ارادهی فاعل ضروری باشد. در این فرض گفته میشود که فعل در عالم خارج به دلیل ارادهی خود فاعل تحقق مییابد و ضروری میشود. محقق اصفهانی این احتمال را نهتنها اشکالبرانگیز نمیداند، بلکه معتقد است که این دقیقاً همان معنای اختیار است. اگر بگوییم که این فعل، صرفاً به دلیل ارادهی فاعل واجب شده است، این نهتنها مشکلی ایجاد نمیکند، بلکه تأکیدی بر اختیاری بودن فعل است. بنابراین، این فرض از دایرهی بحث جبر خارج میشود.
فرض سوم: خود اراده، واجب و ضروری باشد. مهمترین و چالشبرانگیزترین بخش این بحث، فرض سوم است. اگر بگوییم که خود اراده بهطور ضروری تحقق یافته است، به این معنا که فرد چه بخواهد و چه نخواهد، به ایمان یا کفر اراده کرده است، در این صورت، نتیجهی آن چیزی جز جبر نخواهد بود. به بیان دیگر، اگر تحقق ارادهی شخص نسبت به یک فعل، امری ضروری و گریزناپذیر باشد، دیگر جایی برای اختیار باقی نمیماند. محقق اصفهانی میفرماید:
توضيحه : أن الاشكال : تارة في وجوب الفعل بإرادة الباري ، واخرى في وجوب الفعل بإرادة الفاعل ، وثالثة في وجوب نفس الإرادة.
والأول ما توهمه الأشعري ، وقد عرفت أنّ الفعل لم يتعلّق به إرادة الباري بما هو هو ، بل به بمباديه الاختيارية.
والثاني مندفع بأنّ وجوب الفعل بالإرادة يؤكد إراديته.
ودعوى لزوم بقاء الارادة على حال بحيث لو شاء فعل ، ولو لم يشأ لم يفعل فاسدة ؛ لأنّ الإرادة ما لم تبلغ حدّا يستحيل تخلّف المراد عنها لا يمكن وجود الفعل ؛ لأنّ معناه صدور المعلول بلا علّة تامّة ، وإذا بلغت ذلك الحد امتنع تخلّفها عنه ، وإلاّ لزم تخلّف المعلول عن علّته التامّة.
و أما الثالث فبيانه: أن الإرادة من الممكنات، فلا بدّ من استنادها إلى الإرادة الواجبة بالذات ، فليس فعل العبد بإرادته حيث لا تكون إرادته بإرادته ، وإلا لتسلسلت الإرادات.
وفيه : أنّ الفعل الاختياري ما كان نفس الفعل بالإرادة لا ما كان إرادته بالإرادة ، فإنّ القادر المختار من إذا شاء فعل ، لا من إذا شاء شاء ، وإلا لم يكن فعل اختياري في العالم حتى فعله ـ تعالى عما يقول الظالمون ـ إذ المفروض أن اختيارية فعله ـ تعالى ـ لصدوره عن العلم والإرادة ، ولو كانت إرادته ـ تعالى ـ بإرادته للزم أن لا يكون إرادته عين ذاته ـ تعالى ـ إذ لا بد من فرض إرادة اخرى حتى تصح إرادية الاولى ، فيلزم زيادة الثانية على الاولى المتحدة مع ذاته تعالى.[2]
و به جبر مطلق قائل شده است. اما اگر اختیار را بپذیریم، باید توضیح دهیم که چگونه میتوان ارادهای را تصور کرد که هم تحت تأثیر علل خارجی نباشد و هم جبری نباشد. این مسئله یکی از اساسیترین مشکلات در مباحث فلسفی و کلامی دربارهی جبر و اختیار است. به همین دلیل، راهحلی که ارائه میشود، باید بتواند این چالش را برطرف کند.
یکی از مسائل بنیادینی که در بحث جبر و اختیار مطرح میشود، تعیین ملاک اختیاری بودن فعل است. محقق اصفهانی در این زمینه دو احتمال را بررسی میکند:
1. ملاک اختیار این باشد که اگر فردی بخواهد، بتواند فعل را انجام دهد؛ یعنی "إذا شاء فَعَلَ". این تعبیر در کتابهای مختلف رایج است و به این معناست که ارادهی شخص نسبت به فعل تعیینکننده است یعنی اگر بخواهد انجام میدهد و اگر نخواهد انجام نمیدهد.
2. ملاک اختیار این باشد که فرد بتواند ارادهی خود را نیز کنترل کند؛ یعنی "إذا شاءَ شاءَ"، به این معنا که فرد اگر بخواهد، اراده خواهد کرد، و اگر نخواهد، اراده نمیکند.
مرحوم اصفهانی در ادامه میگوید:
توضيحه : أن الإشكال : إن كان في أصل وجوب الإرادة ففيه : أن إرادته ـ تعالى ـ واجبة بالذات ، فالامر فيها أشكل.
وإن كان في وجوبها بالغير ـ وانتهائها إلى الغير ـ ففيه : أن المانع من الانتهاء إلى الغير ليس إلا لزوم كون الفعل بجميع مقدماته ـ أو بهذه المقدمة الأخيرة ـ صادرا عن اختيار ، فينتقض بإرادة الباري ؛ إذ ليست إرادته من أفعاله الاختيارية ، مع أنه موجب لعدم كون الإرادة عين ذاته للزوم التعدد ، بل يشكل حتى على القول بعدم كون إرادته عين ذاته للزوم التسلسل.
مضافا إلى أنّ الحاجة إلى مرادية الإرادة من جهة أنّ الإرادة من مقدّمات الفعل ، فلو لم تكن بإرادته لم يكن الفعل بإرادته. وحينئذ فيشكل : بأن هذا الإشكال لا اختصاص له بالإرادة ، بل يجري في علمه وقدرته ، ووجوده حيث إنّها ممّا يتوقّف عليه الفعل ، وليست تحت قدرته واختياره.
ويسري هذا الإشكال في فعل الواجب تعالى ؛ حيث إنه يتوقف على ذاته وصفاته ، مع أنه ليس شيء منها من أفعاله الاختيارية ، فإنّ وجوب الوجود بالذات يقتضي كونه بلا علّة ، لا كونه موجدا لذاته وصفاته. فمناط المقهورية والمجبورية ـ وهو عدم كون الفعل بجميع مقدماته تحت اختيار الفاعل ـ مشترك بين الواجب والممكن من دون دخل فيه للوجوب والإمكان.[3]
ایشان در ادامه میفرماید: اگر ملاک اختیار این است که فعل به فرد نسبت داده شود و نه به غیر، باید ببینیم چه چیزی این انتساب را تضمین میکند. وی راهحلی ارائه میدهد و میگوید: اگر یکی از مقدمات یا جزء اخیر از مقدمات فعل، اختیاری باشد، فعل نیز اختیاری خواهد بود، به این معنا که اگر علم، قدرت، یا خود اراده در فرآیند انجام یک فعل اختیاری باشند، در این صورت، فعل نیز به عنوان یک فعل اختیاری محسوب میشود. پس حتی اگر ارادهی انسان به علل پیشین وابسته باشد، این امر لزوماً موجب جبر نخواهد بود.
محقق اصفهانی در گام بعدی، برای نقض شبههی جبر، به افعال الهی اشاره میکند. او میگوید: اگر شما بگویید که چون اراده ضرورت دارد، فعل اختیاری نیست، در این صورت باید بپذیرید که خداوند نیز در افعال خود مجبور است! این استدلال بر این پایه استوار است که:
1- افعال خداوند بدون شک اختیاریاند، زیرا خداوند میتوانست عالم را خلق نکند.
2- ارادهی الهی عین ذات اوست و ذات خداوند ضروری است.
3- بااینحال، هیچکس نمیگوید که خداوند در انجام افعال خود مجبور است.
برخی افراد گفتهاند اینکه انسان بین دو کار تردید دارد و میتواند یکی را انتخاب کند، خود دلیلی بر اختیار است. اما محقق اصفهانی این استدلال را رد میکند و میگوید: مجرد اینکه فعل مسبوق به اراده باشد، دلیل بر اختیار نیست. باید حقیقت اختیار تحلیل شود، نه اینکه صرفاً بگوییم چون بین دو کار مردد هستیم، پس اختیار داریم. او استدلال میکند که حقیقت فعل اختیاری در این است که از روی اراده صادر شود، بدون توجه به اینکه خود اراده از کجا آمده باشد.
جمعبندی و نتیجهگیری
1. ملاک اختیار "إذا شاءَ فَعَلَ" است، نه "إذا شاءَ شاءَ".
2. اگر حداقل یکی از مقدمات فعل (مثل اراده، علم یا قدرت) اختیاری باشد، فعل نیز اختیاری خواهد بود.
3. نمیتوان گفت که چون اراده ضرورت دارد، فعل جبری است؛ زیرا در این صورت باید بپذیریم که خداوند نیز در افعال خود مجبور است، درحالیکه این با مبانی توحیدی سازگار نیست.
4. وجوب بالغیر ارادهی انسان نیز موجب جبر نمیشود، زیرا این وجوب مانع از انتساب فعل به فاعل نیست.
5. حقیقت فعل اختیاری در صدور آن از اراده است، نه در اینکه تمامی مقدمات آن تحت کنترل فرد باشد.
بر اساس این تحلیل، محقق اصفهانی اثبات میکند که هیچیک از ادلهی جبریها منجر به سلب اختیار از انسان نمیشود. حتی اگر ارادهی انسان ضرورت داشته باشد، فعل او همچنان اختیاری است، زیرا اختیار به معنای "صدور فعل از روی اراده" است، نه اینکه فرد بتواند منشأ ارادهی خود را تعیین کند. این تحلیل، پاسخی به شبههی جبرگرایان است و نشان میدهد که میتوان فعل اختیاری را بهدرستی تعریف کرد، بدون آنکه در دام تسلسل یا جبر بیفتیم.
[2]- همان، 284-288.
[3]- همان، 290-291.
- اصفهانی، محمد حسین. نهایة الدرایة فی شرح الکفایة. 6 ج. بیروت: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1429.
نظری ثبت نشده است .