موضوع: آیات معاد 1
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۲/۱
شماره جلسه : ۶۰
-
بحث در رواياتي است كه خصوصياتي را از عذاب قبر و بالخصوص از فشار قبر و اسباب عذاب قبر را بيان كرديم. روايتي در جلسه گذشته خوانديم از اميرالمؤمنين(ع) كه در جلد ششم بحار صفحه 222 آمده؛ اميرالمؤمنين فرمود «عذاب القبر يكون من النميمة و البول و عزب الرجل عن أهله»
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث در رواياتي است كه خصوصياتي را از عذاب قبر و بالخصوص از فشار قبر و اسباب عذاب قبر را بيان كرديم. روايتي در جلسه گذشته خوانديم از اميرالمؤمنين(ع) كه در جلد ششم بحار صفحه 222 آمده؛ اميرالمؤمنين فرمود «عذاب القبر يكون من النميمة و البول و عزب الرجل عن أهله» ديروز عرض كرديم كه اين عزب الرجل عن أهله ظاهرش در این است كه مردي خانوادهي خود را رها كند و بياعتنايي كند، اين خودش يكي از عوامل فشار و عذاب قبر است، مردي كه اهل خودش را ـ كه اهل هم زن و فرزند (همه را) شامل ميشود ـ رها كند و غالباً عمداً آنها را تنها بگذارد، نه به جهت كار و عذري، اين خودش يكي از اسباب فشار قبر است. احتمال ديگري كه در همين حاشيهي بحار هم آمده، فرموده «لعلّه كنايةٌ أن نشوزه عليه» كه اگر مرد عنوان ناشز را پيدا كند، يعني آن حقوقي كه زن دارد و آنچه كه بر مرد نسبت به زن واجب است را رعايت نكند، اين هم احتمالش هست كه مراد از اين عزب الرجل عن أهله نشوز هم باشد، كه آن معناي اول البته يك معناي عامتر و وسيعتر است و اين معنا يك مقدار محدودتر ميشود.
روايت ديگر در صفحه 221 است كه به بعضي ديگر از اسباب عذاب قبر و فشار قبر اشاره شده؛ حديث هجدهم در صفحه 221 صفوان بن مهران از امام صادق(ع) نقل ميكند و ميفرمايد يك رجلي از اخيار را در قبر مينشانند «اُقعد»، يعني اين ميّتي كه به حسب ظاهر ما ميبينيم خوابيده، در باطن ـ نه اينكه اين جسم ظاهري او بخواهد بنشيند ـ و در آن عالم مينشانند. «وقيل له إنا جالدوك مائة جلدة من عذاب الله» ما بايد به تو صد تازيانه از عذاب خدا وارد كنيم «فقال: لا اُطيقه» با اينكه اين شخص از اخيار است، عرض كردم امام صادق ميفرمايد اقعد رجلٌ من الأخيار كه عالم سالمي هم بوده، ولي ميگويند تو استحقاق صد تازيانه داري. ميگويد من طاقت آن را ندارم «فلم يزالوا به حتى انتهوا إلىجلدة واحدة» اين كنايه از این است كه او اصرار بر نفي اين كار ميكند! بالأخره در آخر ميگويند يك تازيانه را بايد بخوري «فقالوا: ليس منها بدٌ» از يكي از آنها ديگر چارهاي نيست، بعد سؤال ميكند «قال: فبما تجلدونيها؟» چرا ميخواهيد به من تازيانه بزنيد؟ «قالوا: نجلدك لانك صليتيوماً بغير وضوء» ما تو را تازيانه ميزنيم و جلد ميكنيم براي اينكه تو يك روزي عمداً نماز را بدون وضو خواندي، اين يك. «ومررت على ضعيف فلم تنصره» يك روزي بر يك ضعيف و بيچارهاي مرور كردي، و از تو كمك خواست و تو به او كمك نكردي! امام صادق فرمود «قال: فجلدوه جلدة من عذاب الله عزوجل فامتلا قبره نار» با يك زيانه كه به او ميزنند تمام قبر او را آتش فرا ميگيرد. با اينكه عرض كرديم امام صادق ميفرمايد اين آدم از اخيار بوده.
اينجا چند بحث هست كه من اشاره ميكنم ولي نميخواهيم الآن نتيجهگيري كنيم بلكه بايد روايات را بخوانيم تا ببينيم از اين روايات چه ميفهميم؟ اولين نكته این است كه عذاب اختصاص به قيامت ندارد و اين روشن است. يعني نگوئيم كه قيامت فقط جاي جزاست! يك سري اعمالي را كه انسان در اين دنيا انجام داده جزاي حتميِ حتمي دارد و شفاعت هم در آن نيست و اين در عالم قبر است. عالم قبر هم بهشت دارد و هم جهنّم دارد كه قبلاً هم از آيات و روايات استفاده كرديم، خودِ اين روايات دلالت روشني دارد بر اينكه اين عذاب، عذاب مخصوصي است يعني نگوئيم اين رواياتي كه داريم «اليوم عملٌ و لا حساب و غداً حسابٌ و لا عمل» عالم قبر كه نميآيند محاسبه كنند انسان چه كرده و چه نكرده؟! پس چرا در عالم قبر بايد عذاب مطرح باشد؟ اين بايد در قيامت بعد از محاسبه باشد. جوابش این است كه يك سري اعمال را انسان در اين عالم انجام ميدهد و جزايش بايد بلافاصله بعد از موت باشد، يعني حتّي تأخير جزا از آن زمان تا قيامت درست نيست! بايد عذاب او و جزاي او را بچشد منتهي در عالم قبر. نمّامي كردن، تضييع كردن نعمتها، همين نماز به غير وضو، مرور بر ضعيفي كه او را ياري نكند، عذاب اينها در عالم قبر حتماً واقع ميشود مگر قبل از مُردن يك راهي را خودش براي حلّ اين مشكلات پيدا كند. اگر قبل از مُردن اينها را حل نكند اين عذابها قهري است. فشار قبر كه ديروز به عنوان يك روايت و ضابطه كلي پيامبر(ص) فرمود هيچ مؤمني نميميرد مگر اينكه فشار قبر دارد و در روايات ديگر خوانديم كه حتي مثل سعد معاذ كه آن مقام و مرتبه را داشت فشار قبر دارد.
پس نگوئيم اصلاً در عالم قبر چرا بايد عذاب باشد؟ مگر ما آيات و روايات نداريم كه
حساب و كتاب مربوط به قيامت است؟ جواب این است كه جزاي يك سري از اعمال بايد در عالم
قبر داده شود. سؤال دوم كه سؤال مهمتري است این است كه حتماً يك نسبتي بين اين اعمال
و اين عذاب در عالم قبر وجود دارد. چرا كسي كه در دنيا نمّامي ميكند در عالم قبر
بايد استحقاق فشار قبر را داشته باشد، چرا كسي كه در دنيا نسبت به بول اهميّتي
نميدهد، نجاست برايش فرقي نميكند، پاكي و نجسي برايش يكي است، اين بايد در عالم
قبر گرفتار باشد. بين اينها يك ارتباطي وجود دارد كما اينكه حالا يك رواياتي هم
داريم در باب مسجد كه هر كسي كه نسبت به يك شأني از شئون مسجد خدمت كند، جارو كردن
مسجد، تميز كردن مسجد، روشن كردن مسجد، ساختن مسجد، تمام اينها مستقيماً در عالم
قبر او اثر ميكند و آثارش را در آنجا دارد.
آن طرف را آدم ميتواند بفهمد مناسبتش چيست؟ اگر كسي مسجد را جارو كند ممكن است از فشار قبر نجات پيدا كند، عالم قبر او وسيع خواهد بود، اين طرف قضيه فهم اين ارتباط خيلي مشكل است و ما بايد تعبّداً به سبب همين روايات همين مقدار را بپذيريم، اما چه ارتباطي وجود دارد؟ چرا اگر كسي در دنيا نسبت به بول استحقار كرد و بول را يك امر حقير شمرد و احكامش را رعايت نكرد، اين گرفتار فشار قبر ميشود. چرا كسي كه نماز بدون وضو خوانده، حالا يك نماز بدون وضو شايد در ذهن ما هم تا حالا اين بود كه ميگفتيم امر باطلي است و بالاتر از اين نبود! اين مسقط تكليف نيست اما حالا بر حسب اين روايت اين آدمي كه اين بيادبي را كرده و بدون طهارت عمداً در پيشگاه خداي تبارك و تعالي ايستاده استحقاق تازيانهي در قبر را دارد و عذاب قبر دارد.
سؤال كردند كه جمعه مهمتر است يا خودِ پيامبر(ص)؟
وقتي پيامبر نسبت به سعد معاذ ميفرمايد با همهي مقامات، اين همه ملائكه در تشييعش
آمدند اما ميفرمايد سعد هم ضمّه و فشار قبر دارد، يا پيامبر دعا كرد تا رقيه از
فشار قبر نجات پيدا كند. اينها مسائلي است كه ما نميتوانيم خيلي به كُنهش برسيم كه
چرا؟ درست است پيامبر اشرف از تمام كائنات است، اشرف از زمان و مكان و موجودات و
اشرف خلق است و همان دعاي پيامبر البته فشار قبر را از رقيه برميدارد، ولي بگوئيم
حالا جمعه اين خاصيّت را داشته باشد، مثلاً فلان كسي كه عالم بوده، علم اين خاصيّت
را نداشته باشد. اينها چيزهايي نيست كه ما بتوانيم بفهميم! خداي تبارك و تعالي، آن
هم بر حسب اين رواياتي كه اولياء خدا به ما رساندند، اين برنامهي خداست، يك حكمتي
هم دارد. بالأخره چرا خدا نماز و عبادات در روز جمعه را ثوابش را چندين برابر ايام
ديگر هفته قرار داده؟ جمعه يك خصوصيّاتي در نزد خدا دارد و مجرّد اعتبار هم نيست.
بگويد خدايا من در روز جمعه اعتباراً اين كار را ميكنم، نه! يك حقيقتي دارد كه آن حقيقتش براي ما روشن نيست، حتّي گناهي كه در روز جمعه انجام ميشود عذابش بيشتر از ساير ايام است، صلواتي كه در روز جمعه فرستاده ميشود ثوابش از ايام ديگر بيشتر است. به اين دليل است كه روز جمعه عند الله حقيقتي دارد كه ساير ايام ندارد. چرا نماز در شب ثوابش از نافله روز بيشتر است؛ حالا بيائيم بگوئيم چون شب بايد از خواب بيدار شود، مثلاً خصوصيت شب این است كه آدم آسايش خودش را كنار ميزند و از خواب بيدار ميشود، حالا يك كسي كه روزها ميخوابد و شبها بيدار است، ولي ميگوئيم نه! خداي تبارك و تعالي براي عبادت در شب يك فضيلتي قرار داده كه آن فضيلت در نوافل يوميّه و نمازهاي روزانه نيست، نافلهي شب يك خصوصيّتي دارد.
حتّي اعمالي كه انسان در روز جمعه انجام ميدهد، خود روز جمعه در روز قيامت تمثل پيدا ميكند ميگويد «أنا يوم الجمعة» تو در روزي كه مربوط به من بود اين كار را كردي! تمثل پيدا ميكند و در قيامت آثاري براي جمعه مطرح شده. كما اينكه در ماه رمضان خداي تبارك و تعالي عنايت كرده ابواب جهنم را بسته و ابواب رحمت را باز كرده، يك تسبيح به اندازه هزاران تسبيح است، اينها عناياتي است كه خدا نسبت به زمانها دارد و همه در اختيار خودِ خداي تبارك و تعالي است. اينطور مقدّر كرده بين پنجشنبه و جمعه. اما عمدهاش این است كه اين مُردن اختياري نيست! مُردن به اختيار انسان نيست كه انسان بگويد من اراده ميكنم بين زوال پنجشنبه و زوال جمعه از دنيا بروم، آن هم به اختيار خداي تبارك و تعالي است.
روايت ديگر اينكه محمد بن مسلم از امام صادق عليهالسلام نقل ميكند كه ميفرمايد «إنّ
العبد إذا ادخل قبره»؛
نكته: در اين روايات و روايتي هم كه ديروز خوانديم «إذا دُفِنَ» داشت، در اين روايات هم «إذا ادخل» دارد كه از اين استفاده ميشود كه فشار قبري كه مربوط به زمين است وقتي است كه شخص را داخل قبر قرار ميدهند، حالا اگر يك كسي بميرد، حالا در بعضي از اين راويات هم داريم و يا يك كسي را دار بزنند و هميشه جنازهاش آنجا بماند، اينجا روايت ميگويد كه هوا آن فشار را ميآورد، اگر به زمين داخل كردند خودِ زمين به او فشار ميآورد، اگر در دريا بود آب آن فشار را ميآورد، اينطور نيست كه اين فقط اختصاص به خاك داشته باشد، در هوا هم باشد هوا آن فشار را ميآورد.
در اين روايت هم امام صادق ميفرمايد «إنّ العبد إذا ادخل قبره أتاه منكر ففزع منه» منكر ميآيد و شخص از منكر وحشت ميكند، «يسأل عن النبي» ميپرسد كه آيا پيامبر را ميشناسي؟ «فيقول له ما تقول في هذا الرجل الذي كان بين أظهركم» از پيامبر سؤال ميكند «فإن كان مؤمناً» اگر اين آدم مؤمن باشد در همان عالم قبر ميگويد «أشهد أنه رسول الله جاء بالحق. فيقال له ارقد رقدة لا حلم فيه» به او ميگويند آرام بخواب و راحت باش، خوابي كه در آن هيچ پريشاني و ناراحتي نيست «ويتنحى عنه الشيطان» شيطان از او دور ميشود «ويفسح له في قبره سبعة أذرعه» قبرش را گشاد قرار ميدهند به اندازه هفت زراع «ويرى مكانه من الجنة» جايگاه خودش را هم در بهشت ميبيند.
«قال: وإذا كان كافر»
اگر اين آدم پيامبر را قبول نداشته باشد و كافر باشد، از او سؤال ميكنند رسول الله
را ميشناسي؟ ميگويد «قال: ما
أدري». «فيضرب ضربة يسمعها كل من خلق الله الا الانسان» ضربهاي به اين ميزنند
كه تمام مخلوقات، حيوانات، اجنّه، البته در بعضي از روايات جنّ و انس را استثناء
كرده، ولي تمام موضوعات، سماواتيها، أرضيها، ملائكه و حيوانات اين را ميفهمند.
حتّي اين را هم شنيديد و در بعضي از روايات هم هست كه وقتي گوسفندي از يك قبرستاني
گذر ميكند، گاهي اوقات ميبينيد كه اين گوسفند چند متر ميپرد، براي اينكه صداي آن
عذاب را ميشنود، از وحشت آن صدا اين كار را ميكند.
فقط انسان است كها ين مسائل را نميتواند بفهمد «وسلط عليه الشيطان» يك قريني هم برايش قرار ميدهند تا روز قيامت كه بسيار بدمنظره، بدچهره و ترسناك است «ولهعينان من نحاس أو نار كالبرق الخاطف، فيقول له: انا أخوك» من برادر تو هستم! «ويسلط عليهالحيات والعقارب» مارها و عقربها هم بر او مسلط ميشوند «ويظلم عليه قبره»قبرش تاريك ميشود، هميشه خودش را در يك وادي تاريكي ميبيند، يكي از عذابهاي قبر همين است كه آدم غير مؤمن جايگاه خودش را در همان عالم قبر هم تاريك ميبيند. «ثم يضغطه ضغطة» حالا اين فاعل يضغطه يا همان شيطان است يا أرض است، فشاري را به او ميآورند كه «يختلف أضلاعه عليه»اضلاع و تمام قسمتهاي بدنش در هم ريخته ميشود، «ثمقال بأصابعه» امام(ع) دستهاي مباركشان را نشان دادند و گفتند اين اضلاع بدن كه تا حالا اينطور قرار گرفته در اثر اين فشار قبر اينطور ميشوند، البته اينها همه در همان حالت روح است، يعني انسان جسم را نگاه ميكند و ميبيند تغييري نكرده ولي آن روحش را الآن ملاحظه ميكند كه در همان قالب مثالي كه قرار دارد اين اضلاعش اين چنين قرار ميگيرد «فشرجه» كه در بعضي از نسخهها دارد «فشرحه» يعني امام با اينكه اصابعشان را اينطوري كردند نشان دادند كه اضلاع بدنشان چطور ميشود.
در بعضي از نسخ دارد كه «فشرجه» يعني اصابعشان را با يكديگر مخلوط كردند؛ اين هم
يكي ديگر از رواياتي كه در مورد همين عالم قبر است.
روايت ديگري كه ميخواستيم بخوانيم و يكي از آياتي هم هست كه مربوط به برزخ است، البته يك مقدار از آياتش را قبلاً ديده بوديم ولي يكي از آياتش كه به ذهنم ميآيد اين را نگفتيم، آيات آخر سوره مباركه واقعه است «وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ، فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ، وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» نزل آن چيزي است كه براي انسان آماده ميكنند. مثلاً شما كه ميخواهيد به مهماني برويد، ميزبان ميوههايي را قبلاً ميآورد و براي شما آماده كرده كه به آن نُزُل ميگويند، بعد قرآن ميفرمايد اين كسي كه از ضالّين و مكذّبين است، در عالم قبر آنچه برايش آماده شده از آب جوشان جهنم است كه اين مربوط به آخرت است كه فردا انشاء الله توضيح ميدهيم.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نظری ثبت نشده است .