درس بعد

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس قبل

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۸/۲۲


شماره جلسه : ۳۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بحث در آيات شريفه سوره مباركه فجر است كه در جلسه گذشته مقداري در مورد آن صحبت كرديم «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً» عرض كرديم كه مراد از نفس مطمئنه چيست؟

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

بحث در آيات شريفه سوره مباركه فجر است كه در جلسه گذشته مقداري در مورد آن صحبت كرديم «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً» عرض كرديم كه مراد از نفس مطمئنه چيست؟ ‌تعابيري را از كلمات مفسرين بيان كرديم و عباراتي را از كتاب الميزان مرحوم علامه ذكر كرديم و روشن شد كه تفاوت چه مقدار زياد است؟ از يك طرف برخي از مفسّرين مطمئنه را به مؤمنه معنا مي‌كنند. اي نفسي كه مؤمن به خدا و قيامت و معاد هستي و در نتيجه شامل همه مؤمنين مي‌شود. از يك طرف طبق اين عبارتي كه مرحوم علامه دارد ولو ايشان تصريح نكردند كه افراد معصوم مراد است ولي لازمه اين كلام و اين بيان این است كه نفس مطمئنه را فقط انسان‌هايي كه مقام عصمت دارند عهده‌دارند و اگر بخواهيم از اين تنزّل كنيم ـ يك مقدار كمتر از اين ـ افرادي كه تالي‌تلو معصومين هستند، اما دايره دايره‌ي خيلي محدودي مي‌شود.


اگر به آيات قرآن كريم مراجعه كنيم؛ گفتيم اگر بخواهيم بگوئيم المطمئنة بذكر الله خلاف ظاهر است، المطمئنة بثواب الله خلاف ظاهر است، المطمئنة ببشارة الجنة، همه اينها خلاف ظاهر است؛ ما بخواهيم در مطمئنه، تقديري بگيريم و بگوئيم نفس مطمئنه يعني نفسي كه به او بشارت جنّت داده مي‌شود در هنگام مُردن، يا در اثر ذكر خدا، يا ثواب خدا، اينها تمام خلاف ظاهر است. وقتي موارد استعمال لفظ اطمينان را در قرآن ملاحظه كنيم مثلاً در سوره مباركه يونس آيه 7 دارد «وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَ» اينها راضي شدند به زندگي دنيوي و اطمأنّوا بها يعني سكنوا إليها، آرام گرفتند در حيات دنيا، مقصرين ميلهم علي لذائها و زخارفه يعني اينها تمام همّ و غم خودشان را محدود كردند به لذائذ و زخارف دنيا، يعني اطمينان در هر موردي به لحاظ همان مورد است. اگر گفتيم اطمأنّوا بها يعني به اين حيات دنيا آرام گرفتند، يعني تمام لذّت و سكون و آرامش خودشان را در همين زندگاني دنيوي قرار دادند، يا در آيه مباركه 103 از سوره نساء «فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ» يعني اطمأننتم بالموضع استقرتم، أقمتم به آن مكان. يا در آيه 95 سوره مباركه اسراء كلمه‌ي «مطمئنّين» دارد يعني ساكنين في الأرض.


در ماده اطمينان سكون و آرامش است؛ انسان گاهي اوقات آرامش خودش را ـ خدايي نكرده ـ دنيا قرار مي‌دهد كه اين اطمينان به دنيا مي‌شود، گاهي اوقات يك مكان معيني قرار مي‌دهد، اطمينان به او مي‌شود. حالا بايد با توجه به اين نكته‌اي كه در معناي اطمينان وجود دارد، در مورد نفس ببينيم به چه معناست؟ «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» يعني اي نفسي كه نسبت به خدا و اعتقادات و همه چيز ايمان داري، يعني در نتيجه نفس مطمئنه مي‌شود همان نفس مؤمنه، ايمان. يا يك مقدار بالاتر يقين را هم به آن اضافه كني، در كلمات بعضي از مفسرين هم آمده كه مطمئنه را به معناي موقنه بگيريم، كسي كه يقين دارد يك سكون و آرامش دارد، شما بگوئي من يقين دارم زيد زنده است و برايم خيلي روشن است و خيالم راحت است زيد زنده است، از جهت فكري و اعتقادي اطمينان داريد، خود اطمينان كه در اصول خيلي مورد بحث قرار مي‌دهيم. اطمينان يعني من تزلزلي ندارم و خيالم راحت است.


حالا نفس مطمئنه يعني نفس غير متزلزله، نفس موقنه، نفس مؤمنه، همين اندازه مي‌شود از آن استفاده مي‌كند، ديگر ما اين نكاتي كه مرحوم علامه رضوان الله تعالي عليه، ولو اينكه ايشان هم اول تعبيرشان فرمودند «هي التي تسكن إلي ربه» سكون به رب دارد «و ترضي بما رضي به فتري نفسها عبداً لا يملك لنفسه شيئا من خيرٍ أو شرٍ أو نفع أو ضرٍ و يري الدنيا دار مجاز و ما يستقبله فيه» مي‌شود اين نكته را خدمت ايشان عرض كنيم كه اين قيود يك مقداري اضافه شده، نفسي كه به خدا سكون دارد و يقين هم دارد، حالا بگوئيم اين «في جميع الحالات» در خير، شر، نفع و ضر خودش را عبد «لا يملك لنفسه» بداند، اگر اين را بخواهيم بگوئيم خيلي از افراد از اين آيه شريفه خارج مي‌شوند. «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» يعني نفس مؤمنه موقنه و نفسي كه سكون إلي الرب دارد و به خدا اطمينان دارد، وجود خدا و اوصاف خدا را و قيامت خدا را همين اندازه قبول دارد.


مرحوم علامه در معناي مطمئنه، «و ترضي بما رضي به» را آوردند، ما عرضمان این است كه اگر اينطور باشد معناي راضية چه مي‌شود؟ نفس اماره، لوامه، مطمئنه، راضيه، مرضيه و ملهمه داريم، اين اقسامي است كه براي نفس ذكر مي‌كنند. نفس وقتي مطمئنه شد مرحله‌ي بعد از آن راضيه است، مرضيه است. حالا ما بيائيم تمام اين راضيه و مرضيه را هم در معناي اطمينان بياوريم، اين درست نيست، آن يك مرتبه‌ي بالاتري است.


ما باشيم و ظاهر آيه شريفه؛ در دنيا راضيه و مرضيه محقّق نمي‌شود! اصلاً مؤمن به اين مرحله كه واقعاً رضايت كامل نسبت به خدا داشته باشد نيست الا بعد از موتش، يعني بعد كه موت خطاب «إرجعي إلي ربك» آمد بعد مي‌شود «راضيةً مرضية».


(سؤال و پاسخ استاد): نفس تا مادامي كه در دنياست مطمئنه مي‌شود، يعني المؤمنة الموقنه به خدا و معاد. بعد در آيه مي‌فرمايدارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ بعد مي‌فرمايد رَاضِيَةً، يعني بعد از خطاب إرجعي نفس مؤمن راضية مي‌شود. ما يك وقت آن رضاي بحث اخلاقي را مي‌خواهيم مطرح كنيم؛ در دنيا يكي از اوصاف پسنديده‌ي مؤمن این است كه راضي باشد، رضاي به قضا و قدر الهي باشد، اما اين راضيه‌ در اينجا ظهور آيه در این است كه بعد از خطاب «إرجعي إلي ربك» است، يعني نفس مؤمن موقن وقتي عمرش تمام شد و مي‌خواهد از اين عالم دنيا برود خطاب إرجعي إلي ربك شد آنجا ديگر راضيه مي‌شود و مرضيه‌ خدا هم آنجا محقق مي‌شود. حالا اين معنايي كه مرحوم علامه كردند در خود مطمئنه هم معناي راضيه وجود دارد و هم معناي مرضيه وجود دارد.


خلاصه عرض ما در معناي مطمئنة اين شد كه ما باشيم و معناي لغوي «اطمينان» اطمينان قرار بر يك چيزي است «إطمأنّ إلي الأرض» يعني استقرار و آرامش و قرار بر يك مكاني. حالا اگر انسان اطمينان بر خدا پيدا كرد يعني ايمان و يقين به خدا دارد، سكون إلي الرب دارد، همين اندازه است. اما اينكه در ادامه بگوييم «و ترضي بما رضي به» كه مرحوم علامه در معناي مطمئنه اين را آوردند. عجيب این است كه باز در چند سطر بعد در عبارت الميزان وقتي ايشان راضيه را معنا مي‌كنند مي‌فرمايند «لأن اطمئنانها إلي ربها يستلزم رضاها بما قدّر و قض» وقتي مي‌خواهند راضيه را معنا كنند مي‌فرمايند اطمينان نفس به رب مستلزم رضايت اين نفس است، مستلزم رضايت نفس به آنچه كه خداي تبارك و تعالي مقدّر كرده.


شما قبلاً مطمئنه را طوري معنا فرموديد كه رضا هم در آن وجود دارد، در حالي كه نبايد در لغت اينطور معنا كنيم، مطمئنه يك مرحله است و راضيه يك مرحله‌اي است كه عرض كردم به حسب ظاهر آيه شريفه بعد از خطاب إرجعي إلي ربك است، كما اينكه فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، بعد از آن است و «وَادْخُلِي جَنَّتِي» هم بعد از آن است. يعني اين آيه شريفه تمام مراحل نفس را از حين نزع روح و خروج از بدن بيان مي‌كند براي نزع روح مؤمن. اي نفس مؤمنه و موقنه حالا إرجعي إلي ربك.


وقتي اين خطاب به او متوجه شد و نفس اين خطاب را شنيد، به مقام رضا مي‌رسد و مي‌شود راضيه. تا حالا از اعمال خودش خشنود نبوده ولي حالا كه اين خطاب از خدا به او مي‌رسد راضي مي‌شود.


مراد از مطمئنه آن مؤمنه و موقنه است و اين خطاب اختصاص به معصومين ندارد، البته ايمان و يقين مراتب بالايي دارد، معصومين در اعلي درجه‌ي ايمان و يقين هستند. همانطوري كه در دنيا فهم ما نسبت به خدا با فهم معصوم نسبت به خدا فرق دارد. همان طوري كه در دنيا معرفت ما نسبت به خدا با معرفت معصوم نسبت به خدا فرق دارد، اين إرجعي إلي ربك يكنواخت نيست، آن رجوع به ربّي كه به پيامبر گفته مي‌شود، به امام حسين(ع) گفته مي‌شود، به اميرالمؤمنين(ع) گفته مي‌شود و آنچه كه اينها مي‌فهمند غير از آن إرجعي إلي ربك است كه به مؤمن گفته مي‌شود، يعني اختلاف مرتبه زياد وجود دارد كما اينكه فأدخلي في عبادي وادخلي جنّتي هم همينطور است. تازه مراتبي هم كه آنها دارند را ديگران ندارند، آنچه كه از لغت مي‌توانيم استفاده كنيم راجع به مطمئنه، همين مؤمنه موقنه است، اينكه ما از آن عصمت را استفاده كنيم و آن معنايي كه مرحوم علامه فرمودند اين استفاده نمي‌شود.


(سؤال و پاسخ استاد): در دنيا افرادي هستند كه اعتقادشان درست است ولي در حوادثي كه برايشان پيش مي‌آيد خيلي نمي‌توانند خودشان را كنترل كنند، با اينكه مي‌دانند همه چيز دست خداست، ولي آن صبري كه در مقابل مصائب بايد داشته باشند را ندارند، آن صبري كه در مقابل گرفتاري‌ها و بلاها بايد داشته باشند ندارند، جزع و فزع مي‌كنند. ما نمي‌توانيم بگوئيم اينها از اين «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» خارج هستند.


نكته بعد این استكه معناي «ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ» چيست و اين خطاب چه زماني گفته مي‌شود؟ آيا هنگام نزع روح گفته مي‌شود إرجعلي إلي ربك؟ كه كثيري از مفسرين مي‌گويند عند الموت است. معناي دوم: عند البعث، وقتي روز قيامت مي‌خواهند از قبرها بيرون بيايند و محشور شوند، آنجا خطاب مي‌آيد يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ» يعني إرجعي إلي ثواب ربّك و ما أعدّه لك من النعيم  به او گفته مي‌شود كه حالا برگرد به ثواب خدا. معناي سوم: «قيل إرجعي إلي الموضع الذي يخصّ الله سبحانه بالأمر و النهي في دون خلقه» يعني به آن موضعي كه امور آنجا فقط مال خداست و امر و نهي آنجا اختصاص به خدا دارد و خلق خدا در آنجا دخالت ندارد!  خلق خدا يعني حتي ملائكه‌ي خدا در آنجا نمي‌توانند امر و نهي كنند و فقط امر و نهي خدا در آنجا وجود دارد. 


بعضي‌ها گفتند إرجعي إلي صاحبك و جسدك يعني روز قيامت كه مي‌شود اين روح را كه تا حالا در قالب مثالي بوده، جسم همين انسان را حاضر مي‌كنند و به روح مي‌گويند داخل اين جسم شو، فيكون الخطاب للروح عن ترجع إلي الجسد. احتمال پنجم این استكه اين إرجعي إلي ربك بعد از حساب و كتاب است «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ» يعني بعد از اينكه حساب و كتاب‌ها تمام شد حالا قرار است كه اين شخص به بهشت برود و بعد از آن مي‌گويند إرجعي إلي ربك. كداميك از اين پنج احتمال درست است و آيه شريفه ظهور در كدام يك از اين احتمالات را دارد؟ اكثر مفسرين همان احتمال اول را گفتند يعني حين الموت، كه اين آيه را ما به همين مناسبت كه داريم بحث مي‌كنيم حين الموت چه اتفاقي مي‌افتد؟ اكثر مفسرين همين را مي‌گويند، حالا قرينه و دليل بر اين معنا چيست؟


در اينجا مخاطب نفس است، يعني از آن زماني كه نفس از جسم جدا مي‌شود، يك وقتي در قرآن مي‌گويند «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ» انسان آورده مي‌شود، اما اينجا نفس است و نفس ظهور در آن زماني دارد كه از بدن خارج مي‌شود، يعني همان عند الموت است! مي‌توانيم از نفس استفاده كنيم كه اين آيه مربوط به حين الموت است.


و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .