موضوع: آیات معاد 1
تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴
شماره جلسه : ۶۴
-
بحث در بررسي رواياتي است كه مربوط به برزخ و حالاتي كه در برزخ است بود، از قبيل عذاب قبر و فشار قبر و نظاير اينها.
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث در بررسي رواياتي است كه مربوط به برزخ و حالاتي كه در برزخ است بود، از قبيل عذاب قبر و فشار قبر و نظاير اينها. اين جمله را عرض كنم كه يكي از مسائل مهمي كه وهابيت به وسيله آن در عقايد خودش دچار انحراف شديد شده همين قضيه برزخ است؛ بعد هم رواياتي در مورد اينكه چه زماني به زيارت اهل قبور برويد يا آن روايتي كه از پيامبر(صلوات الله عليه) خوانديم كه بعد از اينكه مادر اميرالمؤمنين را دفن كرد يا در قضيه سعد معاذ پيامبر صلوات الله عليه دست راستشان را به دست چپ زدند و فرمودند «سمعت فاطمة بنت اسد تصويق يميني علي شمالي» دال بر این استكه اين برزخ يك امر مسلّم است و اينكه امروز در مكه و مدينه و بعضي از جاها وقتي شيعهها ميروند براي قبرستان بقيع يا قبرستان ابوطالب، براي زيارت اهل قبور ملاحظه ميكنيد كه وهابيّت در آنجا شديداً مخالفت ميكند ميگويند اينها مُردند و تمام شد، چيزي نميفهمند، به اين معناست كه اينها بايد برزخ را انكار كنند! به اين معناست كه اينها بايد آياتي كه در مورد برزخ آمده و صريح است «و من ورائهم برزخٌ إلي يوم يبعثون» كه ما آيات قرآن در مورد برزخ را مفصل بحث كرديم. حالا اگر اين روايات را هم كسي سنداً يا به هر نحوي نپذيرد، اما دلالت آيات قرآن نسبت به برزخ بسيار روشن است.
پس اين نكته هست كه اين عقايد باطلي كه اينها دارند اينها بايد برزخ را انكار كنند، يعني بايد بگويند انساني كه از دنيا ميرود ميشود خاك و جماد و ... تا قيامت مجدداً خدا اراده كند كه اين انسان را دوباره احيا كند و بايد برزخ را به طور كلي انكار كنند و اگر ميگويند ما برزخ را قبول داريم اين آثار را هم بايد بپذيرند و آثارش این است كه انسان وقتي فاتحه ميخواند اين فاتحه به آن مرده ميرسد، انسان وقتي حرف ميزند و حتي به مرده سلام ميكند، اينكه ما در مدينه يا قبور يكي از ائمه طاهرين سلام ميدهيم اينطور نيست كه بگوئيم شنيدن اين سلام «أشهد أنّك تسمع كلامي» اختصاص به امام(ع) يا پيامبر ندارد، هر موجودي كه در عالم برزخ هست چون حيات برزخي دارد به اذن خداي تبارك و تعالي ميشنود، پس اين نكتهي مهمي است (و كمتر ديدم كه به آن توجه شود) در عقايد باطله وهابيّت، وهابيت يا بايد برزخ را انكار كنند، كه اگر برزخ را انكار كنند بايد آيات قرآن در مورد برزخ را انكار كنند، آنها كه اين همه ادعا دارند ما با قرآن سر و كار داريم، اين آيات قرآن است در مورد برزخ و اگر قرآن و آيات برزخ را قبول دارند آثار آن را بايد بپذيرند، نبايد بگويند زيارت اهل قبور شرك است. عرض كردم خود حيات برزخي دلالت روشني بر اين معنا دارد.
حديث 55 جلد ششم صفحه 237 بحار الأنوار يك قضيهاي را از اصبغ بن نباته با اميرالمؤمنين نقل ميكند، منتهي در حديث 55 از يك منبع نقل ميكند و در حديث 65 از كتاب ديگري نقل ميكند! و راوي هر دوي آنها فضل بن شاذان است، منتهي اينها ميگويد عن الفضل بن شاذان من كتاب صحائف الأبرار و در حديث 65 ميگويد روي الفضل بن شاذان في كتاب القائم عليه السلام، كتابي كه مربوط به حضرت حجت (عج) است. «عن ابن طريف عن ابن نباته» كه همان اصبغ بن نباته است «في حديث طويل يذكر فيه أنّ اميرالمؤمنين(ع) خرج من الكوفة ومر حتى أتى الغريين فجازه فلحقناه» حضرت از كوفه خارج شدند و به غريين رسيدند كه همان نجف باشد، در روايت ديگر ندارد كه كجا رفتند! «فلحقناه وهو مستلق على الارض بجسدهليس تحته ثوب» بعيد نيست كه بگوئيم به وادي السلام نجف رسيدند، خود نجف را غري ميگويند، يكي از اوصافي كه براي نجف اشرف است النجف الغربي است، از آنجا گذشتند و شايد چون از مضمون روايت استفاده ميشود، به واديالسلام رسيدند و آنجا «وهو مستلق علي الأرض» در اينجا دارد كه «اضتجع في نجف الكوفة علي الحصار» حضرت روي زمين خوابيدند، منتهي «بجسده ليس تحته ثوب» زيراندازي هم نداشتند «فقال له قنبر: يا أميرالمؤمنين ألا أبسط ثوبي تحتك؟» اجازه ميفرماييد لباس خودم را زير شما بيندازم؟ فرمودند: نه «قال: لا» بعد حضرت فرمود: «هل هي إلاتربة مؤمن أو مزاحمته في مجلسه؟» اينجايي كه ما خوابيديم يا تربت يك مؤمن است يا مزاحمت با مجلس اوست «قال الاصبغ: فقلت: يا أمير المؤمنينه»اصبغ بن نباته ميگويد عرض كردم يا اميرالمؤمنين «تربة مؤمن قدعرفناه» اينجا زمين مؤمن است قد عرفناه «كانت أو تكون»، تربت مؤمن يعني محل دفن يك مؤمن، اين كنايه است و نه اينكه اين زمين مِلك كسي باشد، اگر ملك كسي باشد كه بين اينكه زيرانداز بيندازند و نيندازند فرقي وجود ندارد بلكه هر دو اشكال دارد. تربة مؤمن يعني محل دفن يك مؤمن.
اصبغ بن نباته ميگويد يا اينجا يك مؤمني دفن شده يا بعداً دفن خواهد شد و معنايش براي ما روشن است، اما اينكه ميفرماييد «مزاحمته في مجلسه» يعني چه؟ يعني اينكه شما الآن اينجا نشستيد يا خوابيديد، با يكي از مجالس مؤمنين مزاحمت ميكنيد «فما مزاحمته في مجلسه؟ فقال: يابن نباتة لو كشف لكملرأيتم أرواح المؤمنين في هذا الظهر» اگر براي شما مكشوف شود (يعني پرده كنار رود) ارواح مؤمنين را در ظهر اين خاك ميبينيد، يعني در باطن اين خاك و ظهر اين تربت ارواح مؤمنين حلقه حلقه هستند، «حلقا يتزاورون ويتحدثون» با هم نشستند و صحبت ميكنند «إن في هذالظهر روح كلمؤمن» در اين ظهر روح تمام مؤمنين است «وبوادي برهوت نسمة كل كافر» در وادي برهوت هم روح هر كافري است، كه اين به وادي برهوت قرينه ميشود كه اين «في هذا الظهر» مراد همان وادي السلام است! حضرت فرمود «في هذا الظهر روح كل مؤمن» نه روح مؤمنيني كه اينجا دفن شدند! آن رواياتي كه ميفرمايد روح همه مؤمنين را به وادي السلام نجف ميبرند قرينهي به همين معناست كه روح هر مؤمني در آنجاست
عرض كردم هم اينجا اين روايت را نقل ميكند و هم در آنجا نقل ميكند. آنجا دارد «يابن نباته إن في هذا الظهر ارواح كل مؤمن و مؤمنة في قوالب من نور علي منابر من نور» حضرت فرموده اينها در قالبي از نور هستند بر منابري از نور. آنجا گاهي اوقات بعضيها سؤال ميكنند مگر وادي السلام چقدر جا دارد كه روح هر مؤمني به آنجا ميرود؟ در حاليكه وادي السلام نجف خيلي بزرگ است، ولي بحث این است كه اينها ديگر نياز به مكان ندارند، اينها از نظر شرافت يك تعلّقي به آنجا پيدا ميكنند و الا ميلياردها مؤمن هم باشد در اين قالبهاي مثالي وقتي قرار بگيرد نياز به مكان ندارند و آنجا حضور پيدا ميكنند.
روايت ديگر، روايت 66 صفحه 243؛ «عن زيد الشحام عن ابي عبدالله (ع) قال» امام صادق فرمود «إن ارواح المؤمنين يرون آل محمد(ع)» ارواح مؤمنين آل پيامبر را ميبينند «في جبال رضوي» در كوه رضوي، يعني وقتي ارواح ميخواهند با اهلبيت پيامبر و ائمه معصومين(ع) ملاقات كنند به آنجا ميروند، «فتأكل من طعامهم و تشرب من شرابهم و تحدث معهم في مجالسهم» از طعام آنها ميخورند (يعني در همان قالب مثاليشان)، از شرابشان ميخورند و با آنها حرف ميزنند، تا وقتي كه قيام حضرت حجت (عج) بشود، ميفرمايد وقتي كه قائم ما قيام كند «بعثهم الله فأقبلوا معه» وقتي كه حضرت قيام كند، خداوند اين ارواح مؤمنين را مبعوث ميكند و اينها اقبال ميكنند و توجه به حضرت پيدا ميكنند و گروه گروه لبيك ميگويند «زمراً زمر»، كه ذيل اين مربوط به قضيه رجعت است، صدر اين روايت مربوط به قضيه برزخ است اما ذيل آن مربوط به قضيه رجعت است. اين هم عجيب است؛ از روايات استفاده ميشود كه مسئلهي رؤيت در منام و خواب ديدن، از اول كه بشر به دنيا آمده نبوده، اينطور نيست كه بگوئيم از همان روزي كه خداي تبارك و تعالي بشر را خلق كرده مسئله احلام هم بوده.
در يك روايتي از امام كاظم(ع) در كافي نقل ميكند، امام كاظم(ع) فرمود «إن الأحلام لم تكن فيما مضا في أوّل الخلق» در اول خلق نبوده «و إنما حدثت» بعد حادث شده، راوي ميگويد عرض كردم «و ما العلة في ذلك» چطور شد اين احلام بعداً به وجود آمد؟ «فقال إنّ الله عزّ ذكره بعث رسولاً إلي أهل زمانه فدعاهم إلي عبادة الله و طاعته» خداي تبارك و تعالي در يك زماني رسولي را براي اهل آن زمان فرستاد كه آن رسول مردم را به عبادت و طاعت خدا دعوت كردند «فقالوا إن فعلنا ذلك فما لن» ما اگر خدا را عبادت كنيم چه نتيجهاي دارد؟ «ما أنت بأكثرنا مالاً و لا بأعدنا بعشيرهً» (به آن رسول گفتند) تو بيشتر از ما مال نداري، طائفه و عشيرهات هم بيشتر از ما نيست! «فقال» رسول در جواب فرمود «إن اطعتموني أدخلكم الله الجنة» اگر از من اطاعت كنيد خدا شما را داخل بهشت ميكند «و إن عصيتموني أخدلكم الله النار» اگر مخالفت كني خدا شما را داخل جهنم ميبرد «فقالوا: و ما الجنة و النار؟» جنّت و نار چيست؟ «فوصف لهم ذلك» آن رسول برايشان توضيح داد «فقالوا متي نصير إلي ذلك» ما چه زماني وارد جنّت يا نار ميشويم؟ «فقال إذا مدتم» وقتي بميريد. به اينجا كه رسيد، اينها گفتند ما ديديم افرادي مُردند و چيزي از ايشان باقي نمانده «فقالوا لقد رأينا أمواتنا صاروا عظاماً» اينها به يك استخوان تبديل شدند! «فازدادوا له تكذيباً و به استخفافاً» دوباره شروع كردند به تكذيب آن رسول و او را تحقير كردند، «فأحدث الله عزوجل فيهم الأحلام» خداي تبارك و تعالي خواب ديدن را براي اينها خلق كرد «فعطوه» اينها دوباره پيش آن رسول آمدند «فأخبروه بما رآو و ما أنكروا من ذلك» معلوم ميشود يك احلامي بوده كه در اين احلام آثار عملشان را ديدند، حالا شايد آثاري از بهشت و جهنم هم ديدند، آمدند مسئله را بيان كردند و آن رسول فرمود «إنّ الله عزّ ذكره أراد أن يحتجّ عليكم بهذ» خدا به وسيله احلام ميخواهد به شما احتجاج كند، يعني اگر كسي بگويد دليل عالم برزخ چيست؟ بهترين دليلش همين خواب و رؤيت در منام است.
(سؤال و پاسخ استاد): اصل خواب ديدن يك امر واقعي است و امام ميفرمايد خود همين دليل بر اصل قضيه برزخ است. يعني شما در عالم خواب با اينكه جسمتان حركت نميكند سفر ميرويد، ميخوريد، مينوشيد، دستتان زخم ميشود، ناراحت يا خوشحال ميشويد، ديگران را ميبينيد، آن هم با اراده. امام ميفرمايد اين خداي تبارك و تعالي كه احلام را به وجود آورده ميخواهد بر شما احتجاج كند.
بعد رسول به آنها فرمود «هكذا تكون ارواحكم اذا مدتم و إن بليت أبدانكم تصير الأرواح إلي عقاب حتّي تبعث الأبدان» اگر بميريد و ابدانتان هم پوسيده شود، ارواح شما را به عقاب تحويل ميدهند كه اگر گناهكار باشند معاقب ميشوند تا اينكه ابدان مبعوث شود.
عرض كردم اين روايات برزخ خيلي مهم است، ابعادي را براي انسان روشن ميكند كه مهمترين بُعد آن اصل قضيه برزخ است كه كسي در قضيهي برزخ ترديدي نكند و عرض كردم كه وهابيت بايد آيات برزخ را انكار كنند و اگر آيات برزخ را قبول دارند اين شبهههاي عوامانه بيسر و تهِ علمي كه ميگويند شما كه سلام ميكنيد نميفهمد، چرا نميفهمد؟ ما بحثمان جسد و بدن او نيست، بحث ما روح اوست. اتفاقاً وقتي انسان از اين عالم رحلت ميكند روح انسان وسيعتر ميشود، قدرت توجهش بيشتر ميشود، امروز در دنيا اگر به زيد سلام كنيم، يك مقدار كه فاصله داشته باشد نميشنود! اما در آنجا اين مسائل مطرح نيست.
در مورد عذاب قبر و فشار قبر كه بعضي از رواياتش را خوانديم، يك روايت هست كه در دعوات قطب راوندي از امام باقر نقل شده؛ حضرت ميفرمايد «من أتمّ ركوعه لم يدخله وحشة القبر» خيلي روايت خوبي است. ميفرمايد كسي كه ركوعش را كامل انجام بدهد، اين كنايه است! اين خصوص ركوع در نماز نيست، يعني من أتمّ صلاته! نه خصوص ركوع، منتهي چون حقيقت نماز عمدتاً در ركوع است و يك ركعت قوامش به ركوع است اينطور بيان شده. حالا اگر بخواهيم به ظاهر روايت پيش برويم، يعني كسي كه ركوعش را درست و حسابي انجام بدهد هنوز به نرفته بلند نشود! ركوعش را استمرار بدهد، با طمأنينه و حضور قلب باشد، اگر گفتيم كنايه از خودِ نماز است معلوم ميشود آنچه كه در عالم قبر براي انسان مفيد است و انسان را از وحشت قبر حفظ ميكند مسئلهي نماز است، اگر نماز انسان واقعاً كامل باشد اين گرفتار وحشت قبر نميشود، بر حسب اين روايتي كه اينجاست.
آيهي شريفهاي كه در سوره الرحمن است: «فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ» آيه مربوط به قيامت است و در آنجا مفسرين بحث ميكنند كه چه كنيم؟ آيات ديگري كه دارد وقفوهم إنّهم مسئولون و از همه سؤال ميكند، اين آيه كه ميگويد «فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ».
در حديث 77 صفحه 236 در تفسير علي بن ابراهيم اين آمده كه «قال لا يسأل عن ذنبه» يعني «منكم أي من الشيعة إنس و لا جان» بعد گفته «معناه إنه من تولي أميرالمؤمنين صلوات الله عليه و تبرأ من أعدائه و أحلّ حلاله و حرّم حرامه» كسي كه ولايت اميرالمؤمنين داشته باشد و تبري از اعداء او داشته باشد و حلال را حلال بداند و حرام را هم حرام بداند، «ثم دخل في الذنوب و لم يتب في الدني» بعد اگر گناهاني هم انجام بدهد «عذّبَ لها في البرزخ» در بعضي از نسخ دارد «عليها في البرزخ» يعني در برزخ عذاب ميشود، «و بخرج يوم القيامة و ليس له ذنب يسأل عنه يوم القيامة» خيلي روايت عجيبي است! يعني علّت عذاب در برزخ يك مقدارش براي دفع عذاب در قيامت است، البته قبلاً خوانديم در بعضي از روايات دارد كه پيامبر فرمود قبر مشكلتر از دنياست و قيامت هم مشكلتر از قبر است، براي بعضيها عذاب قيامتشان بيشتر از عذاب قبر است، اما براي شيعيان اميرالمؤمنين(ع) كه حلال و حرام را دقّت كردند اما بعضي از گناهان را مرتكب شدند، همين مقدار عذابي كه در عالم قبر متوجه آنها ميشود، سبب ميشود كه روز قيامت ديگر مورد سؤال هم واقع نشوند.
علي ايّحال اين هم يكي از رواياتي است كه هم دلالت بر عذاب برزخي دارد كه در برزخ
عذاب است و هم دلالت دارد كه اين عذاب دفع عذاب در قيامت ميكند از شيعيان.
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
نظری ثبت نشده است .