موضوع: مرجحات تزاحم
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۱۲/۱۳
شماره جلسه : ۸۶
-
بررسی روایتی به ظاهر مخالف با مدعا
-
روایات تفویض
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسی روایتی به ظاهر مخالف با مدعا
روایت نهم از باب بیستم از کتاب فضل العلم کافی ظاهراً دلالت بر عدم مُشَرِّع بودن ائمه دارد که باید آن را بررسی کنیم. روایت از جهت سند (عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ -حمید بن المثنی- عَنْ سَمَاعَةَ) معتبر میباشد.راوی به امام کاظم عرض کرد، شما هر چه میفرمائید در قرآن و در سنت پیامبر است یا اینکه از خودتان میگوئید؟ البته در بعضی نقلها کلمه «برأیکم» هم وارد شده است.[1] امام(عليه السلام) در پاسخ میفرماید هر چه ما میگوئیم یا در قرآن است و یا در سنت پیامبر(صلی الله عليه وآله) ذکر شدهاست.[2]
مرحوم ملاصالح مازندرانی در شرح این عبارت میگوید «أو تقولون فيه بآرائكم أو بالهام مجدّد ربّاني من غير أن يسبق ذكره فيهما (کتاب و السنة)».[3] به نظر ما قسمت دوم این بیان یعنی «بالهام مجدد ربانی» درست نیست. سوال سائل در این مورد است که آیا هر چه شما میگوئید در قرآن و سنت (بأی نحو من الوجود) وجود دارد یا نه مثل ائمه سایر مذاهب بدون اینکه اشارهای در کتاب و سنت به آن شده باشد، به آراء شخصی خود نظر میدهید.
در مباحث گذشته گفتیم احکام در قرآن کریم به دو گونه بیان شدهاست الف- بالتصریح ب- ببیان الملاک. کسانی که قائل به مبیّن بودن ائمه (علیهم السلام) هستند میگویند حکمی که قبلاً قد نصّ علیه یا اشار إلیه توسط ائمه بیان شدهاست. اما وقتی میگوئیم اینها مشرعاند یعنی هر چند امکان دارد اصل آن حکم از جهت ملاک در در قرآن ذکر شده باشد اما تطبیق این ملاک بر یک مورد خاص توسط ائمه انجام شدهاست.
به بیان دیگر مراد از مشرع بودن ائمه این نیست که این حکم حتی ملاکاً در قرآن و سنت بیان نشده باشد بلکه تشریع یعنی خداوند متعال و پیامبر اکرم به این حکم تصریح نکرده باشند و ائمه با وجود ملاک اصلی، اقتضای آن را نسبت به لزوم، کراهت و... در تمامی موارد تشخیص میدهند. واضح است که درک مقتضی حتی توسط فقیه ممکن نیست مگر در موارد جزئی و با وجود قرائن فراوان. پس این روایت نفی تشریع نمیکند چون سوال سائل پیرامون این است که شما هم مثل سایر ائمه مذهب به آرای شخصی حکم صادر میکنید؟ امام میفرمایند نه، کل شیءٍ فی کتاب الله و سنة نبیّه.
البته ممکن است بگوئیم مقام تشریع پیامبر قویتر بودهاست چون ملاک برخی تشریعات ایشان در قرآن ذکر نشده اما برای تحقق تشریع در مورد ائمه لااقل باید ملاکش در قرآن و یا سنت پیامبر وجود داشته باشد. مثلا از امام صادق (علیه السلام) در مورد خضخضه (استمناء) سوال شد. ایشان فرمودند این عمل حرام است. سائل پرسید در کجای قرآن آمده استمناء حرام است؟ حضرت به اطلاق آیه «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون»[4] تمسک کردند به این بیان که چون خدای تبارک و تعالی فرموده راه اعمال شهوت به صورت حلال یا نکاح است و یا اینکه کنیزی داشته باشی پس یکی از مصادیق وراء ذلک استمناء است.[5]
کسی نگوید اگر چنین باشد پس باید در مورد فقیهی که برخی علل و ملاکات را کشف میکند قائل به مقام تشریع شویم؛ چون در جواب میگوئیم اصل کشف علیت برای هر کسی امکان ندارد مثلا نمیتوانیم بگوئیم چون قرآن فرموده «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[6] پس غایت روزه تقواست لذا در بعضی از ماههای دیگر روزه را واجب کنیم. اما در مورد پیامبر چنین امری محقق شده و ایشان روزه اول، وسط و آخر ماه را که مستحب است تشریع کردند در حالیکه خدای تبارک و تعالی آن را حتی به عنوان مستحب هم قرار ندادهاست.[7]
روایات تفویض
مرحوم کلینی در کتاب الحجه بابی با این عنوان دارد «بَابُ التَّفْوِيضِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ ع فِي أَمْرِ الدِّين» باب تفویض به پیامبر و ائمه در امر دین.روایت اول باب: سند «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى (العطار) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ (اشعری) عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ (السندی) عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى (البجلی) عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ (الحناط) عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ النَّحْوِي (ثعلبة بن میمون)» است که همه ثقه هستند.
راوی میگوید بر امام صادق وارد شدم و ایشان داشت میفرمود «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم» خدا پیامبر را بر محبت خودش ادب کرد یعنی به خاطر محبت شدیدی که خدا به رسول خودش داشت پیامبر را ادب و تربیت کرد. اینکه برخی «انک لعلی خلق عظیم» را فقط در بحث اخلاق میآورند غلط است! این عبارت مجموعهی امور مانند علم، اخلاق، شجاعت و... است.
به بیان دیگر از این عبارت چنین استفاده نمیشود که پیامبر آدمی است که فقط اخلاقش خوب است مثلا صبور، حلیم، با ادب و این قبیل مسائل بلکه مسئله فوق این حرفهاست. خلق عظیم یعنی پیامبر بزرگترین مظهر از اسما و صفات خداست و شاید راجع به هیچ پیامبری این تعبیر را نداشته باشیم که خدا او را مؤدب و تربیت کرد. یکی از مظاهر خدای تبارک و تعالی این است که ملاک اشیاء تماماً در نزد خدا روشن است مثلا در چه چیزی ملاک لزوم، در چه چیزی ملاک استحباب، در چه چیزی ملاک تحریم و در چه چیزی ملاک کراهت وجود دارد.
واقعیت این است که اگر امروز همه عقلای عالم را که جمع کنند و اینها بخواهند نسبت به فعلی که حکمش به حسب ظاهر توسط شریعت بیان نشده اظهار نظر کنند اختلاف بسیاری در آن بوجود میآید چون هیچ عقلی قادر به درک ملاکات نیست. مثلاً در مسئله شبیه سازی (استنساخ)، تمام اهلسنت، مسیحیت، یهودیت تحریم کردهاند در مقابل علما و مراجع شیعه گفتهاند به حسب اولی مانعی ندارد ولی به حسب ثانوی اگر عوارضی برای جامعه بشری داشته باشد اشکالی دارد. پس پیامبر تنها کسی که مؤدب به ادبِ خداست و علی خلق عظیم است و همه ملاکها به جهت آن علم وسیعی که خدا به او داده در اختیار اوست.
حضرت در ادامه میفرماید «ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»[8] بعد از اینکه پیامبر به خلق عظیم رسید، آیه نازل شد که هر چه او فرمود باید به آن عمل کنید. از روایت چنین استفاده میشود که آیه مذکور از آیات مربوط به مسئله تفویض است. هر چند در اصول گفته شده تعلیق بر وصف مشعر به علیت است یعنی ما آتاکم الرسول من جهة أنه رسولٌ و مبینٌ من الله ولی در اینجا جنبه وصفی رسول مدّ نظر نیست؛ بلکه آیه میگوید آنچه رسول ما محمد(صلی الله عليه وآله) به عنوان خودش آورد را اخذ کنید. در نتیجه مقام تبیین یا تبلیغ با فخذوه سازگاری ندارد چون تببین و تبلیغ همان اطاعت از خدا است و رسول هم واسطه در ابلاغ است. لذا یکی از برتریهای پیامبر ما نسبت به سایر رسل همین مقام است که آنها باید عین همان را که خدا فرمود بیان میکردند و هیچ مقامی زائد بر این داشتند.
امام (علیه السلام) در ادامه به آیه «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه»[9] اشاره میکنند. منظور امام این نیست در احکامی که پیامبر از جانب خدا بیان میکند اطاعت کنید چون این اطاعت همان اطاعت خدا است و اطاعت از رسول در آن معنا ندارد. مثلا اگر پیامبر بگوید خدا فرمود اینطور نماز بخوانید، اینجا اطاعت الله است اما وقتی پیامبر میفرماید «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي»[10] این یکی از مراتب تشریع ایشان است. بله اصل وجوب نماز، دو رکعتی که فرض الله است، اصل رکوع و سجده در قرآن کریم بیان شده ولی بیان کیفیت توسط پیامبر، لااقل و فی الجمله مُثبت مقام تشریع برای ایشان است. این مسئله در بیان احکام حج هم وجود دارد که ایشان در حجة الوداع فرمود «خُذُوا عَنِّي مَنَاسِكَكُم».[11]
[1] ـ «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الْمِعْزَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ تَقُولُ بِهِ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِهِ أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ بِرَأْيِكُمْ قَالَ بَلْ كُلُّ شَيْءٍ نَقُولُهُ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ.» بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 301.
[2] ـ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص أَوْ تَقُولُونَ فِيهِ قَالَ بَلْ كُلُّ شَيْءٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ص.» الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 62.
[3] ـ شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج2، ص: 369.
[4] ـ مومنون، 7.
[5] ـ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى فِي نَوَادِرِهِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ إِثْمٌ عَظِيمٌ قَدْ نَهَى اللَّهُ عَنْهُ فِي كِتَابِهِ- وَ فَاعِلُهُ كَنَاكِحِ نَفْسِهِ وَ لَوْ عَلِمْتَ بِمَا يَفْعَلُهُ مَا أَكَلْتَ مَعَهُ فَقَالَ السَّائِلُ فَبَيِّنْ لِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فِيهِ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ وَ هُوَ مِمَّا وَرَاءَ ذَلِكَ...» وسائل الشيعة، ج28، ص: 364.
[6] ـ بقره، 183.
[7] ـ «...وَ فَرَضَ اللَّهُ فِي السَّنَةِ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص صَوْمَ شَعْبَانَ وَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فِي كُلِّ شَهْرٍ مِثْلَيِ الْفَرِيضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ…» الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 266.
[8] ـ حشر، 7.
[9] ـ نساء، 80.
[10] ـ عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص: 198.
[11] ـ «وَ قَالَ ع خُذُوا عَنِّي مَنَاسِكَكُمْ.» عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص: 215.
[12] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي زَاهِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ النَّحْوِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ فَوَّضَ إِلَى عَلِيٍّ وَ ائْتَمَنَهُ فَسَلَّمْتُمْ وَ جَحَدَ النَّاسُ فَوَ اللَّهِ لَنُحِبُّكُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا قُلْنَا وَ أَنْ تَصْمُتُوا إِذَا صَمَتْنَا وَ نَحْنُ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ خَيْراً فِي خِلَافِ أَمْرِنَا.» الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 265.
نظری ثبت نشده است .