درس بعد

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس قبل

بحث تفسیر موضوعی پیرامون آیات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱۲/۱۴


شماره جلسه : ۶۶

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بحث در بررسي رواياتي است كه مربوط به برزخ و حالاتي كه در برزخ است بود، از قبيل عذاب قبر و فشار قبر و نظاير اينها.

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


بحث در رواياتي است كه در مورد برزخ وارد شده و خصوصيّاتي كه مربوط به برزخ است، كه عمده اين روايات را تا به حال در بحث‌هاي گذشته خوانديم و اين نتيجه روشن از روايات به دست مي‌آيد كه براي انسان‌هايي كه از جهت معنوي و تقوايي در حدّ بالايي هستند امكان ارتباط با اهل برزخ برايشان اختياراً وجود دارد. حالا براي افراد معمولي ارتباط با برزخي‌ها در عالم رؤيا برايشان حاصل مي‌شود اما اختياراً براي افرادي ارتباط با برزخي‌ها ممكن است كما اينكه براي برزخي‌ها هم ارتباط با اين عالم غير از احاطه علمي تأثيرگذاري در وجود و مؤثر بودن در انسان‌هايي كه در دنيا هستند براي آنها هم ممكن است كه اين رواياتش را خوانديم و اين نتيجه‌ي روشن از روايات به دست آمد.

يكي از رواياتي كه در امالي شيخ طوسي از امام باقر(ع) نقل مي‌كند؛ «عن عبدالله بن سليمان عن الباقر(ع) قال سألته عن زيارة القبور» راجع به زيارت اهل قبور پرسيده كه چه زماني مناسب است انسان به زيارت آنها برود؟ «قال إذا كان يوم الجمعة فزرهم» وقتي روز جمعه شد حتماً آنها را زيارت كن «فإنّه من كان منهم في ضيق» كسي كه از اين اموات در ضيق و عذاب باشد «وسّع عليه ما بين طلوع الفجر إلي طلوع الشمس» يك مقداري آسان مي‌كنند بر او در همين فاصله زماني، فاصله بين طلوع فجر و طلوع شمس كه معمولاً يك ساعت و نيم است.


در اين زمان يك مقداري عذاب را از آنها برمي‌دارند كه شايد يكي از فرق‌هاي عذاب برزخ با عذاب قيامت هم در همين باشد كه در عذاب قيامت اين چنين نيست كه يك لحظه‌اي به آنها استراحت داده شود و بعد دوباره عذاب كنند! اما در عالم برزخ اين چنين هست. بعد بيعد طلوع فجر تا طلوع شمس «يعلمون بمن أتاهم في كل يوم» هر كسي كه مي‌آيد اينها را زيارت كند آنها اطلاع پيدا مي‌كنند و مي‌شناسند «فإذا طلعت الشمس كانوا سد» وقتي خورشيد طلوع مي‌كند، اينها را مهمل ...، يك احتمالي را مرحوم مجلسي دارد كه مي‌فرمايد بعد از طلوع شمس «مهملون أي غير معذّبين» ديگر عذاب نمي‌شوند! ولي اين خلاف ظاهرش است، ظاهر اين روايت این است كه وقتي طلوع شمس مي‌شود ديگر به اينها اجازه‌ي اطلاع نمي‌دهند، ما از روايت اينطور استفاده مي‌كنيم كه وقتي طلوع شمس مي‌شود اينها ديگر اطلاع پيدا نمي‌كنند، نمي‌فهمند چه كسي آمده؟ مهمل از حيث ادراك اينكه چه كسي براي فاتحه آمد و چه كسي نيامد، ظاهر روايت اين است.

دنباله روايت دارد «فيعلمون بمن أتاهم فيفرحون به» در اين فاصله طلوع فجر تا طلوع شمس، سائل سؤال مي‌كند هر كسي بيايد اينها خوشحال مي‌شوند؟ «قال نعم» امام باقر فرمود بله «و يستوحشون له إذا انصرف عنهم» وقتي بلند مي‌روند بروند اينها را وحشت فرا مي‌گيرد. ظاهر روايت اين است «فإذا طلعت الشمس كانوا سد» يعني اگر كسي هم بيايد براي اينها فاتحه‌اي بخواند درست توجهي به اينها نمي‌شود و اينها توجه نمي‌كنند كه اين كيست؟‌ يعني نمي‌توانند بفهمند! نمي‌گذارند بفهمند. مثل يك زنداني كه در زمان خاصي به او اجازه ملاقات مي‌دهند، بعد از اتمام وقت او را دوباره مي‌برند و نمي‌فهمند چه كسي آمده يا چه كسي نيامده؟ يا مقصود اين باشد كه فاتحه‌اي كه براي اينها قرائت مي‌شود براي اينها بلااثر است، كه بعيد نيست ولو اينكه سيره و روش مؤمنين این است كه انسان هر وقتي به قبرستان برود براي زيارت اهل قبور فاتحه به آنها مي‌رسد، حالا يا بگوئيم اين وقت طلوع فجر تا طلوع شمس مهم‌ترين زمان براي اينهاست و در اوقات ديگر هم في الجمله به اينها برسد. يا بگوئيم نه! اصلاً در اوقات ديگر معلوم نيست به اينها برسد، براي اولياء خدا وقت خاصي معيّن نيست.

مرحوم مجلسي با بياني كه اينجا دارد اول مي‌فرمايد «و لأن المعنا أنّهم يوم الجمعة بعد طلوع الشمس أيضاً مهملون غير معذّبين» اين يك معنا كه روز جمعه بعد از طلوع شمس اينها معذب نيستند. احتمال دوم «أو المعني أنّه يوسع عليهم في يوم الجمعة أو الزيارة في يوم الجمعة تسير سبباً لذلك» يعني زيارت در روز جمعه سبب مي‌شود كه بعد از طلوع شمس اينها را رها كنند و عذابشان نكنند «و قوله ما بين طلوع الفجر إستيناف كلامٍٍأي في كل يومٍ يطلعون علي زوّارهم في ذلك الوقت لأنّهم في القبور» مرحوم مجلسي احتمال دارد مراد اين باشد در هر روزي اينها در همين وقت اطلاع پيدا مي‌كنند، يعني روز جمعه خصوصيتي ندارد ولو افضل است، ولي در هر روزي به ميّت اجازه مي‌دهند بين طلوع فجر تا طلوع شمس اطلاع پيدا كند كه چه كسي او را زيارت مي‌كند؟ «فإذا طلعت الشمس يرخّص لهم فيخرجون من قبورهم» وقتي طلوع شمس مي‌شود اينها دوباره مي‌روند در همان وادي‌اي كه قبلاً بودند، اگر مؤمن است به وادي‌السلام مي‌رود و اگر كافر هم باشد در همان برهوت است.

پس اين روايت مجموعاً دو احتمال دارد؛ يكي اينكه بگوئيم فقط خصوص ما بين طلوع فجر تا طلوع شمس روز جمعه اموات اطلاع پيدا مي‌كنند از آن كسي كه آمده زيارتشان كند، اين يك. احتمال دوم این است كه بگوئيم هر روزي، منتهي در هر روز زماني معين مي‌شود كه مابين طلوع فجر تا طلوع شمس. بالأخره از اين استفاده مي‌شود.

روايت ديگر حديث 101 در كافي آمده كه ابوبصير از امام صادق(ع) نقل مي‌كند كه اين حديث را بايد ملحق كنيم به آن احاديثي كه مربوط به سؤال قبر است كه سؤال همراه با فشار قبر است و اين خودش خيلي عجيب است، يعني يكي از خصوصيّاتي كه در هنگام سؤال وجود دارد این است كه حضرت فرمود «يسئل و هو مضغوط» اين ميّت مورد سؤال واقع مي‌شود در حالي كه در قبر به او فشار مي‌آورند، بعد باز مرحوم مجلسي مي‌فرمايد «لأن المعني أن الضغط و السؤال متلازمان فكلّ من لا يضغط لا يسئل» اين برداشتي است كه مرحوم مجلسي دارد و مي‌فرمايد يسئل و هو مضغوط ظهور در اين دارد كه هر كسي كه در فشار قبر است سؤال مي‌شود، هر كسي كه مورد سؤال واقع مي‌شود در فشار قبر است، هر كسي كه سؤال نمي‌شود فشار ندارد و هر كسي كه فشار قبر ندارد سؤال ندارد. مي‌فرمايد «فكل من لا يضغط لا يسئل» اين فرمايش با آن رواياتي كه خوانديم «من محض الإيمان محض» مورد سؤال واقع مي‌شود يا «من محض الكفر محض» مورد سؤال واقع مي‌شود سازگاري ندارد، يعني آن كسي كه سؤال مي‌شود فشار قبر هم دارد. حالا ممكن است فشار قبر يك كسي كم باشد ولي باز هم سؤال بشود، يا بگوئيم ممكن است فشار قبر نداشته باشد كه اين خيلي أقلّ قليل بايد باشد، ولي باز سؤال داشته باشد. راجع به مواردي كه پيامبر(ص) دعا فرمودند، مثل قضيه‌ي رقيه دختر پيامبر كه روايتش را مي‌خوانيم.

مجلسي مي‌فرمايد «لأن المعني أنّ الضغط و السؤال متلازمان فكل من لا يضغط لا يسئل» و بالعكس، اين يك احتمال. «أو يسئل في حالة الضغط» كه به نظر ما ظهور روايت در همين است، يعني وقتي دارند سؤال مي‌كنند در حالي است كه او گرفتار فشار قبر هم هست. بعد مي‌گويد «ويحتمل أن يكون الغرض إثبات الحالتين حسبه» فقط اين دو حال وجود دارد، يعني مي‌خواهد بگويد اين دو حال در عالم قبر هست ولي ظاهر اين روايت همين معناي دوم و احتمال دوم از ميان اين سه احتمال است كه سؤال قبر همراه با فشار قبر است.

روايت بعدي در كافي آمده، ابوبصير از امام صادق(ع) نقل مي‌كند «قلت لأبي عبدالله عليه السلام أيفلت من ضغطة القبر أحد» يفلت يعني يتخلّص، آيا كسي هست كه از فشار قبر در امان و خلاصي باشد؟‌ تا گفت «ضغطة القبر» «فقال نعوذ بالله منه» خيلي عجيب است! در آن كلام اميرالمؤمنين هم حضرت به خدا پناه بردند و اينجا هم امام صادق تا صحبت ضغطة القبر شد، فرمود نعوذ بالله منها، اين هم از آدابي است كه ما بايد رعايت كنيم كه واقعاً وقتي اسم عذاب قيامت مي‌آيد همين جا، هر چه انسان در اين عالم به خدا پناه ببرد در آن عالم اثر دارد و صحبت از عذاب قبر مي‌شود، بلا فاصله به خدا پناه ببريم كه در آن عالم اثر مي‌گذارد، بعد حضرت فرمود «ما أقل من يفلت من ضغطة القبر» خيلي كم است كسي كه از فشار قبر در امان باشد! بعد فرمود «إن رقية لمّا قتلها عثمان» كه اين بايد بررسي شود كه اين «لما قتلها عثمان» چه قضيه‌اي بوده كه عثمان دختر پيامبر را كشت؟ «لما قتلها عثمان وقف رسول الله(ص) علي قبره» حضرت در كنار قبر او ايستادند، يك روايت ديگري هم كه همين قضيه را نقل كرده(حديث 113) دارد «وفاطمة عليها السلام علي شفير القبر تنحدر دموءها في القبر» حضرت زهرا هم بر شفير قبر ايستاده بودند و اشكهايش مبارك در قبر مي‌ريخت، «و رسول الله(ص) يتلقاه بثوبه» پيامبر با لباس مباركش اشك‌هاي فاطمه را پاك مي‌كرد، حالا شاهد این است كه (امام صادق در اين روايت كه حديث 102 صفحه 261 است و حديث 113 صفحه 266 است فرموده) پيامبر دستهاي مباركش را بالا برد، عرض كرد «إنّي لأعرف ضعفها و سألت الله عزوجل أن يجيرها من زمّة القبر» از خدا خواستم كه فشار قبر دختر من را از او بردارد، به خدا عرض كرد «اللهم حب لي رقية من ضغطة القبر» بعد دارد «فوهبه الله له» خدا هم به خاطر اينكه پيامبر تقاضا كرده بود اين فشار قبر را از رقيه برداشت.

در حديث 112 مي‌فرمايد؛ قبلاً هم داشتيم كه اين سؤال هست كه آيا فشار قبر فقط مخصوصا به قبر خاكي است؟ «سألته يونس بن عبدالرحمن» مي‌گويد از امام (ع) سؤال كردم «عن المسلوب يعذّب عذاب القبر» كسي كه به دار آويزانش مي‌كنند فشار قبر دارد؟ «فقال نعم، إن الله عزوجل يأمر الهواء عن يضغطه» به هوا امر مي‌كند كه او را مورد فشار قرار بدهد.

در روايت ديگري از امام صادق هست كه حضرت فرمود «إن رب الأرض هو ربّ الهوا فيوحي الله عزوجل إلي الهوا فيضغطه ضغطةً أشد من ضغطة القبر» آن فشار هوا شديدتر از فشار قبر است.

آخرين روايتي كه مي‌خواهيم بخوانيم؛ حديث 116 مرحوم مجلسي از كافي نقل مي‌كند، عمرو بن يزيد مي‌گويد به امام صادق عرض كردم «إني سمعتك و أنت تقول كلّ شيعتنا في الجنة علي ما كان فيهم» من از شما شنيدم مي‌فرماييد تمام شيعيان شما در بهشت‌اند با همه اشكالاتي كه دارند، «علي ما كان فيهم من الذنوب» حضرت فرمود بله درست شنيديد، «كلهم والله في الجنة. قال قلت جعلت فداك إنّ الذنوب كثيرةٌ كبائر» اينها گناهان كبيره انجام مي‌دهند «فقال أما في القيامة فكلكم بالجنة بشفاعة نبي المطاع أو وصيٍ نبي» در روز قيامت همه شيعيان مورد شفاعت قرار مي‌گيرند «و لكنّي و الله أتخوّف عليكم في البرزخ» فرمود در برزخ جاي شفاعت نيست! اين مطلبي كه معروف است و بايد قاعدتاً آقايان شنيده باشند كه در برزخ جاي شفاعت نيست ولو اينكه مؤمن در هنگام موت، پيامبر و فاطمه و ائمه را مي‌بيند، اما در حيات برزخي اگر گناهكار باشد گرفتار عذاب است و عذاب برزخ او مورد شفاعت واقع نمي‌شود. البته در بعضي از روايات دارد يك كسي ولد صالح دارد كه در دنيا برايش كاري مي‌كند كه موجب مي‌شود عذاب برزخي‌اش يك مقدار كم شود.

بعد سؤال مي‌كند «و ما البرزخ؟ قال القبر منذ حين موته إلي يوم القيامة» از زماني كه مي‌ميرد تا روز قيامت. پس اين هم مطلب مهمي است كه شيعه اگر گناهكار هم باشد در برزخ گرفتار عذاب مي‌شود و اين عذاب او سبب مي‌شود در قيامت گرفتار عذاب نشود، همان آيه شريفه‌اي كه مي‌فرمايد: «لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ»، يك روايت وارد شده كه اين مربوط به شيعه است، اگر خدايي نكرده شيعه گناهكار باشد، چون در برزخ عذابش را مي‌بيند ديگر در روز قيامت گرفتار عذاب نمي‌شود.

مرحوم مجلسي حدود 128 روايت در مورد احوال برزخ نقل كرده، ما هم شايد هفت يا هشت جلسه شد كه اين روايات مربوط به برزخ را گفتيم. يك جمع‌بندي خود آقايان از اين روايات داشته باشند، اين بحث را اينجا تمام مي‌كنيم.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .