موضوع: كفایة الاصول جلد اول(فقط متن)
تاریخ جلسه : ۱۳۷۲
شماره جلسه : ۱۱۰
-
دفع دو اشكال وارد بر عباديت طهارات ثلاث
-
راه حل مرحوم آخوند در دفع مذكور دو اشكال
-
دفع يك اشكال مقدّر
-
راه حلّ مرحوم شيخ در دفع دو اشكال در طهارات ثلاث
-
جواب مرحوم آخوند به راه اوّل مرحوم شيخ
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
دفع دو اشكال وارد بر عباديت طهارات ثلاث
براى حلّ دو اشكال مذكور در مورد عبادات طهارات ثلاث، راههاى زيادى گفته شده است. يك راه را مرحوم آخوند ذكر كرده و با يك طريق به هر دو اشكال جواب مىدهند، و دو راه از شيخ انصارى حكايت شده است، و يك راه چهارمى هم از بعض ديگر نقل شده است.
راه حل مرحوم آخوند در دفع مذكور دو اشكال
ايشان مىفرمايد: فرق بين طهارات ثلاث و ساير مقدّمات در يك مطلب است و آن اين است كه: اين طهارات ثلاث با قطع نظر از مقدّميت و با قطع نظر از اينكه نماز و مثل نماز بر آنها توقف دارد، خودشان ذاتا عبادات مستحبّه هستند ـ هر چند اين ادّعاى مرحوم آخوند در باب تيمّم مورد مناقشه است ـ مخصوصا اگر كسى بگويد كه وضوء، طهارت معنوى براى انسان ايجاد مىكند و سببيّت براى يك طهارت معنوى دارد، خودِ اينكه انسان طهارت معنوى داشته باشد ـ ولو اينكه نخواهد نماز بخواند ـ يك عبادت مستحبّى است. اين مستحبّ عبادى را با همين كيفيت، مقدّمه نماز قرار دادهاند؛ يعنى با وصفِ عبادت بودن و مستحبِّ ذاتى بودن، مقدمه براى نماز قرار گرفته است.حال وقتى چنين گفتيم هر دو اشكال برطرف مىشود؛ أمّا جواب اشكال اوّل اينكه ايجاد قُرب و ثواب مىكند به خاطر اين است كه عبادت مستحبّه است، نه از باب اينكه مقدمه براى نماز است؛ و لذا اگر مقدميّت براى نماز هم نمىداشت، ايجاد قرب و ثواب مىكرد و استحقاق مثوبت بر آن تحقق پيدا مىكرد، مثلِ ساير عبادات مستحبّه كه جنبه مقدّميتِ براى چيزى نداشته باشند.
پس علّت ترتّب ثواب بر اين طهارات ثلاث همين شد كه اين طهارات ثلاث، عبادت مستحبّى نفسى هستند كه استحباب نفسى داشته و عبادتِ ذاتى هستند. و اين مستحبّ نفسى ـ با حفظِ استحباب نفسىاش ـ مقدميّت براى نماز پيدا كرده است؛ بهطورى كه اگر مكلّف، جنبه استحباب و عباديّت آن را رعايت نكند اصلاً مقدّمه را در خارج ايجاد نكرده است، يعنى مقدّمه، اين غَسَلات و مَسَحات نيست بلكه عبادت، مقدمه براى نماز است.
امّا جواب اشكال ديگر: وقتى عباديّت طهارات ثلاث، ـ به اين بيانى كه داشتيم ـ درست شد براى حفظ عباديّتِ عبادت لازم است كه قصد قربت هم بشود و بايد وضوء را به داعى امرش و قصد قربت اتيان كرد؛ زيرا عبادت، قصد قربت مىخواهد و بر آن هم مثوبت ترتّب پيدا مىكند.
پس روى اين طريق هر دو اشكال كنار مىرود (استحقاق مثوبت و اعتبار قصد قربت)؛ زيرا طبق اين راه طهارات ثلاث، عبادت مستحبّه شدند و پيداست كه وقتى عبادت، مقدّمه براى يك واجبى واقع شد با حفظِ عباديّتش مقدّمه است؛ و وقتى عبادت بود، قصد قربت اعتبار دارد و ثواب هم بر آن مترتب مىشود.
دفع يك اشكال مقدّر
بر اساس جواب مرحوم آخوند، يك اشكال باقى مىماند و آن اينكه اگر وضوء بما أنّها عبادة، مقدّمه قرار داده شده است و در عبادت هم قصد قربت معتبر است و معنى قصد قربت هم اين است كه شما عمل را به داعى أمر آن عمل، اتيان كنيد؛اينجامى پرسيم كه شما وضوء را به داعىِ كدام امر اتيان مىكنيد؟ آيا به داعىِ امرِ استحباب نفسىاش اتيان مىكنيد؟ يا به داعىِ امرِ غيرىِ ناشى از وجوبِ نماز اتيان مىكنيد؟در واقع مستشكل مىگويد: اگر شما وضوء را به خاطر عباديّت ذاتيهاش، مستحب مىدانيد و مقدّمه قرار داديد، حقّ نداريد به داعى امر غيرىاش آن را اتيان كنيد. اصلاً هر وقت شما وضوء مىگيريد بايد به داعى امر استحبابى نفسىاش اتيان كنيد، چون عباديّت وضوء به خاطر همين امر استحبابى نفسى است. در حالى كه ما خارجا مىبينيم خودمان اكثرا وضوء را كه مىگيريم به داعى امر غيرىاش ايجاد مىكنيم ؛ با وجود اينكه امر غيرى كه عبادى نبوده و توصّلى است؛ پس چرا شما به داعى امر غيرى وضوء را ايجاد مىكنيد؟
آخوند جواب مىدهد: اينكه شما از نظر فقهى مىدانيد كه وضوء گرفتن به داعىِ امر غيرى مقدّمى كافى است، از اين جهت است كه اين امر غيرى مقدّمى براى رسيدنِ به آن امر استحاب نفسى واسطه و علّت مىشود. گويا در اينجا يك واسطه مىخورد: شما وضوء را به داعىِ امر غيرى انجام مىدهيد و امرِ غيرى شما را به مقدّمه دعوت مىكند و مقدّمه هم در واقع عبادت است؛ پس در حقيقت؛ امر غيرى شما را دعوت به يك عبادت مىكند.
به عبارت ديگر: اگر شما نيّتِ امرِ غيرى كرديد؛ در حقيقت آن امرِ استحبابى نفسى،با واسطه نيّت شده است و آن امر استحبابى نفسى مكلّف رابه اتيان متعلّقش تحريك كرده است.
خلاصه اينكه: اگر كسى وضوء را صرفا به داعىِ امر غيرى اتيان بكند و اين امرِ غيرى عنوانِ طريقيتِ و واسطه بودن نداشته باشد، روى مبناى آخوند. وضويش باطل است . ولى اگر كسى وضوء را به داعىِ امرِ غيرى اتيان كند، ولى امرِ غيرى را براى رساندن به آن استحاب نفسى و امر استحبابى نفسى مرآة و آينه ببيند، وضوى او صحيح است.
پس اگر وضوء به داعىِ امر غيرى صحيح شد صرفا به خاطر واسطه بودن و طريقيتِ امر غيرى است، نه به خاطر اطاعت امرِ غيرى؛ زيرا امرِ غيرى، عباديّت ساز نيست بلكه توصّلى است، و عباديّت وضوء در اينجا به خاطر استحباب نفسى است كه در ذات وضوء است.
نتيجه طريق آخوند اين شد كه: علّتِ امتياز طهارات ثلاث از بين تمام مقدّمات اين است كه اين طهارات ذاتا عباديّت دارند و امر استحبابى به آنها تعلّق گرفته است، ولى اين عبادتى كه استحباب نفسى دارد ـ با حفظِ عباديّت و با حفظِ استحبابِ نفسىاش ـ مقدّميت براى نماز پيدا كرده است بهطورى كه مكلّف حتما براى تحقق مقدّمه بايد اين عباديّت و قصد قربت آن را رعايت كند و درنتيجه ثواب هم بر آن ترتّب پيدا مىكند.
راه حلّ مرحوم شيخ در دفع دو اشكال در طهارات ثلاث
ايشان براى خلاصى از اشكال مزبور دو راه ديگر ذكر كردهاند كه هر دو راه از نظر آخوند مورد اشكال قرار گرفته است:راه اوّل: مرحوم شيخ در مطارح الانظار به صورت مفصلتر بيان نموده است كه مرحوم آخوند لُبّ كلام شيخ را ذكر مىنمايند كه توضيح آن اين است: عناوينى كه متعلَّقِ امر قرار مىگيرد ـ چه امر نفسى و چه امر غيرى ـ بر دو قسم است.
گاهى اوقات اين عناوين، احتياجِ به قصدِ آن عنوان را ندارد ؛ بلكه يك عنوانِ قهرى است كه خودبخود حاصل مىشود. اگر مثلاً ضرب از شما تحقق پيدا كرد، اين عنوانِ ضرب، عنوانى است كه توقف بر قصدِ عنوانِ ضرب از ناحيه شما ندارد؛ بلكه اينجا عنوان ضرب قهرا تحقق مىيابد و خواه ناخواه حاصل است. چه اينكه شما قصدِ عنوان و مفهومِ ضرب را داشته باشيد و يا نداشته باشيد.
در اكثر مقدّمات مانند غسل الثوب و... اينگونه است. چنانچه غَسل الثوب مأموربه واقع شده و بخواهد تحقق پيدا كند لازم نيست كه مكلّف رو به قبله باشد و عنوان آن را قصد كند؛ بلكه به هر كيفيتى كه غسل الثوب تحقق يافت عنوان آن محقق مىشود، ولو اينكه اين غسل از خود مكلّف هم حاصل نشود، به اينكه مثلاً بادى بوزد و ثوب را درون آب بيندازد و يا اينكه مكلّف به قصد ديگرى ثوب را غسل نمايد؛ در هر صورت عنوان غسل الثواب حاصل مىشود.
ولى بعضى از عناوين ،احتياجِ به قصد دارد و از آن اصطلاحا تعبير به «عناوين قصديّه» مىشود مثل عنوانِ تعظيم و توهين كه يكى از اين عناوين است. اگر كسى از درِ مجلس وارد شد، صرف بلند شدن در مقابل او و قيام، عنوانِ تعظيم ندارد. امّا اگر به قصدِ تعظيم تحقق پيدا كرد، عنوانِ تعظيم بر آن بار مىشود.
در عبادات اكثرا اينطور است. همين نمازى كه مىخوانيم خود عنوانِ صلاة يك عنوانِ قصدى است. اگر كسى اين اعمال را انجام دهد ولى نه به قصدِ عنوانِ نماز، نماز تحقق پيدا نمىكند. عنوانِ صلاة يكى از عناوين قصديّهاى است كه حتما بايد قصد شود.
مرحوم شيخ مىفرمايد: اين عناوين قصديّه گاهى براى ما روشن است (مثلِ عنوانِ نماز كه آن را قصد مىكنيم) كه ابهامى ندارد. ولى گاهى از اوقات، نمىدانيم آن عنوان چيست كه آن را قصد كنيم، يعنى: يك عنوان قصدى در متعلَّقِ امر أخذ شده است ولى نمىدانيم آن عنوان چيست تا مستقيما آن عنوان را قصد كنيم. اينجا بايد يك واسطه پيدا بكنيم تا به قصدِ آن عنوان برسيم و آن عنوانِ قصدى تحقق پيدا بكند.
در باب طهارات ثلاث مطلب، اينطور است. خودِ اين اعمال دخالتى ندارد، بلكه اين حركات و غسلات و مسحات يك عنوانى بر آنها منطبق است كه آن عنوان در حصول مقدّمه همهكاره و مؤثر است در حصولِ مقدّمه. ولى آن عنوان چيست، نمىدانيم. مىدانستيم مستقيما خودش را قصد مىكرديم؛ ولى آن عنوان را نمىدانيم و لذا چون نمىدانيم آن عنوان چيست، اين راه راه مىپيماييم كه:
اين اعمالِ وضويى و حركات و غسلات و مسحات حتما بايد به داعىِ امر غيرى انجام گيرد، نه به خاطر اينكه اين امر غيرى، عبادت شده است؛ بلكه به خاطر اين است كه اگر شما اين حركات را به داعىِ امر غيرى انجام داديد ـ از باب اينكه امر غيرى شما را به متعلَّقِ خودش دعوت مىكند، و متعلَّقِ خودش هم يك عنوانى است كه آن عنوان براى مكلّف، مجهول است و آن عنوان هم عنوانِ قصدى است ـ گويا بالواسطه آن عنوانِ متعلَّقِ امر غيرى را قصد كرديد، و قصدِ آن عنوان، عنوان را در خارج ايجاد كرده است، بهطورى كه اگر شما مستقيما آن عنوان را مىدانستيد، لازم نبود پاى امر غيرى در كار بيايد و لازم نيست كه مأموربه به داعىِ امر غيرى اتيان شود. ولى در اينجا چون عنوان براى ما مجهول است و عنوان هم يك عنوانِ قصدى است، بايد بالواسطه به آن عنوان رسيد و آن اين است كه اين حركات و غسلات و مسحات با نيّت امر غيرى اتيان شود، از باب اينكه امر غيرى دست مكلّف را مىگيرد و دعوت به متعلَّقش مىكند و متعلَّقش هم آن عنوان قصدى است؛ گويا از راهِ رسيدنِ به آن عنوان بوسيله امر غيرى، مكلّف مجبور است كه امر غيرى را در نظر بگيرد.
پس خلاصه راه اوّل شيخ اين شد كه: امر غيرى كارهاى نيست و فقط دست مكلّف را مىگيرد و به آن عنوانِ مجهولِ قصدىِ لازمالقصد مىرساند و چونكه راه ديگرى هم در كار نيست حتما بايد اين امر غيرى را نيت كرد.
جواب مرحوم آخوند به راه اوّل مرحوم شيخ
جواب آخوند به اين راه:جواب اوّل: بر فرض صحّت اين راه، تنها مسئله عباديّت درست مىشود؛ زيرا شما گفتيد: ما مجبوريم كه نيّت امر بكنيم، ولى مسئله ثواب را چطور درست مىكنيد؟ اين راه شما فرضا براى حلِّ عباديّتِ به معناى قصد امر درست باشد ولى مسئله ترتّب ثواب را چگونه حلّ مىكند؟ و به چه مناسبت بر وضوء ثواب مترتّب بشود؟ اين بيانِ شما مسئله ثواب را حلّ نكرد.
البته اگر كسى در واجبات توصليه امر را قصد بكند و به نيت وجوب اتيان كند، ثواب بر آن مترتب مىشود؛ ولى مرحوم شيخ اينجا براى امر غيرى، اصالتى قائل نشد و گفت: امر غيرى كارهاى نيست و جنبه طريقيت دارد براى رسيدن به آن عنوان. حال اگر عنوانى به اين كيفيت در كار بود، به چه ملاكى بر تحقق آن عنوان، ثواب متربت شود؟
به عبارت ديگر: آن جايى كه امر غيرى اصالت دارد و خود امر غيرى را در نظر بگيريم، اين ثواب بر او بار مىشود مثل تمام واجبات توصليّه؛ ولى جايى كه امر غيرى اصالت ندارد و براى رسيدن به آن عنوان طريق است، از كجا بر آن عنوان، ثواب مترتّب شود؟ و بيان شيخ نگفت كه يك عنوانِ عبادى و مستحبّ نفسى است و فقط گفت: يك عنوان است، و هر كجا كه عنوان است ثواب بر آن ترتب پيدا نمىكند.
جواب دوّم: راه حل شما اين بود كه امر غيرى ما را به آن عنوان مىرساند.
اين مطلب مورد قبول ما هم هست، ولى نحوه رساندنِ به آن عنوان، منحصر به اين راه شما نيست. شما مىگوييد: بايد اين اعمال وضويى را به داعىِ امر غيرى اتيان بكنيم تا ما را به آن عنوان برساند؛ ولى ما مىگوييم: خير، كلمه «داعى و قصد قربت» را برداريد و به صورت صفت بياوريد، يعنى در هنگام وضوء چنين گفته شود: «من آن وضوءِ مأموربهِ به أمر غيرى را انجام مىدهم» كه به صورت توصيف است؛ ولى داعى و محرّكِ من در اين وضوء چيست؟ هرچه مىخواهد باشد. همين توصيف هم شما را به آن عنوان مىرساند، زيرا وضوءِ مأموربه به امر غيرى همان وضوءِ عنواندار است كه گفتيد: عنوانش مجهول است و از راه توصيف، آن عنوان را اجمالاً كسب كرديد.
پس اگر بخواهيم به آن عنوان برسيم لازم نيست كه پاى قصد قربت و اتيانِ به داعىِ امر در كار بيايد؛ بلكه به صورت توصيف مىتوان به آن عنوان راه پيدا كرد، در حالى كه نه مسئله عباديّت درست مىشود و نه مسئله مثوبت؛ زيرا مثوبت كه طبق جواب شما از ابتداء حلّ نشده بود و مسئله عباديت هم در جايى است كه عمل به داعى امر اتيان شود، پس دو اشكال، به حال خود باقى ماند.
نظری ثبت نشده است .