موضوع: كفایة الاصول جلد اول(فقط متن)
تاریخ جلسه : ۱۳۷۲
شماره جلسه : ۹
-
خلاصه نظر آخوند
-
بيان دور
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
بيانى كه مشهور دارند اين است كه: واضع، كلّى مفردِ مذكّر را تصور مىكند و لفظ «هذا» را براى مفرد مذكّرى كه مشاراليه است وضع مىكند، يعنى: يك فرد مشخص خارجى. لذا موضوعله، خاص مىشود.
در باب ضمائر هم همينطور است، يعنى: واضع، كلّى مفرد مذكر غائب را تصور كرده و لفظ «هو» را در مقابل مفرد مذكر غائبِ معيّن وضع مىكند؛ و همينطور در ضمائر مخاطب مثل «اياك» كه واضع، كلّى مفرد مذكر مخاطب را تصور مىكند ولى لفظ «اياك» را براى يك مفرد مذكر مخاطب معين كه مورد مخاطبة قرار گرفته است وضع مىكند. اين بيان مشهور است كه مرحوم آخوند به آن اشارهاى ندارند.
مرحوم آخوند بعد از اينكه اصل نظريه مشهور را در باب حروف رد كردند، مىگويند:
يمكن أن يقال: از اين تحقيقى كه در ردّ مشهور ذكر كرديم مىتوان حرف مشهور را در مورد ملحقات به حروف هم ردّ كرد؛ و نظر آخوند اين است كه:
در اسماء اشاره و در باب ضمائر همانطورى كه وضع عام است، موضوعله و مستعملفيه هم عام است. واضع، كلّى مفرد مذكر را تصور كرده است و لفظ «هذا» را در مقابل همان معناى كلّى قرار داده است و مسئله اشاره به فرد معين داخل در موضوعله و مستعملفيه نيست، بلكه وقتى استعمالكننده در مقام استعمال و در مقام اشاره قرار مىگيرد، اشاره يك مشاراليه خاص را اقتضاء دارد و اصلاً لفظ اشاره و معناى اشاره نه داخل در وضع است و نه در موضوعله و نه در مستعملفيه. مشهور مىگفتند: واضع «هذا» را براى مفرد مذكرى كه مشاراليه است وضع كرده است. آخوند مىگويد: اين قيد مشاراليه ـ كه از اشاره آمده است ـ ، خارج از وضع و موضوعله و مستعملفيه است؛ بلكه واضع، كلّى مفرد مذكر را تصوّر كرده و «هذا» را براى همين كلّى وضع كرده است. در مستعملفيه هم وقتى مىگوييم: «هذا»، باز اين لفظ در همان كلّى استعمال مىشود ولى مقام استعمال، مقام اشاره است و اشاره از خصوصيات و عوارضِ استعمال است و اشاره، تشخّص و جزئيت را اقتضاء دارد؛ زيرا اشاره، مشاراليه مىخواهد و مراد از مشاراليه، مشاراليه خارجى است و مشاراليه خارجى يك فرد معين خارجى است. پس تشخّص و جزئيت از اشاره مىآيد و اشاره مربوط به كيفيت استعمال و از عوارض استعمال است و ربطى به وضع و موضوعله و مستعملفيه ندارد.
در باب ضمائر هم همينطور است. واضع در ضمير غائب، كلّى مفرد مذكر را تصور مىكند و لفظ «هو» را براى همان كلّى مفرد مذكر وضع مىكند و «هو» هم مثل «هذا» است؛ ولى «هو» در مقام استعمال، اشاره به يك فرد غائب است و متكلّم در مقامى «هو» را استعمال مىكند كه اشاره كند به فرد غائبى كه قبلاً در كلام ذكر شده است. و لذا در ضمير غائب هم موضوعله، كلّى است.
در ضمير مخاطب «اياك» هم واضع، كلّى مفرد مذكر را تصور مىكند و لفظ «اياك» را براى همان كلّى وضع مىكند؛ ولى متكلم اين را در مقام تخاطب بكار مىبرد. به بيان ديگر، آخوند مىفرمايد: مشهور در ضمير خطاب، مخاطبه را قيد موضوعله و مستعملفيه قرار دادند به اين كه واضع گفته است: اياك را وضع مىكند براى مفرد مذكر مخاطب. در حالى كه چنين نيست، بلكه تخاطب مربوط به كيفيت استعمال است؛ زيرا مستعمِل گاهى نياز استعمالىاش تخاطب است و تخاطب، جزئيت را اقتضاء دارد؛ زيرا تخاطب، يك مخاطب معين مىخواهد ولذا مخاطب چون جزئى است تخاطب هم جزئى مىشود. ولى تخاطب در دايره موضوعله نيست، بلكه تخاطب از كيفيت استعمالِ مستعمِل است، و كيفيت استعمال يك مرحله، متأخّر از وضع و موضوعله و مستعملفيه است.
خلاصه نظر آخوند
اشاره ـ كه هم در «هذا» و هم در «هو» وجود دارد ـ و تخاطب، هر دو جزئيت را اقتضاء دارند كه جزئيت اشاره از راه مشاراليه مىآيد و جزئيت تخاطب از مخاطب مىآيد، ولى هيچ كدام از اشاره و تخاطب در دايره موضوعله و مستعملفيه نيستند؛ بلكه هر دو از عوارض و كيفيات استعمال مىباشند، مثلاً: اگر دو تا زيد باشد و كسى بخواهد به يكى اشاره كند مىگويد: اى زيد طرف راست، كه اين قيدِ «طرف راست» داخل در موضوعله نيست و نياز استعمالى متكلّم را وادار به استفاده كرد. و لذا مىگوييم:درست است كه «هو» و «هذا» را در مقام اشاره و «اياك» را در مقام مخاطبه بكار مىبريم، ولى اينها مربوط به مقام استعمال است.
سپس آخوند در آخر بياناتش مىفرمايد: مؤيد نظر ما اين است كه وقتى در كلمات قدماء بررسى كنيم قدماء نگفتهاند كه موضوعله اينها خاص است.
حالا كه اشاره مربوط به كيفيت استعمال و نياز استعمالى است، اگر بخواهيم بگوييم اشاره داخل در مستعملفيه است دور لازم مىآيد.
بيان دور
هر استعمالى توقف بر وضع دارد بلاشك. شما اگر بگوييد: «هذا» موضوعلهاش مفرد مذكرى است كه به او اشاره شده است و اشاره را در موضوعله داخل كنيد، پس استعمال توقف دارد بر آن قيد اشاره كه داخل در موضوعله است؛ زيرا استعمال توقف بر وضع داشت و اشاره هم در وضع داخل شد.و از طرفى اثبات كرديم كه اشاره از خصوصيات كيفيت است و كيفيت عارضِ بر استعمال مىشود و استعمال، معروض كيفيت است. و هر عَرَضى متوقف بر معروض است، پس اشاره به عنوان كيف و عَرَض متوقف بر استعمال شد و اين دور است؛ زيرا: استعمال متوقف بر وضع شد و در وضع قيد اشاره را داخل نموديد، پس استعمال متوقف بر قيد اشاره شد؛ و از طرفى اشاره از كيفيات استعمال است، و كيف هم عَرَض است و عَرَض متوقف بر معروض است.
به بيان ديگر: مقام استعمال يك مرحله متأخّر از وضع است و اگر مقام استعمال را مقدّم قرار دهيد لازم مىآيد آنچه كه متأخّر است مقدّم شود و بالعكس؛ به اين بيان كه اشاره از خصوصيات استعمال و مقام استعمال است، و مقام استعمال هم مرحلهاى متأخر از وضع و موضوعله و مستعملفيه است. حال اگر شما اشاره را قيد وضع يا موضوعله يا مستعملفيه قرار دهيد، لازم مىآيد چيزى كه رتبه آن متأخّر است متقدّم شود و بالعكس.
خلاصه نظر آخوند اينكه: «هذا» و «هو» و «اياك» موضوعله آنها كلّى مفرد مذكر است، ولى اشاره و تخاطب مربوط به مقام استعمال و نياز استعمالى است و اشاره و تخاطب قيد موضوعله نيست؛ ولى همين اشاره و تخاطب سبب مىشود كه آن كلّى، تشخّص يابد و جزئى شود.
خلاصه بيان مرحوم آخوند در امر دوّم:
اوّلاً: تعريف خاصى براى وضع كرد.
ثانيا: وضع خاص و موضوعله عام را محال دانستند.
ثالثا: در باب حروف و وضع با نظريه مشهور مخالفت كردند.
نظری ثبت نشده است .