موضوع: كفایة الاصول جلد اول(فقط متن)
تاریخ جلسه : ۱۳۷۲
شماره جلسه : ۶۴
-
ادله اشاعره بر تغاير طلب و اراده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۰۹
-
جلسه ۱۱۰
-
جلسه ۱۱۱
-
جلسه ۱۱۲
-
جلسه ۱۱۳
-
جلسه ۱۱۴
-
جلسه ۱۱۵
-
جلسه ۱۱۶
-
جلسه ۱۱۷
-
جلسه ۱۱۸
-
جلسه ۱۱۹
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۰
-
جلسه ۱۲۱
-
جلسه ۱۲۲
-
جلسه ۱۲۳
-
جلسه ۱۲۴
-
جلسه ۱۲۵
-
جلسه ۱۲۶
-
جلسه ۱۲۷
-
جلسه ۱۲۸
-
جلسه ۱۲۹
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادله اشاعره بر تغاير طلب و اراده
دليل اوّل اشاعره: قول شاعر است كه گفته است: إن الكلام لفى فؤادى ...اشاعره قول شاعر را دليل بر ادعاى خودشان قرار مىدهند كه شاعر گفته است: كلام حقيقتش در دل و نفس است، پس معلوم مىشود كه دو جور كلام داريم: كلام لفظى و نفسى.
جواب: آخوند به ردّ اين دليل نمىپردازد، زيرا فساد آن روشن است:
اوّلاً: قول شاعر حجيت ندارد؛ زيرا شعر، ميدان تخيّلات است.
ثانيا: شاعر كجاى شعرش مىگويد كه در نفس انسان غير از اراده يك صفت ديگرى به نام طلب هست؟!
دليل دوّم اشاعره: گفتهاند ما در ميان اوامر، اوامرى داريم كه از آن تعبير مىكنيم به اوامر امتحانيّه يا اوامر اعذاريّه يا اعتذاريّه:
اوامر امتحانيه، نظير همان امرى كه خدا به ابراهيم در مورد ذبح اسماعيل فرمود.
اوامر اعتذاريه، در موردى است كه مولى مىخواهد عبد خودش را بزند و او را تنبيه كند و مىخواهد براى تنبيهاش يك عذرى داشته باشد، يعنى: اگر ديگران به مولى اعتراض كردند مولى بگويد من به او امر كردم. پس اوامر اعتذاريّه در موردى است كه مولى مىداند كه عبد اين فعل را انجام نمىدهد و مولى هم نمىخواهد كه فعل انجام شود، ولى امر مىكند و بعد شروع مىكند به تنبيه عبد براى اينكه در موقع تنبيه عذر داشته باشد.
اشاعره گفتهاند: در اين اوامر، طلب هست ولى ارادهاى وجود ندارد. مولى دارد طلب مىكند و خدا از ابراهيم ذبح اسماعيل را طلب مىكند ولى ارادهاى در كار نيست. و همين مسئله دليل است بر اين كه بين طلب و اراده تغاير است. و اگر بين آنها اتحاد باشد نبايد موردى داشته باشيم كه اين دو از هم جدا باشند، و حال آنكه در اين مورد اين دو جداى از هم هستند.
جواب: با تحقيقى كه كرديم جواب از اين دليل هم روشن مىشود.
ما گفتيم كه طلب دو نوع است: انشايى و حقيقى، و گفتيم كه اراده هم دو نوع است. اين دليل شما مىگويد كه بين طلب انشايى ـ كه از صيغه امر استفاده مىشود ـ و اراده حقيقى تغاير و انفكاك است و اين عيبى ندارد؛ زيرا ما كه قائل به اتحاد طلب و اراده هستيم، با حفظ مرتبه قائل به اتحاد هستيم، يعنى: در مرتبه حقيقى، طلب و اراده حقيقى يكى هستند.
در حاليكه دليل شما مىگويد: اراده حقيقى و طلب انشايى متغاير است و ما هم همين را مىگوييم.
تصالح بين اشاعره با معتزله و اماميه در معناى طلب و اراده
ممكن است بگوييم: نزاع بين اشاعره و ما نزاع لفظى است. نزاع لفظى يعنى: دو طرف نزاع، دو حكمِ مغاير در دو موضوعِ جداى از هم مىگويند. اشاعره كه قائل به تغاير هستند، تغاير در طلب انشايى و اراده حقيقى را مىگويند؛ و ما كه قائل به اتحاد هستيم در مرتبه واحد قائل به اتحاد هستيم، يعنى: بين اراده و طلب حقيقى و اراده و طلب انشايى قائل به اتّحاد هستيم.
نظری ثبت نشده است .