درس بعد

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 4

درس قبل

کتاب البیع بر اساس تحریر الوسیله 4

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب البیع - بر اساس تحریر الوسیله 4


تاریخ جلسه : ۱۳۹۰/۱/۱۶


شماره جلسه : ۸۴

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشت

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشت

عرض كرديم كه مرحوم محقق ايرواني(اعلي الله مقامه الشريف) در حاشيه‌ي مكاسب‌شان دو بيان و دو وجه را براي عدم جريان قاعده‌ي لاضرر در ما نحنُ فيه ذكر كردند و هر دو وجه را مورد اشكال قرار دادند و نظر نهاييِ ايشان اين شده است كه در ما نحن فيه قاعده‌ي لاضرر جريان دارد، اگر ضامن بخواهد مثل را تهيه كند «بأكثر من ثمن المثل» كه عرض كرديم حالا فعلاً قيمت سوقيه را ما نگوئيم، ازدياد قيمت سوقيه را كار نداشته باشيم، يك مثلي در بازار كمياب است، در اختيار شخصي است و آن شخص هم به ده برابر قيمت مي‌خواهد بفروشد، مردم هم نوعاً نمي‌روند از او بخرند، حالا اينجا اگر ما بخواهيم بگوئيم ضامن كه ذمه‌ي او مشغول به مثل شده، بگوئيم برايش شراء واجب است، اينجا ايشان مي فرمايد قاعده‌ي لاضرر جريان دارد، مرحوم محقق نائيني مي‌فرمايد قاعده‌ي لاضرر جريان دارد، مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) مي‌فرمايد جريان دارد، امام(رضوان الله عليه) طبق تفسيري كه مشهور براي قاعده‌ي لاضرر دارند مي‌فرمايند جريان دارد، ما هم نظرمان ان شاء الله به همين منتهي مي‌شود كه در اينجا قاعده‌ي لاضرر جريان دارد، منتهي چون مرحوم شيخ انصاري از عباراتشان در مكاسب استفاده مي‌شود كه ايشان معتقدند كه قاعده‌ي لاضرر در اينجا جريان ندارد، به دنبال اين هستيم كه ببينيم چرا شيخ قاعده‌ي لاضرر را جاري نمي‌داند، وجه اول را ديروز ذكر كرديم و ديگر تكرار نمي‌كنيم.


ادامه بحث

وجه دوم[1]: براي عدم جريان این است كه در اينجا خود ضامن اقدام بر ضرر كرده و قاعده‌ي لاضرر در جايي است كه كسي خودش اقدام بر ضرر نكند، حالا يك كسي براي اينكه مي‌خواهد بچه‌اش را عمل جراحي كند، برود يك وسيله‌ي هزار توماني را يك ميليون بخرد، مي‌داند كه ضرر مي‌كند ولي اضطرار دارد، خودش اقدام بر ضرر مي‌كند، مي‌گويد قبول مي‌كنم، من زير بار اين ضرر مي‌روم، در جايي كه كسي اقدام بر ضرر كند، اينجا ديگر قاعده‌ي لاضرر جريان ندارد و لعلّ كه شيخ اعظم انصاري(اعلي الله مقامه) كه در ما نحن فيه قاعده‌ي لاضرر را مطرح نفرمودند روي اين بيان باشد كه اين شخص ضامن خودش بر ضرر اقدام كرده و چون اقدام بر ضرر كرده در جايي كه اقدام بر ضرر هست قاعده‌ي لاضرر جاري نيست. اشکالات: خود مرحوم ايرواني اين وجه را مطرح مي‌كند و دو اشكال به اين وجه وارد كرده است: اشكال اول این است كه اقدام در جايي است كه كسي علم داشته باشد، ايشان مي فرمايد «إنّ الإقدام مختصُ بصورة العلم بعدم الاستحقاق» من بدانم اين مال را استحقاقش را ندارم و اين را بردارم، اينجا وقتي علم دارم به عدم استحقاق، بايد آثارش را هم ملتزم بشوم، آثارش این است كه اگر از بين رفت من بايد مثلش را ولو به هر قيمتي شده تهيه كنم. در حالي كه بحث ما عام است، والمدعي عامٌ ما مي‌خواهيم بگوئيم اگر يك جايي كسي علم به عدم استحقاق هم نداشت، يك معامله‌ي فاسدي را انجام داده، اصلاً جهل به فساد بيع دارد، حالا آمده مبيع را گرفته، مبيع مثلي است، تلف شده، حالا مثل بر ذمه‌ي اين ضامن آمده. قاعده‌ي اقدام در جايي است كه كسي علم به عدم استحقاق داشته باشد، در حالي كه مدعاي ما در ما نحن فيه عام است.

مي‌خواهيم بگوئيم در اينجا اين ضامن چه علم داشته باشد و چه نداشته باشد، قاعده‌ي لاضرر در او جاري نمي‌شود. شما يك فرضش را آمديد درست كرديد و آن جايي است كه علم به عدم استحقاق باشد. البته اين اشكال اول طبق مبنای مشهور صحیح است و آن ها هم در باب قاعده‌ي اقدام همين را مي‌گويند در مقابل برخي مي‌گويند در قاعده‌ي اقدام، اقدام بر ضرر خودش موجب براي ضمان هست، اقدام بر ضمان، اقدام بر ضمان موجب بر ضمان است،‌ خواه علم باشد و خواه نباشد! اما مشهور علم را معتبر مي‌دانند و اين اشكال مي‌شود اشكال مبنايي.

اشكال دومي
كه مرحوم ايرواني دارد این است كه اصلاً ما اگر بخواهيم براي ضمان به قاعده‌ي اقدام تمسّك كنيم مستلزم دور است، اگر بخواهيم براي ضمان به قاعده‌ي اقدام تمسّك كنيم مستلزم دور است، خوب اينجا را دقت بفرماييد، توجه‌تان كاملاً به اين بحث باشد، بحث خوبي است و جاهاي ديگر فقه هم مورد استفاده است، اينجا مرحوم ايرواني يك مطلبي را دارد كه با اين مطلب اساس قاعده‌ي اقدام را ايشان از بين مي‌برد، قاعده‌ي اقدامي كه فقها در فقه زياد به آن استدلال مي‌كنند و اقدام بر ضمان را اقدام بر حكم ضرري را سبب براي آن ضمان و حكم ضرري مي‌دانند ايشان از بين مي‌برد. به چه بيان؟ مي فرمايد تمسّك به قاعده‌ي اقدام مستلزم دور است، بيان دور چيست؟ بيان دور اين است كه در اينجا قاعده‌ي لاضرر جاري نمي‌شود چون خودش اقدام كرده بر ضرر، اقدام بر ضرر كجا صدق مي‌كند؟ آنجايي كه شخص بداند اين مال اگر تلف بشود ولو به اضعافٍ مضاعفة بايد مثلش را بخرد و بپردازد. اگر كسي نداند كه اين چنين ضرري را دارد بر دوش مي‌كشد كه اقدام نيست، بايد بداند كه اگر اين از بين رفت، مثلش ولو به اضعافٍ مضاعفه ده برابر قيمت بايد تهيه كند و به مالك بپردازد. پس اقدام بر ضرر در جايي است كه علم به چنين حكمي در كار باشد، در حالي كه شما اثبات اين حكم را مي‌خواهيد از راه اقدام كنيد، بگوئيم آقا چرا باضعاف مضاعفه بايد بخرد، مي‌گوئيم چون اقدام كرده، مي‌گوئيم چرا ضامن بايد مثل را به چند برابر قيمت بخرد، مي‌گويي چون اقدام كرده. پس اين شد دور، از يك طرف الاقدام يتوقف بر اينكه چنين حكم شرعي در اين مورد باشد و اقدام كننده علم به او داشته باشد، و از طرف دیگر براي اثبات اين حكم شرعي يعني لزوم شراء بأكثر من ثمن المثل، مي گوئيم چرا برايش واجب است كه برود بيش از ثمن المثل بخرد؟ مي‌گوئيم چون اقدام كرده پس اين شد دور.

عبارت ايرواني اين است كه «إن القبض عن العين إنّما يكون إقداماً علي ضمان المثل و إن كان بأضعاف قيمته اذا كان حكمه في الشريعة هو ذلك» يعني اين اقدام بر ضمان المثل به چند برابر قيمت هست، اگر در شريعت اين حكم ثابت باشد، فإذا علّل كون الحكم هو ذلك بالإقدام، اگر از يك طرف بپرسيم چرا اين حكم در شريعت ثابت است، بگوئيد چون اقدام كرده كان دورا، اين دور مي‌شود. «و بعبارةٍ اُخري ما لم يكن الحكم في الشريعة ضمان المثلي بمثله ولو كان بأضعاف قيمته، لم يكن الإقدام علي أخذ المثليّ اقداماً علي الضرر»، مادامي كه اگر يك حكمي در شريعت به اين عنوان نباشد، المثلي يضمن بالمثل ولو بأضعاف قيمته لم يكن الاقدام علي أخذ المثلي إقداماً علي الضرر، اين اقدام بر ضرر نيست، اگر از اول گفتيم مثلي يضمن بالمثل است به همان قيمت يوم التلف، اما اگر بعداً اضعاف قيمته شد بايد همان قيمت يوم التلف را بدهد، اضعاف قيمته را نبايد بدهد، پس ديگر اقدام بر ضرر نشده، فتحقّق الإقدام يتوقف علي ثبوت هذا الحكم الضرري مع قطع النظر عن الاقدام، اول بايد اين حكم باشد تا اقدام محقق بشود. «والمفروض أن الحكم الضرري إذا لم يكن مستنداً إلي الاقدام تنفيه قاعدةُ نفي الضرر»، مفروضم اين است كه حكم ضرري اگر مستند به اقدام نباشد قاعده‌ي نفي ضرر او را نفي مي‌كند و بعد مرحوم ايرواني مي‌فرمايد اين يك شبهه‌اي است كه عموميت دارد و اختصاص به اين بحث ندارد، هر جا فقيه بخواهد يك حكم ضرري مثل ضمان را با قاعده‌ي اقدام درست كند، دچار مشكله‌ي دور مي‌شود. با اين اين دو اشكال، ايشان مي‌گويد قاعده‌ي اقدام را كنار بگذاريد، وقتي قاعده‌ي اقدام كنار مي‌رود لا ضرر به خوبي به ميدان مي‌آيد مي‌گويد اينجا خريد مثل بأكثر من ثمل المثل ضرري است لذا ما اين وجوبش را برمي‌داريم.


ارزیابی

ما اينجا تعليقه‌اي كه بر فرمايش مرحوم ايرواني داريم این است كه در باب اقدام اگر آمديم علم به وجود ضرر را معتبر دانستيم اما ديگر به تمام خصوصيّات لازم نيست، آنچه كه معتبر است علم به اصل يك ضرر و خسارتي است،‌ من مي‌دانم اين مال غير است، اگر دست به او گذاشتم من مي‌دانم بايد خسارتش را بدهم، حالا فكر مي‌كردم كه اين مال در بازار ارزشي ندارد، مثلاً فكر مي‌كردم كه ارزش اين مال هزار تومان است بعد معلوم شد كه اين مال ده ميليون ارزش دارد! عرف اينجا نمي‌گويد كه چون شما اقدام بر هزار تومان كردي در همين اندازه ضامني! نه، اينجا اقدام بر ضمان خودش سبب براي ضمان است، خود اقدام در فقه يكي از اسباب ضمان است. منتهي در اين اقدام لازم نيست كه مُقدِم و اقدام كننده علم به همه‌ي خصوصيّات داشته باشد. همين مقدار كه علم به اصل ضمان داشته باشد كافي است. ظاهر عبارت ايرواني این است كه نه، اقدام در جايي مي‌آيد كه اقدام كننده به همه‌ي خصوصيّات علم داشته باشد و آن وقت اين مسئله‌ي دور هم مطرح مي‌شود. ايشان گفت «انما يكون اقداماً علي ضمان المثل و إن كان بأضعاف قيمته إذا كان حكمه في الشريعة هو ذلك، فإذا علل كون الحكم هو ذلك بالاقدام كان دورا، ما لم يكن الحكم في الشريعة ضمان المثل بمثله ولو كان بأضعاف قيمته لم يكن الاقدام علي أخذ المثلي اقداماً علي الضرر». ما باشيم و عبارت ايشان، از آن استفاده مي‌شود كه علم مُقدم به اين حكم كه به اضعاف المضاعفه هم اگر باشد لازم است. در ما نحن فيه مي‌خواهيم بگوئيم كه بر اين ضامن شراء مثل به چند برابر قيمت واجب است، مي‌گوئيم چرا؟ چون خودش اقدام كرده.

ايرواني مي‌گويد همين دور است، اگر با اقدام بخواهي اين حكم را اثبات كني اين مستلزم دور است. نتيجه بيان اين مي‌شود كه چون اقدام كرده است بر اصل ضمان، ضمان ثابت است، يعني اقدام سبب مي‌شود براي اصل ضمان، اقدام عنوان سببيّت را دارد. كدام ضمان ثابت است؟ ضمان باضعاف مضاعفه. چون ادعاي ما در مقابل ايرواني این است كه در قاعده‌ي اقدام علم به همه‌ي خصوصيّات براي اقدام كننده لازم نيست، من اگر اقدام كردم مي‌دانستم كه اگر اين مال را بردارم و از بين برود من ضامنم، منتهي فكر مي‌كردم ضمان من تا هزار تومان است و حالا معلوم شده ده ميليون است، مي‌گوييم جهل شما به اين مقدار جلوي اقدام را نمي‌گيرد، شما اقدام كردي بر اصل ضمان، خصوصياتش هم به دنبال آن مي‌آيد. ما براي اين معنا مي‌آئيم از راه اقدام وارد مي‌شويم و مي‌گوئيم اقدام سبب است براي اينكه ذمه‌ي شما به تمام اين خصوصيات مشغول بشود. بار دیگر دور را بيان كنيم؛ دور اين بود كه مي‌گوئيم چرا بايد اضعافً مضاعفة بدهد؟ مي‌گوئيم چون اقدام كرده، يعني اقدام سبب است براي اضعافً مضاعفه، پس ثبوت اين حكم متوقف بر اقدام است،‌ از طرفي اقدام هم متوقف است بر اينكه چنين حكمي قبلاً در شريعت نباشد اقدام معنا ندارد، اين حرف ايرواني است، ما به همين دومي‌اش اشكال داريم. مي‌گوئيم كه اقدام متوقف بر علم به همه‌ي اين خصوصيّات نيست، اقدام متوقف بر اصل اين ضمان است.


نتیجه

علي كل حال اينجا قاعده‌ي اقدام در ما نحن فيه جريان ندارد، در ما نحن فيه قاعده‌ي اقدام جريان ندارد و قاعده‌ي لاضرر به خوبي جريان دارد در اينجا، اين شخص خودش در اينجا، مخصوصاً در جايي كه مسئله‌ي غصب نباشد، اصلاً جاهل به اين است كه این کار ضمان‌آور است، وقتي جاهل است ديگر قاعده‌ي اقدام جريان ندارد، پس قاعده‌ي لاضرر بايد جاري شود. مانعي از جريان قاعده‌ي لاضرر در ما نحن فيه نيست، پس اينجا اگر ضامن بخواهد به اضعافاً مضاعفه بخرد اين مستلزم ضرر باشد، قاعده‌ي لاضرر جلويش را مي‌گيرد، اين هم نظري كه ما داشتيم. در اينجا مرحوم آقاي خوئي هم همين نظر را دارد، مرحوم اقاي نائيني هم همين نظر را دارد. امام لا ضرر را معناي ديگري مي‌كنند غير از معنايي كه مشهور دارند، اما روي معناي مشهور امام همين نظر را در اينجا دارد.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
********************************
[1]. «أو لعلّ ذلك لأجل أنّ هذا ضرر حصل الإقدام عليه بقبض مال الغير بلا استحقاق و يدفعه أوّلا أنّ الإقدام مختص بصورة العلم بعدم الاستحقاق و المدّعى عام و ثانيا أن القبض على العين إنّما يكون إقداما على ضمان المثل و إن كان بأضعاف قيمته إذا كان حكمه في الشّريعة هو ذلك فإذا علّل كون الحكم هو ذلك بالإقدام كان دورا و بعبارة أخرى ما لم يكن الحكم في الشريعة ضمان المثليّ بمثله و لو كان بأضعاف قيمته لم يكن الإقدام على أخذ المثليّ إقداما على الضّرر فتحقّق الإقدام يتوقّف على ثبوت هذا الحكم الضّرري مع قطع النظر عن الإقدام و المفروض أنّ الحكم الضّرري إذا لم يكن مستندا إلى الإقدام تنفيه قاعدة نفي الضّرر و هذه الشبهة عامّة تجري في كلّ مورد أثبتوا الحكم الضّرري اعتذارا بحصول الإقدام فتلخّص أنّ قاعدة نفي الضرر لا مانع منها فتكون حاكمة على إطلاقات أدلّة ضمان المثل بالمثلي حتّى إذا لم يوجد إلا بأكثر من ثمن المثل فإنّ تملك المال بأزيد من ما يسوى ضرر لا يلزم به الشّارع و لو مقدّمة للتّسليم إلى المالك و بعد جريان قاعدة نفي الضّرر يكون المقام مشاركا في الحكم لصورة تعذّر المثل و هي المسألة الآتية و يأتي الكلام فيها» حاشیة المکاسب (للایروانی)، ج1،ص98.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .