موضوع: كفایة الاصول جلد اول(فقط متن)
تاریخ جلسه : ۱۳۷۲
شماره جلسه : ۷۳
-
فصل دوّم: صيغه امر (هيئت اِفعل)
-
مبحث اوّل: معانى صيغه امر
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
فصل دوّم: صيغه امر (هيئت اِفعل)
در فصل دوّم از مقصد اوامر، راجع به صيغه امر بحث مىكند. مراد از صيغه أمر، صيغه إفعَل و آنچه كه در معناى صيغه إفعَل است ـ از اسماء افعال كه دلالت بر امر دارند ـ مىباشد كه در اين فصل از وجوه مختلفى راجع به آن بحث مىكنيم.مبحث اوّل: معانى صيغه امر
آيا صيغه أمر، موضوعلهاش چيست؟ معناى حقيقى صيغه امر چيست؟وقتى كه به موارد استعمال مراجعه مىكنيم مىبينيم كه صيغه امر در معانى مختلفه استعمال شده است و ديگران گفتهاند: در حدود 15 معنا صيغه امر در آن استعمال شده است. گاهى در طلب و گاهى در كراهت، گاهى در تمنّى و ترجّى و ... استعمال شده است.
مرحوم آخوند مىفرمايند: وهو كما ترى، يعنى: ما نمىپذيريم كه صيغه امر در اين معانى استعمال شده باشد.
اصولىهاى گذشته از قبل از شيخ طوسى و بعد از ايشان، اصلِ استعمال صيغه امر در اين معانى را پذيرفته بودند و حتّى استعمال صيغه أمر در اين معانى 15 گانه نزد آنها يك مسئله مسلّمى بوده است ولى در كنارش مىگفتند: اجماع قائم است كه تمامى اين 15 معنا، معناى حقيقى صيغه امر نيست. ولذا محدود مىكردند و مىگفتند: صيغه امر بين 4 يا 5 معنا از اين معانى 15گانه حقيقت است و 4 يا 5 معنا از آنها معناى حقيقى صيغه امر است.
ولى اصولىهاى متأخر ازجمله آخوند، اصلِ استعمال صيغه امر در اين 15 معنا را منكر شده و گفتهاند: استعمال در اين 15 معنا محقق نشده است. تحقيق اينها اين است كه در تمامى اين موارد 15گانه، صيغه امر در يك معنا استعمال شده است و آن «طلب انشايى» است. صيغه امر داراى يك مدلول و يك موضوعله است و آن عبارت است از: «طلب انشايى»، و اين 15 مورد نه موضوعله صيغه امر است و نه مستعملفيه صيغه امر است؛ يعنى حتّى در آنجا كه مىگويند صيغه امر در تهديد (إعملوا ما شئتم) استعمال شده است، در اين موارد هم صيغه امر در طلب انشايى استعمال شده ولى داعى فرق كرده است و استعمال صيغه امر در طلب انشايى به داعى تهديد بوده است.
به عبارت ديگر: تمام اين موارد 15گانه عنوان عامى را دارد.
سؤال: كسى ممكن است بپرسد كه ملاك اينكه اين استعمال حقيقى است و استعمال ديگر استعمال مجازى است، چيست؟ چرا آنجا كه آمر، طلب واقعى دارد مىگويند: استعمال صيغه امر، حقيقت است و آنجا كه تهديد و ... است مىگويند: استعمال مجازى است؟
جواب: اين يك شرط است كه واضع كرده است و واضع گفته است: اگر صيغه امر را در طلب انشايى به داعى طلب حقيقى ـ يعنى: بعث به سوى عمل ـ استعمال كرديد اين استعمال، حقيقى است؛ ولى اگر اين صيغه را به داعى تهديد يا ... استعمال كرديد اين استعمال مجازى است.
خلاصه تحقيق آخوند اين است كه: مرحوم آخوند آنچه را كه اصولىهاى گذشته، به عنوان مستعمل فيه صيغه امر پذيرفته بودند، ـ يعنى به عنوان موضوعله هم قبول نداشتند و تنها آن معانى را مستعمل فيه مىدانستند ـ ابطال كرد. گذشتگان گفته بودند كه صيغه امر در 15 معنا استعمال شده است ولى اينها را هم گفتهاند كه اين 15 معنا موضوعله صيغه امر نيست ولى آخوند مىگويد: در تمام اين موارد مستعملفيه همان طلب انشايى است و اين موارد 15گانه عنوان داعى را دارد.
ايقاظ: مطلبى است كه ربطى به بحث اوامر ندارد.
در صيغ انشائيه غير طلبيّه مثل ترجّى، تمنّى و استفهام نيز همين مطلبى كه در باب صيغه امر بيان كرديم جريان دارد، يعنى: يك وقت است كه صيغه استفهام و تمنّى را به داعى تمنّى حقيقى و استفهام حقيقى استعمال مىكنيم و يك وقت به داعى استفهام غير حقيقى و تمنّى غير حقيقى استعمال مىكنيم.
توضيح: در باب استفهام يا تمنّى يا ترجّى يك وقت است كه انسان يك چيزى را تمنّى يا ترجّى مىكند، اينجا چونكه انسان از آيندهاش جاهل است و از شرايط و امكانات خبر ندارد اين تمنّى و ترجّى را مىكند ولى مىبينيم كه اين صيغ ترجى و تمنّى و استفهام در آيات قرآن و كلام خدا هم واقع شده است مثل: لعلّكم تتّقون ...
ديگران گفتهاند: اين صيغ انشايى تمنّى و ترجى و استفهام كه در كلام خدا استعمال شده است از معناى حقيقى خودش منسلخ است، يعنى: لعلّ و هل ... معناى حقيقى خودشان را ندارند و معناى ديگرى را دارند.
آخوند مىخواهد اين نظريه را باطل كند به اينكه مىفرمايد:
اين مواردى كه در قرآن استعمال شده است در انشاء استعمال شده است، يعنى: لعلّ در ترجّى انشايى و هل در استفهام انشايى استعمال شده است. استفهام انشايى، يعنى: متكلّم با هل ايجاد استفهام را قصد مىكند و با لعلّ ايجاد رجاء را قصد مىكند، ولى رجاء و استفهام انشايى. و حال آنكه آنچه كه در مورد خداوند محال است رجاء و استفهام حقيقى است؛ زيرا خداوند عالم مطلق است.
نتيجه اينكه ساير صيغ انشاييه هم براى همان مداليل انشايى وضع شده است، يعنى:
1ـ ليت براى تمنّى انشايى.
2ـ لعلّ براى ترجى انشايى.
3ـ هل براى استفهام انشايى.
ولى اختلاف در داعى پيدا مىكنند، يعنى: يك وقت انسان است كه همزه استفهام را بكار مىبرد كه به داعى استفهام حقيقى است، ولى در مورد خدا به غير داعى استفهام حقيقى به كار مىبرد؛ زيرا استفهام حقيقى در مورد خدا محال است و لذا همزه استفهام را گاهى به داعى تقرير يا انكار بكار مىبرد.
نظری ثبت نشده است .