درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۱/۳۰


شماره جلسه : ۵۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • در بحث گذشته شواهدي را ذكر كرديم بر اينكه مراد از معيشه‌ي ضنك همان عذاب قبر است و مراد در اين عالم دنيا نيست. باز يكي از روايات ديگري كه وارد شده اين روايتي است كه در جلد 53 بحار الانوار باب الرجعة باب 29 صفحه 39 از تفسير علي بن ابراهيم قمي نقل مي‌كند؛ معاوية بن عمار مي‌گويد به امام صادق(ع) عرض كردم «قول الله فإن له معيشةً ضنك» چيست؟

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

در بحث گذشته شواهدي را ذكر كرديم بر اينكه مراد از معيشه‌ي ضنك همان عذاب قبر است و مراد در اين عالم دنيا نيست. باز يكي از روايات ديگري كه وارد شده اين روايتي است كه در جلد 53 بحار الانوار باب الرجعة باب 29 صفحه 39 از تفسير علي بن ابراهيم قمي نقل مي‌كند؛ معاوية بن عمار مي‌گويد به امام صادق(ع) عرض كردم «قول الله فإن له معيشةً ضنك» چيست؟ «قال عليه السلامهي والله للنصّاب» اين آيه مربوط به ناصبي‌هاست، البته به اين معنا نيست كه منحصر به ناصبي‌ها باشد، ولي آن مدعايي كه ما دنبالش بوديم كه گفتيم اين آيه مربوط به آنهايي است كه «لم يتبع هداي» و شامل مسلمان‌ها نمي‌شود.


آيه «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً» شامل مسلمان‌ها نمي‌شود و نصاب و ناصبي‌ها هم ملحق به كفّار هستند، لذا امام صادق(ع) مي‌فرمايد «قال هي والله للنصاب قال: جعلت فداك قد رأيناهم و هم دهرهم الأطول في كفاية» ما ديديم اينها در زندگي‌شان، در كفايت و سلامت هستند، از نظر ظاهري ناصبي‌ها زندگي مرفه و خوبي دارند «قد رأيناهم دهرهم الأطول» زندگي طولاني دارند آن هم «في كفاية حتّي ماتو». «قال: ذلك والله في الرجعة يأكلون العذرة» اين فإن له معيشةً ضنكا مربوط به دنياي اينها نيست، اين مربوط به رجعت است. بعد امام صادق(ع) مي‌فرمايد اينها در رجعت كه قبل از قيامت دو مرتبه زنده مي‌شوند «يأكلون العذرة» كارشان اين است كه عذره بخورند.


چند نكته‌ي مهم در اين روايت وجود دارد؛ اول اينكه اين آيه مربوط به مسلمان مؤمن نيست، اين آيه شامل مسلمان‌هاي شيعه‌اي كه گاهي اوقات در زندگي‌شان گناه يا معصيتي مي‌كنند، گاهي از ياد خدا غافل مي‌شوند، ما نمي‌توانيم به اينها بگوئيم «فإن له معيشةً ضنك» اين آيه مربوط به اينها نيست بلكه مربوط به كفار و آنهايي كه ملحق به كفار هستند كه نصّاب ملحق به كفار هستند، اين اولاً. نكته دومي كه از اين روايت استفاده مي‌شود این است كه معيشت ضنك مال دنيا نيست، مال يك عالمي است بعد از دنيا، يك عالمي است بين دنيا و آخرت، چون در همين آيه دارد «ونحشره يوم القيامة أعمي» يعني ما بين دنيا و آخرتشان را معيشت ضنك قرار مي‌دهيم، بين دنيا و آخرت يك مصداقش عالم قبر است و مصداق ديگرش عالم رجعت است كه اين ناصبي‌ها عليهم اللعنة و العذاب وقتي كه محشور مي‌شوند و مجدداً به همين دنيا رجعت مي‌كنند قبل از قيامت، اينها يأكلون العذرة به عنوان يك عذابي كه در همين دنيا گرفتارش مي‌شوند، پس اين هم يك روايت كه ما از اين روايت به خوبي مي‌توانيم مدعايمان را استفاده كنيم. پس روشن شد كه مراد از اين معيشت ضنك عالم قبر است.


تا اينجا به حسب ترتيب مباحث عمده‌ي آياتي كه دلالت بر برزخ داشت را ذكر كرديم، مرحوم مجلسي رضوان الله عليه در همين كتاب شريف بحار در باب احوال البرزخ و القبر بيش از 120 روايت آورده. حالا مناسب است كه اين روايات را هم يك اشاره‌ي اجمالي كنيم، بعضي از روايات خوانده شود و بعداً اين روايات را هم دسته‌بندي كنيم، بالأخره ببينيم در عالم برزخ چه حوادثي اتفاق مي‌افتد و چه مسائلي بر حسب آنچه كه روايات دلالت دارد وجود دارد. اولين مطلب در مورد عذاب است؛ يك مطلبي كه خيلي هم معروف است كه يك بخش از عذاب قبر فشار قبر است و رواياتي دلالت بر اين معنا دارد.


در جلد ششم صفحه 215 روايتي را مرحوم مجلسي از كافي نقل مي‌كند «علي بن ابراهيم عن أبيه عن حمّاد عن حريز عن زراره» سند روايت هم سند خيلي خوبي است «قلت لأبي جعفر (ع)» به امام باقر عرض كردم «أرأيت الميّت إذا مات لم تجعل معه الجريده»به امام باقر عرض كردم چرا براي مُرده جريده قرار داده مي‌شود؟ دو تا چوبي كه نبايد خشك باشد و بايد مرطوب باشد و چيزهايي روي آن نوشته مي‌شود و مستحب است كه نوشته شود فلان بن فلان يشهد به خدا، به نبوت و به ولايت. از امام سؤال كرده كه چرا اين جريدتين گذاشته مي‌شود؟ «قال يتجافى عنه العذاب والحساب ما دام العود رطباً» مادامي كه اين چوب مرطوب است دو چيز از او دور مي‌شود، يكي عذاب و يكي هم حساب. البته حساب در عالم قبر و نه حساب در قيامت.


اينجا حضرت يك مطلبي فرمودند كه روايات ديگر يك مقدار برخلاف اين است كه بايد ببينيم جمع بين اينها چيست؟ از اين عبارت فرمودند «قال و العذاب كلّه في يومٍ واحد، في ساعةٍ واحدة، قدر ما يدخل القبر و يرجع القوم» به همان اندازه‌اي كه اين داخل قبر مي‌شود و بستگانش برمي‌گردند، به همين اندازه از جهت زماني عذاب وجود دارد. البته زمان عذاب بر حسب اين روايت كم است، اما در روايات مي‌خوانيم كه كيفيتش خيلي عجيب است. «و إنما جعلت السعفتان لذلك» سعفتان همان جريدتان است «فلا يصيبه عذابٌ و لا حساب بعد جفوفهما إن شاء الله» يعني مادامي كه اين تر است به هيچ وجهي او را عذاب نمي‌كنند، وقتي خشك مي‌شود، حالا اگر خدا اراده كرد عذاب مي‌شود و اگر اراده نكرد عذاب نمي‌شود! از بعضي از روايات استفاده مي‌شود كه عذاب كافر از حالا شروع مي‌شود تا قيامت.


در روايت بعد از امام صادق(ع) سؤال شد «لأي شيءٍ يوضع مع الميّت الجريدة؟ قال إنما يتجافي أن مادامت رطبةً» مادامي كه مرطوب است عذاب از اين دور مي‌شود.


مرحوم مجلسي روايت بعد را از پيامبر به عنوان مرفوعه نقل مي‌كند «إنّه قال لبعض أصحابه» پيامبر يك روزي به بعضي از اصحابشان فرمودند «كيف أنت إذا اتاك فتانا القبر» آن دو نفري كه انسان موجب عذاب انسان است و انسان از آن وحشت دارد كه پيامبر از او تعبير به فتّان كردند، اين دو نفر را وقتي شما ببينيد در عالم قبر بيايند، «كيف أنتم» وقتي اين دو فتّان بيايند شما چه حالي داريد؟ «فقال يا رسول الله ما فتانا القبر» اين دو فتان كدامند؟ «قال ملكان فظّان غليظان» بسيار تندخو و خشن «أصواتهما كالرعدالقاصف» صدايشان مثل يك رعد خروشان است، «وأبصارهما كالبرق الخاطف» چشم‌هايشان مثل برق خاطب مي‌ماند «يَطآن في أشعارهم» موهاي بلندي دارند كه همراه با آنها روي زمين است «ويحفران في أنيابهم» با دستهايشان حفر مي‌كنند «فيسألانك» از تو سؤال مي‌كنند. بعضي از آن اصحاب به پيامبر عرض كردند «قال و أنا علي مثل هذه الحال» اين حال كه الآن من به شما و خدا ايمان دارم را در آن موقع هم دارم؟ «قال و أنت علي مثل حالك هذه» پيامبر فرمود بله، تو در آن زمان هم همين حال را داري «قال إذن أكفيهم» او گفته اگر اين باشد من ديگر باكي ندارم و خيالم راحت است.


در روايت هفتم سؤال این است كه آيا اين جريدتان فقط به درد مؤمن مي‌خورد يا مطلق اموات است؟ از روايت هفتم استفاده مي‌شود كه اين اختصاص به شيعه و مؤمن ندارد. حسن بن صيقل از امام صادق(ع) نقل مي‌كند «قال الجريدة تنفع المؤمن و الكافر» اين جريده هم نافع براي مؤمن است و هم براي كافر.


در صفحه 217 حديث 9؛ ابي‌بصير از امام صادق نقل مي‌كند «إن سعداً لما مات شيّعه سبعون ألف ملك»وقتي سعد بن معاذ از دنيا رفت هفتاد هزار ملك او را تشييع كردند. در يك نقل ديگر دارد كه «پيامبر (ص) كانت بلا رداء و لا حذاء» كفش نداشتند و پاي برهنه سعد بن معاذ را تشييع كردند. از پيامبر سؤال كردند كه شما چرا با اين حالت؟ فرمودند «إن الملائكة كانت بلا رداء و لا حذاء» ملائكه در تشييع سعد بن معاذ بودند بلا رداء و لا حذاء و من هم تأسي به ملائكه كردم. پيامبر در اين تشييع جنازه كارهاي عجيبي كردند؛ گاهي طرف راست جنازه را مي‌گرفتند و گاهي هم طرف چپ را مي‌گرفتند! از پيامبر سؤال كردند چرا؟ عرض كرد «كان يدي في يد جبرئيل» هر جا جبرئيل مي‌گرفت من هم همان جا را مي‌گرفتم، يعني باز اين كشف از اين مي‌كند كه جبرئيل هم در اين تشييع جنازه بوده! دست پيامبر در دست جبرئيل بوده، گاهي جبرئيل طرف چپ را مي‌گرفت و گاهي طرف راست! وقتي او را دفن كردند خودِ پيامبر لحد سعد را قرار دادند، اين لحد را خيلي مرتب و منظم براي او قرار دادند، تمام خلل و فرجش را معيّن كردند و پوشاندند. وقتي خاك را روي سعد ريختند «فلما أن سوّي التربة عليه قالت أم سعد من جانب القبر»مادر سعد گفت «يا سعد هنيئاً من الجنة» جنّـت براي تو گوارا باشد. «فقال رسول الله(ص) يا أم سعد مه» ساكت باش! «لا تجزمي علي ذلك» تو بر خداي خودت جزم نداشته باش و يقين نداشته باش كه او الآن مشكلي ندارد! «فإن سعداً قد أصابته ضمة»فشار قبر شامل سعد بن معاذ هم شد.


به پيامبر عرض كردند كه شما مي‌فرمائيد سعد گرفتار فشار قبر شده، چرا؟ آيا واقعاً گرفتار عذاب قبر و فشار قبر شد؟ فشار قبر يكي از مصاديق عذاب قبر است «قال(ص): نعم إنّه كان في خلقه مع أهله سوءٌ» اشكال سعد بن معاذ اين بود كه اخلاقش با خانواده‌اش بد بود، در خانه خُلق درست و حسابي نبود، بداخلاق و عصبي بود.


روات ديگري دارد «إن سعد كان في لسانه غلضٌ علي أهله» اين بدزبان بود و زبان تندي داشت، يعني اخلاق بد تجلّي‌اي در زبان بد است كه انسان اگر در خانه خودش با زن و بچه‌ي خودش، پدر و مادر خودش با زبان بد برخورد كند، اگر نماز شب هم باشد، اهل قرائت قرآن هم باشد، در جنگها هم شركت كرده باشد، حتي مرجع تقليد هم باشد! اين اثر را دارد كه گرفتار فشار قبر مي‌شود.


در روايت بعد ابوبصير مي‌گويد «سمعت أبا عبدالله(ع)يقول» واقعاً اين روايات ابواب برزخ را يكي يكي بايد بخوانيد، من بعضي از آنها را مي‌خوانم كه ان شاء الله بتوانيم جمع‌بندي خوبي داشته باشيم. بالأخره بفهميم كه چه كساني گرفتار فشار قبر هستند. امام صادق مي‌فرمايد «إن رقيّة بنت رسول الله(ص) لما ماتت قام رسول الله علي قبره» وقتي كه مُرد و او را دفن كردند پيامبر كنار قبر رقيه ايستاد «فرفع يده تلقاء السماء ودمعت عيناه» گريه كردند و اشك ريختند، دستهايشان را بالا بردند و دعا كردند «فقالوا له: يا رسول الله إنّا قد رأيناك رفعت رأسك إلى السماء ودمعتعيناك» چرا شما اشك ريختيد و دستهايتان را بالا برديد «فقال: إني سألت ربي أن يهب لي رقية من ضمة القبر» من از خدا خواستم كه به خاطر من ضمة القبر رقيه را برطرف كند، فشار قبر رقيه برطرف شود.


روايت شانزدهم صفحه 221؛ «سكوني عن الصادق عن آبائه عليه السلام قال قال رسول الله(ص) ضغطة القبر للمؤمن كفّارة لما كان منه من تضييع النعم» يكي از اسباب فشار قبر به خاطر تضييع نعمي بوده كه اين انسان در دنيا كرده، اگر خدا به يك انساني در دنيا نعمت و مال و مقامي مي‌دهد، اعتبار مي‌دهد، اين انسان اين نعمت خدادادي را به جاي اينكه درست استفاده كند تضييع كرد، تضييع نعم يكي از عوامل فشار قبر است. پس آن سوء خلق (لسان بد) يكي از علت‌هاست و اين هم يكي ديگر از علت‌هاست.


در مورد سعد وقتي پيامبر فرمود سعد ضمة القبر دارد، به پيامبر عرض كردند كه مثل سعد «يُفعل به هذ» سعد با اين همه مراتبي كه در ايمان دارد يفعل به هذا؟ «فقال إنّه ليس من مؤمنٍ إلا و له ضمة» قاعده‌ي كلي این است كه هيچ مؤمني نيست الا اينكه ضمه و فشار قبر دارد. پس تا اينجا دو عامل براي فشار قبر ذكر كرديم بر حسب روايات؛ يكي سوء خلق و ديگري تضييع نعم.


در روايت21 صفحه 222؛ زيد بن علي عن أبيه عن جدّه عن علي عليه السلام، اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «عذاب القبر يكون من النميمة» يكي از عوامل عذاب قبر نميمه است، نمامي كردن، انسان يك خبري را از ديگري در جاي ديگري نقل كند و از او براي ديگري نقل كند. «و البول» باز چند تا روايت داريم كه يكي از اسباب عذاب قبر مسئله بول است؛ حالا مراد از اين مسئله بول كه در روايت آمده چيست؟ مراد این است كه اگر كسي بول را حقير بشمارد و از او در زندگي‌اش اجتناب نكند، لباسش نجس بالبول باشد، زندگي‌اش نجس بالبول باشد و از آن اجتناب نكند، مراد از اين بول ظاهراً همين باشد كه كسي كه بول را تحقير كند و استحقار كند و اهميّتي به آن ندهد، حالا نمي‌خواهيم بگوئيم كسي در طهارت و نجاست وسواس پيدا كند، نه! كسي كه از آن اجتناب پيدا كند. پس شد نميمه و بول و عزب الرجل عن أهله، دوري مرد از خانواده؛ اگر مردي غالباً خانواده‌اش را تنها بگذارد و به مسافرت برود، آن هم بدون مجوّز و مصحح؛ يك وقت براي كار مي‌رود، اما اگر نه! براي خوشي خودش به مسافرت برود و بچه‌ها و زندگي‌اش را تنها بگذارد، اين هم يكي از عللي است كه براي عذاب قبر ذكر شده كه تا اينجا پنج علّت براي عذاب قبر ذكر شد.


روايت ديگري هم هست؛ در السنه متديّنين و متشرعه است كه افرادي كه از اين فشار قبر نجات پيدا مي‌كنند چه كساني هستند؟ ابان بن تغلب از امام صادق(ع) نقل مي‌كند «من مات بين زوال الشمس يوم الخميس الي زوال الشمس من يوم الجمعة» اگر كسي بين ظهر روز پنجشنبه تا ظهر روز جمعه بميرد «اعاذه الله من ضغطة القبر» از فشار قبر در امان است.


(سؤال و پاسخ استاد): اشتباه نكنيد درباره كسي كه در روز پنجشنبه يا جمعه دفن شود! بلكه «من مات» ممكن است كسي امروز بميرد و يك ماه ديگر بخواهند دفنش كنند، اگر قبض روح كسي بين زوال شمس در روز پنجشنبه و زوال شمس در روز جمعه باشد، از عذاب قبر نجات پيدا مي‌كندو به بركت روز جمعه خداوند فشار قبر بر او نمي‌آورد. شب و روز جمعه آثار بسيار عجيبي دارد.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .