درس بعد

آیات معاد

درس قبل

آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۸۹/۱۱/۲۰


شماره جلسه : ۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • ادامه بررسی آیه دوم سوره مبارکه ملک- بیان دو آیه دیگر پیرامون محل بحث- بررسی سه نکته پیرامون آیه- بیان نظرات مختار

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

یادآوری؛ بررسی نکات مهم، در دومین آیه شریفه سوره مبارکه ملک

پيرامون اين آيه شريفه سوره مبارکه ملک «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ» نكاتي را تا به حال بيان كرديم.

بیان دو آیه دیگر: مجموع آنچه که بلا واسطه و مع الواسطه برای انسان است، مورد ابتلاست

در اين آيه شريفه غايت برای موت و حيات، «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» ذكر شده و در برخي از آيات ديگر باز همين غايت براي خلقت سماوات و ارض ذكر شده.

     در آيه شريفه دیگری مي فرمايد «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‌‌ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (هود7) در اين آيه شريفه هم باز اين «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» ذكر شده.

در اين آيه ایی كه محل بحث است موت و حيات مستقيم به خود انسان مربوط است؛ ولی در آيه دوم آسمان و زمين ارتباط مستقیم به خود انسان ندارد ولو اين كه از بعضي از آيات ديگر يا بعضي از ادله ديگر استفاده مي شود كه اينها را هم خداي تبارك و تعالي براي انسان آفريده؛ آسمانها و زمين را براي انسان آفريده و موت و حيات هم كه مربوط به خود انسان است؛ نتيجه اين مي شود كه هم آن چه كه مستقيم مربوط به خود انسان است و آن چه كه مع الواسطه براي انسان است

     حتي باز يك آيه ديگري هست كه مي فرمايد: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (کهف7) كه زينت الارض را مورد براي اين غايت قرار داده يعني ما آنچه را كه در روي زمين به عنوان زينت قرار داديم اين براي رسيدن به اين غايت بوده؛

پس اين چند آيه دلالت روشني دارد بر اين مطلب كه آن چه كه بلاواسطه به خود انسان و حيات انسان و موت انسان مربوط است با آن بياني كه در جلسه گذشته گفتيم كه نه «كل واحد منهما مستقلاً» بلکه اين مجموع و آن چه كه مع الواسطه براي انسان است كه آسمانها و زمين است و باز آن كه با دو واسطه براي انسان است كه آن چه كه زينت براي ارض هست اين هم براي اين است كه خداي تبارك و تعالي ما را مورد ابتلا و امتحان قرار بدهد تا «احسن عملاً» روشن شود. تمام اينها منتهي مي شود به اين غايت كه «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» اين غايت معلوم مي شود كه غايت خيلي مهمي است، يك غايتي است كه براي خداي تبارك و تعالي بسيار بسیار اهميت دارد و باز آن آيه ی شريفه كه مي فرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» (الذاریات56) ما مي توانيم از انضمام اين آيات به آيه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» به اين نتيجه برسيم كه احسن الاعمال فقط در دايرة عبادت خداي تبارك و تعالي است و احسن الاعمال بيرون از اين دايره نيست اعمالي كه عنوان عبادي ندارند در دايره عمل حسن در اين آيات قرار نمي گيرد ولو اين كه بر حسب لغوي عمل حسن و عمل احسن عنوان اعم را دارد و ممكن است یک عمل انسان يك عمل غير عبادي باشد اين عنوان عمل حسن را داشته باشد و ديگري همان عمل را بهتر انجام بدهد به عنوان احسن باشد اما مي توانيم اين استظهار را بكنيم.

بررسی سه نکته دیگر پیرامون آیه شریفه

البته اينجا يك نكاتي است كه بر طبق آن روايتي كه آيات شريفه قرآن براي بعضي ظاهرش است براي بعضي حقايقي دارد و براي بعضي لطائفي دارد و براي بعضي اشاراتي دارد؛

نکته اول: بعید نیست که خداوند احسن الاعمال را فقط در دائره عبادات اراده فرموده باشند اگر چه از نظر لغوي و عرفي احسن الاعمال عموميت دارد

«نکته اول»: از آن باب مي توانيم در اينجا اين حرف را بزنيم و بگويم بعيد نيست كه خداي تبارك و تعالي احسن الاعمال را فقط در دايره عبادات اراده فرموده باشد در اينجا؛ ولو از نظر لغوي و عرفي احسن الاعمال عموميت دارد حالا يك كسي جاهل است و يك كسي عالم است. خود علم يك عمل حسن است و در علم يك كسي تلاش بيشتري مي كند يك كسي كمتر تلاش مي كند آن كه تلاش بيشتري دارد عنوان احسن را دارد و در اعمال عرفي فرض كنيد حالا كسي خدمت به مردم مي كند و خدمت به فقرا مي كند و حاجات مردم را برآورده مي كند اينها همه عنوان عمل حسن را دارد چه بسا حالا در بعضي از آيات ديگر و يا در روايات ديگر ما وقتي مي خواهيم عمل صالح را معنا كنيم يك معناي وسيعي دارد عبادات و غير عبادات را شامل مي شود اما در اينجا آن چه غايت قرار گرفته شده مخصوصا با انضمام اين آيه شريفه اين است كه بگويم احسن الاعمال فقط در دايره عبادت خداوند تبارك و تعالي است؛ و آسمانها، زمين، موت و حيات، زينت‌هاي در روي زمين اينها همه قرار داده شده بر اين كه خداوند امتحان كند كه كدام يك از انسان‌ها عبادت بيشتر و پرستش صحيح‌تر و بندگي بيشتر انجام مي دهد. اين يك نكته اي است كه مي توانيم در اينجا از اين آيات شريفه استفاده كنيم

نکته دوم: احسن عملاً دو نوع است؛ نسبی و واقعی

«نكته دوم»: اين كه امروز عرض مي كنيم كه اين هم نكته اي هست كه بايد به آن دقت كرد اين است كه ما يك احسن عملا نسبي داريم و يك احسن عملا واقعي داريم. حالا اگر كسي بيايد نماز بخواند اين نسبت به آن كسي كه نماز نمي خواند، مي شود احسن عملاً. در خود نماز خواندن اگر كسي نماز را اول وقت بخواند نسبت به آن كه نماز را آخر وقت مي خواند این مي شود احسن عملاً. و اگر كسي نماز را با حضور قلب بيشتري بخواند نسبت به آن كسي كه حضور قلبش كمتر هست باز اين عنوان احسن عملا دارد. يا حتي در يك روايتي وارد شده که چنین است: «سِبْطُ الشَّيْخِ الطَّبْرِسِيِّ فِي مِشْكَاةِ الْأَنْوَارِ، مِنْ كِتَابِ الْمَحَاسِنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَعِظُ أَهْلَهُ وَ نِسَاءَهُ وَ هُوَ يَقُولُ لَهُنَّ لَا تَقُلْنَ فِي (رُكُوعِكُنَّ وَ) سُجُودِكُنَّ أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثِ تَسْبِيحَاتٍ (فَإِنَّكُنَّ إِنْ) فَعَلْتُنَّ لَمْ يَكُنْ أَحْسَنُ عَمَلًا مِنْكُنَّ»‌(مستدرك‌‌الوسائل ج: 4 ص: 424) اسحاق بن عمار مي گويد: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَعِظُ أَهْلَهُ وَ نِسَاءَهُ» مي گويد شنيدم امام صادق(ع) موعظه مي فرمود زنهاي خودش و اهل خودش و اولاد خودش را كه ظاهراً مخاطب فقط زنها بوده‌اند «وَ هُوَ يَقُولُ لَهُنَّ لَا تَقُلْنَ فِي (رُكُوعِكُنَّ وَ) سُجُودِكُنَّ أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثِ تَسْبِيحَاتٍ». شما در ركوع و سجودتان كمتر از سه تسبيح نگوييد «(فَإِنَّكُنَّ إِنْ) فَعَلْتُنَّ لَمْ يَكُنْ أَحْسَنُ عَمَلًا مِنْكُنَّ». اگر شما كمتر از سه تسبيح بگوييد از شما عنوان احسن العمل صادر نشده. يعني اگر ديگران يك تسبيح بگويند اين نسبت به ديگران و مقايسه آنها با دیگرانی كه اصلا نماز نمي خوانند احسن الاعمال دارد، شما اگر نمازتان را در ركوع و سجود يك تسبيح گفتيد اين عنوان احسن الاعمال ندارد. خوب ما از اينها تعبير مي كنيم به احسن الاعمال نسبي. كه هر كسي به اقتضاي خودش، حالا آن كسي كه روحاني است اين احسن الاعمال از او يك معنایی و مصداقي است و آن كسي كه روحاني نيست باز يك معني ديگري نسبت به او بايد در نظر گرفت پس اينها عنوان نسبي را دارد.

حال آيا در اين آيه شريفه فقط در همين دايره خداي تبارك و تعالي اراده فرموده يا اين نكته را ما مي توانيم استفاده كنيم و بگويم كه خوب اين احسن الاعمال آن مرتبه بسيار بسيار بالايي كه خداي تبارك و تعالي در نظر دارد آن مرتبه را هم شامل مي شود

نظر مختار: احسن عملا عند الله ملاک است نه عندن

و در نتيجه ما از اين نكته نتیجه ای که می خواهیم بگيريم اين است كه بگويم كه اگر آن مرتبه بسيار بالا را خداوند اراده فرموده باشد اين معنايش اين است كه تحققش امكان دارد و براي انسان ممكن است كه آن قدر زحمت بكشد و آن قدر در اين مسير عبادت تلاش كند تا به آن مرتبه بالا برسد پس نبايد انسان قانع بشود به اين كه حالا ما اهل نماز هستيم ما اهل نماز اول وقت هستيم، اهل نماز جماعت هستيم، ان شاء الله اهل نماز شب هستيم، اهل نوافل هستيم از ما ديگر احسن الاعمال صادر مي شود. نه. غير از آن جهت نسبي كه عرض كردم در جاي خودش محفوظ است وقتي خدا مي فرمايد: «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» يعني آن احسن الاعمالي كه در نزد خداي تبارك و تعالي است. مثل اين است كه حالا اگر يك فقيهي به طلبه ها خطاب كند كه درس بخوانيد تا ببينيم كدام يك از شما فقيه مي شويد يا كدام يك افقه از ديگري خواهيد شد. اينجا مراد آن فقيهي است كه خود گوينده در نظر مي گيرد نه آن معناي فقاهتي كه خود مخاطب در ذهنش هست.

باز بياييم وارد يك نكته اصولي بشويم، در اصول زياد بزرگان اين را تكرار مي كنند كه احاديث و روايات، خطاب به عرف مي شود و همان معاني عرفيه مد نظر است اين مطلب في الجمله درست است ولي در همه جا ما نمي توانيم اين مطلب را بپذيريم خصوصاً در آيات قرآن كريم. در آيات قرآن كريم هم نمي خواهیم بگوييم يك معنايي بر خلاف معناي عرف، خداوند اراده مي كند. نه. يك معنايي فوق آن چه كه عرف مي فهمد را خدا اراده مي كند. يعني اگر عرف احسن الاعمال را در يك دايره محدودي مي داند اما ما مي دانیم كه احسن الاعمال يك مصاديق عميق‌تر وسيع‌تر و بزرگتر در نزد خداي تبارك و تعالي دارد قطعاً آن مصاديق وسيع اراده شده. اگر احسن الاعمال را عرف در يك يا چند مصداق، محدود مي كند به خاطر معنا و مفهومي محدودي كه براي آن مي كند اما آن مفهومي كه خدا اراده مي كند مراد است پس«لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» طبق اين نكته اي كه من مي خواهم عرض كنم يعني «احسن عملاً عندالله تبارك و تعالي»

نتیجه گیری لطیف از آیه: مرتبه بالایی از مصادیق احسن الاعمال مراد الهی است

و نتيجه لطیف از آیه اين مي شود كه آن مرتبه بالايي از احسن الاعمال اينجا مراد است این يك؛ اگر مراد است معنايش اين است كه براي انسان ممكن است. این دو؛ اين كه انسان برود به سمتي كه ان شاء الله موفق به او بشود. بگوييم خدا اين آسمانها و زمين را موت و حيات را و همه اينها را خلق كرده براي اين كه چه کسی نماز مي خواند و چه كسي نمي خواند. خوب اين مرتبه ضعيفه است «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» حالا با قطع نظر از اين كه در بعضي از روايات دارد «ای ليعرفون اين ليعبدون» نبايد به اين بگوييم كه حالا چه كسي اصل عبادت را انجام مي دهد و چه كسي انجام نمي دهد. پس آن مرتبه بالاي از عبادت مورد نظر خداي تبارك و تعالي است. و «إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» مي گويد حتي آن مصداقي كه ما براي خودمان به حسب ظاهر، ممكن نمي دانيم اما بر حسب واقع ممكن است. عادتاً براي خودمان ممكن نمي دانيم اما واقعاً ممكن است. خدا او را هم اراده كرده بلكه عمدتاً هم آن را اراده كرده. در اين مصاديق آن مصداق اعلا عمدتاً مقصود خداي تبارك و تعالي است. اين مصاديق ادنی و مصاديق ضعيف تر اينها هم در دايره اراده خدا هستند؛ ولي عمده آن مصداق اعلا اراده شده.

«و احسن عملا عندن». عندنا آن مصداق اعلا را هم شامل مي شود حالا مصداق اعلايي كه در باب معصومين باز يك مصداق اعلا وجود دارد از معصومين كه خارج می شويم در دايره ما يك مصداق اعلاي ديگر وجود دارد. اين مصداق اعلا را خداوند اراده فرموده و نه تنها او را اراده كرده بلکه عمده اراده اش به او تعلق پيدا كرده. مي خواهد بفرمايد تمام اين خلقت آسمان و زمين و موت و حيات براي اين است كه ببینيم از ميان شما بشر به اين نقطه كدام يك از شما مي رسيد. نه اين كه همّ خودمان و بيان را بياوريم روي اين مصادیق ضعيفه که چه كسي نماز خواند و چه كسي نماز نخواند. اينها درست است و نمي خواهیم اين ها را نفي كنم اما ظاهر آيه اين است كه وقتي مي گوييم «احسن عملا عندالله» آن مصداق اعلایي که ممكن است پس خدا بيشتر به او نظر دارد. پس بايد ببينيم كه خدا آسمان و زمين را خلق كرده مي خواهد ببيند كه چه كسي به اين نقطه مي رسد. اين از همه مهمتر است.

حالا اين را از خود آيات عرض كردم اين آيات را با آن آيه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» كنار هم بگذاريم که استفاده كنيم كه احسن عملا در باب عبادت هست حالا رواياتي هم در ذهنم هست که درباره همين آيه وارد شده كه آنها را هم اشاره مي كنيم.

نکته سوم: انسان دائما و در همه حالات، در حال امتحان است

«نكته سوم»: ديگري كه عرض مي كنيم اینکه از اين آيه شريفه استفاده مي شود كه انسان دائماً در حال امتحان است. «في كل لحظة» در حال امتحان است و «في كل حالٍ» در حال امتحان است. مثلا در حال جهل در حال امتحان است در حال علم هم در حال امتحان است. در حال سلامت در حال امتحان است در حال كسالت هم در حال امتحان است. در حال فقر در حال امتحان است و در حال غني هم در حال امتحان است.

بنابراين آيه اين را مي فرمايد حالا اگر بگوييد از كجا اين نكته را استفاده مي كنيم باز كمي مطلب را روشن‌تر عرض مي كنم ممكن است كه کسی بگوید:

قد يقال كما اين كه يقولون به اين كه خدا انسان را گاهي امتحان مي كند در طول حيات انسان مورد امتحان قرار مي گيرد و بعد شاهد هم بياوريم و بگويم كه مثلاً فرض كنيم حضرت ابراهيم(ع) خدا او را مورد امتحان قرار داد و ذبح اسماعيل را به او امر فرمود و تلقي انسان اين است يعني تلقي معمولي اين است كه انسان گاهي در زندگي خود مورد امتحان خداي تبارك و تعالي قرار بگيرد اما از اين آيه شريفه استفاده مي شود كه اين «لِيَبْلُوَكُمْ» مخصوصاً به آن نكته اي كه قبلاً عرض كرديم خدا مجموع موت و حيات را مقدمه ای براي ابتلا قرار داده حالا آسمانها و زمين هم همه اش زينت در روي زمين هم همه. اين معنايش اين است كه تمام حالات انسان مورد امتحان است. خواب انسان امتحان است. بيداري انسان امتحان است. تكلم انسان امتحان است و سكوت انسان امتحان است. اصلاً ما چيزي از دايره امتحان بيرون نداريم. نگاه انسان امتحان است. عدم نگاه انسان امتحان است. حالا يك روايت مفصلي در اینجا است در جلد دوم كافي صفحه هشت «قال سمعت ابا جعفر(ع) يقول»: مي گويد شنيدم امام باقر(ع) فرمود حالا سند هم این است که: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِيبٍ السِّجِسْتَانِيِّ روایت روایت معتبری است قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّيَّةَ آدَمَ ع مِنْ ظَهْرِهِ لِيَأْخُذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِكُلِّ نَبِيٍّ فَكَانَ أَوَّلُ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ ص» خدای تبارک و تعالی وقتی از ظهر آدم ذریه را خارج کرد تا میثاق ربوبیه و نبوت را بگیرد اول میثاقی که برای نبوت گرفت نسبت به پیامبر خاتم بود «ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَى ذُرِّيَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ» آدم نگاه کرد دید تمام این ذرات آسمان را پر کردند «قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ مَا أَكْثَرَ ذُرِّيَّتِي» چقدر ذریه من زیادند! «وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ» برای چه چیزی این همه خلق کردید؟ «فَمَا تُرِيدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِكَ الْمِيثَاقَ عَلَيْهِمْ؟» حالا که می خواهی مثیاق بگیری چه چیزی اراده می کنی و مقصودت از آن میثاق و ذریه چیست؟ «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً» میثاقی که می گیرم این است که اینها عبادت مرا بکنند و به من شرک نورزند «و يُؤْمِنُونَ بِرُسُلِي وَ يَتَّبِعُونَهُمْ» به انبیاء من ایمان بیاورند و از اینها تبعیت کنند «قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ فَمَا لِي أَرَى بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ كَثِيرٌ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِيلٌ وَ بَعْضَهُمْ لَيْسَ لَهُ نُورٌ آدم» آدم نگاه کرد دید بعضی از این ذرات بزرگتر از دیگری است و بعضی از آنه نور بیشتر دارد و برخی نور کمتر دارد لذا از خدا سئوال کرد؟ خدای تبارک و تعالی فرمود: «فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كَذَلِكَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِي كُلِّ حَالَاتِهِمْ» من اینها را انیطور خلق کردم تا در جمیع حالات امتحان کنم «قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ فَتَأْذَنُ لِي فِي الْكَلَامِ فَأَتَكَلَّمَ» اجازه گرفت تا آدم با خدا تبارک و تعالی صحبنت کند «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَكَلَّمْ» خدا تبارک و تعالی اجازه فرمود «فَإِنَّ رُوحَكَ مِنْ رُوحِي وَ طَبِيعَتَكَ [مِنْ‌‌] خِلَافِ كَيْنُونَتِي» روح تو از من است اما جسم تو و طبیعت من خلاف کینونتی از یه چیزی است که از من نیست و از خلاف کینونت من است یعن یکینونت تو با کینونت من فرق دارد یعنی شاید اشاره دارد به اینکه تو از یخاک آفریده شدی «قَالَ آدَمُ يَا رَبِّ فَلَوْ كُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَى مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِيعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةً وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ يَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ» عرض کرد خدایا اگر همه اینها را یک شکل آفریده بودی و به یک اندازه و به یک طبیعت و به یک رنگ و عمرهای اینها همه یکسان بود و ارزاقشان مساوی بود هیچ کس بر دیگری ظلم نمی کرد «وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُمْ تَحَاسُدٌ» و دیگری تحاسد و حسدی در کار نبود «وَ لَا تَبَاغُضٌ وَ لَا اخْتِلَافٌ فِي شَيْ‌‌ءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ» دیگری اصلا نزاعی نبود و اگر همه را یک جور خلق می کردی دگری اصلا مزاعی بین اینها بوجود نمی آمد «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا آدَمُ بِرُوحِي نَطَقْتَ وَ بِضَعْفِ طَبِيعَتِكَ تَكَلَّفْتَ مَا لَا عِلْمَ لَكَ بِهِ» نطقت منشاش روح من است که در توست اما حرفی زدی که ناشی از جهل توست و این منشائش همین طبیعت خودت است «وَ أَنَا الْخَالِقُ الْعَالِمُ بِعِلْمِي خَالَفْتُ بَيْنَ خَلْقِهِمْ» و من از روی علم، بین مخلوقینم اختلاف ایجاد کردم یعنی اینها را مختلف آفریدم یکی را زن و یک یرا مرد و یکی را کوتاه و یکی را بلند و یکی را سفید و یکی را سیاه «وَ بِمَشِيئَتِي يَمْضِي فِيهِمْ أَمْرِي» و با مشیت و اراده من امر من در اینها تحقق پیدا می کند «وَ إِلَى تَدْبِيرِي وَ تَقْدِيرِي صَائِرُونَ» به آنچه که من مقدر کردم اینها به سوی آن می روند «لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِي إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِيَعْبُدُونِ وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَنِي وَ عَبَدَنِي مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِي وَ لَا أُبَالِي وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ كَفَرَ بِي وَ عَصَانِي وَ لَمْ يَتَّبِعْ رُسُلِي وَ لَا أُبَالِي وَ خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّيَّتَكَ مِنْ غَيْرِ فَاقَةٍ بِي إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ وَ إِنَّمَا خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَكَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلً» تو را خلق کردم و اینها را خلق کردم تا ببینم کدامیک از شما احسن عملا هستید «فِي دَارِ الدُّنْيَا فِي حَيَاتِكُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِكُمْ فَلِذَلِكَ خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَيَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِيَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ كَذَلِكَ أَرَدْتُ فِي تَقْدِيرِي وَ تَدْبِيرِي وَ بِعِلْمِيَ النَّافِذِ فِيهِمْ خَالَفْتُ بَيْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِيَتِهِمْ فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ الشَّقِيَّ وَ السَّعِيدَ وَ الْبَصِيرَ وَ الْأَعْمَى وَ الْقَصِيرَ وَ الطَّوِيلَ وَ الْجَمِيلَ وَ الدَّمِيمَ وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ وَ الْغَنِيَّ وَ الْفَقِيرَ وَ الْمُطِيعَ وَ الْعَاصِيَ وَ الصَّحِيحَ وَ السَّقِيمَ وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ فَيَنْظُرُ الصَّحِيحُ إِلَى الَّذِي بِهِ الْعَاهَةُ» آدم سالم به کسی که مرض و کسالت دارد نظر می کند «فَيَحْمَدُنِي عَلَى عَافِيَتِهِ» من را حمد می کند بر آن عافیتی که به او دادم «وَ يَنْظُرُ الَّذِي بِهِ‌‌الْعَاهَةُ إِلَى الصَّحِيحِ» و آدم مریض هم نگاه می کند به آدم سالم «فَيَدْعُونِي وَ يَسْأَلُنِي أَنْ أُعَافِيَهُ وَ يَصْبِرُ عَلَى بَلَائِي فَأُثِيبُهُ» و همین که صبر می کنم بر بلا من به ثواب می دهم «جَزِيلَ عَطَائِي وَ يَنْظُرُ الْغَنِيُّ إِلَى الْفَقِيرِ فَيَحْمَدُنِي وَ يَشْكُرُنِي وَ يَنْظُرُ الْفَقِيرُ إِلَى الْغَنِيِّ فَيَدْعُونِي وَ يَسْأَلُنِي وَ يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الْكَافِرِ فَيَحْمَدُنِي عَلَى مَا هَدَيْتُهُ فَلِذَلِكَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فِيمَا أُعَافِيهِمْ وَ فِيمَا أَبْتَلِيهِمْ وَ فِيمَا أُعْطِيهِمْ وَ فِيمَا أَمْنَعُهُمْ وَ أَنَا اللَّهُ الْمَلِكُ الْقَادِرُ وَ لِي أَنْ أَمْضِيَ جَمِيعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَى مَا دَبَّرْتُ وَ لِي أَنْ أُغَيِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ» و هر چه را خواستم تغییر بدهم می توانم تغییر بدهم «وَ أُقَدِّمَ مِنْ ذَلِكَ مَا أَخَّرْتُ وَ أُؤَخِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدَّمْتُ وَ أَنَا اللَّهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِيدُ لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِي عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ» حال این روایت که رواتی خیلی جالب است این را برای این خواندم که نتیجه ایی که م یخواهیم بگیریم البته با قطع نظر از این روایت ما باشیم و آیه، آیه که می فرماید «لِيَبْلُوَكُمْ» این معنایش این نیست که «لِيَبْلُوَكُمْ فی بعض الاحیان» وقتی می گوییم یک چیزی غایت هست یعنی دائما موجود است و دائما برای هر انسانی موجود هست و این طور نیست که این در بعضی احیان این آدمی که پنجا شصت سال عمر می کند یکبار یا دو بار مورد امتحان الهی قرار می گیرد بلکه این امتحان، امتحان دائمی هست و این هم نکته دیگری که از آیه شریفه استفاده می شود

حالا دو سه روایت دیگر هم در ذیل این آیه هست که ما آن نکاتی را که از خود آیه استفاده کردیم وقتی وارد روایت ذیل آیه بشویم این نکات وجود دارد

وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه‌‌

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .