موضوع: تعادل و تراجیح
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۲۰
شماره جلسه : ۵۷
-
اشکالات استاد محترم بر کلام مرحوم شهيد صدر
-
اشکال اول
-
اشکال دوم
-
اشکال سوم
-
مطالبی پيرامون حادثه انقلابی 19 دی شهر قم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۱۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
اشکالات استاد محترم بر کلام مرحوم شهيد صدر
فرمايشات مرحوم شهيد صدر (رضوان الله تعالي عليه) را ملاحظه فرموديد. عمده، قسمت اخير كلامشان بود كه گفتند هر خطابي مقيّد به عدم اشتغال مکلف به ضد مساوي يا اهم است. اينجا چند نكته به ذهن ميرسد كه عرض ميكنيم.اشکال اول:
نكتهی اول: از يك طرف ايشان ادعا ميفرمايد كه اين تقييد و قيد، قيد ارتكازي و بديهي عرفي است و از طرف ديگر براي اين قيد برهان اقامه ميكنند. ایشان برهان خلف اقامه كردند كه اگر اين قيد نباشد و اطلاق باشد یعنی مولی بخواهد هر دو ضد را اراده كند مستحيلٌ. يا در فرض اشتغال به اهم، مهم را اراده ميكند كه اين هم خلاف مفروض است. شما كه ميفرمائيد اين قيد بديهي است چطور براي اين مطلب برهان اقامه ميكنيد؟ و خود اقامهي برهان كشف از اين ميكند كه اين قيد، قيدِ بديهي نيست.اشکال دوم:
نکتهی دوم: ايشان در برهان فرمودند اگر اين قيد نباشد يا مولی هر دو را اراده ميكند که جمع بين ضدّين است فهو مستحيلٌ. شق دوم این است که «و إن كان هو صرف المكلف عن ذلك المزاحم فهو خلف فرضٍ». قسمت دوم به نظر من مخدوش است. اگر اطلاق اراده ميشود، يعني هر دو را که جمع بين ضدين ميشود. اگر بگوئيم يكي را اراده ميكند در فرضي كه اشتغال مزاحم دارد بگوئيم يا اين مجعول است يا آن مجعول است، اين هم تعارض ميشود.شما اين برهان را ميآوريد بر اينكه مسئلهي تزاحم را درست كنيد. در جايي كه ملاكها مساوي باشد اين احتمال وجود دارد بگوئيم شارع مي گويد من دست از يك جعل برميدارم. چرا بگوئيم هر دو مجعول است و هر دو فعليت دارد؟ برهان اين طرف قضيه را اثبات نكرد که اگر يك طرف اهم باشد درست است. جايي كه اهم باشد مولا ميگويد اين بر تو واجب ميكند در صورتي كه مشغول به اهم نشوي، ولي باز همين جا راه براي تعارض بسته نيست. يعني اگر شارع ميگويد يك واجب با اهم مزاحمت پيدا كرد، دست از مجعول اولي برميدارم به طور كلي يعني همان شبيه قانون تعارض. بنابراين برهاني كه ايشان اقامه كرد مخدوش است.
به بیان دیگر يك اشكال این است که بگوئيم وقتی ما به ارتكاز عرفمان مراجعه ميكنيم چنين چيزي را نميبينيم یعنی بلا فاصله بگوئيم شارع چنين ارادهاي كرده ثانياً اگر بديهي است چرا برهان اقامه ميكنيم و ثالثاً خود اين برهان اشكال دارد، اين برهاني كه اقامه كردند بر چنين قيدي قابل قبول نيست.
اشکال سوم:
نکتهی سوم: وقتي به عقل مراجعه ميكنيم عقل براي هر تكليف يك چيز را بيشتر درك نميكند. ميگويد امتثال اين تكليف منوط به اين است كه مكلف في نفسه بر اين تكليف قدرت داشته باشد كه از آن تعبير به قدرت تكوينيه ميكردند. اما اينكه بگوئيم يك قدرت شرعيه داریم که طبق بیان ایشان عقل آنرا ميفهمد یعنی بگوئيم عقل ادراك ميكند که شارع خطابش را لبّاً مقيّد به عدم اشتغال به ضد مساوي كرده در حالیکه اين از قوانین تزاحم است.يعني بعد از اينكه تزاحم را مسلم گرفتيم و گفتيم اين دو دليل عند الشارع من قبيل المتزاحمين است، عقل ميگويد هر كدام مقيّد به عدم اشتغال به ديگري يا به عدم اشتغال به اهم است، ولي اينكه بگوئيم هر دليلي، هر خطابي چنين قيدي دارد و عقل آنرا ادراك ميكند به نظر ما صحیح نیست. عقل ميگويد اگر اين دو دليل ثابت شد هر دو مجعول بالفعلاند و هر دو را مولی از تو اراده ميكند يعني شد متزاحمين آن وقت بيا من راهكار به تو ميدهم كه اگر يكي اهم بود آن را انجام بده، اگر يكي مساوي با اين بود در فرض المساوي تو نسبت به آن واجب اول، من ديگر تو را عاصي نميدانم ولي أين هذا من القدرة الشرعية.
قدرت شرعيه مثل اينكه فرض كنيم در باب حج شارع يك استطاعت خاصي را قائل باشد. اگر شارع نحوهي خاصي از قدرت را در خطابش اخذ كند اين ميشود قدرت شرعيه. و الا ما ميرويم سراغ عقل، عقل غير از قدرت تكوينيهي في نفسه بر فعل هيچ چيز ديگري را ادراك نميكند! ظاهر فرمايش ايشان اين است كه عقل دو چيز را ادراك ميكند: 1) قدرت تكوينيه 2) عقل ميگويد شرع گفته باید این قید را بیاوری.
ما اصلاً چنين چيزي را نميپذيريم. عقل ميگويد بعد از اينكه اين دو متزاحم شدند، راهکار این است که يكي مقيّد به عدم ديگري باشد و اين باز برميگردد به همان قضيهي شرط اول كه ترتب باشد. ما از اول عرض كرديم غير از شرطيت ترتب در باب تزاحم هيچ چيز ديگري نبايد در ميدان باشد. اگر عقل قبل از مسئلهي تزاحم مثل قدرت في نفسه بگويد من ادراك ميكنم هر خطابي مقيد است به عدم اشتغال بضد المساوي أو الاهم گفتيم به شرط دوم، ولي ما ميگوئيم عقل چنين ادراكي ندارد چون حاكم در باب اطاعت، عصيان عقل است. بعد از تزاحم دو دلیل عقل ميگويد هر كدام مترتب بر ترك ديگري است و در نتيجه اين برميگردد به همان شرط اول، ما غير از اين وقتي تحليل عقلي ميكنيم چيز ديگري نداريم. پس نتيجهي اشكال دوم ما این شد که اولا چيزي به نام قدرت شرعيه نداريم قدرت اين عقل است و ثانیا قدرت شرعيه با تحليلي كه ما كرديم برميگردد به همان شرط اول كه ترتب باشد و ما نيازي به اين شرط نداريم.
چطور ميشود كه بگوئيم شارع اين واجب را مقيد به عدم اشتغال واجبي دیگر کند حال آنکه غالب ملاكات در اختيار مردم و عقل نيست. يعني از هزار تا تكليف شايد 20 تا را هم نتوانيم تشخيص بدهيم اين ملاكش مساوي با آن است آن اهم است يا اين اهم است. بعد يك فرض نادري كه دارد اينكه ما بيائيم كل خطابات شرعيه را اينطور بگوئيم، اين معنا ندارد. ما اساس فرمايش ايشان را بهم زديم، يعني اينكه ايشان آمده شرط دومي به نام قدرت شرعيه درست كرد با اين اشكالاتي كه عرض كرديم به نظر من اگر تأمل بشود روشن ميشود كه مجالي برايش نيست.
اين اشكالاتي كه راجع به کلام مرحوم شهيد صدر عرض كرديم و واقعاً وقتي انسان به كلمات مرحوم شهيد صدر مراجعه ميكند ميفهمد كه چقدر اين عالم جليل القدر فكر كرده و زحمت كشيده است. در دورهی معاصر واقعاً يكي از متفكرين برجسته در علم اصول، مرحوم شهيد صدر (رضوان الله تعالي عليه) است و ما بايد قدردان تفكرات اينها باشيم. بالأخره بعد از اينكه ما فرمايش ايشان را بيان کرديم ولو به عقل ناقص خودمان رد كرديم، چه بسا ايشان اگر الآن حيات داشتند به راحتي جواب ما را ميدادند ولي چقدر براي پختگي اصولي و علمي خودمان لازم است و مسئله را براي ما روشن ميكند.
مطالبی پيرامون حادثه انقلابی 19 دی شهر قم
به مناسبت اين ايام و اتفاقات اخير، چند مطلب را عرض میکنم.اولين مطلب؛ پيرامون حادثه نوزده دی قم است که مبدأ انقلاب بود.
اين اتفاق در اوايل طلبگي ما بود که در آن صحنه حضور داشتيم و واقعا زمان عجيبی بود.
بعد از اينکه در روزنامه اطلاعات، به امام(رضوان الله تعالی عليه) اهانتی شد، حوزه علميه واقعا منقلب شد. طلبهها آرام و قرار نداشتند و بياختيار بودند و از اين خانه به آن خانه ميرفتند، به سراغ مراجع ميرفتند تا تکليفشان را روشن کنند و اين به حادثه نوزده دي قم منجر شد که راهپيمايي و شهداي نوزده دي را در پي داشت و بعد هم در شهرهاي ديگر ايران ادامه پيدا کرد و الحمدلله به پيروزي انقلاب منتهي شد.
اولا خود نوزده دي از برگهاي زرين افتخار حوزه علميه است. يعني کساني که در خيابان آمدند، طلبهها و روحانيون بودند و مردم هم به آنها ملحق شدند. اين مطلبي است که بايد به آن توجه داشته باشيم.
نکته دوم فرمايشات بسيار مهم و ارزنده رهبري معظم انقلاب است که ديروز در ديدار با مردم قم، بيانات خيلي مفصلي را هم نسبت به قم و هم نوزده دي و هم نسبت به جريانات اخير و اغتشاشات بيان کردند.
واقعا انسان وقتي در اين بيانات دقت ميکند، ميبيند که ايشان در ريز تمام قضايا هستند و اطلاع کامل بر همه قضايا دارند. اين اقتداري که امروز براي نظام هست که آمريکا هم ميداند و اين را فهميده است که نميتواند در مقابله با اين نظام، توطئههايي ايجاد کند، همانطور که رهبري فرمودند: اگر بار ديگر هم شما بياييد سرتان به سنگ خواهد خورد، اين مسئله خيلي مهمي است.
مجموعهي نظام، روحانيت، مردم و در رأس همه رهبري، در مقابل استکبار محکم حرف ميزند و بياعتنا به تهديدات آنهاست و عدم تزلزل در مقابل اينکه اگر يک عدهاي را فريب دادند و آنها در کشور و حتي در شهر قم شعارهايي دادند، اين نظام کالجبل الراسخ است. کالجبل الراسخ بودن نظام در بيانات ايشان براي ما کاملا مشهود بود.
اين توجه و اعتقاد خاصي که ايشان نسبت به مردم دارند، ريشهاش در خود امام(رضوان الله تعالي عليه) است. از برجستگيهاي مرحوم امام اين بود که اين مردم را به خوبي شناخته بود. مردم با همه مشکلات و اعتراضات و اشکالاتي که دارند اما پاي انقلابشان ايستادهاند. اين مردم ديگر نگاه نميکنند ببيند که ما درست در مسير حرکت ميکنيم يا نه؟ اينها پاي انقلابشان محکم ايستادهاند، انقلابشان را دست اجنبي و بيگانه نخواهند داد و اهداف شهدا را به خوبي دنبال ميکنند.
به اين جهت نيز ما بايد توجه داشته باشيم که مردم اينطور هستند. همين مردم که اگر وقتي که به ما ميرسند اگر در اثر ناراحتي، اهانتي هم بکنند، اين رفتار مقداري در اثر تبليغات گستردهاي است که عليه روحانيت وجود دارد، تبليغات عليه روحانيت بسيار زياد و عجيب است. يکي از محورهاي اصلي ماهوارهها و شبکههاي خارجي اين است که به انحاء و اقسام راهکارهايي که بلد هستند مردم را به روحانيت بدبين کنند و روحانيت را از چشم مردم بيندازند.
البته مقابله با اين مسأله مستلزم اين است که روحانيت مراقبت کند و نگذارد در ميان خود روحانيت اختلاف ايجاد شود و يکي از اهداف دشمن اين است که در ميان خود روحانيت حاضر در صحنه و روحانيت انقلابي اختلاف ايجاد کند که خود اين يک بحث مفصلي دارد و يک درد جداگانهاي است.
بالاخره به اختلاف مراتب، همه قبول دارند که الان هيچ طلبهاي نيست که اگر از او سؤال کنند که اين نظام به عنوان يک نظام امامت، نظام اهلبيت، نظام شيعه، آيا نبود آن بهتر از بود آن است؟ هرگز تصور نميکند که جوابش مثبت باشد.
قطعا بودن اين نظام، موجب تقويت شيعه است و قطعا بودن اين نظام، موجب اين است که شيعه عظمت پيدا کند.
نکتهاي که لازم است نسبت به آن توجه داشته باشيم اين است که تبليغاتي که براي به انحراف کشاندن شيعه از مسير واقعي خودش انجام ميشود اينقدر فراوان است که براي انسان بهتآور است. بگونهاي که امسال در بعضي از عزاداريها راهکارهايي را دشمن پياده ميکند و پياده کرد، که هر انسان عاقلي اگر دقت کند ميبيند نتيجه اين کارها اين ميشود که همين جواني که براي امام حسين(عليه السلام) سينه ميزند، يکروز همين جوان به امام حسين(ع) اهانت ميکند و هدف اينها همين است.
اينکه هم مراجع و هم رهبري معظم راجع به تحريفات عزاداري تذکر دادند، اين مسئله سادهاي نيست و بايستي نسبت به آن تأمل کرد و حرکتهايي که انجام ميشود که شيعه اصيل را منحرف کند، يعني همان شيعه که به تبع ائمه(ع) نسبت به اهل سنت بايد مدارا کند، شيعهاي است که ائمه(ع) توصيه کردهاند که شيعه بايد روابطش با بقيه مسلمين از جمله اهلسنت را حفظ کند. اما الان در بخشي از شيعه افکاري به وجود ميآورند که تقابل ايجاد کنند.
اين مسئله ايجاد افتراق بين شيعه و سني از توطئههاي بسيار خطرناک دشمن است و متأسفانه ما هم خيلي به آن توجهي نداريم و آن را در مسائل سطحي تمام ميکنيم و حال آن که فوق اينهاست و عمقش خيلي بيشتر از اينهاست.
اگر توطئههاي اينها کنار هم چيده شود، به خوبي اين نتيجه بدست ميآيد که آنها ميخواهند کاري کنند که اين جوان که خودش با عشق و علاقه زير علم امام حسين(ع) سينه ميزند، همين جوان به يک مخالف تبديل شود.
آنها دنبال ايجاد اختلاف در روحانيت هستند، در صدد ايجاد اختلاف و انحراف در شيعه هستند. دشمن بشدت براي هدف خود تلاش ميکند. حالا اگر اين نظام نبود، چه کسي ميتوانست در مقابل اينها بايستد؟ ما با چه قدرتي ميتوانستيم در مقابل اينها بايستيم؟ در اين حرف واقعا مبالغه نيست که اگر اين نظام نبود، اثري از اسلام در ايران که نبود، در اين چهل سال معلوم نبود که در اين کشورهاي ديگر هم از اسلام چيزي باقي مانده باشد.
با اين هدفي که يهود و صهيونيسم دارد و آن را دنبال ميکند، بر هر انسان و طلبه و روحانياي، حفظ اين نظام لازم است. همه مراجع ما ميگويند که امروز حفظ اين نظام واجب است، آنهايي که مرجع هستند و فقيه به معناي کلمه هستند، يکي از آنها يافت نميشود که بگويد اين نظام بايد از بين برود و مخالفت با آن لازم است، يا بگويد بود و نبودش يکي است. لذا حفظ نظام لازم است.
ما اين قدرت را پيدا کردهايم که به راحتي توي دهن آمريکا ميزنيم.
ما؛ يعني کل مجموعه، نظام، روحانيت، مردم و رهبري. اين مجموعه آمريکا را مستأصل و زمينگير کرده، لذا بايد قدر نظام، رهبري و مردم را نيز بدانيم.
مسئولين نيز همانگونه که رهبري معظم فرمودند گرچه براي حل مشکلات مردم تلاش ميکنند و گرچه آسان هم نيست، ولي بايستي تلاششان را بيشتر کنند و نگذارند که مردم تحت فشار قرار گيرند. شرايط به گونهاي است که مردم متحمل فشارهاي زياد اقتصادي هستند و مسئولين نيز بايد بيشتر رعايت کنند.
يک بليهاي را دولت نهم و دهم آوردند به اسم يارانه، که من همان زمان در تلويزيون در بحثي که به طور زنده هم پخش شد عرض کردم که ما رواياتي داريم که اگر انساني نگاهش به دست ديگري باشد، اين ميشود «کَلّ بر ديگري» و در دين ميگويند که اين آدم ملعون است.
گفتم اين دولت آمده است و هفتاد ميليون جمعيت را کلّ بر خودش کرده، اين با فرهنگ ديني ما اصلا سازگاري ندارد.
ولي آن زمان تمام کارشناسها و همه و همه تعريف کردند و گفتند که بايد اين باشد و پياده هم شد و امروز ببينيد که کشور به کجا رسيده است! آن زمان ميگفتند که بخشي از اين گرانيهاي آب و برق و گاز را ميخواهيم صرف عمران کنيم. صرف کدام عمران شد؟! قبل از يارانهها اين قبوض و اينها متعارف بود، يکدفعه سير صعودي پيدا کرد و ديگر نميتوان با آن کاري کرد.
اين اشتباهات بوده و بايد دولت چشمش را باز کند و بار بر روي دوش مردم نگذارد و مسئله توليد را با سفارشاتي که رهبري معظم انقلاب مکرر در اين ايام کردهاند توجه نمايد.
من در آخر اين نکته را متذکر ميشوم که بايد بر وجود چنين رهبری، چنين مردمی، چنين حوزهای، و چنين روحانيتی، شاکر باشيم.
اين مطلب را هم عرض کنم که ناظر به کلامي است که در طليعه بحث عرض کردم و آن اينکه يک اهانت به مرحوم امام، نوزده دي را به وجود آورد، اکنون حوزه ما را چه شده که امروز يک طلبه کمسواد، در فضاي مجازي نسبت به بزرگان حوزه اهانت ميکند و کسي به او حرفي نميزند؟ اين براي انسان خيلي دردآور است.
ما بايد حد خودمان را حفظ کنيم. براي حوزه ما ضايعه است که اين طلبه کم سواد در فضاي مجازي نسبت به يک بزرگي که از بزرگ ديگري در پيام حمايت کرده است، با کمال وقاحت بنويسد معلوم شد که فصوص الحکم خواندن هم عرفان نميآورد، بايد عارف به زمان بود.
آيا ما روايت نداريم که «مَنْ أَهَانَ عَالِماً فَقَدْ أَهَانَنِي وَ مَنْ أَهَانَنِي فَقَدْ أَهَانَ اللهَ فَمَصِيرُهُ إِلَى النَّار»[1]؟!
اين روايتها کجا رفته؟ ببينيد کار حوزه به کجا کشيده ميشود؟!
البته از کسي که بزرگاني همچون شيخ انصاري و آخوند خراساني را همينطور به باد اشکال و ايراد ميگيرد، اينکار بعيد نيست، ولي چرا در حوزه کسي نيست با چنين افرادي مقابله کند؟! چرا بايد اينقدر عادي باشد که ما اين حرف قبيح را بخوانيم و از کنارش رد شويم؟
يک اهانت به مرحوم امام در آن زمان حوزه را تکان داد، اين بزرگان حوزه به عدد انگشتان يک دست نيستند و آن وقت يک فرد اين چنيني جرأت کند به آنها اهانت کند. واقعا براي ما خيلي دردآور است.
إن شاء الله خداوند تبارک و تعالي حوزه را حفظ کند و همه ما را هدايت کند.
[1] ـ جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 38.
نظری ثبت نشده است .