موضوع: مرجحات تزاحم
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۷/۲۳
شماره جلسه : ۱۹
-
جریان تزاحم در احکام عقلیه
-
تنبیهات تزاحم
-
تنبیه اول (تنافی دائمی یا اتفاقی در تزاحم)
-
کلام مرحوم نائینی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
جریان تزاحم در احکام عقلیه
ممكن است یكی از فرقهای بین تعارض و تزاحم را در این مطلب جستجو كنیم كه بگوئیم بین دو دلیل عقلی قطعی، تعارض معقول نیست اما تزاحم ممكن است.در مباحث گذشته و در اوایل بحث تعادل و تراجیح -جلسه دوم- و همچنین در برخی بحثهای دیگر به علت عدم جریان تعارض اشاره كردیم و گفتیم اگر عقل به ملاکی قطع به حکمی پیدا کرد، محال است که بگوئیم همین عقل به ملاکِ دیگر، قطع به خلافش پیدا میکند. در كتاب منهاج الاصول و در توضیح کلام مرحوم عراقی گفتهاند «التعارض إنما یتصور فی الدلیلین الظنیین لا بین الدلیلین العقلیین القطعیین إذ لا یعقل التعارض بینهما و إلا لزم ان یحكم العقل بثبوت المتناقضین». احكام عقلیه ملاك دارد و محال است بگوئیم در یک موضوع عقل به یك ملاك قطع به وجوب و به ملاك دیگر قطع به حرمت پیدا میكند[1].
به نظر ما در احكام عقلیه تزاحم راه دارد و یکی از فوارق بین تعارض و تزاحم است یعنی هر دو در احکام لفظیه جریان دارد اما در ادله عقلیه فقط امکان جریان تزاحم وجود دارد. مثلا از یك طرف و با قطع نظر از شرع، كسب درآمد امری است كه عقلاً لازم است چون میخواهد زندگی خودش و عائلهاش را اداره كند. از یك طرف انسان برای این درآمد باید متحمل ضررهایی بشود که عقل میگوید این ضرر را تحمل پیدا نكن و آن را دفع كن. در این موضوع، بین دو حکم عقلی تزاحم واقع میشود و در نتیجه عقل میگوید اگر غرضِ اهم در كار است، او مقدم است.
در باب ضرب یتیم هم همینطور است. از یک طرف عقل، حكم به قبح ضرب یتیم و از طرف دیگر حكم به لزوم تحصیل علم برای او میكند. اگر در جایی كسی باید یتیم را بزند تا درس بخواند با قطع نظر از ادلهی نقلیه، تزاحم بین قبح ضرب یتیم و لزوم تحصیل علم که هر دو حكم عقلی است واقع میشود.
تا اینجا نتیجهی بحث این شد كه در دو واجب ضمنی به نظر ما تزاحم جریان پیدا میكند و این بیانهایی كه آقایان ذكر كردند، ملاحظه فرمودید که مواجه با خدشه است. در صورت جریان تزاحم ما از مرجحات چهارگانهی تزاحم فقط اهم و مهم را پذیرفتیم در نتیجه اگر دو واجب ضمنی مساوی بودند حکم به تخییر میشود و اگر یكی اهم بود -چه مقدم و چه مؤخر- همان باید اخذ شود. این مقتضای قواعد اصولی است و به نظر ما از روایات هم نمیشود در این مورد نكتهی خاصی را استفاده كرد، لذا فروع مختلفی كه در عروه مطرح بود باید با همین مبنای اصولی مورد بررسی قرار بگیرد.
تنبیهات تزاحم
سیر بحث از ابتدای تعادل و تراجیح این بود که ابتدا تعریف تعارض را بررسی کردیم. سپس مواردی مثل ورود، حکومت و موارد جمع عرفی كه تعارض نیست را بحث كردیم. در ادامه وارد فرق میان تعارض و تزاحم شدیم و فرقهای مخلتفی بین تعارض و تزاحم گفتیم و بعد وارد مرجحات باب تزاحم شدیم و این مرجحات را بحمدالله تمام كردیم. تزاحم تنبیهاتی دارد كه این تنبیهات را مطرح میکنیم و انشاء الله وارد بحث از احكام تعارض میشویم.تنبیه اول (تنافی دائمی یا اتفاقی در تزاحم)
موضوع تنبیه اول این است که آیا تنافی، در تزاحم باید اتفاقی باشد و در نتیجه اگر موردِ تنافی دائمی بود باید حکم به تعارض کنیم؟ به عبارت دیگر آیا یكی از شرایط باب تزاحم این است كه تنافی بین متعلقین دلیلین باید اتفاقی باشد مثلا شخص به مسجد رفت و تصادفاً دید مسجد نجس است در نتیجه هم صلاة و هم ازالهی نجاست از مسجد بر او واجب است در حالیکه بین صلاة و ازاله نجاست تنافی دائمی نیست ولی اگر این تنافی دائمی شد مسئله حتما به باب تعارض میرود.این تنبیه میتواند یكی دیگر از فرقهای بین تعارض و تزاحم باشد که بگوئیم در تعارض، تنافی بین المتعلقین دائمی اما در تزاحم، تنافی بین المتعلقین اتفاقی.
کلام مرحوم نائینی
در این تنبیه مرحوم محقق نائینی (اعلی الله مقامه الشریف) مطلبی را از كاشف الغطا نقل و سپس اشكال میكند. میفرماید، كاشف الغطا در مسئله جهر و اخفات و هكذا در مسئله قصر و اتمام در مورد کسی که جاهل به حکم است[2] گفته اگر كسی كه باید نمازش را جهری بخواند عمداً اخفاتی خواند یا اگر باید اخفاتی بخواند عمداً جهری خواند یا باید قصر میخوانده ولی تمام خواند و یا باید تمام میخوانده ولی قصر خواند را میتوان از راه امر ترتبی[3] درست کرد و همینطور سایر فروض مثلا در قصر و اتمام بگوئیم یجب علیه الاتمام اما حالا جاهل به حكم بوده و عمداً نمازش را قصر خوانده این را از راه ترتب درست كنیم و بگوئیم نمازش باطل نیست و نیاز به اعاده ندارد[4].عبارت فوائد الاصول این است «امّا تصحیح عبادة الجاهل بالجهر و الإخفات و القصر و الإتمام، بالخطاب التّرتّبی» كه این تصحیح را كاشف الغطا انجام داده «فلا یمكن».
در اجود التقریرات میگوید «الأمر الثانی انه ذهب كاشف الغطاء قدس سره إلى ان صحة الجهر فی موضع الإخفات جهلا» كسی جهل دارد به اینكه نماز ظهر باید اخفاتاً خوانده شود جهراً میخواند و بالعكس «انما هی من باب الخطاب الترتبی».
در ادامه میفرماید مرحوم كاشف الغطا با خطاب ترتبی «دفع الإشكال المعروف من ان صحة العبادة المأتی بها جهراً أو إخفاتاً كیف یجتمع مع استحقاق العقاب على ترك الآخر». در باب جهر و اخفات گفتهاند اگر كسی به جهل نماز جهری را اخفات خواند و بالعكس، نمازش صحیح است اما استحقاق عقاب هم دارد و این یك اشكالی است كه در آنجا مطرح است. بعد نائینی میگوید كاشف الغطاء دو مطلب یعنی صحت مأتی بها و جمع بین این و بین مسئله استحقاق عقاب را میخواهد از راه امر ترتبی درست كند[5].
نائینی در مقام اشکال میگوید امر ترتبی در جایی كه بین دو متعلق تنافی و تضاد دائمی باشد امکان دارد در حالیکه اینجا ترتب اصلاً معنا ندارد. در فوائد میگوید اما تصحیحی كه كاشف الغطاء انجام داده « فلا یمكن، لأنّ التّضادّ بین القصر و الإتمام و الجهر و الإخفات یكون دائمیا»، ترتب در جایی است كه تضاد بین دو متعلق اتفاقی باشد مثلا در بین صلاة و ازاله که تضاد اتفاقی است یمكن الترتب اما بین جهر و اخفات یا قصر و اتمام که تضاد دائمی است ترتب امکان ندارد.
در ادامه دو مطلب یا دو دلیل را ذکر می کنند:
[1] ـ منهاج الأصول، ج4، ص: 90.
[2] ـ یعنی نمیداند كه باید نماز ظهر را باید اخفاتی خواند و عمداً و از روی اختیار جهری میخواند
[3] ـ در صورت پذیرش امر ترتبی، ترتب یعنی وقتی مولا میگوید یجب علیك الاخفات فی صلاة الظهر و تو نسبت به حکم جهت داشتی و جهراً خواندی، بگوئیم جهر هم امر دارد. چون در امر ترتبی باید برای تصحیح فعل دوم امر درست كنیم یعنی اگر چه باید اهم را انجام میداد و با فعلیت اهم مهم فعلیت نداشت اما حالا كه با اهم را مخالفت و عصیان كرد و مهم را انجام داد مهم نیز امر ترتبی دارد.
[4] ـ در اتمام فی موضع القصر اختلاف وجود ندارد ولی در قصر فی موضع الاتمام اختلاف است.
[5] ـ أجود التقریرات، ج1، ص: 310: الأمر الثانی انه ذهب كاشف الغطاء قدس سره إلى ان صحة الجهر فی موضع الإخفات جهلا و بالعكس كذلك انما هی من باب الخطاب الترتبی و به دفع الإشكال المعروف من ان صحة العبادة المأتی بها جهراً أو إخفاتاً كیف یجتمع مع استحقاق العقاب على ترك الآخر.
[6] ـ فوائد الاصول، ج1، ص: 371 و 372: امّا تصحیح عبادة الجاهل بالجهر و الإخفات و القصر و الإتمام، بالخطاب التّرتّبی فلا یمكن، لأنّ التّضادّ بین القصر و الإتمام و الجهر و الإخفات یكون دائمیا.
نظری ثبت نشده است .