درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۲/۲


شماره جلسه : ۶۱

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • يكي از آيات شريفه‌اي كه بايد آن را جزء آيات دالّه بر برزخ قرار داد و ضمن همان آيات ذكر كرد، آيات آخر سوره مباركه واقعه است كه ما برخي از آنها را قبلاً بحث كرديم. امروز در اين آيات مي‌خواهيم بحث كنيم كه مي‌فرمايد «وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ»

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

يكي از آيات شريفه‌اي كه بايد آن را جزء آيات دالّه بر برزخ قرار داد و ضمن همان آيات ذكر كرد، آيات آخر سوره مباركه واقعه است كه ما برخي از آنها را قبلاً بحث كرديم. امروز در اين آيات مي‌خواهيم بحث كنيم كه مي‌فرمايد «وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ» اگر اين شخص آيات خدا را تكذيب كرده باشد و از مكذبين باشد و از گمراهان و ضالين باشد «فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ، وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» نزل را ديروز معنا كرديم و در مجمع البحرين هم همين معنا آمده كه نُزُل «ما يعد للضيف النازل علي الشخص» مهماني كه بر انسان وارد مي‌شود، از آن پذيرايي‌اي كه براي او آماده مي‌شود تعبير به نُزُل مي‌كنند، طعام و شرابي كه براي او آماده مي‌شود، از او تعبير به نزل مي‌كند. «الماء شديد الحرارة يسقي منه أهل النار» آن آب جوشان، حميم آب خيلي جوشان را مي‌گويند كه اهل نار از آن مي‌خورند يا بر ابدانشان ريخعته مي‌شود، آن وقت در آيه مي‌فرمايد كساني كه مكذّب هستند، چون قبلش آياتي است كه قبلاً هم بحث كرديم «فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتْ الْحُلْقُومَ، وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ، وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ» حالات مرگ را بيان مي‌كند! بعد مي‌فرمايد «فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ الْمُقَرَّبِينَ، فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ، وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ، فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ، وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ، فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ ، وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ» كه حالا در روايات وارد شده اين نزلٌ من حميم در عالم قبر است، تصلية جحيم مربوط به عالم قيامت است.


در مورد تصلية، در لغت اصلاً در اينكه همين صلاة كه «الصلي» است معناي لغوي‌اش چيست؟ تصليه هم از همان صلي است. لغويّين مثلاً گفتند به صلاة مي‌گويند صلاة، صلا آن استخواني است كه پشت انسان قرار دارد و عليتين آن را پوشانده «لأن المصلي يحرّك صلويه» آن دو عليه‌‌ي خودش در حال نماز حركت مي‌كند، لذا به اين مي‌گويند مصلّي. باز ابن فارس گفته اين صلاة من صلية العود بالنار است، صلي به معناي نرم، إذا ليّنته لأن المصلي يلين بالخشوع، مصلّي بر اثر خشوع نرم مي‌شود، در نماز چون يك حالت وقار، نرمي و خشوع وجود دارد به آن مصلّي مي‌گويند، بعضي‌ها هم از صلاة به معناي دعاي گرفتند، بالأخره صلاة به معناي دعا، رحمت، به معناي آن عزمي كه عليتين بر آن هست و يا به معناي نرمي، معاني مختلفي دارد. اما در قرآن وقتي مي‌گويد «يصلي صليّ» به معناي سوختن است! تصليه به معناي این است كه او را در معرض براي آتش قرار دادند و داخل آتش انداختند، تصلية جحيم يعني او را داخل در جحيم و نار بيندازند. اينجا شاهد همين است كه نزلٌ من حميم در روايات به قبر تطبيق شده و تصلية جحيم مربوط به آخرت است.


در امالي كه در همين بحار صفحه 222 جلد ششم اين روايت را از امالي آورده، آنجا عن موسي بن جعفر عن أبيه امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند كه راوي اولش هم موسي بن جعفر است «إذا مات المؤمن شيّعه سبعون ألف ملك» هر مومني را هفتاد هزار ملك تشييع مي‌كند «إلي قبره فإذا ادخل قبره أتاه منكر و نكير» نكير و منكر مي‌آيند «فيقعدانه» او را مي‌نشانند، نه اينكه اين ميّت را مي‌نشانند! ولي در همان قالب مثالي او را مي‌نشانند «و يقولان له من ربّك و ما دينك و ما النبيك؟» رب تو كيست، دين تو چيست و نبيّ تو كيست؟ «يقول ربي الله و محمد(ص) نبيّ و الإسلام ديني فيفصحان له في قبره مدّ بصره» در قبرش اينقدر به او گسترش مي‌دهند كه به اندازه‌ي بينايي چشمش گسترش داده مي‌شود. ديديد در بعضي از روايات دارد كه به اندازه‌ي سبعة ازرع! در اين روايت دارد فيفصحان له في قبره مدّ بصره، يعني تا چشمش كار مي‌كند وسيع است!


حال اين را مي‌شود حمل بر اين كرد كه اين به اختلاف مراتب است، يعني اقلّ مرتبه‌اي كه انسان جوابش در عالم قبر صحيح باشد این است كه به اندازه‌ي سبعة ازرع قبر او گشايش پيدا مي‌كند، يعني با همان قالب مثالي اطراف خودش را باز مي‌بيند در همان قالب مثالي، اما اگر در درجات بالايي باشد به اندازه‌ي مدّ بصر براي او گسترش پيدا مي‌كند و بگوئيم به اختلاف موارد مختلف مي‌شود، به اختلاف اشخاص و اعمال، تمام اختلاف مرتبه‌اي هك در اين روايات آمده اين را مي‌توانيم حمل بر اختلاف مراتب افراد و اشخاص كنيم!


«و يأتيانه بالطعام من الجنه» اين آدمي كه درست جواب داده، اولاً يفصحان، به اندازه‌ي ديد چشم وسعت پيدا مي‌كند «يأتيان» اين نكير و منكر طعام جنّت را براي او مي‌آورند «و يدخلان عليه الروح و الريحان» راحتي و ريحان را در قالب مثالي او قرار مي‌دهند كه قبلاً احتمالاتي كه روح و ريحان بود را مفصل معنا كرديم، «و ذلك قوله عزوجل فأما إن كان من المقربين فروحٌ و ريحان يعني في قبره و جنة نعيم يعني في الآخرة». «ثم قال عليه السلام» بعد امام صادق فرمود «إذا مات الكافر شيّعه سبعون ألفاً من الزبانية إلي قبره» زبانيه آنهايي هستند كه مأمورين نار هستند، آنها او را تشييع مي‌كنند «وإنه ليناشد حامليه بصوتٍ يسمعه كلّ شيءٍ إلا الثقلان» وقتي دارند كافر را تشييع مي‌كنند، آنهايي كه كافر را حمل مي‌كنند، كافر با آنها مناشده مي‌كند و آنها را قسم مي‌دهد، به يك صوتي كه فقط ثقلان (يعني جن و انس) نمي‌شنوند، اما بقيه‌ي موجودات عالم، حيوانات و ملائكه مي‌شنوند، «و يقول لو أنّ لي كرّه فأكون من المؤمنين» اگر من را به دنيا برگردانند من جزء مومنين خواهيم بود «و يقول إرجعون لعلي أعمل صالحاً فيما تركت فتجيبه الزبانية كلا إنّها كلمةٌ أنت قائله» دروغ مي‌گوئي «ويناديهم ملكٌ لو ردّ لعاد لما نهي عنه» اگر اين را به دنيا برگردانند باز كافر خواهد بود. «فإذا ادخل قبره» وقتي داخل در قبر مي‌شود «وفارغه الناس أتاه منكر و نكير» عرض كردم منكر و نكير مي‌آيند سراغ آن قالب مثالي‌اش، منتهي اين كسي كه از دنيا مي‌رود و در قالب مثالي قرار مي‌گيرد خودش اطلاع دارد كه الآن چه كساني اين جسم مادّي او را حمل مي‌كنند؟ آنها را مي‌بيند، اما نكير و منكر مي‌گذارند وقتي جسم مادّي او را همه گذاشتند و رفتند! الآن مي‌بيند كه هيچ كس اطراف اين جسم مادي‌اش نيست و خودش در آن قالب مثالي قرار دارد، اين دو نكير و منكر كه مي‌آيند «في أحول صورةٍ فيقيمانه» او را مي‌نشانند، باز نه اينكه جسم مادّي در خاك را بنشانند، در همان قالب مثالي.


«ثم يقولان له من ربك و ما دينك و ما النبيك و يتلجلج لسانه» لسانش به ترديد مي‌افتد و نمي‌تواند حرف بزند! «ولا يقدر علي الجواب» نه مي‌تواند بگويد خدا كيست، دين من چيست، نبيّ من كيست؟ «فيضربانه ضربةً من عذاب الله يضعر لها كلّ شيء» ضربه‌اي به او مي‌زنند كه تمام موجودات عالم از آن ضربه وحشت مي‌كنند. «ثم يقولان له من ربّك و ما دينك و ما النبيك؟ فيقول لا أدري فيقولان له لا دريت و لا هديت» تو نفهميدي و هدايت هم نشدي «ولا افلحتثم يفتحان له باباً إلي النار» يك بابي به سوي نار بر او باز مي‌كنند «و ينزلان إليه من الحميم من جهنم» از حميم جهنم بر همين قالب مثالي وارد مي‌كنند. كه عرض كرديم حميم آن آب جوشان جهنم است «و ذلك قول الله عزوجل و أما إن كان من المكذبين الضالين فنزل من حميم» امام صادق مي‌فرمايد اين آيه شريفه كه در آخر سوره واقعه است، اين مكذّب ضال براي او حميم و آب جوشان جهنم است و اين مربوط به عالم قبرش است «و تصلية جحيم» مربوط به عالم آخرتش است.


پس معلوم مي‌شود كه در خود عالم قبر، عالم برزخ هم يك عالمي است، يعني اين آيه اولاً دلالت دارد بر اصل عالم برزخ، بر عذاب عالم برزخ، كما اينكه آيات قبلي‌اش هم دلالت بر اصل عالم برزخ و بر وجود روح و ريحان و جنّت، يعني خوشيِ بسيار خوبي براي مؤمنين و مقرّبين در عالم برزخ دارد.


(سؤال و پاسخ استاد): يك بحث در این است كه مكذّب ضال كيست؟ در روايات تطبيق بر مشركين شده، تطبيق بر دشمنان اهل‌بيت(ع) شده و در بعضي از روايات دارد «هم أعداء آل محمد(ص)» در تفسير علي بن ابراهيم روايتي دارد كه اينطور معنا كرده. در كافي شريف روايت را كه نقل مي‌كند، مي‌فرمايد «وأما إن كان من المكذبين الضالين» روايت از امام باقر(ع) است كه مي‌فرمايد «فهولاء مشركين»مراد مشركين است. در كتاب تأويل الآيات الظاهرة شرح الآيات الباهرة كه از منشورات جامعه مدرسين است، تأويل آيات در مورد اهل‌بيت را در آنجا ذكر كرده، روايتي كه در آنجا نقل مي‌كند در صفحه 630 مي‌گويد «و أما إن كان من المكذبين الضالين قال الجاهدين للإمام(ع)» آنهايي كه منكر امام(ع) هستند.


اينجا اميرالمؤمنين كلامي را در نهج البلاغه دارد؛ خطبه 83 واقعاً خطبه عجيبي است، اسم آن را خطبة الغراء گذاشتند كه سيد رضي مي‌گويد در روايتي وارد شده وقتي اميرالمؤمنين(ع) داشتند اين خطبه را مي‌خواندند مخاطبين همينطور اشك مي‌ريختند. از خصوصيّاتي كه حضرت راجع به مرگ، قيامت و قضاياي روز قيامت در اين خطبه بيان كرده. در يك قسمت خطبه مي‌فرمايد «فهل دفعت الأقارب» آيا اقارب اين ميّت مي‌توانند مرگ را از او دفع كنند؟ «أو نفعت النواحب» يا نوحه‌ها و فريادهاي بازمانده‌ها براي او نفعي دارد؟ «و قد عود رفی محله الاموات رهین» اين را به محله اموات سپردند «و فیضیق المضجع وحیدا، قد هتکت الهوام جلدته» حشرات زمين پوست و بدن او را متلاشي مي‌كنند «و ابلت النواهک جدته» سختي‌هاي گور او را مي‌پوساند «و عفتالعواصف آثاره» تندبادها بعداً تمام اين آثار را از بين مي‌برد. تا مي‌رسد به اينجا كه مي‌فرمايد «حتی اذا انصرف المشيع» زماني كه تشييع كننده‌ها به منازلشان برمي‌گردند «ورجع المتفجع» آنكه مصيبت ديده است هم برمي‌گردد «اقعد فی حفرته نجيا لبهته السؤال» اين را در همان حفره‌ي خودش مي‌نشانند «و عثره الامتحان» از ترس در سؤال و لغزش در امتحان صدايش در نمي‌آيد و صدايش نمي‌تواند جوهر داشته باشد. اينكه در كلام اميرالمؤمنين دارد اقعد في حفرته يا در آن روايت داريم اقعد في قبره، مي‌شود گفت آن قالب مثالي را به اين عالم قبر مي‌آورند، مثل اينكه اگر انسان خواب ببيند كه در يك لوله‌اي قرار گرفته، چقدر براي او ضيق است! اين قالب مثالي را به اين عالم قبر مي‌آورند، اينكه در آن روايت دارد كه شب اول قبر روح به اين بدن برمي‌گردد به اين معنا نيست كه اين بدن حركت كند و زنده شود! مثل اين دنيا حرف بزند و بشنود و ببيند، بلكه آن قالب مثالي را در اين قبر قرار مي‌دهند، نه اينكه دو مرتبه روح برمي‌گردد و اين مثل عالم دنيا زنده مي‌شود. قالب مثالي را نمي‌برند در يك باغ يا بستاني! قالب مثالي را به همين عالم قبر مي‌آورند.


«واعظم ما هنالک بليه نزول الحميم» اين كلام اميرالمؤمنين(ع) را شاهد آورديم براي اينكه حضرت مي‌فرمايد «أعظم ما هنالك بلية» شديدترين بليّ به عذاب در عالم قبر نزول الحميم است، آب جوشان جهنم است. بعد مي‌فرمايند «و تصلية الجحيم و فورات السعير، وسورات الزفير، لا فتره مريحه» يك لحظه كافر و مشرك آرام و استراحت ندارند، اينطور نيست كه وقتي دارند اينها را عذاب مي‌كنند بگويند حالا تو يك لحظه استراحت كن دومرتبه تو را عذاب مي‌كنيم! «و لا دعةٌ مزيحة»يك زمان و آرامشي كه درد او را كم كند ندارد «و لا قوة حاجزة، و لموتةٌ ناجزة» يك قدرتي كه مانع از كيفر اين بشود و يا يك خوابي كه در اثر آن خواب يك مقدار نجات پيدا كند، تا آخر حضرت بيان مي‌كند و بعد جمله‌اي كه در آخر مي‌آورد، ببينيد وقتي اميرالمؤمنين(ع) اين جمله را بگويد ما بايد چكار كنيم؟! مي‌فرمايد «انا بالله عائذون». عجيب این استكه اينجا اميرالمؤمنين به خدا پناه مي‌برد!


ما گاهي اوقات مي‌گوئيم اينها مربوط به كفار، مشركين و آنهايي است كه نواصب هستند و حقّ امام(ع) و امامت ائمه معصومين(ع) را انكار كردند ولي وقتي خود اميرالمؤمنين از اين گرفتاري‌ها به خدا پناه مي‌برد! كه واقعاً وقتي آدم به اين جمله مي‌رسد بايد تكان بخورد، وقتي اميرالمؤمنين مي‌فرمايد «إنا بالله عائذون» يعني خدايا ما از همين حالا به تو پناه مي‌بريم و تو بايد به ما عنايت كني و دست ما را بگيري از شدائد و گرفتاري‌هاي مربوط به عالم برزخ است.


حالا شاهد ما اين بود كه در اينجا هم حضرت اشاره مي‌كنند به نزُل حميم و اين «فنزل من حميم» يكي از عذاب‌هاي قبر است. تا به حاهل اينطور بيان شد كه فشار قبر و ظلمت قبر هم از عذاب‌هاي قبر است، وحشتي كه انسان در قبر دارد از عذاب‌هاي قبر است، كه عرض كردم تمام اينها را قالب مثالي مي‌بيند، اينها مربوط به عذاب قبر است، هر ضربتي كه به اين كافر زده مي‌شود مربوط به عذاب قبر است، حتّي بعضي از اموات كفّار در قبرشان دائماً آتش وجود دارد منتهي ما نمي‌بينيم ولي خودش قالب مثالي خودش را در همان آتش مي‌بيند «حفرةٌ من حفر النيران»‌ اين از عذاب‌هاي قبر است، «نزلٌ من حميم» هم از عذاب‌هاي قبر است، ببينيد چه عذاب‌هايي بر عالم قبر است كه اينها قبل از عذاب قيامت است و ما روايت داريم كه پيامبر(ص) مي‌فرمايد عذاب قيامت به مراتب مشكل‌تر از عذاب قبر است، يعني نار در قبر با نار در قيامت قابل مقايسه نيست و به مراتب مشكل‌تر است.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين


برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .