موضوع: مرجحات تزاحم
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۹/۲۵
شماره جلسه : ۴۵
-
خلاصه مباحث گذشته
-
دیدگاه مرحوم امام
-
بررسی دیدگاه مرحوم امام
-
جمعبندی بحث
-
حدیث به مناسبت میلاد امام عسکری علیه السلام
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
گفتیم اشكالات مرحوم خوئی بر مرحوم نائینی روی تعریف و مبنای آخوند (علم به کذب احد الدلیلین در باب تعارض) وارد است؛ در حالیکه مرحوم نائینی ملاك مرحوم آخوند را در باب تعارض قبول ندارد و آنرا رد میکند. نائینی اولاً تعارض را وصف دلیل نمیداند بلکه آنرا وصف برای مدلول (واقع و محکی) میداند و میفرماید تعارض یعنی دو دلیل هر چند به حسب ظاهر دارای شرایط حجیت هستند ولی قابلیت اجتماع در عالم جعل را ندارند، به طوری كه اگر قابلیت اجتماع همین دو دلیل را در عالم جعل فرض كنیم، از تعارض خارج میشوند.ما در گذشته وقتی کلام مرحوم نائینی را مطرح کردیم نسبت به کلام ایشان گفتیم اگر تعارض مربوط به عالم واقع باشد، نسبت به واقع علم به كذب احد الدلیلین داریم که هم در تعارض و هم در مسئله اشتباه حجّت بلا حجت موجود است پس باید بگوئیم تعارض وصف دلیلین به حسب ظاهر است و نباید کاری به واقع داشته باشیم. به نظر ما اصولاً در فقه تعارض به حسب الواقع نداریم و دو دلیل به حسب ظاهر با هم تعارض میكنند؛ در نتیجه امکان دارد هر دو مطابق با واقع نباشند ولی در ظاهر با یکدیگر تعارض کنند. لذا در بحث لغوی تعارض تذکر داریم که تعارض از «عَرض» یعنی عرضه دو دلیل بر یک یکدیگر نیست چون بین اینها تقدم و تاخری وجود ندارد، بلکه تعارض یعنی به حسب ظاهر ایندو در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند[1].
پس ولو امکان دارد مرحوم نائینی در شبهات موضوعیه تعبیر به تعارض کرده باشد ولی طبق مبنای ایشان در باب تعارض، علم به كذب را از مصادیق اشتباه حجت بلا حجت میداند و ملاحظه فرمودید فرض مرحوم خوئی در اشکالاتشان تعارض دو بینه و علم به كذب یکی از اینهاست.
دیدگاه مرحوم امام
دیدگاه مرحوم امام (قدس سره) هم در تنقیح الاصول و هم در معتمد الاصول ذکر شدهاست. اما آنچه در معتمد ذکر شده نظم بهتری دارد و در آن کلام مرحوم تفکیک شدهاست[2].در معتمد الاصول بعد از نقل كلام نائینی والد ما نوشتند با وجود علم به کذب احدهما چطور امکان دارد مدلول مطابقی حجت نباشد اما مدلول همچنان التزامی حجیت داشته باشد؛ در ادامه تنظیری کرده و میفرمایند اگر علم به کذب خبری که مبتلا به معارض نیست هم داشتیم عقلا نمیپذیرند که مدلول مطابقیاش حجت نباشد، اما مدلول التزامیاش حجت باشد. لذا در باب تعارض نمیتوانیم بگوئیم هر دو نسبت به نفی ثالث حجّیت دارد.
تا اینجا ایشان هم مثل مرحوم خوئی علم به كذب را به میدان آوردند در حالیکه گفتیم نائینی چنین چیزی را قبول ندارد. نائینی در باب تعارض میگوید دو دلیل به حسب ظاهر شرایط حجیّت را دارند ولی در واقع قابل جمع نیستند؛ وقتی مدلول مطابقی هر دو از بین رفت دلیلی برای از بین رفتن مدلول التزامی وجود ندارد. در نتیجه تنظیر موجود در کلام مرحوم امام به نظر ما صحیح نیست چون وقتی علم به کذب داریم هیچ کدام از مدلول مطابقی و التزامی وجود ندارند.
مرحوم امام در ادامه گویا به این بیان تفتن داشتهاند لذا در مقام اشکال به مرحوم نائینی میفرمایند شما بین دلالت مطابقی (وجود) و حجیت تفکیک کرده و میگوئید حجیت از بین رفته ولی مدلول مطابقی موجود است در حالیکه این مسئله غیر معقول است چون قسیم قرار گرفتن دلالت التزامی در کنار دلالت تضمنی و مطابقی، از اقسام دلالت لفظی صحیح نیست. دلالت التزامی وصف برای معناست نه وصف برای لفظ پس باید بگوئیم این لفظ معنایی دارد و این معنا لازمی دارد وقتی معنا از اعتبار ساقط شد، مدلول التزامی هم ساقط میشود. بله اگر دلالت التزامی وصف برای لفظ بود حرف شما صحیح است چون در این صورت میتوانیم بگوئیم درست است مدلول مطابقی از حجیت افتاده ولی از آنجا که لفظ همچنان موجود است، مدلول التزامیاش نیز باقی است.
مرحوم امام در مقام استدلال بر کلامشان میفرمایند اولا دلالت التزامی داخل در موضوع له نیست و ثانیا مجاز هم نیست پس دلالت لفظی نیست. بله اگر دلالت بر غیر موضوع له کرد و گفتید دلالتش مجازی است، همان مسلک مشهور است که میگویند استعمال لفظ فی غیر ما وضع له ولی شما در دلالت التزامی نمیتوانید چنین حرفی بزنید چون یا باید ما وضع له باشد و یا مجاز باشد[3].
بررسی دیدگاه مرحوم امام
با تمام دقتی که مرحوم امام در اینجا دارند به نظر ما خلط كوچكی برایشان حاصل شدهاست. نائینی نمیگوید معنا وجود ندارد بلکه میگوید معنای مطابقی از حجّیت ساقط شدهاست. بله یك وقت میگوئیم مدلول مطابقی كه رفت، هر چند معنای استعمالی وجود دارد و مدلول التزامی لازمه معنای استعمالی است اما دیگر لفظ معنا ندارد. صرف نظر از این اشکال، اشكال اصلی ما این است كه شما علم به كذب را مطرح كردید در حالیکه نائینی علم به كذب را قبول ندارد.جمعبندی بحث
جمعبندی بحث این شد كه طبق مبنای آخوند (علم به كذب احدهما) روشن است که مدلول مطابقی و التزامی یکی از این دو دلیل موجود است.روی مبنای ما كه قائل به تخییر شدیم روشن است به هر كدام که اخذ كردیم، مدلول التزامی همان حجیت پیدا میکند.
اساساً مسئله نفی ثالث در تعارض روی مسلك شیخ و نائینی كه قائل به تساقط هر دو دلیل در مؤدای خودشان و بقاء حجیت در مدلول التزامی هستند مطرح میشود. به نظر ما هر چند این مبنا اشكال ثبوتی ندارد یعنی امکان حجیت مدلول التزامی با از بین رفتن مدلول مطابقی وجود دارد اما در مقام اثبات عقلائی نیست؛ چون عقلا بین حجّیت در مدلول مطابقی و التزامی تفكیك نمیكنند. بله اگر عقلا این تفكیك را میكردند نه از حیث دلالت و نه از حیث جهات دیگر مشكلی نبود.
حدیث به مناسبت میلاد امام عسکری علیه السلام
چون روز ولادت امام عسكری (علیه السلام) هست روایتی را بخوانم تا ان شاء الله مورد عنایت آن حضرت قرار بگیریم؛ مرحوم طبرسی در احتجاج این روایت را ذکر کرده که امام عسكری از امام هادی (علیهما السلام) نقل میكنند که «لَوْ لَا مَنْ یبْقَى بَعْدَ غَیبَةِ قَائِمِكُمْ ع مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ إِلَیهِ وَ الدَّالِّینَ عَلَیهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ». اگر بعد از غیبت حضرت حجت (عج) حوزههای علمیه نبودند، علمایی كه داعین و دعوت به خدا كنند، دال بر دین خدا باشند، ذاب از دین خدا و نجاتدهنده ضعفای عباد خدا باشند، عالم واقعی كسی است كه اگر یك بدعتی را دید فریاد بزند، یك انحرافی را كه دید فریاد بزند. حالا از یك منبر رفتن، یك حدیث خواندن و یك موعظه كردن و حتی یك مسئله گفتن، انسان بنشیند یك مسئله بگوید، همه اینها دفاع از دین خداست.[1] ـ برای مطالعه بیشتر ر.ک دروس بحث اصول سال تحصیلی 96-97 جلسه 4 تا 6.
[2] ـ تقریرات متعددی از مباحث اصولی مرحوم امام چاپ شده که یکی از آنها مربوط به مرحوم والد ما با نام معتمد الاصول است. البته این تقریر متاسفانه کامل نیست و بعضی قسمتها را ندارد ولی مبانی امام را روان و خوب بیان کردهاند. امام رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند آقای فاضل مبانی من را از خودم بهتر و خیلی روشنتر بیان میكنند. دست نوشته های خطی این تقریر موجود است و مرحوم امام تمامش را از اول تا آخر دیدهاند. در کلِّ این نوشتهها مرحوم والد ما یك جا اضافه و تأملی را نسبت به مرحوم امام داشتند ولی مرحوم امام در جهت تحکیم مبنای خودشان مینویسند لا وجه للتأمل.
[3] ـ معتمد الأصول، ج2، ص: 381 و 382: و یرد علیه: أنّه مع العلم بكذب أحدهما واقعاً بالنسبة إلى المدلول المطابقی كیف یكون مع ذلك حجّة بالنسبة إلى المدلول الالتزامی، أ لا ترى أنّه لو كان هنا خبر واحد فقط مع عدم الابتلاء بالمعارض و علم من الخارج بكذبه، فهل یرضى مع ذلك أحد بكون العلم بالكذب یوجب سقوطه فی خصوص مدلوله المطابقی، و أمّا المدلول الالتزامی فهو بالنسبة إلیه حجّة، و كذلك المقام، فإنّا لا نتعقّل مع العلم بكذب واحد من الخبرین أن یكونا معاً حجّة بالنسبة إلى نفی الثالث الذی هو من اللوازم العقلیة للمدلول المطابقی. و ما أفاده من التفكیك بین الوجود و الحجّیة ممّا لم یظهر وجهه لنا، فإنّه إذا كان حجّة یكون مدلوله المطابقی موجوداً، و مع الوجود لا مجال للتفكیك بین المدلولین و لیست الدلالة الالتزامیة من الدلالات اللفظیة حتّى لا یكون دلالة اللفظ علیها متوقّفة على دلالته على المدلول المطابقی و إن عدّت هذه الدلالة فی المنطق من جملة تلك الدلالات، و ذلك لأنّ دلالة اللفظ على أمر خارج عمّا وضع له مع عدم كونه مجازاً ممّا لا یتصوّر، بل قد عرفت أنّ فی المجازات أیضاً لا یكون اللفظ دالًّا إلّا على المعنى الحقیقی. و كیف كان: فمع العلم بكذب أحد الخبرین بالنسبة إلى مدلوله المطابقی لا وجه لتوهّم حجّیته بالنسبة إلى المدلول الالتزامی.
[4] ـ الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص: 455: وَ رُوِی عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی ع أَنَّهُ قَالَ: لَوْ لَا مَنْ یبْقَى بَعْدَ غَیبَةِ قَائِمِكُمْ ع مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ إِلَیهِ وَ الدَّالِّینَ عَلَیهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِی أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللَّهِ- وَ لَكِنَّهُمُ الَّذِینَ یمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّیعَةِ كَمَا یمْسِكُ صَاحِبُ السَّفِینَةِ سُكَّانَهَا أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
نظری ثبت نشده است .