درس بعد

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس قبل

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۷/۲۶


شماره جلسه : ۲۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • ملاحظه فرموديد كه آيه شريفه 31 سوره مباركه فصلت يكي از آياتي است كه به خوبي و به وضوح دلالت دارد بر اينكه انسان‌هايي كه در دنيا از نظر اعتقادي كامل‌اند و در مقام عمل هم اعتقاداً و عملاً استقامت دارند، يكي از آثار مهم این است كه در هنگام نزع روح ملائكه الهي بر اينها نازل مي‌شوند و چند مطلب را به اينها بيان مي‌كنند

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

ملاحظه فرموديد كه آيه شريفه 31 سوره مباركه فصلت يكي از آياتي است كه به خوبي و به وضوح دلالت دارد بر اينكه انسان‌هايي كه در دنيا از نظر اعتقادي كامل‌اند و در مقام عمل هم اعتقاداً و عملاً استقامت دارند، يكي از آثار مهم این است كه در هنگام نزع روح ملائكه الهي بر اينها نازل مي‌شوند و چند مطلب را به اينها بيان مي‌كنند «ألا تخافوا و لا تحزنوا و أبشروا بالجنة التي كنتم توعدون». بعد از اينكه خود آيه را روشن كرديم آيه ظهور دارد در اينكه اين استقامت تا حين موت بايد باشد، اين يك نكته‌ي مهم است. اگر كسي اين استقامت را تا حين موت نداشته باشد مشمول اين آيه شريفه نيست. و نكته‌ي دوم كه ما از اين آيه استفاده كرديم عرض كرديم آيه دلالت دارد كه شرط نزول ملائكه بر اين انسان اعتقاد كامل و استقامت است، يعني ما مي‌خواهيم بگوئيم آيه شريفه دلالت دارد اگر كسي تا آخر عمر استقامت كرد قابليّت براي نزول ملائكه‌ي الهي را پيدا مي‌كند ولو خود آيه مي‌فرمايد ملائكه مي‌گويند «نحن اولياءكم في الحياة الدني» اما فقط عنوان ولايت را داشتند كه رواياتش را خوانديم كه اينها از انسان‌هاي مؤمن مراقبت مي‌كنند تا دچار انحراف و گرفتار مشكلات اعتقادي نشوند، نمي‌گذارند وساوس شيطان در قلوب آنها راه پيدا كند. اما گفتيم از آيه مي‌توانيم استفاده كنيم اين مقام فقط به كساني است كه «اعتقدوا بربوبية الله» و در عمل هم «استقامو». اما اگر كسي بگويد من يك مؤمن 40 ساله هستم، ملائكه‌ الهي را مي‌بينم كه نمي‌شود از او قبول كرد. در مورد معصومين عليهم السلام چون استقامت‌شان محرز است و فرقي نمي‌كند كه موت بيايد يا نيايد، ملائكه بر معصومين عليهم السلام نازل مي‌شدند و آنها ملائكه را مي‌ديدند، اين نكاتي بود كه تا اينجا از آيه استفاده شد.

در بحث ديروز برخي از روايات را هم خوانديم، روايات بسيار خوبي در ذيل اين آيه شريفه وارد شده؛ يك روايت ديگري را امروز دنبال كنيم كه در همين تفسير برهان آمده در ذيل همين آيه شريفه. امام عسكري (ع)بر حسب اين روايت فرموده است «قال رسول الله(ص) لا يزال المؤمن خائفاً من سوء العاقبة» يكي از نگراني‌هايي كه مؤمن هميشه دارد این است كه از سوء العاقبه خوف دارد، يعني اگر يك كسي از سوء العاقبه خوف نداشته باشد مؤمن نيست، يك كسي بگويد من يقين دارم پايان كارم درست است اين مؤمن نيست بلكه مؤمن كسي است كه يك سرمايه‌ي ايمان دارد و مي‌داند كه شياطين دنبال اين هستند كه اين سرمايه را از او بگيرند، مثل يك انساني كه يك سرمايه‌اي دارد و خوف اين را دارد كه ديگران بيايند از او سرقت كنند، اين دائماً خوف دارد. «لا يتقّن الوصول إلي رضوانا الله» مؤمن يقين به وصول رضوان الهي پيدا نمي‌كند «حتي يكون وقت نزع روحه» تا وقتي كه هنگام نزع روح او فرا مي‌رسد «و ظهور ملك الموت له» تا وقتي كه ملك الموت بر او ظاهر شود «و ذلك أنّ ملك الموت يرد علي المؤمن و هو في شدة علّته» ملك الموت بر مؤمن وارد مي‌شود در حالي كه در حالت بسيار شديدي است «و عظيم ضيق صدره» يك تنگي صدر و سينه‌ي عظيمي بر او وارد مي‌آيد «بما يخلّفه من امواله و عياله و ما هو عليه من اضطراب أحواله في معامليه و عياله و قد بقيت في نفسه حزازتها و انقطعت آماله فلم ينله» اين مؤمن مي‌خواهد زن و بچه و زندگي را رها كند و برود، نسبت به اعمال و معاملاتي كه در زندگي‌اش انجام داده خيلي نگران است، به بسياري از آرزوهايش نرسيده «فيقول له ملك الموت» ملك الموت مي‌گويد «مالك تجرع غصصك» تو چرا اينقدر نگراني؟ چرا جرعه جرعه غصه بر خودش وارد مي‌كني؟ تعبير خيلي لطيفي اسـت، يعني آن لحظه لحظه‌اي است كه جرعه جرعه غصه و اندوه در انسان وارد مي‌شود! «فيقول لاضطراب احوالي و انقطاعي دون آمالي» براي اينكه نگرانم و نمي‌دانم چه پيش مي‌آيد؟ «فيقول له ملك الموت و هل يجزع عاقلٌ من فقد درهمٍ زائف و قد اعتاض عنه ألف ألف ضعف الدني» ملك الموت مي‌گويد اگر يك آدم عاقلي يك درهم قلابي را بخواهد از دست بدهد و به جاي آن يك ميليون برابر دنيا به او بدهند، آيا باز ناراحت مي‌شود؟ اينكه به آدم عاقل بگويند اين درهم قلابي‌ات را كنار بگذار و يك ميليون درهم واقعي بگير، يا يك ميليون برابر آنچه كه در دنياست بگير، چون در اين روايت مي‌گويد «ألف ألف ضعف الدني» يعني يك ميليون برابر دنيا، يعني تمام دنيا به توان يك ميليون را مي‌خواهند به تو بدهند! عرض مي‌كند «يقول لا. فيقول له ملك الموت فنظر فوقك» به بالاي خودت نگاه «فينظر فيرى درجات الجنان وقصورها التيتقصر دونها الأماني» درجات و قصور بهشت را مي‌بيند، قصوري كه آرزوهاي انسانبه فكرش نمي‌رسد، چيزهايي را مشاهده مي‌كند كه اصلاً به فكر عقل و بشر خطور نمي‌كند.

«فيقول له ملك الموت: هذه منازلك ونعمك و أموالك وعيالك ومن كان من ذريتك صالحا فهم هناك معك، أفترضى به بدلاً مما ههنا؟» ملك الموت مي‌گويد اين منازل توست، نعم و اموال توست، آيا راضي هستي بدل از آنچه كه در دنيا داشتي اينها را بگيري؟ «فيقول: بلى والله» قسم به خدا بله.

«ثم يقول له ملك الموت: انظر فينظر فيرى محمداً(ع) وعلياً والطيبين من آلهما في أعلى عليين» آن لحظه‌اي است كه وجود مبارك پيامبر(ع) را مي‌بيند، اميرالمؤمنين(ع) را مي‌بيند و آل اينها را مي‌بيند. «فيقول له أو تراهم هؤلاء ساداتك وأئمتك» آيا مي‌بيني اينها را؟ اينها امامان تو و ائمه‌ي تو هستند كه تو در دنيا به اينها اعتقاد داشتند «هم هنا جلاسك» جليس تو در آن عالم اينها هستند  «وآناسك أفما ترضى بهم بدلا مما تفارق ههنا؟ فيقول: بلى وربي» آيا حاضري جلوس با اهل دنيا را كنار بگذاري و از حالا به بعد يك چنين همنشين‌هايي را داشته باشي؟ باز مي‌گويد «بلي و ربي» قسم مي‌خورد.

شاهد این است كه اينجا امام عسكري(ع) مي‌فرمايد: «فذلك ما قال الله اِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمْ الْمَلَائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا علي ما تخلّونه من الذراري و العيال و الاموال» قبلاً گفتيم حزن نسبت به گذشته است، بالأخره يك آدمي كه چندين سال با همسر و اولاد خودش، با مؤمنين و برادرنش و همه‌ي اينها مأنوس بوده، در يك آن بايد همه‌ي اينها را رها كند، يك حزني او را فرا مي‌گيرد، به او مي‌گويند تو حزن نداشته باش. قبلاً حزن را گفتيم بر حسب آنچه كه در تفاسير آمده «ألا تحزنو» نسبت به ذنوبي كه قبلاً انجام دادي. آن روز گفتيم «لا تحزنوا» معناي ديگري هم دارد كه منتظر بيان همين روايت بوديم، قبلاً مي‌گفتيم «ألا تخافوا» يعني تو عقاب نمي‌شوي «ولا تحزنوا» گناهانت بخشيده مي‌شود، ولي بر حسب اين روايت «ألا تخافوا» نسبت به عقاب و قيامت و آينده است «ولا تحزنوا» نسبت به این است كه حالا تو داري اينها را از دست مي‌دهي ناراحت نباش. به جاي اينها، با پيامبر و اميرالمؤمنين و جلّاسي كه در عالم نظير ندارند همنشين خواهي شد، و به جاي آنچه كه در انتظار توست اين منازل و اين قصور است، نه آتش جهنم.

«فهذا الذي شاهدتموه في الجنان بدلاً منهم وابشروا بالجنة التي كنتم توعدون هذه منازلكم وهؤلاء اُناسكم» دو تا مطلب را مي‌گويند؛ يكي اينكه لا تحزنوا، ناراحت نباش به خاطر اينهايي كه از دست مي‌دهد و ابشروا، يعني شما را بشارت باد به اين جنّتي كه خدا به شما وعده داده كه هذه منازلكم و هؤلاء اُناسكم. اين روايت ديگري بود كه لازم بود در ذيل اين آيه شريفه خوانده شود.

نتيجه این است كه ما باشيم و اين آيه شريفه نزع روح مؤمن، چون مقرون با نزل ملائكه‌ي الهي است و ملائكه الهي به او مي‌گويند «لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التي كنتم توعدون». آن وقت اگر ما بخواهيم از اين آيه شريفه مفهوم‌گيري كنيم، يعني بگوئيم آنهايي كه «ربنا الله» نگفتند، آنهايي كه استقامت نداشتند، اين خبرها نيست. ملائكه‌اي كه به آنها بشارت بدهند به سراغشان نمي‌آيند، كدام ملائكه مي‌آيند؟ «إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ» مفهوم همين آيه مي‌شود، يعني وقتي كسي كافر يا فاسق است ملائكه به آن نحو بر اينها وارد مي‌شوند و اين مجازات را دارند.

نكته‌اي كه قبلاً هم عرض كردم؛ در جمع بين اين آيات و روايات باز اين آيه هم دلالت دارد بر اينكه آنهايي كه مؤمن كامل هستند هيچ هولي ندارند، يعني همان راه اول جمع كه گفتيم مؤمنين دو دسته‌اند؛ يك دسته كه به حسب ظاهر مؤمن بودند ولي مشكلاتي هم داشتند، اهل فجور هم بودند، اينها سكرات موت دارند، مشكلات موت دارند، مشكلات بسيار شديدي هم دارند، اما مؤمنيني كه هيچ يك از اينها را نداشتند و تا آخر استقامت داشتند، اين مؤمنين هيچ هولي ندارند و هيچ گرفتاري ندارند، مرگ آنها و نزع روح آنها بسيار آسان است.

روايت سي و پنجم جلد ششم بحار در باب كتاب العدل و المعاد باب سكرات الموت و الشدائده، روايت خوبي است و در كافي آمده: «علي بن ابراهيم عن أبيه عن محمد بن عيسي عن يونس عن ادريس القمي، قال سمعت ابا عبدالله (ع) يقول إنّ الله عزوجل يأمر ملك الموت فيردّ نفس المؤمن ليهوّن عليه و يخرجها من أحسن وجهها فيقول الناس لقد شدّد علي فلانٍ الموت و ذلك تهوينٌ من الله عزوجل عليه» در اين روايت امام صادق(ع) مي‌فرمايد خداي تبارك و تعالي به ملك الموت امر مي‌كند مي‌گويد اين نفس مؤمن را به بدنش برگردان تا «ليهوّن عليه» نزع روح برايش آسان باشد. «ويخرجها من أحسن وجهه» تا به بهترين وجه اين را از بدنش خارج كند، و آنهايي كه اطراف مؤمن نشستند مي‌گويند اين چرا جان نمي‌دهد، نزع او براي او ثقيل مي‌شود، آنها اينطور فكر مي‌كنند در حالي كه خدا مي‌خواهد براي او آسان كند.

يك بياني را مرحوم مجلسي در اينجا دارد كه واقعاً بيانات مرحوم مجلسي در كتاب بحار نكات بسيار خوبي دارد؛ ايشان مي‌فرمايد «فيردّ نفس المؤمن أي يردّ الروح إلي بدنه بعد قرب النزع» يعني بعد از اينكه نزع نزديك مي‌شود «يرد مرّة بعد اخري لئلا يشقّ عليه مفارقة الدنيا دفعةً» يك كسي كه مي‌خواهد يك جايي را رها كند،‌اگر يك باره بخواهد از آنجا جدا شود برايش سخت است، اما اگر يك بار بيرون برود و دوباره برگردد و ديداري كند، باز بار دوم برود و برگردد و ديداري كند جدا شدن برايش آسان مي‌شود، حالا راجع به دفن ميّت هم هست كه وقتي مي‌خواهند او را دفن كنند، نزديك قبر كه مي‌رسد مستحبّ است كه او را سه بار زمين بگذارند و بردارند، كه يك مقداري آمادگي پيدا كند، دفعتاً او را نبرند و دفن كنند! در نزع روح هم بر حسب اين روايت يك چنين نكته‌اي وجود دارد، لطفي كه خداي تبارك و تعالي به انسان مؤمن دارد این است كه ملك الموت مي‌آيد روح را از او خارج كند، به نزع كامل نمي‌رسد، خدا امر مي‌كند ملك الموت روح را به بدنش برگردان، برمي‌گردد و باز دوباره اطرافيانش را مي‌بيند و مي‌شناسند و دو مرتبه آرام آرام روح را از بدنش خارج مي‌شود. به خاطر این است كه اين نزع روح دفعةً واحدة واقع نشود و براي او مفارقت دنيا آسان شود.

اما در روايت دارد كه «و قال يصرف عنه إذا كان ممن سخط الله عليه أو ممن أبغض الله أمره عن يجزب الجذبة التي ...» اما نسبت به كافر دفعةً واحده قبل روح مي‌كند و اصلاً مجال اينكه روح مجدداً به بدنش برگردد ندارد. بيان دومي هم مرحوم مجلسي دارد «وقيل يراه منزله في الجنة» يك بار ملك الموت مي‌آيد مؤمن را به حد نزع روح مي‌رساند ولي كامل نمي‌شود، او را به حالتي مي‌رساند كه منزل خودش را در بهشت مي‌بيند «ثم يرد إليه الروح» بعد به دستور خدا اين روح دوباره به اين بدن برمي‌گردد «كاملا» آن وقت «ليرضى بالموت ويهون عليه» مي‌گويد حالا من براي مُردن آمادگي كامل دارم. اين بيان دوم. بيان سوم این است: «أو يرد عليه روحه مرة بعد اخرى ليخفف بذلك سيئاته» خداي تبارك و تعالي مي‌خواهد سيئات اين را كم كند، يك بار نزع روح مي‌كند ولي به درجه آخر نمي‌رساند و دوباره روح را به بدن برمي‌گردانند، باز شروع مي‌كند به نزع روح تا گناهانش تخفيف پيدا كند «ويهون عليه أمر الآخرة» بعد خود مجلسي مي‌گويد بهترين بيان به نظر ما همان بيان اول است، براي اينكه خدا مي‌خواهد يك لطفي به اين بكند، روايت هم مي‌گويد «ذلك تهوينٌ من الله» مي‌خواهد آسان كند و آسان كردن به این است كه يك باره اين مؤمن را از دنيا جدا نكند بلكه آرام آرام نزع روح كند و دوباره به بدن برگرداند، دوباره مي‌فهمد كه چه خبر است و مجدداً نزع روح بشود، اين هم يكي از رواياتي بود كه در اينجا ملاحظه فرموديد.

اين بحث كيفيت نزع روح و فرق نزع روح مؤمن و غيرمؤمن را تمام مي‌كنيم. آيه‌ي بعد كه ان شاء الله در جلسه‌ي بعد مي‌خواهيم بخواهيم و مطلب بسيار خوبي است كه يك عده‌اي وقتي نزع روح مي‌شوند از خدا مي‌خواهند كه خدايا «رَبِّ ارْجِعُونِي لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ» آيات 99 و 100 از سوره مباركه مؤمنون است و ما دنبال اين هستيم كه آيا مؤمنين مي‌گويند «رب ارجعوني» يا مؤمنين خوشحالند كه رفته‌اند! و اين «رب ارجعوني» اختصاص به كفار دارد و يا شامل فاسقين هم مي‌شود.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .