درس بعد

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس قبل

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۸/۲۹


شماره جلسه : ۴۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بحث در آيه شريفه سوره مباركه يونس است «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ، لَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ، لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

بحث در آيه شريفه سوره مباركه يونس است «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ، الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ، لَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ، لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» چند بحث در اين آيه شريفه مطرح است، اولين بحث این است كه مقصود از اولياء خدا چه كساني هستند؟ در اين آيه كه مي‌فرمايد اولياء خدا «لا خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون» اينها خوف و حزن ندارند. اولياء خدا چه كساني هستند؟ اولاً اين نكته را عرض كنيم كه از نظر لغوي ماده‌ي ولايت در جايي استعمال مي‌شود كه دو چيز كمال ارتباط را با هم داشته باشند و بين اينها حائلي نباشد، يك حائلي كه از غير جنس طرفين هست نباشد. ماده‌ي ولايت يلي هذا ذاك كنار اين قرار گرفت به اين معناست كه بين اين دو تا ديگر حائلي نيست، بعد اين لفظ در مواردي استعمال شده كه بين دو چيز يا دو نفر قُرب وجود دارد. حالا يا قُرب مكاني، يا قربن نسبي و يا قُرب ديني. در مورد خداي تبارك و تعالي هم ما مي‌گوئيم خدا وليّ مؤمنين است، الله ولي الذين آمنوا و هم مي‌گوئيم مؤمن وليّ خداست. اين كلمه‌ي ولايت از الفاظي است كه در دو طرف استعمال مي‌شود، هم مي‌گوئيم خدا وليّ مؤمنين است، هم مي‌گوئيم مؤمن وليّ خداست. خدا وليّ مؤمن است لأنّه يلي أمره و يدبّر شأنه فيهديه إلي صراطه المستقيم چون خدا شأن انسان را تدبير مي‌كند، همه‌ي امور انسان را به عهده دارد و به صراط مستقيم هدايت مي‌كند، لذا خدا وليّ انسان مي‌شود، انسان وليّ خداست چون لأنّه يلي إطاعته في أمره و نهيه چون امر و نهي خدا را اطاعت مي‌كند.

بنابراين ما وقتي معناي لغويِ‌ ولايت را بررسي كنيم روشن مي‌شود كه مراد از ولايت و ولي، اولياء خدا يعين آنهايي كه تدبير امورشان به دست خداست و اطاعت خدا را انجام مي‌دهند. مرحوم طبرسي در مجمع البيان راجع به اولياء خدا پنج قول در اين آيه بيان كرده، اينجا خداي تبارك و تعالي مي‌فرمايد «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» اولياء خدا خوف و حزني ندارند. معناي اوّل فرموده «هم قومٌ ذكرهم الله بما هم عليه من سيماء الخير و الإخبات» آن قومي كه در قرآن خداي تبارك و تعالي فرموده در سيماي اينها اثر سجود است و اينها جزء مطيعين خداي تبارك و تعالي هستند، عن ابن عباس و سعيد بن جبير.

قول دوم «هم المتحابون في الله» ولايت در ماده حُب هم استعمال شده، اينجاهم مي‌گوئيم اولياء خدا يعني آنهايي كه متحابّون في الله هستند، حبّ به خدا دارند. «ذكر ذلك في خبرٍ مرفوع».

قول سوم كه بگوئيم اولياء خدا را آيه بعد معنا كرده، چون در اين آيه مي‌فرمايد «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» آيه بعد مي‌فرمايد «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» آنهايي كه ايمان آوردند و متّقي هستند. البته اينجا يك نكته‌ي ادبي را عرض كنيم كه اين آيه از نظر قرآن آيه دوم است يعني آيه 64 است، «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» دنباله‌ي آيه قبل نيست لذا اينجا اگر اين الذينَ را صفت براي اولياء خدا قرار بدهيم همينطور مي‌شود، بعد آيه را هم بايد اينطور خواند «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» صفت براي اولياء خدا بشود. اما بعضي‌ها احتمال دادند كه «الذينَ» را اگر صفت قرار بدهيم منصوب مي‌شود چون «اولياء» هم خبر «إنَ» و منصوب است، اما احتمال دارد خودش مبتدا و در محل رفع باشد يعني بايد اينطور خواند «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» اينجا وقف كرد بعد اينطوري بخوانيم «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَلَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ» كه ببينيد واقعاً نحوه‌ي خواندنِ آيات چقدر در معنا تغيير مي‌كند! اگر آن نحوه‌ي اول را بخوانيم این است كه به آن يحزنون وقف نكنيم و دنباله‌اش را بخوانيم «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» روي بيان اول «الذينَ» صفات براي اولياء الله است. اما احتمال دوم این است كه بخوانيم «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» اينجا مكث كنيم و بعد بخوانيم «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَلَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ» به نحو كلي خدا مي‌فرمايد كساني كه ايمان آوردند و تقوا داشتند براي اينها بشارت در حيات دنيا و در آخرت است. پس روي احتمال اول كه اگر ما صفت براي اولياء خدا قرار داديم، آيه‌ي بعد اولياء الله را معنا كرده، اولياء خدا مؤمنين متّقي هستند.

قول چهارم كه يك روايتي از امام سجاد(ع) هم دارد این است كه اولياء خدا چه كساني هستند؟‌ «إذا أدوا فرائض الله» واجبات خدا را انجام دادند «وأخذوا سنن رسول الله صلى الله عليه وآله» به سنن پيامبر هم تمسك كردند «وتورعوا عن محارم الله» از حرام اجتناب داشتند «وزهدوا في عاجل هذه الدني» در اين دنيا زاهد بودند «ورغبوا فيما عند الله» نسبت به آنچه در نزد خداست رغبت داشتند «واكتسبوا الطيب من رزق الله لمعايشهم» رزق طيّب را در كسب‌شان به دست آوردند «لا يريدون به التفاخر والتكاثر» به وسيله رزق حلالي هم كه به دست آوردند دنبال تفاخر و تكاثر نبودند «ثم انفقوا فيما يلزمهم» در آنچه لازم بود بر اينها انفاق كردند «من حقوق واجبة، فاولئك الذين بارك الله لهم فيما اكتسبوا، ويثابون على ما قدموا لآخرتهم» اين بياني است كه امام سجاد7فرموده[1]. حالا در اين روايت امام سجاد7 مؤمن متّقي را معنا كرده «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» مي‌فرمايند آنهايي هستند كه واجب را انجام مي‌دهند، مستحبات را هم عمل مي‌كنند، حرام را ترك مي‌كنند، زاهدند، بهشت خدا جزء آمال و آرزويشان است، رزق حلال و كسب حلال دارند، واجبات مالي‌شان را هم مي‌پردازند. اين بيان چهارم جداي از آن بيان سوم نيست.

قول پنجم این است«هم الذين توالت أفعالهم على موافقة الحق» افرادي كه دائماً افعالشان متوالياً عنوان موافقت با حق را دارد، اولياء الله يعني تمامي افرادي كه افعالشان يكي پس از ديگري به عنوان حق واقع مي‌شود.

اينجا نحوه‌ي خواندن آيه فرق مي‌كند و خود اين روايتي كه از امام سجاد(ع) هست كه بيانِ براي آيه‌ي 64 است «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ». اگر بگوئيم روايت امام سجاد(ع) در تفسير اولياء الله آمده، اين قرينه مي‌شود كه «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» هم مربوط به همين اولياء الله است، يعني صفت براي اولياء الله است كه ظاهر هم همين مي‌شود، در نتيجه بر طبق اين روايت بايد بگوئيم الذين آمنوا و كانوا يتّقون مبتلا نيست، «الذينَ» صفت براي همان اولياء الله است.

پس روشن شد كه مراد از اولياء الله بر حسب اين روايتي كه از امام سجاد(ع) رسيده چه كساني هستند؟ خود آيه هم مي‌فرمايد «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ».

بعد مي‌فرمايد اولياء خدا هيچ خوفي ندارند كه گرفتار عذابي شوند «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» و حزني هم ندارند كه چيزي را از دست بدهند. اينجا يك بحثي را مرحوم علامه طباطبائي رضوان الله تعالي عليه دارد كه مي‌فرمايند «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» اطلاق دارد يعني «لا في الدنيا و لا في الآخرة» يعني خداي تبارك و تعالي يك قاعده كلي را بيان مي‌كند كه اولياء خدا نه در دنيا، نه در آخرت، نه در برزخ و نه در قيامت، خوف و حزن ندارند. در برخي از آيات قرآن مثل آيات 67 تا 59 سوره زخرف اينطور دارد؛ «يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ» خدا به عباد خودش خطاب مي‌كند و مي‌فرمايد امروز (يعني روز قيامت) لا خوف عليكم شما خوف و حزني نداريد، بعد در دنباله‌اش دارد «الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ»  عباد من كساني هستند كه ايمان آوردند و مسلمان بودند. در آنجا دارد «يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ، الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ» برخي از مفسرين به قرينه همين آيات سوره مباركه زخرف گفتند اين «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» هم مربوط به قيامت است، يعني خداي تبارك و تعالي راجع به قيامت بيان مي‌كند كه اينها خوف و حزني را ندارند. مرحوم علامه مي‌فرمايد اين چه حرفي است؟ اگر آيات ديگر دلالت بر اين دارد كه اينها خوف و حزني در قيامت ندارند، دليل بر اين نيست كه ما بيائيم اين آيه را هم تقييد بزنيم، اين آيه اطلاق دارد «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»، هم دنيا را شامل مي‌شود و هم آخرت را شامل مي‌شود. باز مي‌فرمايند آن آيه شريفه سوره فصّلت ـ كه قبلاً بحثش را مفصل گفتيم ـ «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمْ الْمَلَائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» مي‌فرمايد اين آيات ظهور در اين دارد كه هنگام مُردن اين تنزّل ملائكه و اين بشارت ملائكه هست ولي اين كفايت نمي‌كند كه ما بگوئيم پس اين آيه «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» سوره يونس هم مربوط به هنگام موت باشد. نه! اين اطلاق دارد، هم دنيا را مي‌گيرد و هم آخرت را. لذا مي‌فرمايد اكثر مفسرين «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» به روز مُردن و قيامت مقيّد كردند، مي‌فرمايد ما اين حرف را قبول نداريم، مفسّرين (آن هم به قول ايشان اكثر مفسرين) آمدند گفتند اين آيه «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» مربوط به زمان مُردن و قيامت است، ايشان مي‌فرمايد وجهي براي اين مطلب نيست، آيه اطلاق دارد و اطلاقش همه را شامل مي‌شود، هم دنيا را مي‌گيرد و هم آخرت را.

حق با مرحوم علامه رضوان الله عليه است و اين فرمايش فرمايش متيني است، آيه اطلاق دارد و نمي‌گويد «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» در قيامت، اگر ظرف آيات ديگر هم قيامت است، اين قرينه نمي‌شود كه اين آيه را هم به زمان قيامت مقيّد كنيم.

(سؤال و پاسخ استاد): ايشان خوف را معنا كرده «إنما يعرض للنفس عن توقع ضررٍ يعود إليه» اگر انسان احتمال بدهد يك ضرر، مصيبت يا گرفتاري‌ به سراغش مي‌آيد از آن خوف دارد، حالا اين ضرر دنيوي باشد يا عقاب اخروي باشد، اين مربوط به خوف است. «والحزن إنما يترء عليها لفقد ما يحبّه» انسان اگر چيزي را كه دوست دارد از دست بدهد محزون مي‌شود، بچه‌اش را از دست بدهد، پدرش را از دست بدهد، مالش را از دست بدهد حزن پيدا مي‌كند، اين هم در دنيا معنا دارد و هم در آخرت معنا دارد.

عبارت مرحوم طبرسي این است كه «بين سبحانه تعالي أنالمطيعين لله الذين تولوا القيام بأمره وتولاهم سبحانه بحفظه» مطيعين خدا، آنهايي كه امر خدا را عهده‌دار شدند و اطاعت كردند و خدا هم ولايت اينها را قبول كرد و اينها را حفظ كرده «لا خوفٌ عليهم يوم القيامة من العقاب»[2] يعني يكي از همان اكثر مفسّريني كه مرحوم علامه فرموده مرحوم طبرسي در مجمع البيان است.

عمده مطلب این است كه بعد مي‌فرمايد «لَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» مراد از اين بشري در اينجا چيست؟ مرحوم طبرسي در اينجا سه احتمال ذكر كرده[3]؛ احتمال اول این است كه «أحدها أن البشرى في الحياة الدنيا هي ما بشرهم الله تعالى به في القرآن على الاعمال الصالحة» بشري يعني همين آيات بهشت و وعده‌هايي كه خدا به انسان در مقابل اعمال صالحه‌اش داده! كه اگر عمل صالح انجام بدهي اين نتايج را دارد، اين يك احتمال.

احتمال دوم این است «وثانيها أن البشارة في الحياة الدنيا بشارة الملائكة للمؤمنين عندموتهم بأن لا تخافوا ولا تحزنوا وأبشروا بالجنة لهم البشري» يعني ملائكه به مؤمن هنگام مُردنش بشارت مي‌دهد كه ما اين آيه را به همين دليل ذكر كرديم كه ملائكه به مؤمن هنگام مُردن بشارت مي‌دهد كه تو چه جايگاهي داري و چه چيزي در انتظار توست؟ نه اينكه فقط بشارت بدهد خوف و حزن نداشته باشي، همه چيزهايي كه در انتظار اوست را به او نشان مي‌دهد.

احتمال سوم این است كه مراد از بشارت در دنيا « أنها في الدنيا الرؤيا الصالحة يراها المؤمن لنفسه أو ترى له»‌ خواب خوبي كه مؤمن مي‌بيند. بر طبق اين معنا يكي از علائم اولياء خدا، ديدنِ خواب‌هاي خوب‌ است كه خودش رؤياهاي صالحه مي‌بيند، ديدن رسول خدا، ائمه طاهرين، ديدن بهشت و مناظر بسيار خوب در عالم خواب و حتّي ديدن بهشت كه بعضي‌ها در همين عالم بهشت را در عالم رؤيا مي‌بيند، اينها رؤياهاي صالحه است. يكي از علائم اولياء خدا بر طبق اين بيان رؤياي صالحه است. پس در دنيا «بشري» همان رؤياي صالحه است كه مؤمن مي‌بيند و در آخرت «بشري» چيست؟ آيه دارد:  «لهم البشري في الحياة الدنيا وفي الآخرة بالجنة وهي ما تبشرهم الملائكة عند خروجهم من القبور» وقتي اينها از قبر بخواهند خارج شوند، ملائكه به اينها بشارت مي‌دهند «وفي القيامة إلى أن يدخلوا الجنة، يبشرونهم بها حالاً بعد حال» در قيامت هم به اينها بشارت بهشت داده مي‌شود. اين يكي از احتمالات.


و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين



[1]. ناسخ التواريخ ج1 ص 947 من احواله (ع) ومعالم العبر للنوري.

[2]. مجمع البيان في تفسير القرآن ج 5، ص 180.

[3]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص 120.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .