درس بعد

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس قبل

بحث تفسير موضوعي پيرامون آيات معاد

درس بعد

درس قبل

موضوع: آیات معاد 1


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۸/۲۸


شماره جلسه : ۳۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بحث در آيه شريفه سوره مباركه فجر بود؛ «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي».

دیگر جلسات



بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين

بحث در آيه شريفه سوره مباركه فجر بود؛ «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً، فَادْخُلِي فِي عِبَادِي، وَادْخُلِي جَنَّتِي». نكاتي را بيان كرديم، مخصوصاً راجع به كلمه مطمئنه. به اين نكته‌ي جديد ـ كه در كلمات مفسرين هم ذكر نشده ـ رسيديم كه از مجموع روايات استفاده مي‌شود كه مراد از مطمئنه يعني «المطمئنة إلي الولاية» و اين آيه را بيان كرديم كه اختصاصي به معصومين: ندارد، شامل هر مؤمني كه داراي ولايت ائمه‌ي معصومين: مي‌شود هست. نكته‌ي ديگر راجع به اين «فادخلي في عبادي وادخلي جنّتي» است، اين آيه ظهور در اين دارد كه هنگام موت به اين انساني كه نزع روح مي‌شود اين خطاب مي‌شود كه يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، كه مصداق اكملش اميرالمؤمنين، امام حسين: و بعد اصحاب اينها و بعد هم مؤمنيني كه ولايت اين ائمه را دارند.

حالا «فادخلي في عبادي» يعني چه؟ داخل شو اي نفس مطمئنّه در زمره‌ي عباد من. آيا به اين معناست كه تا حالا خارج از عباد بوده؟ تا حالا عنوان عبد بر او صدق نمي‌كرده، الآن به مقام عبوديّت رسيده. كما اينكه از كلمات مرحوم علامه استفاده مي‌شود؛ ايشان فرمودند «فادخلي في عبادي فيه دلالةٌ علي أنّ صاحب النفس المطمئنة في زمرة عباد الله حائزٌ مقام العبودية» نفس مطمئنه است كه در زمره عباد و داراي مقام عبوديّت است. البته ايشان نمي‌گويند الآن حائز اين مقام مي‌شود، مي‌خواهند بفرمايند اصلاً كسي كه داراي نفس مطمئنه است، اين انسان حائز مقام عبوديّت است. در توضيحش هم فرمودند «لما اطمئنّ إلي ربه إنقطع عن دعوي الإستقلال» چون اطمينان دارد و مطمئن به خداست، از ادعاي استقلال جدا مي‌شود و خودش را مستقل نمي‌بيند «و رضيَ بما هو الحق من ربّه فرآ ذاته و صفاته و افعاله ملكاً تلقا لربه» خودش، صفات و افعالش را تماماً ملك تلق خداي تبارك و تعالي مي‌داند. اين بيان مرحوم علامه ظهور در اين دارد كه كسي كه داراي نفس مطمئنه است در همين عالم حائز مقام عبوديّت است و ارزشي براي ذات و صفات و افعال خودش قائل نيست و همه را ملك خداي تبارك و تعالي مي‌داند، اين خلاف ظاهر آيه شريفه است. آيه شريفه مي‌فرمايد حالا كه تو نفس مطمئنه هستي، الآن داخل در عباد من بشو. آيا مرحوم علامه مي‌خواهند بفرمايند چون اين انسان در دنيا حائز مقام عبوديّت بوده، الآن در قيامت داخل در عباد خدا مي‌شود. اگر اين را بخواهند بفرمايند، مطلب درستي است، يعني صلاحيتش را در اين عالم پيدا كرده، در اين عالم خودش را به مقام عبوديّت خدا رسانده، وقتي در اين عالم خودش را به اين مقام رسانده، در آن عالم هم خدا مي‌فرمايد حالا در زمره‌ي عباد خالص من داخل شو.

علي ايّحال معنايي كه مرحوم علامه در اينجا فرمودند، يك مقداري برخلاف ظاهر آيه شريفه است. در آيه يك عنايتي به اين انسان و نفس مطمئنه مي‌شود، يعني در هنگام اين بشارت به او داده مي‌شود كه تو در زمره عباد خالص من هستي «فادخلي في عبادي وادخلي جنّتي». پس نبايد بگوئيم اين دلالت دارد كه نفس مطمئنه در همين دار دنيا حائز مقام عبوديّت بوده. نه! گرچه اين هست ولي آيه به اين جهت دلالتي ندارد. دلالت آيه این است كه اين نفس مطمئنه يكي از عناياتي كه خدا الآن به او مي‌كند به او مي‌فرمايد كه در زمره‌ي عِباد من داخل شو و لذا در همان روايتي كه قبلاً هم خوانديم دارد «فادخلي في عبادي» بعد عباد را معنا كرده «محمداً و أهل بيته عليهم السلام» يعني حالا تو صلاحيّت پيدا كردي كه در كنار پيامبر و آل پيامبر قرار بگيري، تويي كه يك عمر در دنيا ايمان داشتي، ولايت داشتي، نفس مطمئنه بودي و با اين نفس مطمئنه از دنيا خارج شدي، حالا هم جايگاهت در كنار افراد ديگر نيست، جايگاه تو در كنار پيامبر و آل پيامبر است و بعضي از روايات ديگر هم به خوبي بر اين معنا دلالت دارد.

پس ظاهر آيه خيلي روشن است «فادخلي في عبادي» يعني تو بيا در زمره‌ي عباد برتر من قرار بگير، تو هم در كنار اينها باش و روايت هم معيّن كرده كه پيامبر و آل پيامبر هستند كه اينها مقصود به عباد هستند. يك مقداري از عبارات مرحوم مجلسي عليه الرحمة استفاده مي‌شود كه ايشان دايره‌ي عباد را وسيع‌تر گرفته و مي‌فرمايد «أي في زمرة عبادي الصالحين المصطفين الذين رضيت عنهم» عباد صالح من، انبياء را مي‌گيرد، پيامبر خاتم را هم مي‌گيرد، اهل‌بيت را مي‌گيرد، حالا يك عِباد خالص خدا كه اينها هم آدم‌هايي بودند كه واقعاً شهدا را شامل مي‌شود، علما را شامل مي‌شود. اينها هم جزء عباد صالح خدا هستند. از عبارت مرحوم مجلسي يك مقدار دايره‌ي وسيع‌تري استفاده مي‌شود، بر حسب مباني شيعه در اين «فادخلي في عبادي» بايد اينطور گفت. اما اهل سنت «فادخلي في عبادي» را اينطور معنا كردند و گفتند «فادخلي في عبادي أي في أجساد عبادي» يك تقديري در آيه گرفتند، يعني به اين ارواح خطاب مي‌شود كه در اجساد عباد من داخل شويد، بعضي‌ها گفتند كه «أي في الصالحين» و بعضي گفتند «فادخلي في عبادي أي في حزبي» يعني در حزب من داخل شويد، اين حرفها مطالبي است كه خيلي درست نيست، اين «في عبادي» را بر حسب همين رواياتي كه داريم منحصر به پيامبر و آل پيامبر است و جزاي هر نفس مطمئنه‌اي این است كه در زمره‌ي اينها در روز قيامت باشد، براي اينكه بالأخره بايد يك ميزي در اينها محقق شود، اگر بگوئيم اين عِبادي همه‌ي عباد صالحين هستند، خدا به خود آن عباد صالح كه از دنيا مي‌روند چه بشارتي مي‌دهد؟ اگر بنا باشد بگوئيم اين فأدخلي في عبادي يعني هر بنده‌ي صالحي كه هست شما برويد داخل آن بشويد، خود آن عباد صالح چطور؟ اما اگر بگوئيم اين عبادي منحصر به پيامبر(ص) و آل پيامبر: است، خدا به تمام بشر و نفوس مطمئنه عنايت ويژه‌اي مي‌كند و مي‌فرمايد جايگاه شما در كنار اينهاست، اين آنچه كه از فادخلي في عبادي فهميده مي‌شود.

(سؤال و پاسخ استاد): در اصل اينكه در زمره‌ي آنها هم هستند اشتراك وجود دارد.

 «وَادْخُلِي جَنَّتِي» به نفس مطمئنه خطاب مي‌شود كه داخل در بهشتِ من بشو؛ آيا اين جنّتي يك جنّت و بهشتي فوق بهشت معمولي است كه خدا به مؤمنين و به افرادي كه عمل صالح انجام دادند وعده داده؟ در قرآن آيات زيادي مربوط به بهشت است، «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَ» خدا به كساني كه عمل صالح انجام مي‌دهند وعده‌ي جناتُ عدنٍ داده. بگوئيم به اين معناست كه در روز قيامت دو جور بهشت وجود دارد؛ يكي بهشت جسماني است و يكي هم بهشت عقلاني است. بگوئيم يك بهشت جسماني است كه خوردن، لذت بردن، استفاده كردن از نعمت‌هاي الهي، اشجار، درختان، انحار، إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ، اينها بهشت جسماني و ظاهري است. اما يك بهشتي فوق اين بهشت ظاهري وجود دارد كه براي اولياء خاص خداست، آن لذّت‌هاي معنوي كه الآن در درك ما هم نمي‌آيد؛ از ملاقات با خدا، لذّتي كه موسي كليم الله از مكالمه با خدا مي‌برد اصلاً قابل مقايسه با اين لذّت‌هاي ظاهري و جسماني نيست! بگوئيم در روز قيامت جنّت دومي وجود دارد كه در او لذّت‌هاي معنوي، روحي، عقلاني و به عبارت ديگر لذت‌هاي غيرجسماني مطرح است، و اين براي انبياء و اولياء و كمّلين از اولياء خداست. مردم مؤمن معمولي در همان جنّت جسماني حضور داشته باشند، آن وقت كساني كه اين ادعا را دارند همين آيه‌ي شريفه «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» در اين آيه آمده متّقين در جنّات و نهر هستند، اين يك. باز يك مرتبه‌ي بالاتري است «في مقعد صدق عند مليك مقتدر» مي‌گويند عند مليك مقتدر و مقعد صدق همان جنّت عقلاني، جنت جسماني، جنت روحاني است. يا مثلاً آيه شريفه «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» آن كسي كه خاف مقام ربه براي او دو بهشت است، يك وقت مي‌گوئيم مثل دو تا باغ؛ كه اين خلاف ظاهر است، چون هر جنّتي خودش داراي اشجاري است، هر جنّتي خودش باغ‌هاست، جنّتان يعني دو مرتبه‌ي از جنّت، روز قيامت دو مرتبه از بهشت وجود دارد، يك مرتبه متعلّق به افرادي است كه اينها از جهت ايمان درست بوده‌اند، متديّن و متّقي بوده‌اند، اما يك مرتبه‌ي ديگر اينكه افرادي كه در مرتبه‌ي دوم هستند نه اينكه از مرتبه‌ي اول هم محروم باشند، مرتبه‌ي اول هم دارند، اما علاوه بر مرتبه‌ي اول، حالا آنجا چيست؟ از درك ما خارج است، فقط مي‌توانيم بگوئيم از آيات شريفه قرآن اصل اينكه يك جنّت لقاء يا جنّت عقلاني و روحاني وجود دارد، مي‌شود استفاده شود، اصل اين معنا استفاده مي‌شود. حالا گاهي اوقات در بعضي از كلمات بزرگان تعبير به جنتٌ لقاء مي‌شود، آنجايي كه حائلي بين انسان و خدا در لقاء نيست! لقاء كه لقاء جسماني نيست، چون خدا كه جسم نيست كه انسان بخواهد او را ملاقات كند، اما به چه نحوي اين نعمت نصيب انسان مي‌شود و از آن بهره‌مند مي‌شود، ‌واقعاً توصيف و تشريحش بسيار مشكل است.

حالا آيا اين فأدخلي في عبادي وادخلي جنّتي كه عرض كرديم در تمام قرآن يك جا جنّت به خودِ خدا اضافه شده و آن هم با ياء متكلم جنّتي، آيا خداوند در اينجا همان مرتبه‌ي دوم بهشت را مي‌خواهد بيان كند، كه بعضي از بزرگان اين نظر را دارند، ولي ظاهر این است كه اين جنّتي در اينجا يعني همان جنّت معمولي، چون جنّـت معمولي هم جنّت خداست، نمي‌توانيم بگوئيم جنّتٌ لقاء فقط جنّت خداست، اين ظهور در همان جنّت معمولي دارد و نمي‌شود از اين آن جنتٌ لقاء را استفاده كرد.

مرحوم مجلسي طبق همين ظاهر معنا كرده و مي‌فرمايدوَادْخُلِي جَنَّتِي التي وعدتكم بها و اعددت نعيمكم فيه جنّـتي يعني آن بهشتي كه من به شما وعده دارم و نعيم را براي شما آماده كردم.

در سوره مباركه مريم آيات 60 به بعد؛ «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئاً» خداي تبارك و تعالي جنّت را بيان مي‌كند «جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيّاً» همان جنات خالدي كه خداي رحمان وعده‌اش را داده «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً إِلَّا سَلَاماً» در آن لغو نيست و غير از سلام چيز ديگري نمي‌شنوند «وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيّاً» رزق اينها در آن جنّـت است، كه البته اينجا بحث است كه اين بُكرة و عشيّاً آيا قرينه نمي‌شود بر اينكه مراد از اين جنّت، جنّت برزخي است كه در برزخ بُكره و عشيّ معنا دارد ولي در قيامت ديگر معنا ندارد. برخي هم گفتند بُكرة و عشيّاً (يعني بامدادان و شامگاه) كنايه از استمرار است «وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيّاً» يعني دائماً اينها متنعّم به رزق خداي تبارك و تعالي هستند. باز مي‌فرمايد «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيّاً» جنّتي كه متقين از عباد به ارث مي‌برند.

علي ايّحال قرينه‌ي روشن و محكمي نداريم كه اين جنّتي در اينجا آيا مراد همان جنّت عقلي باشد كه بگوئيم اضافه به ياء متكلم ظهور در همين جنّت عقلي و جنت روحاني دارد.

آيه ديگري را كه مي‌خواهيم شروع كنيم آيات 62 الي 65 سوره يونس است «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» اولياء خدا نه خوف و نه حزن دارند، بعد اولياء خدا را معنا مي‌كند «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» اولياي خدا كساني هستند كه ايمان آوردند و تقوا هم داشتند. بعد مي‌فرمايد «لَهُمْ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ» به اين اولياء خدا در حيات دنيا بُشري و بشارتي داده مي‌شود و در آخرت، «لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» اينكه به اولياء خدا در حيات دنيا و آخرت بشارت داده مي‌شود اين رستگاري بزرگي است. حالا بحث در این است كه اين بُشري را عده‌اي از مفسرين گفته‌اند مراد بشارت حين الموت است، يعني هر مؤمني كه مي‌خواهد از دنيا برود به او بشارت داده مي‌شود، ملائكه‌ي الهي به او بشارت مي‌دهند، حالا اين بشارت چيست؟ مبشرّ به؟ به چه چيز بشارت مي‌دهند؟ اينها بحث‌هايي است كه ان شاء الله فردا عرض مي‌كنيم.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .