درس بعد

آیات معاد

درس قبل

آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۷/۵


شماره جلسه : ۱۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • نزع روح توسط یک ملک یا چند ملک

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

بحث در اين آيه‌ي شريفه 32 از سوره مباركه نحل بود «لَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُو الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» يكي از اوصافي كه خداوند تبارك و تعالي براي متّقين بيان مي‌فرمايد در هنگام قبض روح آنهاست، وقتي كه قبض روح مي‌شوند و ملائكه آنها را قبض روح مي‌كنند سه ت خصوصيّت در اين آيه شريفه ذكر شده، طيّبين، يقولون سلامُ عليكم، ادخل الجنّة بم كنتم تعملون. در مورد طيّبين در بحث گذشته عرض كرديم شش احتمال مجموعاً در تفاسير ذكر شده و از ميان اين شش احتمال ما اين احتمال را اختيار كرديم كه «أن تكون وفاتهم طيّبةٌ سهله لا صعوبة فيها و لا ألم» گفتيم ظاهر ايه این است كه طيّبين يعني وفاتشان طيّبه است. آن وقت وفات اگر بخواهد طيّب باشد يعني هيچ صعوبتي در آن نيست، ألم و دردي هم در آن وجود ندارد و به اين نتيجه رسيديم كه انسان‌هاي متّقي قبض روحشان بسيار راحت است.

اشكالات احتمالات ديگر را هم عرض كرديم، كلامي را مرحوم علامه‌ي طباطبائي رضوان الله تعالي عليه دارد. ايشان يك بحثي كردند در مورد كلمه‌ي طيّب كه طيّب به چه معناست؟ و يك نتيجه‌اي گرفتند و آن این است كه طيّب يعني كسي كه عاري از خباثت ظلم است، طيّبين يعني كساني كه اينها منزّه‌اند از خباثت ظلم، هيچ ظلمي در وجود آنها نيست. عبارت ايشان این است: «الطيّب تعرّ الشيء مما يختلط به فيكدّره» اگر يك شيئي عاري باشد از امور خارج از خودش، اموري كه اگر داخل آن بشود او را مكدّر مي‌كند «ويذهب بخلوصه و محوضته» آن خلوصش و هويّتش را از بين مي‌برد عرب به اين مي‌گويد طيّب. عرب مي‌گويد «طاب لي العيش أي خلص و تعرّي مما يكدّره و ينقّصه» طاب يعني خالص است و عاري از آن چيزي است كه او را آلوده كند. «والقول الطيّب ما كان عارياً من اللغو و الشتم و الخشونة» بعد مي‌فرمايند اين طيّب گاهي صفت كلام هم واقع مي‌شود. مي‌گوئيم «الكلام الطيّب»، كلام طيّب در جايي است كه در يك كلامي لغو نباشد، دشنام نباشد، خشونت نباشد و هر چيزي كه موجب آلودگي اين كلام است نباشد و بعد در دنباله، ايشان فرمودند بين طيّب و طهارت هم فرق مي‌كند، بين اينكه بگوئيم طيّبين يا بگوئيم طاهرين چه فرقي وجود دارد؟ «إن الطهارة كون الشيء علي طبعه الأصلي بحيث يخلوا أمّا يوجب التنفّر عنهن» طهارت این است كه آن ذات اصلي شيء به طوري كه چيزي كه موجب تنفّر از آن باشد در آن نباشد، اما «والطيب كونه علي أصله من غير عن يختلط به ما يكدّره و يفسد أمره سواءٌ تنفّر عن أم ل» طيّب يعني از خارج چيزي داخل اين نشود، طاهر يعني در خود ذاتش يك چيزي است كه موجب تنفّر نشود، آب طاهر است،‌ چون آب بالذات چيزي كه در آن موجب تنفّر باشد نيست، اما طيّب يعني چيزي كه از خارج بيايد اين را آلوده كند نباشد! كلام طيّب، انسان طيّب ي اشاره مي‌كنند مي‌فرمايند در سوره‌ي مباركه اعراف آيه 58 دارد «وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً»  كه در مقابل البلد الطيّب، البلد الخبيث است.

نتيجه مي‌گيرند و مي‌فرمايند «فالمراد بكون المتقين طيّبين في حال توفيهم خلوصهم من خبث الظلم»‌ متّقين در حال مُردن سر سوزني خبث ظلم و آلودگي ظلم در نفسش وجود ندارد. در مقابل مستكبرين كه در يك آيه ديگر در همين سوره مي‌فرمايد «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ» آنهايي كه به نفس خودشان ظلم كردند. مرحوم علامه نتيجه مي‌گيرد «إن المتقين هم الذين تتوفاهم الملائكة متعرّين عن خبث الظلم» ظلم چيست؟ گناه، شرك، چه ظلم اعتقادي و چه ظلم عملي. در روايات خوانديد كه آن كسي كه از نظر اعتقادي مُشرك است به خودش ظلم كرده، آن كسي كه گناه مي‌كند هم به خودش ظلم مي‌كند و ظالم است. «فالآية تصف المتّقين بالتخلّص عن التوصف للظلم» آيه متقين را به خلوص از ظلم توصيف مي‌كند دنباله‌ي آيه كه مي‌فرمايد «يقولون سلامٌ عليكم» «هو تأمينٌ قوليٌ لهم» يك امان قولي است، اين سلامٌ عليكمي كه ملائكه مي‌گويند غير از اين سلامي است كه بين انسان‌ها رد و بدل مي‌شود! حتّي در روايات شب قدر دارد وقتي كه ملائكه از آسمان به زمين مي‌آيند مي‌گويند سلامٌ عليكم اين غير از اين سلامٌ عليكمي است كه ما به يكديگر مي‌گوييم، آنها براي ورودشان سلام نمي‌كنند بلكه اين سلامٌ عليكم ملائكه در شب قدر يك امنيّت كامل براي انسان از شيطان است، يعني شما هر چه مي‌خواهيد از خدا بخواهيد، شيطان ديگر در حريم شما در اين شب وارد نمي‌شود، با نفس پاك از خدا هر چه مي‌خواهيد بخواهيد، ايشان مي‌فرمايد اين سلامٌ عليكم يك امن قولي است، وقتي متّقي از دنيا مي‌رود، طيّبين كه حالا ايشان مي‌فرمايند طيّبين يعني پاك بودن از خباثت ظلم، يعني اينها نفسي را از اين عالم به همراه خودشان به ملكوت بردند كه سرِ سوزني خباثت ظلم در آن نيست! و دوم امنيّت قولي به اينها مي‌دهند سلامٌ عليكم، و سوم مي‌فرمايند «ادخل الجنة بما كنتم تعملون» آنها را به بهشت راهنمايي مي‌كنند.

بعد مرحوم علامه مي‌فرمايد اين آيه شبيه به آيه‌ي «الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ» كساني كه ايمان آوردند، خدا مي‌فرمايد يك قاعده‌ي كلي است؛ «الذين آمنوا» كساني كه ايمان به خدا آوردند، يك. و اين ايمانشان متلبس به ظلم نشده، يعني شركي از آنه صادر نشده، اين ايمانشان ايمان خالص است. آن وقت مي‌فرمايند «اولئك لهم الامن» براي اينها امن است و اين امن را مي‌فرمايند همان سلامٌ عليكم است «وهم مهتدون» اينها هدايت مي‌شوند به سمت بهشت.

آيا اين فرمايش مرحوم علامه كه ما ديروز يك مطلب ديگري را از آيه استفاده كرديم و گفتيم طيّبين أي وفاتهم طيّبة، ايشان مي‌فرمايند طيّبين أي نفوسهم طيّبون، نفوسشان نفوس طيّبه است، نفوسشان نفوس پاكي هست به اين معنا كه خالي از هر ظلمي است. اين روشي كه مرحوم علامه دارند كه بر اساس آن تفسير القرآن بالقرآن است، كاملاً آن آيه‌ي «الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ» را آمدند در اينجا مطرح كردند.

ما روي همين مبناي خود مرحوم علامه پيش بيائيم و بگوئيم برويم موارد استعمال طيّب را در خود قرآن بررسي كنيم كه كلمه‌ي طيّب در كجا استعمال شده؟ «فَتَيَمَّمُو صَعِيداً طَيِّباً» در مورد خاك صفت طيّب آمده. اين خاك وقتي مي‌گوئيم طيّب به قول خودشان تعرّ الشيئ أما يكدّره، خلوص الشيء اما يكدّره، يعني خاك خالص باشد، خاكي كه ديگر در آن غير از خاك چيزي نباشد و لذا صعيداً طيبا خاك خالص است ، حالا آن بحث فقهي كه وجود دارد كه آيا صعيد مطلق وجه الأرض است يا خصوص تراب خالص بحثي است كه در جاي خودش مطرح شده.

اين آيه‌ي شريفه‌ي «وَهُدُو إِلَى الطَّيِّبِ مِنْ الْقَوْلِ» قول طيّب را هم باز مرحوم علامه معنا كردند به اينكه در آن لغو نباشد، دشنام نباشد، يا در قرآن داريم «كلمةٌ طيّبه» يا «فانكحوا ما طاب لكم من النساء» نساء طيّب يا در يكي از سوره‌هاي قرآن مي‌فرمايد «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ» يعني «وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذَا جَاءُوهَ وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ» اين آيه در مورد وقتي است كه روز حشر مي‌شود، اينها به صورت گروهي وارد بهشت مي‌شوند، ابواب بهشت را برايشان باز مي‌كنند، خزنه‌ي بهشت به اينها مي‌گويند «سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين».

در رزق وقتي مي‌گوئيم مال طيّب، رزق طيب، يعني رزق حلال، رزق لذيذ و مطلوب؛ ما باشيم و از استعمالات قرآن، استفاده مي‌كنيم طيّب بايد ببينيم متعلقش چيست؟ درست است كه اين معنايي كه مرحوم علامه فرمودند معناي لغوي، طيّب يعني تعرّ الشيء أمّا يكدّره، چيزي كه موجب آلودگي اين شود نباشد، اين يك. دو: موارد استعمال طيب را كه در قرآن مراجعه مي‌كنيم به لحاظ متعلّق، هر كدام يك معنايي دارد، كلام طيّب، رزق طيّب، صعيد طيب، قول طيب، نساء طيّب، همه‌ي اينها را به اعتبار متعلقش بايد يك جور معنا كنيم. ت اينجا ما با مرحوم علامه همراهيم، ولي بحث این است كه آيا در اين آيه‌ي شريفه «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ» اين طيّبين وصف براي نفوس متّقين است، بگوئيم اينها نفوس‌شان طيبه است، نفوس طيّبه اگر شد همين است كه ايشان مي‌فرمايند، يعني خالي از قضارت ظلم است، متّقي آن است كه وقتي از دنيا مي‌رود داراي يك نفس پاك، نفس خالي از ظلم دارد، آن وقت تا بقيه‌ي فرمايش ايشان هم درست مي‌شود و اين آيه با آن آيه‌ي «الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ» نزديك مي‌شود، ولي اگر كسي بيايد احتمال بدهد كه اين طيّبين صفت نفوس نيست بلكه صفت توفيه‌ي نفوس است، يعني توفيتهم و وفاتهم طيّبين، «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ» يعني وفاتشان طيّبين است، وفات اينها طيّب است، اگر وفات طيّب شد ديگر نمي‌توانيم بگوئيم اين وفات أي خبُث، أي عارِ من خباثة الظلم، وفات كه ديگر عاري بودن از خباثت از ظلم برايش معنا ندارد!

به نظر مي‌رسد كه آيه ظاهرش همين است، همان معنايي كه ما ديروز اختيار كرديم آيه ظهور در همين دارد «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ» يعني اگر بگوئيم اين متّقين طيبين هستند حق با مرحوم علامه است كه يعني اينها خالي از هر گونه ظلم هستند، نه ظلم اعتقادي و نه ظلم عملي كه معصيت باشد ولي آيه در مقام بيان اين نيست، متّقين قبل از توفيه هم تطيّبين هستند، آيه در مقام این است كه مي‌خواهد بفرمايد بعد از اينكه توفيه‌اي شروع شد، وفات شروع شد اين سه تا مي‌آيد، طيّبين يقولون سلامٌ عليكم ادخل الجنة بما تعملون، اينها بعد از توفيه مي‌آيد، اگر بعد از توفيه مي‌آيد به نظر مي‌رسد بايد صفت براي وفات گرفت، وفات اينها وفات طيّبي است.

بهترين مثال كه نزديك به اين بحث است این است كه در عرب در قرآن و روايات اگر گفتند «عيش طيّب» يعني زندگي‌اي كه راحتي وجود دارد، عرب وقتي مي‌گويند عيشٌ طيّب، عيشةً طيّبه، يعني يك زندگي راحت، اين طيّبه در آيه هم چون مربوط به توفيه و وفات است يعني يك وفات راحت.

(سؤال و پاسخ استاد):‌ به نظر ما آن «سلامٌ عليكم» آنجا يك سلامٌ عليكم ديگري است، يعني ولو از كلمات مرحوم علامه و بعضي ديگر استفاده مي‌شود كه انسان كه از دنيا مي‌رود اين سلامٌ عليكم يك بار است، ظاهر آيات كه حالا به آيات ديگر هم مي‌رسيم، ظاهر آيات این است. بعد كه دوباره روز حشر مي‌شود و مي‌خواهد وارد بهشت شود، يك گروه ديگري از ملائكه باز به او سلام مي‌كنند. بعد ببينيد سلامٌ عليكمي كه ملائكه‌ي بهشت مي‌گويند، آنها مي‌گويند طبتم، اين طبتم يعني شما در دار دنيا طيّب بوديد، اينجا به صورت ماضي مي‌گويند طبتم، ولي در اينجايي كه وقتي توفّي است به صورت حال است و به صورت ماضي نيست! به عنوان طيّب يعني صيغه‌ي مبالغه است. بايد سؤال كرد وقتي مي‌گويند طيّبين اين غير از طبتم است، طبتم يعني در گذشته، اين معنايي كه مرحوم علامه مي‌كنند يعني شما طبتم، شما در گذشته طيّب بوديد.

معناي لغوي كه مرحوم علامه مي‌فرمايند را قبول داريم، معناي طيّب این است كه يك آلودگي از خارج وارد شيء نشود، اين يك. دوم: بر حسب استعمالات قرآن كلام طيّب، قول طيّب، طعام طيّب، عيش طيّب، يا بوي طيّب، عرب مي‌گويد رائحةٌ طيّبه، شما معنا مي‌كنيد به بوي خوش، يعني بويي كه در عين اينكه لذيذ است اذيت نمي‌كند، يعني در خيلي از اين موارد نظيرش وجود دارد. مي‌رسيم به آيه؛ اگر طيّبين، صفت و حال از خود متّقين باشد، باز فرمايش علامه درست است، ولي ما مي‌گوئيم ظاهر آيه این است كه اين صفت از توفيه‌ي متّقين است، «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمْ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ» صفت از توفيه‌ي متّقين است. علي ايّحال اين يكي از خصوصيّاتي است كه راجع به كلمه‌ي طيّبه است. بايد سلامٌ عليكم و ادخل الجنة بما كنتم تعملون را هم ان شاء الله دنبال كنيم و بعد بياييم سراغ اين آيه. عرض كردم با تناسبي كه وجود دارد آيه‌اي كه مي‌فرمايد «فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ» كه فرقي مي‌گذارد بين متّقين و كفار در نحوه‌ي قبض روح ان شاء الله بيان مي‌كنيم.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .