موضوع: تعادل و تراجیح
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۱۳
شماره جلسه : ۵۲
-
اشکالات ديگر بر کلام مرحوم صاحب منتقی
-
اشکال سوم
-
اشکال چهارم
-
بحث اخلاقی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۱۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
اشکالات ديگر بر کلام مرحوم صاحب منتقی
بحث در اشكالات بر صاحب منتقي است که در جلسه گذشته برخي از اشكالات را عرض كرديم. اشكال عمده اين است كه در مواردي كه ما به دنبال ضابطهي تعارض و فرق ميان تعارض و تزاحم هستيم، ايشان با اجراي قواعد تزاحم موضوعاً اين موارد را از باب تزاحم خارج ميكنند در حاليكه اشكال ايناست كه شما قبل از اينكه اينها را جاري كنيد بايد به ما ضابطهاي را ارائه بدهيد و ضابطهاي را ارائه نداده.اشکال سوم
از اشكالات ديگري كه بر فرمايشات ايشان وارد میشود اين است كه ایشان گفتند در جايي كه دو دليل بر موضوع واحد وارد ميشوند يكي از احكام تزاحم كه عبارت از تخيير است جريان ندارد مثل صلاة در دار غصبي. بعد بيان كردند كه تخيير يا به ملاك ترتب و يا به ملاك حكم عقل است. گفتند براي ترتب دو شرط وجود دارد كه هيچ يك از اين دو شرط موجود نيست. براي حكم عقل هم گفتند اگر ملاكهايشان مساوي باشد -فعلاً فرض در جايي است كه ملاكها مساوي باشد- عقل با تساوي دو حكم در ملاك، حكم به اباحهي متعلق ميكند که به نظر ما این حرفشان محل مناقشه و قابل اشكال است.فرض ما ايناست كه دو دليل از طرف شارع داريم که يكي دلالت بر وجوب صلاة و يكي دلالت بر حرمت غصب دارد و اين شخص در دار غصبي شروع به صلاة ميكند. صلاة فعلٌ واحد، موضوعٌ واحد. این عمل هم متعلق براي صلِّ و هم متعلق براي غصب است هم عنوان غصب و هم عنوان صلاة را دارد. ایشان با چه فعل و انفعالي و با چه تحليلي به اباحه رسيدند؟ به عبارت ديگر يك وقت در مقام ثبوت یا در مقام كسر و انكسار بحث می کنند که مقتضيات آن در اختيار خودِ شارع است و كاري به عقل ندارد. شارع در مقام ثبوت ميبيند فعلي هم مصلحت و هم مفسده دارد. مقام ثبوت قبل الجعل است. قبل الجعل، كسر و انكسار ميكند ربما اينكه منتهي به اباحه بشود بگويد اين مصلحت با مفسدهاش مساوي است و اين مباح باشد.
اما اينكه بعد الجعل، عقل حكم به اباحه كند توجيه علمي ندارد. بعد الجعل در مقام ثبوت نيستيم بلکه در مقام اثباتيم و به نظرم ميرسد كه ايشان خلط بين مقام ثبوت و مقام اثبات كردند. در مقام ثبوت که كسر و انكسار ميشود هم شارع بايد مسئلهي اباحه را مطرح كند اما در مقام اثبات نميتوانيم بگوئيم شارع وجوب و تحريم دارد و عقل مسئلهي اباحهي متعلق را مطرح ميكند.
اشکال چهارم
اشكال دیگر اینکه ايشان در آخر با يك نتيجهي روشني خارج نشدند. فرمودند تزاحم همان تنافي در مقام امتثال است اما به نحوي كه سرايت به مقام جعل كند. اگر سرايت به مقام جعل ميكند ما تنافي جعلين را ملاك قرار بدهيم يا امتثالين را؟ اگر سرايت ميكند به اين معناست كه يكي از اين دو جعل شده. روي تعريفی كه ايشان بيان كردند چيزي به نام تزاحم هيچ گاه نخواهيم داشت.شما ميفرمائيد عجز از امتثال علي نحوٍ يسري إلي الجعل اگر يسري إلي الجعل يعني تنافي در مقام جعل ميشود يعني يكي از اين دو جعل شده پس هر تزاحمي هر جا. لازمهي كلام ايشان اين است كه هر جا مكلف عاجز از امتثال هر دو باشد بايد بگوئيم يا اين جعل شده يا آن جعل شده و به اين معناست كه اصلاً چيزي به نام تزاحم نداريم.
بعبارةٍ اُخري ايشان ميفرمايند تزاحم با تعارض در تنافي در جعل هم مشتركند منتهي در تعارض منشأ تنافي در جعل عجز از امتثال نيست اما در تزاحم عجز از امتثال است. اين فارقي نشد بالأخره شما ميگوئيد در هر دو تنافي در مقام جعل است. با اين همه كه بحث را دنبال كردند و در اول سنگ بنايي گذاشتند كه موردي به نام عجز از امتثال دو تكليف داريم که در اين مورد قواعدي مثل ترجيح و تخيير كه قواعد باب تزاحم هست جاري ميشود. در آخر ميگويند يسري إلي الجعل، يعني اينكه اين قواعد ديگر جاري نشود. يعني بگوئيم يكي از اين دو جعل شده و چيزي به نام تخيير يا ترجيح نداشته باشيم. بايد قواعد باب تعارض را جاري كنيم. در اصل بين آنچه در صدر قرار دادند و آنچه در ذيل از آن خارج شدند يك تحافت بَيّن وجود دارد.
قبلاً هم عرض كرديم ترتيبي كه ايشان برای بحث انتخاب کردند ترتیب خوبی است و ما هم براي اين بيان كرديم كه ذهن شما مقداری در فرق ميان تزاحم و تعارض شكل بگيرد تا خودمان بعد از اين مطالب ببينيم ضابطهاي را ميتوانيم ارائه بدهيم يا بايد روي ضابطهي نائيني عمل كنيم. ضابطهي آخوند را هم عرض خواهيم كرد كه اصلاً ولو اينكه خودِ آخوند مسئلهِ ثبوت و اثبات را مطرح كرده كه حالا بايد يك بحثي را در فرق ميان ضابطه نائيني و ضابطه آخوند منقح كنيم و بعد يك ضابطهاي كه در ذهن خودمان هست را ارائه كنيم.
مرحوم آخوند و مرحوم نائيني و ديگران تقريباً مسلم گرفتند كه اگر جايي هر دو دليل داراي ملاك بود مسلم تعارض نيست. تعارض در جايي است كه فقط احدهما ملاك داشته باشد كه ما با اين مخالفيم. منتهي ايشان هم روي همين مبنا ميگويند فرض ما اين است كه هر دو ملاك دارد و ما علم به ملاك داريم پس تعارض نميآيد دوباره ميگويند «لا محيص عن الحكم بالإباحة».
روی این مثالهاي فکر بفرمائید. يك مثال «صلّ و لا تغسل» است؛ يك مثال «صل و أزل النجاسة» است؛ يك مثال اكرم العلماء و لا تكرم الفساق است که در هر سه، يك ماده اجتماع و دو ماده افتراق وجود دارد. آيا بايد بگوئيم حتماً سه باب داريم؟ يك باب اجتماع امر و نهي، يك باب تزاحم و يك باب تعارض؟ بين اجتماع امر و نهي و آنها چه فرقي وجود دارد كه ان شاء الله عرض خواهم كرد؟ ولو اينكه در بحث اجتماع امر و نهي هم وارد اين بحث شديم اما چون آنجا در بحث تعريف تعارض و تعريف تزاحم را مطرح نكرده بوديم اينجا بايد مفصلتر عرض كنيم. ولي اين فرض كه ميگوئيد دو دليل با هم تزاحم و تعارض نكند اشكالي ندارد. در يك مورد اگر گفتيم صلاة و ازاله هر دو ملاك دارند ما بايد بگوئيم خارج از باب تعارض است؟
بحث اخلاقی
روايتي از اميرالمؤمنين(عليه السلام) بخوانم: «ثَلَاثٌ مَنْ حَافَظَ عَلَيْهَا سَعِد»؛ حضرت فرمودند سه چيز است كه اگر كسي بر اينها محافظت كند سعادتمند ميشود:1) «إِذَا ظَهَرَتْ عَلَيْكَ نِعْمَةٌ فَاحْمَدِ الله»،
2) « وَ إِذَا أَبْطَأَ عَنْكَ الرِّزْقُ فَاسْتَغْفِرِ الله»
3) «وَ إِذَا أَصَابَتْكَ شِدَّةٌ فَأَكْثِرْ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللّه».
حضرت ميفرمايند اگر خداي تبارك و تعالي نعمتي را براي شما آورد، او را حمد و ستايش كنيد
و اگر رزق مقداری دير به دستتان رسيد مثلا باران دير ميآيد، رزق انسان مثل گذشته اگر به دست انسان نميرسد استغفار كنيد
و اگر مريضي و گرفتاري و مشكلي برايت به وجود آمد ذكر «لا حول و لا قوة الا بالله» را زياد بگوئيد[1].
ظاهر روايت اين است كه انسان در جايي كه نعمت بيايد از جهت لساني حمد خدا را بگويد و در جايي كه رزق دير ميرسد استغفار كند و در جايي كه شدت و شدائد ميآيد «لا حول و لا قوة الا بالله» بگويد ولي واقعش اين است كه حقيقت حمد خدا و حقيقت استغفار، حقيقت اعتقاد به اينكه لا حول و لا قوة الا بالله اين اذكار براي ايناست كه اعتقادات را در ما تحكيم كند. تمام اذكار براي همين است حمد خدا به اين معناست كه انسان عظمت خدا و اصل وجود خدا را فراموش نكند. انسان دائماً وجودش را از حمد خدا متصل به وجود خداي تبارك و تعالي كند.
همين نمازها و همين عبادات ظاهري براي اين است كه يك ارتباط باطني و حقيقي بين انسان و بين مبدأ خداي تبارك و تعالي به وجود بيايد. آدم هميشه وجودش را متصل به خدا بداند باور داشته باشد كه اگر يك آن عنايات خدا از انسان قطع بشود انسان نابود ميشود. استغفار به اين معناست كه آدم دائماً موانع بين خود و خدا را که با گناه و معصيت و غفلت ايجاد شده بردارد. استغفار اين موانع را برميدارد و وقتي شدائد پيش ميآيد انسان مظهر قدرت مطلقه را فراموش نكند كه خداي تبارك و تعالي است.
به مناسبت اين قضايايي كه اين ايام در كشور ما واقع شده، از همين روايت اولين نكتهاي كه استفاده ميكنيم ايناست كه نعمت جمهوري اسلامي و حكومت اسلامي كه حقيقتش حكومت اهلبيت(عليهم السلام) است و اصلاً حقيقت ولايت فقيه حكومت اهلبيت(عليهم السلام) است منتهي در يك درجهي نازلتري، اين بزرگترين نعمتي است كه خدا نصيب ملت ايران و حوزههاي علميه و شيعه و مسلمانها كرده. مقصود من اين نيست كه اين حكومت فقط نعمت براي مسلمانهاست، حكومت اسلامي نعمت براي همهي اقشار و طرفداران هر مذهبي ميتواند باشد و است. ما روي ضوابط ديني كه داريم تمام اقليتهاي ديگر هم در پرتو اين حكومت ميتوانند هم به دينشان بپردازند و هم زندگي عادي و متعارف خودشان را داشته باشند، احترام داشته باشند.
حكومت اسلامي واقعش نعمت بزرگي است كه خدا يك تجلي و يك عنايتي كرد. اينهايي كه عرض ميكنم نه اينكه به اين تعابير عادت كرديم بلكه بايد ياد خودمان بياوريم كه قبل از انقلاب چه بود؟ قبل از انقلاب اسمي از اسلام بود و بس! و آرام آرام داشتند آن اسم را هم از بين ميبردند گاهي اوقات بعضي ميگويند الآن هم مشكلات اخلاقي، اقتصادي فراواني در جامعه وجود دارد. اگر آن حكومت طاغوت ادامه پيدا ميكرد الآن چه خبر بود؟ اگر آن حكومت طاغوت كه تحت يوق استكبار بود و هيچ چيز نداشتند، اگر ادامه پيدا كرده بود امروز نه از دينداري در اين كشور خبري بود و منابع هم كه در چپاول خارجيها بود. واقعاً بايد گاهي اوقات تاريخ قبل از انقلاب و طاغوت را ببينيم و بعد ببينيم كه چه شده؟
اينكه عرض ميكنم انقلاب اسلامي يك نعمت بزرگي است از وقتي كه انقلاب اسلامي به وجود آمد اسرائيل كه غدهي سرطاني براي دنياي اسلام و دنياي بشريت است زمينگير شد، همين جا يك تصوري و يك فكري انسان بكند اگر اين انقلاب نبود امروز اسرائيل در چه جايگاهي قرار داشت؟ آيا امروز چيزي به نام مكه، مدينه، عتبات و عراق و ... داشتيم؟ اصلاً اگر بود ما چيزي به نام جهان اسلام داشتيم؟ ابدا. براي منِ طلبه با اين تحليلهايي كه دارم و با فكري كه دارم و با استدلالي كه دارم معتقدم كه اگر انقلاب نبود اسرائيل به قوت ادامه پيدا كرده بود اصلاً چيزي به نام جهان اسلام نداشتيم نه اينكه فقط ايران يا شيعه محو ميشد، حالا بگذريم از اينكه اين حكّام كشورهاي اسلامي يا عاجزند از اينكه اين چيزها را بفهمند يا عاجز نيستند، آنها هم دنبال دنياطلبي خودشان هستند و دنياطلبي خودشان را در ارتباط با اسرائيل ميبينند.
اگر اين انقلاب نبود امروز قدرت آمريكا به عنوان يك ابرقدرت صدبرابر بود. امروز ميبينيد كه در يك كشوري مثل يمن با اين همه امكانات نظامي كه براي عربستان ميفرستد عاجز است. سوريه يادتان است، چند سال پيش بسياري از سياستمداران ميگفتند آمريكا چند روزه سوريه را ميبلعد و ايران ميخواهد چه بكند آنجا؟ ملاحظه كرديد با فضل و لطف خدا، اخلاص اين فرزندان و مدافعين حرم سوره را از چنگال آمريكا و اسرائيل بيرون آوردند، عراق را حفظ كردند اينها نعمت خداست. من دارم آثار انقلاب را عرض ميكنم.
مرحوم والد ما(رضوان الله عليه) ميفرمود از بركات انقلاب ايناست كه اسلام در دنيا يك صداي ديگري پيدا كرد، شيعه در دنيا معرفي شد اصلاً قبل از انقلاب در كشورهاي دنيا ميگفتيم شيعه كيست؟ اما امروز در كاخ كرملين شيعه را به عنوان يك مذهب منطقي، معقول، مبتني بر پايههاي محكم در همهي ابعاد ميشناسند، در خود كاخ سفيد هم همينطور است، در همه مراكز ... چه زماني ميتوانستيم اينقدر شيعه را معرفي كنيم.
يك وقت ميگوئيم در يك جايي عدهاي از اين مذهب به آن مذهب؛ اينها را نبايد محاسبه كرد، اينها چيزهايي است كه ضايعات قضيه است ولي در كلان كه انسان نگاه ميكند اصلاً اين بركاتي كه اين انقلاب و اين نظام داشته واقعاً مما لا تعدّ و لا تحصي است. بهترين شاهدش اين است كه دشمن از اين انقلاب دست برنداشته يعني دشمن هنوز كار ميكند، اينها داعش را درست كردند. آمريكا و اسرائيل در مسئلهي داعش شكست بسيار سنگيني خورد. اينها بيكار مينشينند.
من كه معتقدم رد پاي دستهاي خارجي در اين قضاياي اخير به وضوح ديده ميشود. شما شنيديد و من هم برايتان عرض كردم چطور ميشود كه داعش همان شبي كه موصل را ميگيرد فردا در مدارس بچهها كتابهاي داعش تدريس ميشود، اين كتابها كجا نوشته شده بود و چه زماني آماده كرده بودند؟ خودِ اين ابوبكر بغدادي را كجا تربيت كردند و واقعاً حرف خيلي زياد است اگر بنشينيم صدها ساعت راجع به اينكه امروز دشمن چه ميكند براي از بين بردن اسلام، براي از بين بردن اين انقلاب، آدم متحير ميماند كه حالا اين خودش بايد در جاي خودش بحث شود.
عرض ميكنم ما ترديدي نداريم كه رد پاي دشمن دشمن در اين حركات اخير حرف اول را ميزند. مردم مشكل داشتهاند، مگر در دولتهاي سابق مشكل نداشتند؟ مگر تورم 40 درصدي را در دولتهاي سابق نداشتيم؟ ولي مشكل داشتند، البته اين هم يك بحث ديگري است كه واقعاً مسئولين بايد تلاش خودشان را مضاعف كنند مشكلات مردم را حل كنند ولي ببينيد وقتي به مجلس بودجه داده ميشود، وقتي مسئلهي گران شدن بنزين و ماليات مطرح ميشود، دشمن برنامهاي كه طراحي كرده را ميآورد چون زمينه آماده است.
بيكاري در اين چند ساله اخير که تا يك حدي دارند روي آن كار ميكنند ولي سالها گذشت ما صد هزار هم نتوانستيم براي جوانها در كشور شغل ايجاد كنيم. البته بايد واقعاً كار كرد، بايد درد دل مردم را شنيد، يكي از حرفهايي كه دارند ميگويند اين اختلاسها چي شد، كجا رفت؟ چرا پولهاي بيت المال برنگشت؟ اگر برگشته كه بيايند براي مردم بيان كنند، حرف دارند حرفشان هم صحيح است مردم خودشان به قول امام ولي نعمت ما هستند اين تعبير امام(رضوان الله تعالي عليه) بود مردم صاحب اصلي انقلاب هستند. اين صاحب اصلي انقلاب مطالبه دارد، سؤالات دارد، احتياجات دارد، بايد پاسخ داده شود
من عرض ميكنم دشمن متخصصيني دارد كه زمان شناسي ميكنند، روان شناسي ميكنند، جامعه شناسي ميكنند، كجا و در كدام شهر مثلا در قم شعاري داده شود كه انسان در خواب هم نميبيند يك قمي اين شعار را بدهد. انسان در خواب هم نميبيند كسي كه حتي مذهب نداشته باشد اين شعار را بدهد. پيداست اين شعار از كجا آمده و چه كساني شعار دادند؟ البته ممكن است بعضي از جوانها را فريب بدهند و تطميع كنند كه بايد اينها روشن شود، يعني به نظر من يكي دو ماه ديگر، چند وقت ديگر پشت پردهي اين قضايا وقتي باز شود معلوم ميشود چه نقشهي ديگري در كار بوده. نظام ما از اول دائماً در معرض اين نقشهها بوده و خواهد بود، اينها به فرموده رهبري معظم انقلاب ميگويند چرا اسلام، چرا انقلاب؟ با نظام مخالفند و اين نظام بايد از بين برود.
من همين جا عرض كنم امروز تحليلگران منصف دنيا با قطع نظر از اينكه ما ادله بر ولايت فقيه داريم يا نه، به اين نتيجه رسيدند كه سالمترين و دقيقترين نظام، نظام ولايت فقيه است. دو سال پيش گروهي از مسكو مركز فقهي پيش ما آمده بودند. پيرمردهايي بين اينها بود، افرادي كه در مراحل بالاي مذهبي بودند از كاردينالها بودند، گفتند ما اتاق فكر پوتين هستيم، ما مينشينيم سالها فكر ميكنیم حرف ميزنيم نتيجهي كارمان را به پوتين ميدهيم. نوار آن جلسه هم موجود است. اينها گفتند ما تمام انواع حكومتها را بررسي كرديم و حكومتي كه واقعاً مبتني بر يك منطق صحيح است همين ولايت فقيه است. اين حرفي است كه دشمن اعتراف ميكند. البته در تحت پوشش اين ولايت فقيه يك افراد متأسفانه خائني پيدا شدند دزدي كردند، فساد كردند اين در زمان ائمهي ما هم بوده، مگر نبوده؟
ما طلبهها هم خودمان، اينكه من عرض ميكنم خودمان اين را خوب دقت كنيم نميتوانم اين را باز كنم! در درجه اول خودمان باورمان باشد كه اين نظام حق است ولايت فقيه حق است؛ عرض كردم ادله نقلياش به كنار. مرحوم والد ما (رضوان الله عليه) ميفرمود ولایت فقیه نيازي به استدلال ندارد و از واضحات است. ولي مقايسه بشود با ساير نظامها، اين قابل مقايسه نيست. حفظ اين نظام واجب است. باید آنرا تقويت كنيم و به مردم هم بگوئيم. البته آنهايي كه هشت سال جنگ را روي شانه قرار دادند و خم به ابرو نياوردند آنها چه ما روحانيت باشيم در كنارشان و چه نباشيم اين نظامشان را حفظ ميكنند اين انقلاب را حفظ ميكنند.
همين جا عرض ميكنم واقعاً خدا را شكر ميكنيم كه امروز در زمان ما حوزهي علميه ما در روحيهي انقلابي باز همان روحيهاي را دارد كه در اول انقلاب و قبل از انقلاب بوده، در صحنه است، بيدار است، و مراقب است و بايد حفظ كنيم ان شاء الله و ما اميدواريم كه اين قائله تمام شود، سرنخها و ريشههايش براي مردم آشكار شود و سبب بيدارتر شدن ما بشود.
از اول انقلاب تا حالا هر غائلهاي در كشور به وجود آمده واقعاً سبب بيدارتر شدن مردم ما شده و مُشت دشمنان بيشتر باز ميشود. اين ترامپ احمق كه حالا به عنوان يك رئيس جمهور قرار دارد اينقدر عقل ندارد كه مردم ايران را بشناسند. مردم ايران را در ده جوان فريب خورده يا از جاهايي اينها را وارد كرده كه بعداً معلوم خواهد در اينها قرار ميدهند. البته بخشي از مردم ما هم كه مقداري مشكل داشتند فكر كردند مشكلاتشان را بيان كنند. چه كسي حاضر است در اين مملکت شعار نه قرآن نه اسلام را بدهد. مسيحي و يهودي هم امروز حاضر نيست اين شعار را بدهد. در اين مسئله ترديدي نكنيد که اين شعار از خارج آمده. اميدواريم ان شاء الله با وجود رهبري مقتدري كه داريم كه اين هم در پرتو اصل كبراي ولايت فقيه وجود شخص رهبري معظم انقلاب كه اميد همهي ما به ايشان است كه در اين بحرانها كشور را حفظ كند.
اين مطلب را شنيديد كه آيت الله العظمي سيستاني گفته بود من پنج سال است از خانه بيرون نيامدم برايم ناراحتي ايجاد نميكند، يكي از اين خبرها كه از ايران ميآيد من ناراحت ميشوم، ايشان به عنوان يك مرجع بزرگ شيعه اين ضرورت كه بايد اين نظام حفظ شود مبادا تلاطمي در اين نظام به وجود بيايد بهتر از من و شما ميفهمد! و ما هم بايد سعي كنيم كه ان شاء الله اين مسائل حل شود. خداوند سايهي همه مراجع، سايه رهبري معظم انقلاب را در كشور ما حفظ كند و اين انقلاب را از همهي آفات مصون بدارد ان شاءالله.
[1] ـ تحف العقول، النص، ص: 207 و 208: وَ قَالَ(ع): ثَلَاثٌ مَنْ حَافَظَ عَلَيْهَا سَعِدَ إِذَا ظَهَرَتْ عَلَيْكَ نِعْمَةٌ فَاحْمَدِ اللهَ وَ إِذَا أَبْطَأَ عَنْكَ الرِّزْقُ فَاسْتَغْفِرِ اللهَ وَ إِذَا أَصَابَتْكَ شِدَّةٌ فَأَكْثِرْ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ.
نظری ثبت نشده است .