درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۲/۸


شماره جلسه : ۶۳

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • يكي از بحث‌هايي كه مربوط به عالم برزخ است و بايد در روايات به دنبال اين بحث باشيم این است كه در عالم برزخ و در عالم قبر از چه كساني سؤال مي‌شود و در چه مواردي و چه موضوعاتي مورد سؤال واقع مي‌شود و بعد مقايسه كنيم بين آن سؤالي كه در عالم قبر است و آن سؤال و جوابي كه در قيامت است.

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


يكي از بحث‌هايي كه مربوط به عالم برزخ است و بايد در روايات به دنبال اين بحث باشيم این است كه در عالم برزخ و در عالم قبر از چه كساني سؤال مي‌شود و در چه مواردي و چه موضوعاتي مورد سؤال واقع مي‌شود و بعد مقايسه كنيم بين آن سؤالي كه در عالم قبر است و آن سؤال و جوابي كه در قيامت است كه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه، وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَه» روشن است كه در آنجا دايره سؤال و جواب خيلي بيشتر است. حالا ببينيم در عالم قبر سؤال از چه كساني مي‌شود و در چه اموري سؤال است.


يك روايتي است در جلد ششم بحار صفحه 235 كه از منتخب بصائر الدرجات اين روايت را نقل كرده؛ ابي‌بكر حضرمي از امام باقر(ع) «قال لا يسأل في القبر إلا من محض الإيمان محضاً أو محض الكفر محضاً فقلت له فسائر الناس؟ فقال: يلهي عنهم» امام باقر عليه السلام بر حسب اين روايت فرموده كه در عالم قبر فقط از دو گروه سؤال مي‌شود؛ يك: من محض الإيمان محضاً: آنهايي كه ايمان‌شان صحيح است، از اينها سؤال مي‌شود. حالا من محض الإيمان محضاً به اين معنا نيست كه آنهايي كه درجه‌ي بالايي از ايمان دارند، نبايد اين را اينطوري معنا كنيم بلكه آنهايي كه اصل ايمان را دارند، ايمان آن اعتقاداتي كه بايد داشته باشند را دارند، يعني اينكه بايد اعتقاد به خدا و نبوّت و امامت و معاد و كتاب و قبله داشته باشند، اما لازم نيست بگوئيم درجه‌ي بالا، اين محض الإيمان محضا؛ يك وقت ديدم در يكي از برنامه‌هاي تلويزيوني يك كسي معنا مي‌كرد كه آنهايي كه خلّص از مؤمنين هستند، نه! معنايش اين نيست كه آنهايي كه درجه‌ي بالايي از ايمان را دارند، نه! آنهايي كه ايمان را دارند. دو: دسته دوم آنهايي هستند كه نسبت به كفر و كفر خدا و كفر نبي و كفر امام ترديدي برايشان نيست. محض الشيء يعني اصل الشيء، يعني چيز ديگري غير از آن نباشد، اما اينكه حالا اين هم درجه‌ي بالاي آن باشد، اين ظاهراً از روايت استفاده نمي‌شود.


«لا يسأل في القبر إلا من محض الإيمان» بعضي‌ها به جاي اينكه مَن محض الإيمان بخوانند آن را مِن محض الإيمان خواندند! ولي اين با آن كلمه‌ي محضاً سازگاري ندارد. كلمه‌ي محضاً ظهور در اين دارد كه ما اين را «مَن محض الإيمان» بخوانيم، يعني كفر در آن نيست، آدم مؤمني است. كفر و شرك در آن نيست و خالص است، ايمان خالص دارند اما ايمان خالص يك آدم بي‌سواد است و خبري هم از روايات و آيات ندارد ولي خدا را قبول دارد، اين هم محض الإيمان است، لازم نيست كه بگوئيم من محض الإيمان يعني كسي كه في أعلي درجة الإيمان است، اگر اين بخواهد باشد لازمه‌اش این است كه فقط از انبياء و ائمه عليهم السلام سؤال شود و يا افراد نادري كه تالي‌تلو اينها هستند! «مَن محض الإيمان محض» يعني غير از ايمان چيزي در وجودشان نيست و مؤمن هستند.


در اين روايت دارد كه «فقلت له فسائر الناس» غير از اين دو گروه بقيه‌ي مردم چطور؟‌ مي‌فرمايد: «يلهي عنهم» مقصود از يلهي عنهم چيست؟ يعني اينها همينطور رها مي‌شوند و سؤال نمي‌شود، چون قبلش این است كه از دو گروه سؤال مي‌شود اما آن گروه سوم «يلهي عنهم» يعني يعرض عنهم، اينها راه مي‌شوند و توجهي نمي‌شوند و همينطور باقي مي‌مانند. فرقش با آن دو گروهي كه سؤال شده این است كه به آن كس كه سؤال شده و جواب درستي مي‌دهد بهشت را نشان مي‌دهند «كان في روح و ريحان» تا قيامت. آن كس كه در عالم قبر جواب صحيح را مي‌دهد «في روح و ريحان» آن كس كه جواب باطل مي‌دهد از همان «يطعم من زقوم» رواياتي كه خوانديم از عذاب نار و يشرب من حميم. گروه سوم هم بلا تكليف هستند و از ايشان سؤال نمي‌شود و به ايشان نمي‌گويند كه عاقب شما چيست؟ آيا بهشت است يا جهنم؟ اينها همينطور بلا تكليف تا روز قيامت مي‌مانند، در نتيجه بر حسب اين روايت ابوبكر حضرمي، آن كسي كه ايمان خالص ندارد، كفر هم داشته، اعتقاد خالص ندارد، اين همينطور رها مي‌شود و بلاتكليف باقي مي‌ماند تا قيامت.


شبيه همين روايت هم در كافي آمده، صفحه 260 روايت 97؛ «قال ابو عبدالله (ع) لا يسأل في القبر إلا من محض الإيمان محضا أو محض الكفر محضا و الآخرون يلهون عنه». روايت 98 هم همين است و دارد «و أما ما سوي ذلك فيلهي عنه» روايات 99 و 100 هم همينطور است كه چهار روايت در كافي نقل مي‌كند كه سند بعضي از اينها بسيار خوب است، مخصوصاً روايت صدم «محمد بن يحيي عن أحمد بن محمد بن عيسي عن الحسين بن سعيد الاهوازي عن نذر بن سويد عن يحيي الحلبي عن بريد المعاوية عن محمد بن مسلم، قال ابو عبدالله(ع) لا يسأل في القبر إلا من محض الإيمان محضا أو محض الكفر محض».


مرحوم مجلسي در اينجا در همان صفحه 260 مي‌فرمايد: «من محض فتح الميم اسم موصولٍ» يعني اگر خوانديم مَن، و اگر به كسر ميم خوانديم «حرف جرّ و قرائت مَحض مصدراً ليكون المعنا أنّه لا يسأل عن الأعمال بل عن العقائد تصحيفٌ يعباه صريح الأخبار». اگر ما خوانديم مِن محض الإيمان به اين معناست كه در عالم قبر از اعمال سؤال نمي‌شود! از اينكه نماز داشتي، روزه داشتي، حج داشتي، سؤال نمي‌شود. اگر به عنوان مِن جارّه خوانديم يعني يسأل مِن محض الإيمان، يعني فقط از امور اعتقاديه! اگر مِن خوانديم مَحضاً تميز براي لا يسأل مي‌شود، «لا يسأل إلا مِن محض الإيمان»، «لا يسأل محضاً» قيد براي محضاً مي‌شود، يعني در عالم قبر فقط از ايمان سؤال مي‌شود، اينكه خدا را قبول داري يا نه؟ معاد را قبول داري يا نه؟ پيامبر، امام، قرآن و قبله را قبول داري يا نه؟ اينهايي كه امور اعتقادي است. اگر روايت را خوانديم مِن محض الإيمان به اين معناست كه از اعمال سؤال نمي‌شود اما فقط از امور اعتقادي سؤال مي‌شود. اگر روايت را خوانديم «لا يسأل إلا من محض الإيمان محضاً» كه محضاً تميز براي مَحَضَ است، مَن مَحَضَ الإيمان محضا يعني كسي كه مؤمن خالص، كامل و محض است. هم امور اعتقادي را شامل مي‌شود و هم اعمال اينها را شامل مي‌شود.


نتيجه روايت اين مي‌شود كه در عالم قبر از دو گروه سؤال مي‌شود؛ آنهايي كه در ايمان ثابت قدم بودند و نلغزيدند و تا آخر مؤمن بودند، اما عرض كردم به اين معنا نيست كه در اعلي درجه‌ي ايمان باشند. خودم در بعضي از صحبت‌ها شنيدم كه گفتند «مَن محض الإيمان» يعني كسي كه در اعلي درجه‌ي ايمان است. محض الإيمان محضا يك ايمان خالصي دارد و از كسي كه محض الكفر محضا، اين دو گروه سؤال مي‌شود، جاي اين دو گروه را در بهشت و جهنم نشان مي‌دهند، گروه اول «في روح و ريحانٍ» خيلي خوشحالند و گروه دوم هم در عذابند، گروه سوم «يلهي عنهم» بلا تكليف باقي مي‌مانند. حالا اگر بخواهيم يك تشبيهي كنيم شبيه آن گروهي كه در اعراف هستند در قيامت بلا تكليف، يك چنين گروهي هم در عالم قبر هستند كه بلا تكليف‌اند.


روايات ديگري هم داريم كه بايد تمام اينها را انسان يكجا بياورد و نتيجه‌گيري كند؛ در حديث 111 صفحه 265 كافي نقل مي‌كند (روايت مرفوعه است) «قال ابوعبدالله(ع) يسأل الميّت في قبره عن خمس» روايت است كه ميّت در قبر از پنج چيز سؤال مي‌شود؟ «عن صلاته و زكاته و حجّه و صيامه و ولايته إيانا أهل البيت فتقول الولاية عن جانب القبر للأربع ما دخل فيكنّ من نقص فعليّ تمامه» در اين روايت است كه در قبر از نماز، روزه، زكات، حج و ولايت سؤال مي‌شود. همان كه داريم «بُني الإسلام علي خمسٍ» روايتي كه مي‌گويد اسلام بر خمس است، اين خمس در عالم قبر بايد سؤال شود. آيا اين روايت مي‌خواهد يك چيز اضافه‌اي بر آن روايات بگويد؟


آن روايات دارد كه «يسأل في القبر عن من محض الإيمان محض» بگوئيم ايمان ديگر كاري به امور عملي ندارد، اصلاً فقط در امور اعتقادي است كه گفتيم اگر به صورت مِن جارّه بخوانيم آنطور مي‌شود، اما اگر گفتيم به صورت مَن بخوانيم هم امور اعتقادي را مي‌گيرد و هم امور عملي را مي‌گيرد. يعني به قرينه آن رواياتي كه مي‌گويد «بُني الإسلام علي خمس» كه اسلام در آنجا يعني همان ايمان؛ يكيش صلاة، زكات، حج و صيام و ولايت است. لذا با آن منافات ندارد. قبلاً هم رواياتي خوانديم كه سؤال مي‌كنند «من ربّك، ما دينك، ما كتابك، من نبيّك، من امامك» نتيجه اين مي‌شود كه در عالم قبر از اينها سؤال مي‌كنند؟‌ رب تو كيست؟ كتاب تو چيست؟ نبيّ تو كيست؟ امام تو كيست؟ قبله‌ي تو چيست؟ از اين پنج تا هم سؤال مي‌كنند و آن روايت لا يسأل إلا من محض الإيمان محضا، جامع همه اينها بايد باشد، يعني آدم مؤمن آدمي است كه اين ده امر را بلد است: رب، كتاب، نبيّ، امام و معادش را مي‌داند و نماز، روزه، حج، زكات و ولايت را هم دارد.


روايت بسيار خوبي كه براي همه ما طلبه‌ها بايد هميشه مدّ نظر باشد كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «منقوى مسكينا في دينه ضعيفا في معرفته على ناصب مخالف فأفحمه لقنه اللهتعالى يوم يدلى في قبره أن يقول: الله ربي، ومحمد(ص) نبيي» در اين روايت دارد كه اگر كسي مسكيني را در دينش، يعني يك آدمي كه فقير ديني است را تقويت كند، موعظه‌اش كند، حديثي برايش بخواند، حلال و حرامش را برايش بگويد، يا يك كسي را در مقابل سني‌ها تقويت كند كه شيعه را حفظ كند، خدا او را تلقين مي‌كند و مي‌گويد بگويد الله ربي، حالا كه ملكان من آمدند از تو سؤال مي‌كنند بگو «الله ربي، محمد نبيي،وعلي وليي،والكعبة قبلتي، والقرآن بهجتي» الي آخر كه خدا مي‌فرمايد «فوجبت لك أعالي درجات الجنة» پس ببينيد اين روايات تا اينجا سه دسته شد؛ يك دسته روايات راجع به سؤال قبر است، يك دسته روايات مي‌گويد سؤال از خدا، پيامبر، قرآن، امام و نبي است. يك دسته روايات مي‌گويند سوال مي‌كنند از نماز، روزه، حج و زكات و ولايت. در همين روايت دارد كه «فتكون الولاية عن جانب القبر» يعني در قبر نماز، روزه، حج و زكات چهار طرف انسان را مي‌گيرد و ولايت در يك جانب فوق اينها قرار مي‌گيرد، ولايت به اينها مي‌گويد شما جواب بدهيد، هر مقداري كه شما كم آورديد «عليّ إتمامه» من تمام مي‌كنم. اگر يك انسان مؤمني در نمازش يك مقداري كم داشته ولي ولايتش درست باشد، در روزه‌اش كم داشته ولايتش درست باشد، «ما دخل فيكنّ من نقص فعليّ تمامه» نقصي كه بر شما داخل مي‌شود را من تمام مي‌كنم.


پس يك دسته روايات است كه خدا و پيامبر و ... مورد سؤال واقع مي‌شود، يك دسته روايات نماز ، روزه و حج و زكات. يك طائفه روايات هم مي‌گويد «لا يسأل في القبر إلا ممّن محض الإيمان محضا أو محض الكفر محضا و الآخرون يلهون عنه» آن وقت اين محض الإيمان را بدون اينكه مِن جارّه بخوانيم مَن مي‌خوانيم اما عموميّت دارد، هم شامل آن مسائل اعتقادي مي‌شود و هم شامل مسائل عملي مي‌شود، اين راجع به اينكه از چه چيز سؤال مي‌شود. اين مقداري كه من در روايات ديدم، سؤال ديگري در عالم قبر نيست، ‌سؤال از اينكه اين حقّ الناس را تو داري، اينها مربوط به عالم قيامت است، سؤال از حقّ الناس، سؤال از محرّماتي كه انسان انجام داده، در عالم قبر سؤال از محرّمات ولو اينكه قبلاً يك روايت عجيبي را خوانديم آن كسي كه ضعيف را ياري نمي‌كند فشار قبر دارد اما سؤالي از اينها نيست! اينكه در حق الناس، در حدود الهي، در محرّمات الهي، در ساير واجبات، اينها در عالم قبر مورد سؤال نيست.


علي ايّ حال آيا بعد از اين عالم دو جا حساب و كتاب براي ما هست يا يك جا؟ بعد از اين عالم حساب و كتاب كامل ...، اين آيه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه» را كه خوانديم مربوط به عالم قيامت است و چه بسا اصلاً مربوط به عالم قبر هم نباشد. آن وقت عالم قيامت وقتي انسان مي‌بيند كه حقّ كسي را خورده، آنجا هم برايش روشن است و مي‌بيند، لذا آنجا شاهد هم نياز ندارد ولو اينكه اين دست و پا هم شهادت مي‌دهند ولي وقتي كه جايي است كه صحنه‌ي عمل روشن است نياز به شهادت نيست، خود اين شهادتها هم عذابي بر اين آدم است، حالا آيا اين آدم را وقتي در قبر مي‌گذارند، تمام زندگي‌اش را من البدو الي الختم از او سؤال مي‌كنند كه فلان دروغ را گفتي، فلان غيبت را كردي، يكي يكي بخواهند عذاب مناسب آن گناه برايش بياورند؟! نه.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .