درس بعد

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس قبل

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۱/۱۲/۲


شماره جلسه : ۸۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • یکی از آیاتی که مربوط به قیامت می‌شود یا مقارن با این است که می‌خواهد قیامت واقع شود این آیه شریفه 48 از سوره مبارکه ابراهیم است «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا للهِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» ظرفی که در اول آیه آمده کلمه‌ی سوم متعلق به کلمه «ذو انتقام» است که در آیه قبل است که می‌فرماید «فَلَا تَحْسَبَنَّ اللهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ» شما گمان نکنید خدا را که آن وعده‌ای که به رسُل خودش داده

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه مباحث گذشته:
بحث ما به مناسبت آیات معاد رسید به آیاتی که مربوط به اشراط الساعه بود. سه آیه را مطرح کردیم و به همین مناسبت بعضی از این خصوصیّاتی که مربوط به آخر الزمان بود مثل قضیه دجال تا یک حدّی برخی از مباحثش را اشاره کردیم اما برای تکمیل مباحث خود آقایان این بحث‌ها را دنبال کنند.

یکی از آیاتی که مربوط به قیامت می‌شود یا مقارن با این است که می‌خواهد قیامت واقع شود این آیه شریفه 48 از سوره مبارکه ابراهیم است «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا للهِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» ظرفی که در اول آیه آمده کلمه‌ی سوم متعلق به کلمه «ذو انتقام» است که در آیه قبل است که می‌فرماید «فَلَا تَحْسَبَنَّ اللهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ» شما گمان نکنید خدا را که آن وعده‌ای که به رسُل خودش داده در مورد قیامت خُلف وعده می‌کند «إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ» خدا ذو انتقام و انتقام گیرنده است. ظرف انتقام الهی دنیا نیست بلکه در روز قیامت است ولو اینکه خدا در هر زمانی قدرت بر انتقام دارد اما تمام اینها را گذاشته برای آن روز عظیم و بزرگ که انتقام الهی در آنجا محقق می‌شود، لذا این یوم متعلّق به این ذوانتقام است که در آیه قبل است.

آیه می‌فرماید روز قیامت که می‌خواهد فرا برسد « يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ » این زمین به غیر این زمین تبدیل می‌شود! یکی از آیاتی که از قدیم در ذهن ما بود و برای ما سؤال بود، می‌گفتیم این زمین به غیر این زمین تبدیل می‌شود یعنی چه؟ یعنی کره‌ی زمین از بین می‌رود یک کره زمین دیگری را خدا ایجاد می‌کند؟ ذات این زمین از بین می‌رود، یک ذات دیگری محقّق می‌شود که ظاهر تبدیل همین است، ظاهر آیه شریفه هم همین است که ذات این زمین تبدیل به یک أرض دیگری می‌شود و آسمان‌ها و سماوات، یعنی یوم تبدّل السموات بغیر السموات، آیا مقصود این است که ذات اینها انقلاب به یک ذات دیگری پیدا می‌کند؟ این یک احتمال. یا منظور این است که صفات اینها تغییر می‌کند، همین زمین هست منتهی صفاتش تغییر می‌کند به طوری که آن کسی که می‌بیند، می‌گوید این زمین غیر از آن زمین قبلی است که ما در آن زندگی می‌کردیم.

دو احتمال در این آیه هست بلکه از بعضی کلمات استفاده می‌شود که احتمال سومی هم وجود دارد؛ فخر رازی در تفسیر خودش بعد از اینکه این دو احتمال را بیان می‌کند و می‌گوید احتمال اول را ابن مسعود بیان کرده، ایشان گفته « تبدل بأرض كالفضة البيضاء النقية لم يسفك عليها دم و لم تعمل عليها خطيئة، »[1] مانند یک نقره‌ی سفید بسیار تمیز می‌شود که خونی در آن ریخته نشده و خطایی در آن انجام نشده، یعنی خدا یک زمینی ایجاد می‌کند که این چنین است، از جهت رنگ ظاهری‌اش که کره‌ی زمین را می‌گویند خاکستری رنگ است تبدیل می‌شود به رنگ نقره، باطنش هم چه خواهد شد، لم یفسک علیها دمٌ، دیگر دمی روی او ریخته نشده که ظاهرش این است که یک تغییر ظاهری ولو ابن مسعود و فخر رازی این را برای تبدیل ذات آورده، زمین ذاتش تغییر پیدا می‌کند و فضه مانند می‌شود و ظرف جدیدی می‌شود. ابن عباس می‌گوید «هی تلک الأرض» زمین جدید همین زمین است «إلا أنها تغیرت فی صفاتها» صفاتش عوض می‌شود «فتسیروا عن الأرض جبالها» کوهها به حرکت در می‌آیند، ما یک آیاتی در قرآن داریم که به هنگام وقوع قیامت خود زمین و کوهها چه می‌شوند که من بعید نمی‌دانم آن آیات تفسیر و تفصیل برای این تبدّل الأرض بغیر الأرض باشد، که اینجا ابن عباس اشاره‌ی کوچکی کرده بر حسب آنچه که فخر رازی گفته.

مثلاً این آیه چهاردهم سوره مزمل «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ» روز قیامت کوهها به لرزه در می‌آیند، حالا در بعضی از کتاب‌ها آمدند اینها را مرحله بندی کردند که من به نظرم نمی‌شود این مرحله بندی را از آیات در این مورد استفاده کرد. گفتند مثلاً هفت مرحله در این قضیه وجود دارد: یک مرحله اینکه کوهها به لرزه درمی‌آیند، یوم ترجف الأرض و الجبال. مرحله دوم بعد از اینکه به لرزه درآمدند از جا کنده می‌شوند «وَحُمِلَتْ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ»[2]، گفتند در مرحله‌ی بعد حرکت می‌کنند «وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْراً»[3]. مرحله چهارم این کوهها وقتی حرکت می‌کنند به هم کوبیده و متلاشی می‌شوند «فدکّتا دکةً واحدة»[4]. در مرحله بعد که کوبیده می‌شوند مانند تلّی از شن می‌شود یعنی این صحنه‌های عظیم و کوههای سر به فلک کشیده با این عظمت به تلّی از شن تبدیل می‌شود. «وَكَانَتْ الْجِبَالُ كَثِيباً مَهِيلاً»[5]. در مرحله بعد گفتند به صورت گرد و غبار که شد باد اینها را می‌برد «وَبُسَّتْ الْجِبَالُ بَسّاً ، فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثّاً»[6]. و گفته‌اند مرحله بعد این است که به شکل پنبه‌های زده شده و حلاجی شده در می‌آیند که با حرکت باد حرکت می‌کنند « وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ».[7]

مرحله دیگر این است که انسان اینها را به عنوان سراب می‌بیند، «وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا».[8]
آخرین مرحله این است که وقتی کوهها در روز قیامت از بین می‌رود زمین صاف می‌شود، « فَيَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً»[9] قاع به معنای همان زمین صاف و هموار است، صفصف هم به معنای زمین خالی از هر نوع گیاه است.

اینها را نمی‌شود گفت مرحله به مرحله انجام می‌شود، نه! در یک زمان انسان می‌بیند این کوه به لرزه درآمد و حرکت می‌کند، کوهها به یکدیگر می‌خورد و مثل پنبه و شن می‌شوند اینطور نیست که ما طولیت را بتوانیم از این آیات استفاد کنیم. حالا می‌شود از نظر ذوقی یک مقداری اینها را به هشت یا نُه مرحله دسته‌بندی کرد ولی اینها دفعتاً واقع می‌شود و در یک روز هم واقع می‌شود، این کوهها از بین می‌رود و طوری می‌شود که زمین «فَيَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً».

ابن عباس لعلّ همین آیات را قرینه گرفته و این آیات تفسیر برای «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ» می‌شود، یعنی وقتی می‌گوید زمینی که الآن هست چیست؟ زمینی است که کوه و ساختمان‌ها روی آن وجود دارد، وقتی کوهها به لرزه درمی‌آید به این معناست که تمام ساختمان‌ها از بین می‌رود، نه اینکه فقط کوهها به لرزه درمی‌آیند، کوهها متلاشی می‌شوند اما این ساختمان‌های امروزی باقی می‌ماند، همه‌ی اینها از بین می‌رود. اگر انسان بخواهد تشبیه کند، خانه‌ای که می‌خواهد خراب کند و بسازد، همه‌ی این دیوارهایش را برمی‌دارد و می‌شود زمین صاف، این چنین می‌شود. و شاید روز حشر عمومی است و همه‌ی بشر اجتماع پیدا می‌کنند شاید اینقدر زمین صاف می‌شود که قابلیّت رویت هر کسی نسبت به دیگری دارد، این هم شاید یک وجهش باشد و حکمت این قضیه باشد، علی ایّ حال اولاً از آن آیات طولیت را نمی‌شود استفاده کرد که بگوئیم اینها مرحله به مرحله است ولی این آیات را می‌توانیم به عنوان تفسیر برای این تبدّل قرار بدهیم.

اینجا سؤالی مطرح است و آن این است که آیا تغییر ظاهری و یا به تعبیر دیگر تغییر در اوصاف را اینجا می‌شود کلمه‌ی تبدیل برایش آورد؟ تغییر می‌شود آورد، می‌گوئیم این زمین تغییر کرد، اما ایه نمی‌فرماید یوم تغیّر الأرض بغیر الأرض، می‌فرماید یوم تبدّل الأرض بغیر الأرض. به عبارت دیگر لقائلِ أن یقول آیه‌ی شریفه ظهور در تغییر ذاتی دارد به جهت کلمه‌ی تبدیل. تبدیل مثل همان ماهیّتش برمی‌گردد و به ذاتش برمی‌گردد. جواب این است که نه، ما وقتی به لغت عرب مراجعه کنیم عرب تغییر در ظاهر را هم می‌گوید تبدیل، همین زمینی که یک خانه‌ای ساخته شده بود و خرابش کنیم و ساختمان دیگری در آن بسازیم تبدیل کردیم، عرب انگشتر را اگر کسی خاتمش را تغییر بدهد یا روی خاتمش کاری انجام بدهد می‌گویند این خاتمش را تبدیل کرد، کلمه‌ی تبدیل این چنین است.

یا در قرآن کریم داریم « فَأُولَئك يُبَدِّلُ اللهُ سيِّئَاتِهِمْ حَسنَتٍ »[10] آنجا چیز تکوینی وجود ندارد که ما بگوئیم این را تغییر در ذات به وجود آورده، یک عملی انجام داده که این عمل نتیجه‌اش جهنم بوده که حالا خدا نتیجه‌ی همین عمل را بهشت قرار می‌دهد و الا تغییر در ذات هم که به وجود نمی‌آید، اگر یک کسی الآن یک صدقه‌ای بدهد، یک کار خوبی کند، صله رحم کند، بگوید این سبب شود که یبدّل الله سیئاته حسنات، خدا اعمال بدش را خوب قرار می‌دهد این تغییر در ذات اینجا معنا ندارد.

علی ایّ حال کلمه‌ی تبدیل هم در لغت و هم در استعمالات قرآن، کلمه‌ی تبدیل این چنین نیست که منحصر به تبدیل در ذات باشد، تبدیل در صفات را هم شامل می‌شود. حالا آنهایی که مسئله‌ی ذات را مطرح کردند مثل خود ابن مسعود. ما یک روایاتی داریم هم در کتب عامه و هم در کتب خاصّه که یک مقداری مؤیّد او می‌شود، مثلاً در تفسیر صافی جلد سوم صفحه 96 یک روایتی را سنی ها از امیرالمؤمنین در ذیل این آیه نقل کردند «یوم تبدل الأرض» که حضرت فرمود «أرضاً من فضه و سماواتٍ من ذهب» زمین نقره می‌شود تماماً، آسمان ذهب می‌شود تماماً. این ظاهرش تغییر ذاتی است.

در کافی شریف از امام باقر(ع) در ذیل این آیه نقل کرده «یوم تبدّل الأرض» این زمین الآن قابل خوردن نیست، حضرت می‌فرمایند زمین طوری می‌شود که « ...خُبْزَةً نَقِيَّةً يَأْكُلُ مِنْهَا النَّاسُ حَتَّى يَفْرُغُوا مِنَ الْحِسَابِ ... »مردم از خود این زمین می‌خورند و مثل یک نانی که در اختیار آدم هست زمین را می‌خورند.

امام باقر(ع) می‌فرماید این زمین تبدیل به یک نان نقیه‌ای می‌شود که یأکل الناس تا اینکه از حساب و کتاب فراغت پیدا کنند «قیل» مردم اینقدر گرفتارند آن زمان که دیگر اشتغال به اکل و شرب ندارند!‌ « فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هُمْ فِي النَّارِ لَا يَشْتَغِلُونَ عَنْ أَكْلِ الضَّرِيعِ وَ شُرْبِ» آنهایی که اهل جهنم هستند از اکل و شرب جدا نیستند، آب جوش داغ را می‌خورند « الْحَمِيمِ وَ هُمْ فِي الْعَذَابِ » در حالی که در عذابند « فَكَيْفَ يَشْتَغِلُونَ عَنْهُ فِي الْحِسَابِ »[11] اگر در نار از اکل و شرب جدا نیستند در حال حساب که به طریق اولی از اکل و شرب جدا نیستند که عرض کردم این سؤال و جواب، جواب مربوط به امام(ع) باشد یا آن کسی که این روایت را از امام نقل کرده می‌خواهد بگوید در حال حساب مردم احتیاج به اکل و شرب دارند.

در یک روایت دیگری هست که إن الله خلق ابن آدم اجوف، لابدّ له من الطعام و الشراب، خدا آدم را دارای جوف قرار داده، جوفش باید پر شود، حالا طعام، شراب می‌خورد اشدّ شغلاً یومئذ أما فی النار.
باز یک روایتی از امام سجاد(ع) هست « ...تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ يَعْنِي بِأَرْضٍ لَمْ يُكْتَسَبْ عَلَيْهَا الذُّنُوبُ »  دو تا خصوصیت در این روایت امام سجاد هست، تبدیل می‌شود یعنی یک زمینی که در آن زمین خون ریخته نشده، لم تکثر علیها الذنوب، ‌گناه نشده. در روایت ابن مسعود این بود که زمینی که در آن خون ریخته نشده باشد اینجا می‌فرماید روی آن زمین گناه نشده باشد « بَارِزَةً لَيْسَ عَلَيْهَا الْجِبَالُ وَ لَا نَبَاتٌ » کوهها که مثل یک سدّی بین زمینهاست از بین می‌رود نه جبالی وجود دارد و نه گیاهی در این زمین وجود دارد، « كَمَا دَحَاهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ ...»[12] همانطوری که خدا اولین بار زمین را خلق کرده، آن موقع ظاهراً نه کوهی بوده و نه گیاهی بوده، بعداً کوهها و نباتات در زمین به وجود آمده که برمی‌گرداند به همان خلق اولش. بالأخره این زمین عوض می‌شود نه صفات ظاهری زمین فقط عوض می‌شود، چون در این روایت هم راجع به صفات ظاهری آورده مثل جبال و نبات، هم راجع به واقعی‌اش آورده زمینی که لم تکثر علیها الذنوب گناه روی آن انجام نشده باشد، مثل اینکه امروز بگوئیم ما را ببرید به جایی که می‌خواهیم تا حالا آنجا دعوا نشده باشد، شرب خمر، فسق و فجور نشده باشد، ما را چنین جایی ببرید، تغییر در خود آن مکان باشد.

به این نحو هم می‌شود که لازم نیست این کره‌ی خاکی از بین برود و کره دیگری به وجود بیاید، بگوئیم قیامت در یک قسمتی از این زمین قرار می‌گیرد که گناه روی آن انجام نشده باشد، خونی ریخته نشده باشد، این هم احتمال دارد که بگوئیم همین کره خاکی، اینطور نیست که در این کره خاکی همه‌ی قسمت‌هایش این چنین باشد، چه استبعادی دارد بگوئیم در همین کره خاکی، یک قسمتی، آن تبدل، یعنی مردم از آن قسمتی که تا حالا زنده می‌کردند، نزاع می‌کردند، نشو و نمو داشتند، خون ریزی هم بوده، می‌آیند در یک قسمت دیگری از این زمین قرار می‌گیرد می‌شود «تبدل الأرض غیر الأرض» این هم به عنوان یک احتمال هست، ببینیم می‌شود این را تقویت کرد یا خیر؟

در مجمع البیان باز از طریق عامه از پیامبر نقل کرده که رسول خدا(ص) فرمود « قَالَ يُبَدِّلُ اللهُ الْأَرْضَ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ فَيَبْسُطُهَا وَ يَمُدُّهَا مَدَّ الْأَدِيمِ الْعُكَاظِيِّ»[13] پیامبر فرمود أی یبسطها، بسطش بده این زمین را، این همان احتمالی که الآن در ذهنمان هست که بگوئیم در همین کره خاکی و در همین زمین یک قسمت دیگری از زمین را که مردم تا حالا آنجا زندگی نکردند و بعد مردم می‌گویند این یک زمین جدیدی است در حالی که ... یبسطها، جبال از بین می‌رود و وقتی جبال از بین می‌رود، خود اینکه جبال از بین می‌رود خیلی زمین توسعه پیدا می‌کند و یمدّها مدّ العدیم، عدیم السماء و عدیم الأرض، آن قسمت پیدا و آشکار هر شیئی را می‌گویند، اُکاذی بازار معامله‌ای بوده برای قریش بین نخله و طائف، آنجا جمع می‌شدند 20 روز معاملاتی را انجام می‌دادند، بازاری بوده که خیلی توسعه داشته، حالا آنجا برای اینکه ذهن عربهای آن زمان یک مقداری آشنا شود که خدا به پیامبر می‌فرماید وقتی که یوم تبدّل الأرض، خدا اینقدر زمین را بزرگ می‌کند، مثل بازار اکاذی. که همه می‌بینند، هر کسی می‌داند چقدر این بازار بزرگ است، انتهایش در کجاست؟ لا تَرى‌‌ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً، هیچ کجی و اعوجاج در آن نمی‌بینید.

الآن می‌گوئیم یک احتمال تغییر در ثبات است، یک احتمال این است که این کره کلاً عوض می‌شود که در ذهن بعضی از مفسرین مثل فخر رازی و ... به عنوان یک احتمال تغییر در ذات مطرح کرده، احتمال سوم که ما می‌گوئیم این است که یک بخش دیگری از این زمین، آنجا خدا تمام بشر را انس و جنس را محشور می‌کند، به طوری که می‌گویند همین زمین بوده ولی این زمین غیر از آن زمینی است که در آن زندگی می‌کرده.

یک احتمال چهارم که این را خود فخر رازی گفته « المراد من تبديل الأرض و السموات هو أنه تعالى يجعل الأرض جهنم، و يجعل السموات الجنة » یعنی زمین را جهنم قرار می‌دهد و اسمان را بهشت قرار می‌دهد و بعد می‌گوید «و الدليل عليه قوله تعالى: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ ، كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ»[14] چون کتاب ابرار در علیّین است پس بهشت آسمان است، کتاب فجار در سجّین است پس سجّین باید زمین و پائین باشد، که اصلاً هیچ ربطی ...، تعجب است از فخر رازی که گاهی اوقات استدلال‌های خیلی عجیب و غریبی می‌کند که این یکی از آنهاست، این چه ربطی دارد که اگر ابرار در علیّین است پس باید بهشت در آسمان باشد.

مجموعاً چهار احتمال هست که هفته آینده ان شاء الله این را دنبال می‌کنیم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ و القول الثاني: أن المراد تبديل الذات. قال ابن مسعود: تبدل بأرض كالفضة البيضاء النقية لم يسفك عليها دم و لم تعمل عليها خطيئة، فهذا شرح هذين القولين، و من الناس من رجح القول الأول قال لأن قوله: يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ المراد هذه الأرض، و التبدل صفة مضافة إليها، و عند حصول الصفة لا بد و أن يكون الموصوف موجودا، فلما كان الموصوف بالتبدل هو هذه الأرض وجب كون هذه الأرض باقية عند حصول ذلك التبدل، و لا يمكن أن تكون هذه الأرض باقية مع صفاتها عند حصول ذلك التبدل، و إلا لامتنع حصول التبدل، فوجب أن يكون الباقي... (مفاتيح الغيب، ج‌‌19، ص: 112)
[2] ـ  الحاقه/ 14.
[3] ـ  طور / 10.
[4] ـ  حاقه/ 14.
[5] ـ  مزمل/14.
[6] ـ  الواقعه / 5 و 6.
[7] ـ القارعه/5.
[8] ـ  النبأ/20
[9] ـ طه/106.
[10] ـ  فرقان/70.
[11] ـ بَابُ أَنَّ ابْنَ آدَمَ أَجْوَفُ لَا بُدَّ لَهُ مِنَ الطَّعَامِ 1-  عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلَهُ الْأَبْرَشُ الْكَلْبِيُّ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ قَالَ تُبَدَّلُ خُبْزَةً نَقِيَّةً يَأْكُلُ النَّاسُ مِنْهَا حَتَّى يَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ قَالَ الْأَبْرَشُ فَقُلْتُ إِنَّ النَّاسَ يَوْمَئِذٍ لَفِي شُغُلٍ عَنِ الْأَكْلِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هُمْ فِي النَّارِ لَا يَشْتَغِلُونَ عَنْ أَكْلِ الضَّرِيعِ وَ شُرْبِ الْحَمِيمِ وَ هُمْ فِي الْعَذَابِ فَكَيْفَ يَشْتَغِلُونَ عَنْهُ فِي الْحِسَابِ  الكافي ج : 6 ص : 286
[12] ـ 2  فس، [تفسير القمي‌‌] قَوْلُهُ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‌‌ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ عَنْ ثُوَيْرِ بْنِ أَبِي فَاخِتَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ سُئِلَ عَنِ النَّفْخَتَيْنِ كَمْ بَيْنَهُمَا قَالَ مَا شَاءَ اللهُ فَقِيلَ لَهُ فَأَخْبِرْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ كَيْفَ يُنْفَخُ فِيهِ فَقَالَ أَمَّا النَّفْخَةُ الْأُولَى فَإِنَّ اللهَ يَأْمُرُ إِسْرَافِيلَ فَيَهْبِطُ إِلَى الدُّنْيَا وَ مَعَهُ صُورٌ وَ لِلصُّورِ رَأْسٌ وَاحِدٌ وَ طَرَفَانِ وَ بَيْنَ طَرَفِ كُلِّ رَأْسٍ مِنْهُمَا مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قَالَ فَإِذَا رَأَتِ الْمَلَائِكَةُ إِسْرَافِيلَ وَ قَدْ هَبَطَ إِلَى الدُّنْيَا وَ مَعَهُ الصُّورُ قَالُوا قَدْ أَذِنَ اللهُ فِي مَوْتِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ فِي مَوْتِ أَهْلِ السَّمَاءِ قَالَ فَيَهْبِطُ إِسْرَافِيلُ بِحَظِيرَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ وَ يَسْتَقْبِلُ الْكَعْبَةَ فَإِذَا رَأَوْا أَهْلُ الْأَرْضِ قَالُوا أَذِنَ اللهُ فِي مَوْتِ أَهْلِ الْأَرْضِ قَالَ فَيَنْفُخُ فِيهِ نَفْخَةً فَيَخْرُجُ الصَّوْتُ مِنَ الطَّرَفِ الَّذِي يَلِي الْأَرْضَ فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ ذُو رُوحٍ إِلَّا صَعِقَ وَ مَاتَ وَ يَخْرُجُ الصَّوْتُ مِنَ الطَّرَفِ الَّذِي يَلِي السَّمَاوَاتِ فَلَا يَبْقَى فِي السَّمَاوَاتِ ذُو رُوحٍ إِلَّا صَعِقَ وَ مَاتَ إِلَّا إِسْرَافِيلَ قَالَ فَيَقُولُ اللهُ لِإِسْرَافِيلَ يَا إِسْرَافِيلُ مُتْ فَيَمُوتُ إِسْرَافِيلُ فَيَمْكُثُونَ فِي ذَلِكَ مَا شَاءَ اللهُ ثُمَّ يَأْمُرُ اللهُ السَّمَاوَاتِ فَتَمُورُ وَ يَأْمُرُ الْجِبَالَ فَتَسِيرُ وَ هُوَ قَوْلُهُ يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْراً يَعْنِي تَبْسُطُ وَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ يَعْنِي بِأَرْضٍ لَمْ يُكْتَسَبْ عَلَيْهَا الذُّنُوبُ بَارِزَةً لَيْسَ عَلَيْهَا الْجِبَالُ وَ لَا نَبَاتٌ كَمَا دَحَاهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ... .  بحارالأنوار ج : 6 ص : 324

[13] ـ بحارالأنوار 7، 71   باب 5- صفة المحشر .. ص : 62 وَ يَعْضُدُهُ مَا رَوَاهُ أَبُو هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ يُبَدِّلُ اللهُ الْأَرْضَ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتِ فَيَبْسُطُهَا وَ يَمُدُّهَا مَدَّ الْأَدِيمِ الْعُكَاظِيِّ لا تَرى‌‌ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً ثُمَّ يَزْجُرُ اللهُ الْخَلْقَ زَجْرَةً فَإِذَا هُمْ فِي هَذِهِ الْمُبَدَّلَةِ فِي مِثْلِ مَوَاضِعِهِمْ مِنَ الْأُولَى مَا كَانَ فِي بَطْنِهَا كَانَ فِي بَطْنِهَا وَ مَا كَانَ عَلَى ظَهْرِهَا عَلَى ظَهْرِهَا ...      
[14] ـ و قال أبو عبد الله الرازي: المراد من تبديل الأرض و السموات هو أنه تعالى يجعل الأرض جهنم، و يجعل السموات الجنة، و الدليل عليه قوله تعالى: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ «1» و قوله: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ «2» انتهى. و كلامه هذا يدل على أنّ الجنة و النار غير مخلوقتين، و ظاهر القرآن و الحديث أنهما قد خلقتا، و صح‌‌. البحر المحيط في التفسير، ج‌‌6، ص: 457.


برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .