درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۲/۱۵


شماره جلسه : ۶۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • عرض كرديم در رواياتي كه مربوط به برزخ است از جهات متعددي نكات عديده‌اي وجود دارد، از جمله اثبات اصل برزخ است كه اصل برزخ يك امر مسلّمي است كه در روايات از آن استفاده مي‌شود.

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


عرض كرديم در رواياتي كه مربوط به برزخ است از جهات متعددي نكات عديده‌اي وجود دارد، از جمله اثبات اصل برزخ است كه اصل برزخ يك امر مسلّمي است كه در روايات از آن استفاده مي‌شود و نكته دوم اطلاعي است كه بعضي از احياء از برزخي‌ها دارند، يعني همانطوري كه بر حسب روايات در عالم برزخ اهل برزخ اطلاع از احياء پيدا مي‌كنند، از اين طرف هم هست كه گاهي اوقات در بعضي از موارد نسبت به برخي از اشخاص، اينها مي‌توانند اطلاع بر حالات افراد در برزخ داشته باشند، قبلاً هم رواياتي از اميرالمؤمنين يا رسول اكرم(صلوات الله و سلامه عليه) خوانديم كه اينها با اشخاصي كه در عالم برزخ بودند صحبت مي‌كردند و به آنها سلام مي‌كردند و گاهي اوقات اصحاب ائمه هم متوجه اين قضايا مي‌شدند.

روايتي مربوط به علي بن ابي‌حمزه بطائني است كه قطعاً آن را شنيديد؛ علي بن ابي حمزه بطائني از رأس واقفيه است، از پيشوايان واقفيه است كه امامت امام(ع) را قبول نكرد و وكيل امام كاظم(ع) بود. كشي اين روايت را نقل مي‌كند و مجلسي هم از كشي نقل كرده «روي أصحابنا أنّ أبالحسن الرضا(ع) قال بعد موت ابن أبي حمزة» بعد از اينكه علي بن ابي‌حمزه بطائني مرد «أنه اُقعد في قبره» آن را در قبرش نشاندند ـ باز تأكيد مي‌كنيم نه اينكه اين بدن مادّي را بنشانند، اين از بين رفته و از بين هم مي‌رود، در قالب مثالي او را مي‌نشانند، مثل اينكه انسان خواب مي‌بيند يك كسي نشسته يا ايستاده ـ «فسئل عن الائمة(عليهم السلام از او پرسيدند امام اول تو كيست و دوم كيست؟ «فأخبر بأسماءهم حتّي انتهي إليّ» امام هشتم فرمود همه را جواب داد، امام كاظم كه پدر من بود را هم گفت، به من كه منتهي شد «فسئل فوقف»از او پرسيدند امام هشتم كيست؟ ديگر نتوانست بيان كند «فضرب علي رأسه ضربه إمطلع قبره نار» ضربتي بر سر او وارد كردند كه تمام قبر او را آتش فرا گرفت.

در حديث 61 جلد ششم صفحه 242 و در حديث 62 هم كشي نقل مي‌كند؛ اينكه ائمه عليهم السلام حالات برزخي افراد را مي‌ديدند، نظير آنچه كه پيامبر(ص) حالات برزخي سعد معاذ يا فاطمه بنت اسد را بيان كردند، بعضي از موارد اين چنيني داريم كه ائمه عليهم السلام حالات برزخي افراد را نقل مي‌كردند.

روايت ديگري در بسائر الدرجات از ابي‌بصير نقل شده، جلد 6 صفحه 245؛ «كنت عند أبي عبدالله(ع)» در مورد كتاب بسائر الدرجات سؤالي از ما شد، يكي از محققين كشورهاي خارج راجع به سند كتاب بسائر الدرجات از من سؤال كرد كه مفصل جوابي را نوشتيم كه در سايت موجود است. ابي‌بصير مي‌گويد من خدمت امام صادق(ع) بودم «فركز برجله الأرض» پاي‌شان را يك مقدار روي زمين كشيدند «فإذن بحرٌ فيه سفنٌ من فضه» ديدم يك دريايي است كه در اين دريا كشورهايي از نقره است «فركب» حضرت سوار شد «و ركبت معه حتّي انتهي إلي موضع فيه خيامٌ من فضه» به خيمه‌هايي از نقره رسيديم «فدخلها ثم خرج»امام عليه السلام فرمود «رأيت الخيمة التي دخلتها أو لا؟» خيمه‌اي را كه داخلش شديم را ديديم؟ عرض كردم بله، «قال تلك خيمة رسول الله(ص) و الاخري خيمة أميرالمؤمنين و الثالثة خيمة فاطمة، و الرابعة خيمة خديجة و الخامسة خيمة الحسن و السادسة خيمة الحسين و السابعة خيمة علي بن الحسين و الثامن خيمة أبي و التاسع خيمتي و ليس أحدٌ منّا يموت إلا وله خيمةٌ يسكن فيه» معلوم مي‌شود در عالم برزخ هم اين چنين نيست كه همه در يك شرايط خاصي باشند! بالأخره آنهايي كه شرافت بيشتري دارند مثل رسول خدا، مثل ائمه طاهرين عليهم السلام، اينها در همان عالم هم يك جايگاه خاصّي دارند كه هر كسي در هر زماني نمي‌تواند به آنجا برود! با يك شرايط و خصوصياتي مي‌تواند به آنجا برود، گاهي اوقات در بعضي از خوابها هم ديده شده كه بعضي از مراجع رضوان الله تعالي عليهم را خواب ديدند، از ايشان سؤال شده كه شما خدمت ائمه طاهرين عليهم السلام مي‌رسيد يا نه؟ فرمودند بله، هر وقتي ما بخواهيم مي‌توانيم برويم. اما از بعضي افراد عادي كه سؤال شده، گفتند ما مثلاً سالي يك بار مي‌توانيم برويم يا ماهي يك بار مي‌توانيم برويم، اين يك روايتي داشت كه قبلاً دلالت بر اين معنا هم دارد.

علي ايّ حال اينجا حضرت مي‌فرمايد «ليس أحدٌ منّا يموت إلا و له خيمة يسكن فيه» يعني غير از آن قصرهايي كه در قيامت براي ائمه طاهرين و اولياء خدا مقرر شده، خيمه‌ و جايگاه مخصوصي هم در عالم برزخ براي اينها در نظر گرفته شده، اين هم يكي از نكاتي است كه از اين روايات به خوبي استفاده مي‌كنيم مربوط به قضيه برزخ.

از جمله نكاتي كه ارتباط به قضيه برزخ دارد و بايد به آن توجه شود (البته من نديدم كه توجه شده باشد) قضيه ولادت فاطمه زهرا سلام الله عليهاست كه ارتباط مستقيم به قضيه‌ي برزخ پيدا مي‌كند. در امالي صدوق روايت 79 جلد 6 بحار صفحه 246؛ از مفضل بن عمر نقل مي‌كند، «قال قلت لأبي عبدالله(ع) كيف كان ولادة فاطمة سلام الله عليه» مفضل از امام صادق كيفيت ولادت حضرت زهرا را سؤال كرده؟ امام در جواب فرمود «دخل عليها أربع نسوة سمر طوالٍ» چهار زن گندم‌گون (سمراء به زن گندم‌گون مي‌گويند)، زن‌هاي بلندقامت گندم‌گون «كأنهنّ من نساء بني هاشم، ففضعت منهنّ لما رأتهن» وقتي حضرت خديجه اينها را ديدند يك مقداري وحشت كردند «فقالت إهداهنّ لا تحزني يا خديجة إنّا رسل ربّك إليك و نحن أخواتك أنا ساره و هذه عاصيه بنت مزاحم و هي رفيقتك في الجنة و هذه مريم بنت عمران و هذه كلثم أخت موسي بعثنا إليك لنلي منك مات للنساء من النساء» در اين چهار نفر، ساره سخنگو بوده و بقيه را يكي يكي معرفي كرده، خدا ما را به سوي تو فرستاده تا آنچه كه زن‌ها در اين ايام به كمك‌ زن‌هاي ديگر مي‌آيند براي ولادت، ما هم نسبت به شما انجام بدهيم.

اين قضيه واقع شده، در امالي صدوق آمده، روايات ديگري هم ظاهراً دلالت بر اين معنا دارد. چگونه اينها آمدند؟ رواياتي كه نقل مي‌كند تا براي خودش هم معتبر نباشد نقل نمي‌كند؛ علي ايّ حال بحث در این است كه اينها به چه نحوي آمدند و اين ارتباط بين دنيا و برزخ معلوم مي‌شود خيلي فراتر از آن چيزي است كه ما خيال مي‌كنيم، يعني افرادي كه در عالم برزخ هستند، نه تنها احاطه‌ي علمي نسبت به اين عالم دارند، يك وقت مي‌گوئيم احاطه علمي دارند فقط مي‌دانند كه اين چكار مي‌كند و او چكار مي‌كند؟ اولاد و عيالش چه مي‌كنند؟ ولي در اين روايت بالاتر است يعني احاطه‌ي عملي هم هست، تأثير در وجود دارند و تأثيرگذارند به طوري كه در وضع حمل حضرت خديجه اينها كمك كردند، ولو به همان قالب مثالي است اما منافات ندارد كه آن قالب مثالي بتواند اين كارها را انجام بدهد، خديجه آنها را ديده ولي قالب مثالي آنها را ديده نه قالب مادّي آنها را، و آنها با همان قالب مثالي آن كمك‌هايي كه بايد بكنند به يك زني كه هنگام وضع حملش است اين كمكها را كردند، علي ايّ حال خود اين روايت دلالت بر اين دارد كه افرادي كه در عالم برزخ هستند مي‌توانند در عالم وجود تأثيرگذار باشند. ما چقدر بايد دور از حقايق باشيم؟


ديروز در بحث عرض كردم وهابيّت كه واقعاً فتنه بسيار بزرگي در اسلام است در اين صد ساله اخير، اينها يا بايد آيات قرآن در مورد برزخ را انكار كنند و بگويند اصلاً بين دنيا و آخرت برزخي نيست، اگر بخواهند انكار كنند، ما بايد بگوئيم پس شما قرآن را كنار گذاشتيد نه شيعه، شيعه كه به قرآن عمل مي‌كند، يا اگر اين آيات برزخ را قبول مي‌كنند، ديگر نبايد ترديدي در آثار كنند، اگر ما يك عالم ديگري به نام عالم برزخ داريم، افراد در آنجا حيات دارند، يشربون، يأكلون، طبق همان روايتي كه ديروز خوانديم، اينها اطلاع بر اوضاع ما دارند، اينها باز مي‌توانند در اين عالم هم تأثيرگذار باشند و قدرت تأثيرگذاري را دارند، كما اينكه در قضيه حضرت زهرا به حضرت خديجه سلام الله عليها كمك كردند، اگر ما به آنها سلام مي‌كنند مي‌فهمند، چه از دور باشد و چه از نزديك باشد و اين اختصاص به ائمه طاهرين عليهم السلام هم ندارد.

روايت 80 بصائر الدرجات است كه حسن بن علي بن وشاع مي‌گويد «قال لي الرضا عليه السلام بخراسان» حضرت رض(ع) يك روزي به حسن بن علي بن وشاع گفت «رأيت رسول الله(ص) هاهن» اشاره كرده به همان مكاني كه بودند «و ألتزمته» همراه حضرت رفتم و ملتزم ايشان شدم، امام هشتم به حسن بن علي بن وشاع مي‌گويد من جدّم رسول خدا را ديدم (نه در عالم خواب)، يعني همان وجود برزخي حضرت را ديده و همراه حضرت رفته.

باز روايت مهمي كه اميرالمؤمنين، رسول خدا را به ابوبكر نشان داد و پيامبر به ابوبكر فرمود كه كلام علي را تصديق كن كه حرف علي درست است، اما باز خليفه دوم روي جهالت و ساير جهاتي كه داشت گفت اين سحري است كه بني‌هاشم كرده، يعني قضيه برزخ كه يك امر مسلّم و واقعي است را در حدّ سحر تنزل داد.

روايت 86 بصائر الدرجات؛ «محمد بن حسين عن موسي بن سعدان»نقل مي‌كند «عن الحسن بن ابي الاعلي عن هارون بن خارجه عن يحيي بن ام الطويلقال» يحيي مي‌گويد «صحبت علي بن حسين عليهم السلام من المدينة إلي مكة» مي‌گويد من همراه امام سجاد(ع) از مدينه تا مكه رفتم و «و هو علي بغلته و أنا علي راحلته»او سوار استر خودش بود، من هم سوار راحله‌ي خودم «فجزنا وادي زجنان» از وادي زجنان عبور كرديم «فإذن نحن برجلٍ أسود في رغبته سلسلةٌ» يك مرد اسودي كه در گردنش زنجيري بود «و هو يقول يا علي بن الحسين اسقني» فرياد مي‌زد به امام سجاد مي‌گفت كه به من يك مقدار آب بده «فوضع رأسه علي صدره ثم حرّك دابة قال فالتفت فإذن برجل يجذبه»، آن مرد به امام سجاد عرض كرد اسقني فوضع رأسه علي صدره، حالا بگوئيم ضمير به اين برمي‌گردد كه سرش را روي سينه امام سجاد گذاشت!؟ اين يك احتمال كه ظهور در همين دارد، بعد امام سجاد دابه‌ي خودش را حركت داد و من توجه پيدا كردم كه يك مرد ديگري اين مرد سياه چهره‌اي كه بر گردنش غل و زنجير افتاده را مي‌كشاند، «و هو يقول» آن مرد به امام سجاد مي‌گويد به اين آب نده «لا سقاه الله» خدا هم اين را سيراب نمي‌كند! «قال فحرّكة راحلتي و لحقت بعلي بن الحسين» من راحله‌ي خودم را حركت دادم و به امام سجاد ملحق شدم «فقال لي أيّ شيء رديت» امام سجاد فرمود چه ديدي؟ «فأخبرته» گفتم من چنين قضيه‌اي را ديدم! امام فرمود «فقال ذاك معاوية لعنه الله» امام فرمود اين شخص وجود برزخي معاويه بود كه در عالم برزخ اين گرفتاري و عذاب را دارد. باز خود امام(ع) او را لعن كردند.

روايات ديگري هم هست كه عرض كردم نكاتي در اين روايات هست كه بايد با دقّت بيشتري اينها را ببينيم و نكات بيشتري از اين روايات در مورد برزخ استفاده مي‌شود و من فكر مي‌كنم آن نكته‌ي اصلي و تربيتي كه براي ما دارد این است كه وقتي معتقديم به اينكه برزخي هست، آنها هم حالات مخلتفه‌اي دارند و مي‌توانند با ما ارتباط پيدا كنند، ما هم سعي كنيم ارتباطي با آنها پيدا كنيم، هر چه انساني كه در اين دنياست بتواند با برزخ و برزخي‌ها ارتباط برقرار كند، از اين عالم دنياي خود بيشتر بهره مي‌برد، حالا بحث قيامت و ... سر جاي خودش محفوظ، آثار و اعمالي كه انسان در قيامت مي‌بيند، اما خود مسئله‌ي برزخ يكي از عوامل بسيار مهم تربيتي است. اينكه در روايات اين همه بر رفتن به زيارت اهل قبور تأكيد شده، قضيه يكطرفه نيست كه فقط بگوئيم ما برويم براي آنها يك فاتحه‌اي بخوانيم و اين برايشان مفيد باشد. طرف دوّمش این است كه اين انساني كه با آنها ارتباط پيدا مي‌كند، آنها هم با اين ارتباط پيدا مي‌كنند، اساساً مثل اين عالم دنيا و بلكه وسيع‌تر از اين عالم دنياست، انسان با هر موجود برزخي ارتباطش به هر اندازه زياد شود، او هم ارتباطش را با اين برقرار مي‌كند و اين خيلي براي انسان اثر دارد، ان شاء الله.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .