موضوع: آیات معاد 1
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۷/۳۰
شماره جلسه : ۲۸
-
بحث رسيد به آيه شريفه 99 و 100 از سوره مباركه مؤمنون كه ميفرمايد: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِي، لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث رسيد به آيه شريفه 99 و 100 از سوره مباركه مؤمنون كه ميفرمايد: «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِي، لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»
اجمالي كه اين آيهي شريفه بر آن دلالت دارد این است كه بعد از اينكه برخي از امارات موت و شواهد و قرائن موت و آثار موت ظاهر ميشود، عدهاي از انسانها از خداي تبارك و تعالي تقاضا ميكنند، يا از آن ملائكهاي كه نزع روح را انجام ميدهند و تقاضايشان این است كه«رَبِّ ارْجِعُونِي لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ» ما در دنبالهي بحثهايمان ميخواهيم اين بحث را مطرح كنيم كه اين تقاضا براي چه گروهي است؟ آيا فقط اختصاص به كفار دارد يا در ميان مؤمنين هم اين تقاضا تا يك حدّي مطرح است و به عبارت ديگر فقط يك گروه اين تقاضا را نميكنند، آنهايي كه از نظر ايمان و عمل صالح مشكلي نداشتهاند و اعمال صالحه را در دنيا انجام دادند، اينها وقتي نزع روح بشوند جنّت خودشان را ميبينند و اصلاً ديگر تقاضاي برگشت به دنيا را ندارند. پس محور بحث این است كه آيا اين «رب ارجعوني» را همه ميگويند؟ برخي ميگويند؟ آنهايي كه ميگويند چه كساني هستند و آنهايي كه نميگويند چه كساني هستند؟ براي اينكه اين سؤال، جواب داده شود اين آيه را بايد يك مقداري تأمل و تفسير كنيم، تا آن اندازهاي كه ميفهميم، تا به پاسخ اين سؤال برسيم.
در اين آيه شريفه «حتّي» از نظر ادبي ابتدائيه است و غايت براي چيزي نيست! برخي از مفسّرين خودشان را به تكلّف انداختند كه اين «حتّي» غايت براي بعضي از كلمات و مطالبي باشد كه در آيات قبل است، نه! اين «حتّي» مال غايت نيست و ابتدائيه است. ميفرمايد «إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ» وقتي كه موت ميآيد، يعني انسان ميفهمد كه موت به سراغش ميآيد، كه خود اين هم يك نكتهي لطيفي دارد كه در آن دو سه لحظهي آخر انسان ميفهمد كه موت ميخواهد به سراغش ميآيد. موت كه سراغ انسان ميآيد اينطور نيست كه دفعةً خود اين انسان متوجّه نشود، ظاهر اين تعبير كه «جاء أحدهم الموت» و يا يك تعبير ديگري كه آيه 10 سوره منافقون دارد «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ أَحَدَكُمْ الْمَوْتُ»؛ اين يك ظهوري دارد كه وقتي موت ميخواهد سراغ انسان بيايد، انسان متوجه ميشود و ميفهمد كه اين وضع و شرايطي كه پيش ميآيد با ساير حالات او در دنيا تفاوت دارد و ميفهمد كه آمدند اين را منتقل كنند به عالم ديگري.
وقتي كه اين امارات و قرائن براي او روشن ميشود، آن وقت «قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِي» ميگويد خدايا «ارجعوني». نكتهاي كه در اين آيه وجود دارد این است كه اول خدا را به صورت مفرد صدا ميزند و بعد به صورت جمع «ارجعونِ» اين چه نسبتي دارد و چه تناسبي دارد به يك نفر كه خداست و بعد ميگويد «ارجعونِ» برخي از مفسّرين گفتند كه اين براي تعظيم مخاطب است، يعني به جاي اينكه بگويد «رب ارجعني» ارجعوني ميگويد، مخاطب را به صورت جمع بيان كردن براي تعظيم مخاطب است، اين يك احتمال كه در كلمات بعضي از مفسّرين آمده كه اين ارجعوني خطاب به خداي تبارك و تعالي است، اما اين مخاطب را به صورت جمع آوردن براي تعظيم است. كما اينكه در آن آيهي سوره منافقون هم آمده كه «فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ» به خدا ميگويد خدايا چرا اين نزع روح من را يك مقدار كمي تأخير نمياندازي؟ كه حالا بحث آن آيه را هم بايد عرض كنيم، نكاتي در آن آيه وجود دارد. آيه دهم منافقون با آيات 99 و 100 سوره مؤمنون قريب المضموناند، ولي آيا در يك مورد است يا دو مورد، بايد ان شاء الله نكاتش را بفهميم، پس اين يك نكته كه «رب ارجعوني» اين رب استغاثه و طلب كمك از خود خداست، «ارجعو» جمع است و مخاطب خود خداست اما تعظيماً به صورت جمع آورده شده و عرض كردم مؤيّد اين هم آن آيهي دهم سوره منافقون است، اين يك احتمال.
احتمال دوم این استكه اين ارجعوني خطاب به ملائكهاي است كه مأمورند روح اين را نزع كنند و آيه شريفه این است «يا ملائكة ربّي ارجعوني» رب ارجعوني يك تقديري دارد و به آنها خطاب ميكند ارجعوني.
آن وقت اگر خطاب به ملائكه باشد يك روايتي را عايشه از وجود مبارك پيامبر(ع) نقل ميكند كه پيامبر(ع) فرمود «إذا عاين المؤمن الملائكة» وقتي اين مؤمن ملائكه را ميبيند، ـ كه عرض كردم به نظر ما از اين تعابير و روايات «إذا جاء أحدهم الموت» استفاده ميشود كه چند لحظه مانده به نزع روح انسان (هنوز زنده است) ميفهمد كه مقدمات نزع روحش فراهم ميشودـ اين تعبيري كه پيامبر ميفرمايد «إذاعاين المؤمن الملائكة قالوا نرجعك إلي دار الدني» به مؤمن ميگويند ميخواهي تو را به دنيا برگردانيم؟ «فيقول» مؤمن ميگويد «إذا دار الهموم و الأحزان ل» اگر ميخواهي من را به دار غم و غصه و حزن برگرداني، نه! «بل قدوماً علي الله» اگر ميخواهي من را ببري بر دار آخرت، آمادهام. «أما الكافر فيقال له نرجعك» ملائكه به كفار ميگويند: تو را برگردانيم به دنيا؟! «فيقول إرجعوني» ميگويند بله «فيقال له إلي أيّ شيءٍ ترقد» باز ملائكه به كافر ميگويند به كجا ميل داري تو را برگردانيم؟ «إلي جمع المال» دوباره برگردانيم كه مال جمع كني، درختها را بكاري، ساختمانها را بنا كني، «بناء البنيان أو شقّ الأنحار» ميگويد نه! اگر به دنيا برگردم فكر اين چيزها نيستم «لعلي أعمل صالحاً فيما تركت» ميخواهم يك كار خوبي انجام بدهم «فيقول الجبار لا كل» خداي تبارك و تعالي ميفرمايد هرگز! اين هم احتمال دوم.
پس احتمال اول اين شد «رب ارجعوني» خطاب به خود خداست تعظيماً، احتمال دوم این است كه اين خطاب به ملائكه است، به ملائكه ميگويد من را به دنيا برگردانيد.
احتمال سوم این استكه كسي هست به نام مازني، گفته است «جمع الضمير ليدلّ علي التكرار» گاهي اوقات ضمير جمع به منزلهي تكرار است، يعني اين كافر ميگويد «إرجعني إرجعني إرجعني» به جاي اينكه خداي تبارك و تعالي كلمات اين كافر را يكي يكي بيان كند ميفرمايد «فيقول رب ارجعوني» يعني اين كافر مكرر ميگويد «رب إرجعني»، اين در استعمالات عرب وجود دارد منتهي اشكالش این است كه آن وقت اين استعمال ميشود استعمال مجازي، اينكه ضمير جمع آورده شود و مخاطب جمع اراده نشود بگوئيم به جاي اينكه اين ده بار گفته إرجعني بگوئيم گفته إرجعوني! اين نياز به قرينه دارد و قرينهاي در اينجا نداريم. لذا اين سه احتمال در اينجا داده ميشود. عرض كردم آن احتمالي كه انسان از خدا بخواهد و تعظيماً گفته شود هم مطابق با آن آيه است كه «رب لو لا أخرتني» به خدا ميگويد چرا نزع روحم را تأخير نمياندازي؟ اين تعظيماً اينجا گفته ميشود «رب ارجعوني» اين راجع به كلمه رب ارجعوني.
حالا اگر بخواهد به دنيا برگردد چكار ميخواهد بكند؟ «لعلّي اعمل صالحاً في ما تركت» من يك عمل صالح در آنچه كه آن را ترك كردم انجام بدهم، در مورد خود اين تركتُ باز چند احتمال وجود دارد؛ يكي این است كه «فيما خلّفت من المال» اموالي كه از خودم باقي گذاشتم، يعني من در دنيا از خودم اموالي باقي گذاشتم، اين اموال را در راه خدا مصرف نكردم، الآن كه آمدم به آن عالم و ميبينم صدقه دادن، زكات دادن و خمس دادن، چقدر در آن عالم اثر دارد، خدايا من را برگردان كه در اين اموال يك كار خوبي انجام بدهم. در اين آيهي دهم منافقين موضوع آيه همين است كه خداي تبارك و تعالي ميفرمايد: «وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ أَحَدَكُمْ الْمَوْتُ» خدا ميفرمايد از آنچه كه به شما داديم و اموالي كه در اختيارتان گذاشتيم انفاق كنيد، به فقرا بدهيد، زكات بدهيد قبل از اينكه موت به سراغتان بيايد. چرا؟ چون اگر موت سراغتان آمد، «فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ» به اندازه پنج دقيقه نزع روح من را تأخير بينداز تا من بروم زكات مالم را بدهم « وَأَكُنْ مِنْ الصَّالِحِينَ». روي اين حساب بعضي آمدند گفتند اين آيه شريفه «لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ» اگر من كار ماليِ درستي انجام ندادم، خدايا من را پنج دقيقه به دنيا برگردان، تا زكات مالم را بدهم، اين يك احتمال است.
آن وقت كسي ميگويد من نشسته بودم پيش ابن عباس؛ «فقال من لم يزكع و لم يحج سأل الرجعة» دو گروه هستند كه اينها ميگويند رب ارجعوني، گروه اول آنهايي كه در دنيا زكات ندادند و گروه دوم آنهايي كه حج نرفتند. خيلي عجيب است! حالا در مورد حج هم ما رواياتي داريم، مسلماني كه حج نرفته وقتي ميخواهد از دنيا برود «مات يهوديّاً أو نصرانيّ» معلوم ميشود همان لحظهاي كه نزع روح ميشود ميفهمد يهودي يا مسيحي از دنيا رفته، لذا همان موقع ميگويد خدايا من را برگردان به دنيا تا حج انجام بدهم. يك شخصي پيش ابن عباس نشسته بوده و به او گفته ظاهر اين آيه این است كه اين طلب رجعت را كفار ميكنند كه حالا «إذا جاء أحدهم» ضمير هُم به چه كسي برميگردد؟ بايد آخر آيه را يك مقدار روشن كنيم تا آن ضمير هُم روشن شود. يك كسي به ابن عباس گفته اينطور كه شما ميگوئيد اين آيه مربوط به مسلمانهاست، در حالي كه ظاهر آيه این است كه كفار دارند چنين تقاضايي ميكنند «فقال ابن عباس أنا أقرء عليك به قرآنا» گفته من شاهدم بر اينكه مُراد مسئلهي زكات و حج است، از قرآن برايت دليل ميآورم. اصل تفسير قرآن به قرآن در بعضي از كارهاي ابن عباس و رُوات اينها بوده؛ بعد همين آيه را ميخواند «وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ أَحَدَكُمْ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنْ الصَّالِحِينَ»، بعد ابن عباس روايتي را ميخواند «قال رسول الله(ع) إذا حضر الإنسان الموت» وقتي موت ميخواهد سراغ انسان بيايد «جمع كل شيء كان يمنعه من حقّه بين يديه» هر مالي كه حقوق در آن مال را ادا نكرده جلوي ديدگانش ظاهر ميشود «فعنده يقول رب إرجعوني» وقتي ميبيند كه بايد در اين مال زكات ميداده، حق فقرا را ميداده، خمس ميداده، كمك ميكرده، نكرده! ميگويد خدايا من را برگردان تا كارهاي ماليام را درست كنم. بر حسب حرف ابن عباس ما بايد اين «لعلي أعمل صالحاً فيما تركت» را به همين زكات و حج برگردانيم، ولي مكرر شنيديد و از خود ما هم شنيديد كه قول ابن عباس براي ما حجّت نيست، ابن عباس اگر آمد يك آيهاي را تفسير كرد اين براي ما اعتباري ندارد، مگر اينكه در تفسير آن آيه كلامي را از پيامبر(ع) نقل كند و الا خودش في نفسه ولو حبر الامة هم باشد اما نميتوانيم بگوئيم تفسير ابن عباس براي ما حجّيت دارد و اين مواردي است كه در جاهاي ديگر اين قاعده مفيد آقايان است.
پس احتمال اول اين بود كه «فيما تركت من الأموال» كه من انفاق نكردم، زكات ندادم، يك. يا «فيما تركت» چون باز مسئلهي حج هم به پول برميگشته كه يك پولي داشته و دلش نيامده با آن حج برود، مسئلهي حج را هم به نحوي ميتوانيم به اموال مرتبط كنيم، حج يكي از واجبات مالي است، اگر مال انسان به يك حدّي برسد و استطاعت پيدا كند بايد به حج برود. ابن عباس هر دو را به واجب مالي برگردانده! اما احتمال دوم این است كه «فيما تركت» متعلّق اين «تركت» ذكر نشده، نگفته «فيما تركت من الأموال» ما بيائيم تركتُ را خود دنيا قرار بدهيم، يعني من به وسيلهي موت دنيا را ترك كردم، اين ما تركتُ ميشود دنيا، نه اموال خود اين آدم، «رب إرجعوني لعلي اعمل صالحاً فيما تركت» يعني في الدنيا، آن وقت واجبات مالي را ميگيرد، عبادات مالي را ميگيرد، عبادات غير مالي مثل نماز و روزه را هم شامل ميشود و به نظر ما اين احتمال از احتمال اول اظهر است. آيه نميگويد «فيما تركتُ من الأموال» «قال رب ارجعوني لعلّي اعمل صالحاً فيما تركت» يعني در دنيا. «فيما تركتُ» طبق اين احتمال دوم يعني «فيما قصّرتُ»، در اعتقادات، در واجبات، در مسائل مالي و در همه چيز، ظاهر آيه هم همينطور است.
پس تا اينجا روشن شد به حسب آنچه كه ما ميفهميم «قال رب إرجعوني» مخاطب روشن شد «لعلي اعمل صالحاً فيما تركت» كه همه اينها را شامل ميشود.
آيه بعد این است كه «كَلاَّ» هرگز، ديگر وقت رجعت نيست. قبل از اينكه «كلا» را معنا كنيم، يك بحث این است كه «رب ارجعوني» يعني وقت اين تقاضا (سوال) چه زماني است؟ فخر رازي ميگويد در وقت مسئلهي رجعت، اين رجعت غير از آن رجعت اعتقادي شيعه است، در اين «رب ارجعوني» اختلاف است! اكثر مفسّرين ميگويند «يسأل في حال المعاينة» تا ملائكه را ميبيند كه به سراغش آمدند و ميخواهند بگويند بسم الله بايد از اين عالم بروي، همان موقع اين را ميگويد، بعضي هم گفتند كه رب ارجعوني وقتي است كه اينها را ميخواهند ببرند داخل در جهنم و آنجا ميگويند، «عند معاينة النار في الآخرة» اين هم احتمال دوم است. ولي اين احتمال دوم خيلي ضعيف است، چون معلّق شده بر مجيع موت، نميگويد وقتي روز قيامت محشور ميشوند اين حرف را ميزنند، البته ممكن است در آنجا هم بگويند، منافات ندارد، ولي اينكه الآن در اينجاست این است كه وقتي موت به سراغشان ميآيد «قال رب ارجعوني لعلي اعمل صالحاً».
اين نكته را از آيه و روايات هم قبلاً عرض كرديم، استفاده ميشود مؤمن يا هر انساني (حتي كافر) وقتي موتش فرا ميرسد خبردار ميشود، مي فهمد كه در حال رفتن از اين عالم است، يعني حتّي قبل از نزع روح و الا نزع روح كه بشود رفته، مثل يك كسي كه يك عدهاي به سراغش بيايند و بگويند بايد از اين منزل بروي، اين ميبيند افرادي كه ميخواهند اين را ببرند، قبل از اينكه انسان از اين عالم برود خودش متوجه ميشود كه در حال رفتن است، هم انسان مؤمن و هم انسان كافر، ملائكه را هم ميبيند. يا ملائكهاي با چهرههاي خوب و يا چهرههاي بد. تقاضا ميكند من را برگردانيد، اينكه برگردانيد يعني به من مهلت بدهيد، لذا در آن آيه به جاي «رب إرجعوني» ميگويد «رب لو لا أخرتني» يك مقدار نزع روح من را تأخير بينداز، ما يا بايد بگوئيم اينها دو تاست، بگوئيم يك بار وقتي كه ملائكه را ميبيند از خدا ميخواهد خدايا چند ساعت مرگ من را تأخير بينداز، اين يك. بعد هم كه نزع روح مي شود دوباره بگويد «رب ارجعوني» اين خلاف ظاهر است. ظاهر این است كه اين رب ارجعوني همان «رب لو لا أخرتني» است، ظهور در اين دارد.
«قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِي 99الَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلاَّ» پس روشن شد كه وقت مسئلت هم موقع معاينه موت و معاينه آثار موت و ملك الموت است. ملك الموت را ميبيند، عرض كردم اين نكتهي خيلي لطيفي است و خيلي هم مهم است، كه انسان ببيند قبل الموت. بعد الموت كه ديگر چيزي ندارد، قبل الموت ميفهمد كه چند لحظهي ديگر وقت موت او فرا ميرسد، حالا بايد ببينيم كه اين «كلا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَ» را چه كسي ميگويد؟ ملائكه ميگويند يا خدا.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نظری ثبت نشده است .