موضوع: مرجحات تزاحم
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۱۸
شماره جلسه : ۱۶
-
بیان چهارم
-
بررسی بیان چهارم
-
حدیث اخلاقی هفته
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بیان چهارم
مرحوم شهید صدر (رضوان الله علیه) در بیان سوم گفتند فرض تزاحم در واجب ضمنی تالی فاسدی دارد که قابل التزام نیست اما در بیان چهارم میفرمایند تزاحم لازمی دارد كه این لازم در واجب ضمنی محال است.میفرمایند «إن لازم إجراء التزاحم بین الواجبین الاستقلالیین فعلیة إیجابهما عند تركهما معا» اگر مکلف دو واجبِ استقلالی متزاحم را ترك كرد ایجاب در هر دو فعلیت پیدا میکند «لفعلیة شرط كلا الوجوبین» شرط هر دو فعلی میشود چون فعلیت هر کدام منوط به ترك دیگری است یعنی فعلیت نماز مربوط به ترك ازاله و فعلیت ازاله هم منوط به ترك نماز است. اگر فرض كنیم كه مكلف هر دو را ترك كند به این معناست كه ایجاب هر دو فعلی میشود. اما در مورد دو واجب ضمنی میگویند این لازم محال است «و فی المقام یستحیل هذا اللازم فیستحیل ملزومه» ملزوم این است كه تزاحم باشد و امر یكی به نحو ترتبی باشد.
در مورد محال بودن این لازم میفرمایند «و الوجه فی استحالة اللازم ان الوجوبین فی المقام جزءان تحلیلیان من وجوب واحد» وجوب ضمنی یك وجوب تحلیلی عقلی از یك وجوب واحد است[1] یعنی عقل میگوید اگر مرکبی واجب شد، اجزاء او وجوب ضمنی پیدا میکند. «فإذا فرض ان المكلف ترك كلیهما» اگر مكلف در عین حال که یا قدرت بر قیام و یا قدرت بر رکوع داشت هر دو را ترک کرد طبق قاعده باید شرط فعلیت هر دو محقق بشود یعنی هم وجوب القیام و هم وجوب ركوع فعلی باشد «كان شرط كلا الأمرین الضمنیین فعلیاً، و بالتالی یصبح الأمر بالمركب كله فعلیا» امر به مركب فعلی میشود.
میگویند اگر وجوب هر دو فعلی باشد نتیجه این است كه «هذا معناه ثبوت أمر استقلالی واحد یطلب فیه الجمع بین المتضادین» گویا مولا از اول یطلب جمع المتضادین و طلب جمع بین متضادین محال است.
ایشان دو عنوان مطرح میکنند: الف- جمع در طلب: این عنوان در طلبین استقلالین متزاحمین تصور میشود یعنی مولا یک طلب برای نماز و یک طلب برای ازاله داشته که موضوع این دو در مسجد محقق می شود. این عنوان اشکالی ندارد و محقق می شود ب- طلب الجمع بین المتضادین فی طلب واحد: اینکه مولی در یک طلب جمع بین متضادین کند محال است که این عنوان در طلب ضمنی قابل تصور است[2].
بررسی بیان چهارم
اشکال ما این است که هر چند در واجبین استقلالیین چون دو وجوبند عند تركهما هر دو فعلی میشود اما در وجوبین ضمنیین چون وجوب تحلیلی و مرتبط به یکدیگر دارند دو وجوب فعلی معقول نیست. به بیان دیگر ما دلیل و برهان عقلی نداریم هر جا تزاحم باشد باید این حكم هم باشد لذا در واجبین استقلالیین اگر هر دو را ترك كنید دو تا عقاب دارد چون هر دو برایتان واجب بوده اما در واجبین ضمنیین دو عقاب معنا ندارد.حدیث اخلاقی هفته
از اموری كه خیلی باید به یاد انسانهای متدین خصوصاً ما طلبهها باشد، مسائل مربوط به قیامت و معاد است. ما دائماً باید خودمان را بررسی و مراقبت كنیم كه این حرفی كه میزنیم این نگاهی كه میكنیم آیا در قیامت برایش جوابی داریم یا نداریم؟ یكی از اموری كه به آن تأكید شده توجه به صراط است و عوام از ما بیشتر به آن توجه دارند. عوام شاید در روز در صحبتهایشان عند الاختلاف بینهم چند بار میگویند سر پل صراط جلویت را خواهم گرفت كه كشف از این میكند كه توجه آنها به صراط از ما بیشتر است.امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه 83 كه همان خطبه غراء است و قسمتهای مختلفی دارد و خطبه بسیار مهمی است خدا توفیق بدهد هم بتوانید بخوانید، بفهمید و حفظ كنید، میفرمایند «واعلموا أن مجازكم عن الصراط» بدانید مجاز و عبور همه ما و شما بر صراط است یعنی زمانی میرسد كه باید از صراط عبور كنیم.
این بحث شده كه آیا صراط در قرآن دلیلی دارد یا نه؟ یكی از مهمترین آیاتی كه برای صراط به آن استدلال میكنند «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِیا»[3] همه وارد جهنم میشوید من برٍّ و فاجر و عادل و فاسق و مؤمنٍ و كافرٍ منتهی الورود چگونه است و كیفیت الخروج چگونه است؟ ولی علی ای حال مسلم است انسان باید از صراط عبور كند.
حالا در روایتی دارد كه در صراط افرادی مثل برق عبور میكنند، برخی مثل دویدن اسب عبور میكنند، برخی مثل تندباد عبور میكنند، برخی مثل كسانی كه آرام آرام راه میروند عبور میكنند این به اختلاف مراتب افراد است[4].
من خودم را عرض میكنم، فرض كنید این جملاتی را كه امروز میخواستم بخوانم فكر میكردم ما در یك سال گذشته چند بار به فكر صراط افتادیم، خیلی كم، هیچ به فكر صراط نیستیم. اینكه زبانمان باز است هر حرفی را پشت سر هر كسی میخواهیم میزنیم، یك كسی را خائن میكنیم، یك كسی را كافر میكنیم، یك كسی را وطنفروش میكنیم، اینها جواب لازم دارد همان طوری كه آن كسی كه نشسته یك قانونی را تصویب میكند وظیفهاش از مردم عادی به مراتب خطیرتر است و اگر سرسوزنی بداند یا حتی احتمال بدهد این قانون به ضرر است حق ندارد امضا كند.
در تصویب قوانین اینطور نیست كه بگویند مثل بحث فقه و اصول حالا كه شك كردیم اصل عدم ضرر امضا كنیم، حق ندارد. ولی اگر یك كارشناسی نشست بررسی كرد و گفت نفعه اكثر من ضرره، پیش خودش و خدا هم به این نتیجه رسیده، ما بیائیم زید را خائن و وطنفروش كنیم، مزدور و جاسوس كنیم، یك وقتی هست كه گروههای سیاسی بیرون حوزه این كارها را میكنند كه آنها طبع كارشان است اینكه میگویم مسئله روزِ ماست، بیائیم.
یكی از آقایان دیروز راجع به همین FATF خیلی با شدت داشت اظهار نظر میكرد، من به ایشان گفتم شما این را خواندی؟ گفت نه. گفتم من هم نخواندم، ما نمیتوانیم اظهارنظر كنیم حالا یك نمایندهی محترمی میآید اظهارنظر میكند و او خوانده، او اگر گفت فلانی خیانت میكند، البته باید جواب این تعبیرش را بدهد ولی ما كه نخواندیم بگذاریم به عهده همانهایی كه رهبری معظم به عهدهشان گذاشت. من نمیخواهم تأیید یا رد كنم چون واقعاً جزئیاتش را نمیدانم، نه اینكه مطالعه نكردم، در اینكه نفعش اكثر من ضررش هست نمیدانم. مسلم منافعی دارد، مسلم مضراتی هم دارد. حالا كدام بر دیگری میچربد، این را نمیشود به راحتی آمد با یك صحبت و سخنرانی تشخیص دارد.
البته حوزه باید دنبال كند اما نه به نحو شعاری، باید واقعاً دنبال كنید جلسات گذاشته شود، از دو طرف دعوت شوند، این طرف بیاید و آن طرف هم بیاید، جامعه مدرسین جلسه داشت، البته من موفق نبودم در آن جلسه باشم ولی طرفین قضیه آمدند هر كدام استدلال دارند بر حرف خودشان. من به بعضی رفقا عرض كردم گفتم فقط یك نكتهای را من میفهمم و آن اینست كه این یك فساد یا ضرر بین ندارد اگر داشت رهبری شرعاً حق نداشت به مجلس واگذار كند.
اینكه رهبری معظم با آن درایت و بصیرت با آن خبرویت با آن دلسوزی كه نسبت به اسلام و انقلاب و كشور دارد، نمیشود در این گونه امور شخص دیگری را همتای ایشان قرار داد بگوئیم یك شخصیتی كه این تجربه طولانی را دارد این دلسوزیها را دارد، این مرتبه تقوا را دارد، میتواند به خوبی بگوید اگر واقعاً این یك ضرر بین داشت ایشان اصلاً شرعاً حق نداشت به مجلس ارجاع بدهد، باید میفرمود این جایز نیز و كنار برود اما اینكه ایشان ارجاع داده، این ارجاع هم از تریبون مجلس خوانده شده یعنی اگر ارجاع نداده بودند تكذیب میكردند حالا با این حرفها ما بگوئیم اینهایی كه موافقت كردند همهشان خائن هستند، اینهایی كه مخالفت كردند انقلابیاند.
من قبلاً هم عرض كردم در موضوعات دیگر، نه كسی كه موافق برجام است انقلابی نیست و نه آن كسی كه مخالف است انقلابی است، اینها ملازمه ندارد، برجام هم یك قضیهای بوده كه افرادی تحت اشراف كلی رهبری، رفتند صحبت كردند حالا نتایجش خوب، كم، زیاد، نباید ما بیائیم در حوزه بگوئیم اینها همه خائن هستند. این تعابیر تعابیری است ك روز قیامت واقعاً برای انسان حساب میشود. خدا شاهد است من نه این طرف هستم نه اصول گرا هستم و نه اصلاح طلب، من میگویم شأن یك طلبه، چه برسد به بزرگان حوزه و مراجع ما فوق اینهاست. طلبه باید روی اساس منطق صحبت كند.
من این خاطره را عرض كنم؛ در زمان دولت سابق یكی از وزرا آمد جامعه مدرسین 25 دقیقه صحبت كرد، صحبتش كه تمام شد من به ایشان گفتم آقا ما طلبه هستیم اگر ما بخواهیم چیزی را قبول یا رد كنیم باید روی میزان باشد، باید حجت داشته باشیم، فقه تمامش تحصیل حجت برای خداست، ما باید حجت داشته باشیم، این همه تو حرف زدی من یك حجت پیدا نكردم كه قیامت بتوانم به سبب آن حرف بزنم، تو چه حجتی داری؟ بعد از 25 دقیقه ما بیائیم ان شاء الله با شما خصوصی جلسه میگذاریم و بعضی مسائل را خواهیم گفت.
زمان زود میگذرد تا چشم هم بگذارید به 50 و 60 سال رسیدید. من همین چند وقت پیش یكی از آقایان گفت سال 61 ما درس معالم شما بودیم، حالا خودش خارج درس میگوید، حساب كردم 35 سال میگذرد، چقدر زمان سریع گذشت! مگر چقدر از عمر انسان باقی مانده؟ مراقبت كنیم، دلسوزی برای انقلاب باید در حدّ اعلی باشد، انقلاب یك امانت الهی است كه واقعاً اگر كسی كوتاهی كند، اگر كسی كنارهگیری كند و بگوید من درسم را میخوانم به من چه ربطی دارد؟ این نه جواب خون شهدارا میتواند بدهد، نه جواب امام را میتواند بدهد، نه جواب خدای تبارك و تعالی را میتواند بدهد، ولی از آن طرف مراقبت خیلی لازم است.
[1] ـ به این نکته اشاره کنیم که هر چند در بحث مقدمهی واجب از وجوب ضمنی بحث شده ولی وجوب ضمنی، یك وجوب تحلیلی عقلی است و ارتباطی هم به بحث مقدمه واجب ندارد.
[2] ـ بحوث فی علم الأصول، ج7، ص: 127: الصیغة الرابعة- إن لازم إجراء التزاحم بین الواجبین الاستقلالیین فعلیة إیجابهما عند تركهما معاً لفعلیة شرط كلا الوجوبین. و فی المقام یستحیل هذا اللازم فیستحیل ملزومه. و هو الأمر المشروط بنحو الترتب. و الوجه فی استحالة اللازم ان الوجوبین فی المقام جزءان تحلیلیان من وجوب واحد فإذا فرض ان المكلف ترك كلیهما كان شرط كلا الأمرین الضمنیین فعلیاً، و بالتالی یصبح الأمر بالمركب كله فعلیاً. و هذا معناه ثبوت أمر استقلالی واحد یطلب فیه الجمع بین المتضادین و هو محال، لأنه من طلب الجمع بین الضدین لا الجمع فی الطلب كما كان فی الطلبین الاستقلالیین المتزاحمین.
[3] ـ مریم : 71.
[4] ـ الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 177: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِی عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: النَّاسُ یمُرُّونَ عَلَى الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ وَ الصِّرَاطُ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ أَحَدُّ مِنَ السَّیفِ فَمِنْهُمْ مَنْ یمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یمُرُّ مِثْلَ عَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یمُرُّ حَبْواً وَ مِنْهُمْ مَنْ یمُرُّ مُتَعَلِّقاً قَدْ تَأْخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَیئاً وَ تَتْرُكُ شَیئاً.
نظری ثبت نشده است .