موضوع: آیات معاد 1
تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۲/۳۰
شماره جلسه : ۷۱
-
بحث در اسمهايي است كه براي روز قيامت در قرآن كريم ذكر شده. يكي از اسامي كه براي قيامت در قرآن كريم ذكر شده «يوماً عبوساً قمطريرا» است، در سوره مباركه انسان آيه دهم خداوند تبارك و تعالي از زبان ابرار نقل ميكند
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث در اسمهايي است كه براي روز قيامت در قرآن كريم ذكر شده. يكي از اسامي كه براي قيامت در قرآن كريم ذكر شده «يوماً عبوساً قمطريرا» است، در سوره مباركه انسان آيه دهم خداوند تبارك و تعالي از زبان ابرار نقل ميكند:بحث در اسمهايي است كه براي روز قيامت در قرآن كريم ذكر شده. يكي از اسامي كه براي قيامت در قرآن كريم ذكر شده «يوماً عبوساً قمطريرا» است، در سوره مباركه انسان آيه دهم خداوند تبارك و تعالي از زبان ابرار نقل ميكند: «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» عبوس به معناي آن قيافهاي است كه ناخشنود است و درهم كشيده ميشود و قمطرير را از دو ماده احتمال دادهاند، يكي از مادهي قطر و بنا بر اينكه از ماده قطر باشد «ميم» آن زائد است، يكي هم از قمطر بر وزن خنجر است. قمطرير به معناي سخت و شديد است، گاهي اوقات به انسان ترشروي و بدخُلق هم قمطرير ميگويند كه روي اين حساب قمطرير يك مقداري شديدتر از عبوس است.
عبوس كسي است كه چهرهي خودش را موقتاً در هم ميكشد، قمطرير آن است كه يك خشونت و تنديِ هميشگي دارد، شدّت ذاتي دارد، حالا بحث این است كه در اين آيه شريفه كه ابرار ميگويند «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً» ما از پروردگار خودمان، از آن روزي كه عبوس و قمطرير، سخت و شديد است خوف داريم، آيا عبوساً قمطريرا وصف براي افراد در آن روز است يا اينكه وصف براي خود روز خدا قرار داده؟ اگر بگوئيم وصف براي افراد آن روز است، يعني روزي است كه همهي چهرهها از شدت ناراحتي در هم كشيده شده، همهي انسانها در حالت سختي و شدّت به سر ميبرند، اما اگر آمديم عبوساً قمطريرا را وصف براي خود يوم قرار داديم كه ظاهر آيه شريفه هم همين است (ولو كنايه است) ولو يوم و زمان چيزي نيست كه ظاهري داشته باشد تا بتواند خودش را درهم بكشد، ولي بگوئيم خداي تبارك و تعالي اين را استعاره آورده، حالا به هر تعبيري ميخواهيم بگوئيم! اين را وصف براي يوم قرار داده، يعني آن يوم يومي است كه تماماً اين خصوصيت را دارد، يومي است كه در آن راحتي نيست و همهاش از اول تا آخر سختي است و در آن عبوس بودن است.
عرض كردم اگر ما عبوساً قمطريرا را وصف براي افراد در آن روز قرار بدهيم اصلاً نميتوانيم بگوئيم اين يكي از اسامي روز قيامت است، اينكه از اسامي روز قيامت يوماً عبوساً قمطريرا است، ولي اگر آمديم بر حسب ظاهر آيه شريفه عبوساً قمطريرا را وصف براي خود يوم قرار داديم «إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْماً» كه آن يوم مانند عبوس قمطرير است و در اين وضع قرار دارد، آن يوم يك باطني دارد و تمامش شدت است، تمامش درهم رفتن است.
ميگوئيم فلان روز روز نحسي است چون قتلها در آن واقع شده، انبياء در آن كشته شدند، اين بحث در جاي خودش مطرح است كه نحس بودن ايام به چه اعتباري است؟ اينجا يوماً عبوساً قمطريرا را نميتوانيم با اين بحث گره بزنيم، بگوئيم چون روز قيامت يك عده از مجرمين، يعني تمام كفار و مجرمين عبوساً قمطريرا هستند، خدا به روز قيامت هم ميفرمايد يوماً عبوساًقمطريرا! نه، بالاتر از اين است، مثل اينكه ما در ايام دنياي خودمان ميگويئم امروز روز خوبي نبود، روز بابركتي نبود، نه اينكه عملي هم در آن واقع شده و به خاطر آن انراحت باشيم، ظهور در اين دارد كه اگر كسي بگويد سعد و نحس بودن ايام فقط به اعمال و اشخاصي است كه در آن روز است ديگر عبوساً قمطريرا را هم بايد بگوئيم صفت براي اشخاص آن روز است و ديگر ربطي به خود روز ندارد! اما عرض كردم اين خلاف ظاهر آيه شريفه است.
يك تعبيري در كلمات برخي از مفسّرين هم هست كه مؤيّد ماست و گفتند «سبحان الله ما أشد إسمه و هو من اسمه أشد» چقدر اسم عظيمي است «يوماً عبوساًقمطريرا» روز عبوس و قمطرير «وهو من إسمه أشد» او از اسم خودش اشد است، يعني اين اسمش كه اشد است خودش از آن اشد است.
از ديگر اسامي قيامت يوم الوقوف است، در سوره مباركه صافات آيه 24 ميفرمايد: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» اينها را نگه داريد، اينها مسئول هستند! اين آيه مربوط به كفار، بتپرستها و مشركين و كساني كه خداي تبارك و تعالي و قيامت را تكذيب كردند، خدا ميفرمايد روز قيامت خطاب ميآيد كه «قفوهم إنهم مسؤلون» اينها را نگه داريد كه بايستي از اينها سؤال شود. اگر گفتيم به ظاهر آيه عمل كنيم «يوم الوقوف» اختصاص به كفار و مشركين دارد كه اينها را نگه ميدارند و روز قيامت عنوان يوم الوقوف را دارد چون كفار را نگه ميدارند و به حالت ايستاده هم بايد باشد!
خداوند در آيه 30 از سوره مباركه انعام ميفرمايد: «وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ، وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُوا بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ» كه اين هم مربوط به كفار است.
در آيه 27 هم ميفرمايد: «وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ». وقوف يا براي سؤال يا وقفوا علي النار كه اين وقفوا علي النار قبل از اينكه وارد آتش جهنم شوند اينها در مقابل نار ايستاده ميشوند كه ببينند آنچه را كه تكذيب ميكردند همين بوده و بايد الآن آن را بچشند، و لذا در آن آيه شريفه دارد «قال أليس هذا» اينها را نگه ميدارند و از ايشان سؤال ميكنند كه «أليس هذا بالحق» آيا اين آتشي كه ميبينيد حق نيست؟ «قالوا بلي و ربنا» وقتي كه خودشان اقرار ميكنند و قسم ميخورند كه حق است «قال فذوقوا العذب بما كنتم تكفرون» «قفوا علي النار، وقفوا علي ربهم، قفوهم» اينها همه مربوط به كفار است و به اين اعتبار روز قيامت به يوم الوقوف تعبير ميشود.
اينجا بايد يك مقايسهاي بشود كه نسبت به اهل بهشت چنين چيزي نيست و با سرعت وارد بهشت ميشوند، در قرآن ندارد كه اهل بهشت را قبل از اينكه وارد بهشت كنند نگه دارند و توضيح بدهند كه چون شما را بهشت و قيامت را قبول داشتيد اين هم بهشتي كه ما به شما وعده داده بوديم، قفوهم نيست، ولو اينكه خطاب ميآيد هذا ما كنتم به توعدون، اما قفوهم در مورد آنها نداريم! در مورد كفار داريم، در مورد مشركين داريم، در مورد اهل جهنم داريم كه خود اين هم يك مرحلهاي از عذاب است، خود ايستادن آنها و نگه داشتن آنها و باز از آنها اقرار گرفتن راجع به اينكه آيا نار حق است يا خير؟ خودش هم يك مرحلهاي از عذاب است براي آنها، يك مرحلهاي از رسوايي براي آنهاست، لذا به اين اعتبار از قيامت تعبير به يوم الوقوف هم ميشود.
اما از آنجايي كه ميدانيد آيات شريفه قرآن اين خصوصيت را دارد كه ممكن است خود آيه در موردي باشد، اما باز احتمال ارادهي معانيِ ديگر هم باشد، اصلاً مسئلهي بطون قرآن ريشهي علمياش به همين برميگردد كه چرا قرآن بطن دارد؟ براي اينكه خداي تبارك و تعالي از يك آيه در عرض هم ميتواند ده معنا را اراده كند، صد معنا را اراده كند كه يكي از اين معاني شايد مطابق با ظاهر باشد و بقيهاش عنوان تأويل قرآن را دارد. ما باشيم و ظاهر اين آيات شريفه وقوف مربوط به كفار و مشركين است و لذا تعبير شده به يوم الوقوف، اما روايتي هست كه در كتاب نور الثقلين جلد چهارم صفحه 401 از وجود پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود «و عزّة ربي أن جميع امتي لموقوفون يوم القيامة» قسم به عزت ربّم كه تمام امت من نگه داشته ميشوند روز قيامت «و مسئولون عن ولايته» اشاره دارد به ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام، بعد ميفرمايد «و ذلك قول الله وقفوهم إنهم مسئولون» همين كه قرآن ميفرمايد قفوهم إنهم مسئولون در سوره مباركه صافات، پيامبر ميفرمايد يكي از مصاديق اين آيه این است كه تمام مردم و امت من را روز قيامت نگه ميدارند از ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام سؤال ميكنند.
علي ايّ حال نكته این است كه ما باشيم و ظاهر آيات؛ اين يوم الوقوف مربوط به كفار است اما بر حسب اين روايتي كه از وجود مبارك پيامبر رسيده يوم الوقوف براي همهي امت پيامبر است، از همه سؤال ميكنند كه چه كسي ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را دارد و چه كسي ندارد؟
نكته: ممكن است ما در اصول بگوئيم استعمال لفظ در بيش از يك معناي واحد جايز نيست كما اينكه بزرگان اصوليين گفتهاند، ولو امام رضوان الله عليه، مرحوم والد ما رضوان الله عليه به تبع اينها خودمان در مباحث اصول گفتيم استعمال لفظ در اكثر از معنا اشكالي ندارد ولي ميخواهم عرض كنم در قرآن كريم از خصوصيات اين كتاب شريف این است كه استعمال لفظ در اكثر از معنا ميشود، يعني خداي تبارك و تعالي يك قفوهم ميگويد و از اينها يا مصادق زيادي را اراده ميكند و يا معاني متعددي را اراده ميكند.
ارادهي مصاديق كه هيچ كس نميگويد اشكال دارد، از يك كلّي مصاديق زيادي اراده شود ولي ارادهي معاني مختلف، خود ما در آيات شريفه قرآن به مواردي برخورد كرديم كه اصلاً از يك آيه معانيِ مختلف در عرض يكديگر اراده شده و اين در قرآن كريم اشكالي ندارد و بلكه از خصوصيّات اين كتاب الهي است، چون اين كتاب بشري نيست، بشر ممكن است بگويد من كه يك لفظي را ميگويم يك معنا را بيشتر نميتوانم اراده كنم، در آنِ واحد نميتوانم از يك لفظ دو يا ده معنا اراده كنم، اما قرآن كريم درست به عكس خداي تبارك و تعالي ميتواند در آن واحد از يك لفظ هزار معنا را اراده كند كه از اين هزار معنا ممكن است ما به حسب فهم خودمان بگوئيم يكيش مطابق با ظاهر لفظ است، اما بقيهاش عنوان بطون قرآن را دارد، او ديگر بحثي ندارد كه بگوئيم عنوان بطون را دارد يا ندارد؟ اما خصوصيّت اين كتاب شريف اين چنين است، اينجا درست است كه در سياق آيات كفار و اهل جهنم و اهل نار است، قفوهم «هم» را به اهل جهنم برميگرداند اما ممكن است در همان زمان جميع امت را هم اراده كند «فإنّهم مسؤلون» عن المعاد و عن النار و مسئولون عن الولاية كه ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام باشد. اين هم يكي ديگر از اسامي قيامت.
نظری ثبت نشده است .