موضوع: تعادل و تراجیح
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
شماره جلسه : ۶۱
-
خلاصه مباحث گذشته
-
مراد از دائمیت
-
توضیح در رابطه با نقد بر ریاست محترم جمهور
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۱۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
محقق نائيني پنج قسم برای تزاحم ذکر کردند و در قسم دوم و سوم و چهارم گفتند اگر تلازم، مقدمیت و تضاد بینهما دائمي باشد منجر به تعارض میشود. ديروز بعضي از آقايان سؤال فرمودند كه مراد از دائمی بودن تضاد، تزاحم يا مقدميّت چيست؟
مراد از دائمیت
بحث را روي قسمت فرض چهارم كه مسئلهي تضاد است ميآوريم. ايشان ميگويند بين أقم الصلاة و ازل النجاسة اگر تضاد دائمي شد، علم پيدا ميكنيم که شارع يكي از اينها را تشريع كرده اما اگر تضاد دائمي نشد مسئلهي تزاحم مطرح ميشود. مثلا اگر كسي به مسجد رفت و فهیمد مسجد نجس است. اينجا بين نماز و ازالهي نجاست تضاد است. سؤال ايناست كه مراد از اين تضاد دائمي چيست؟ آيا مراد وقوع تضاد بين نفس متعلقين با قطع نظر از مورد اجتماع است؟ يعني بگوئيم اگر دو متعلق همه جا با هم تضاد دارند. تضاد دائمي يعني در همه جا، همهي شرايط، هيچ وقت نميشود بين اين دو تفكيك به وجود بيايد. تفكيك يكي مستلزم عدم ديگري است یا وجود يكي مستلزم ترك ديگري است.يا مراد اين است که بگوئيم بين صلاة و بين ازالهي نجاست تضاد نيست، يعني گاهي اوقات بينشان تضاد به وجود ميآيد که در مادهي اجتماع است. و الا خيلي از اوقات داخل مسجد ميرود و مسجد نجس نيست و فقط نماز بر او واجب است. يا نمازش را بيرون مسجد خوانده و در مسجد ميرود مسجد نجس است و فقط امر به ازاله متوجه اوست. فرض كنيد مندوحه وجود داشته باشد از محل بحث خارج است یعنی شخص ديگري شروع به تطهير مسجد كند. پس نزاع در جايي است كه مندوحه نيست حالا كه مندوحه نيست صلاة و ازالهي نجاست در مادهي اجتماع بينشان دائماً تعارض است. نميشود فرض كنيم كه در مادهي اجتماع گاهي تضاد باشد و گاهي تضاد نباشد.
از عبارات چيزي استفاده نميشود و مرحوم نائيني این مطلب را احاله به وضوح كرده و رد شده. ولي با دقتي كه انسان در مطلب ميكند اين است كه نائيني ميگويد دو متعلق بين خودشان اگر تضاد دائمي باشد كه يكي مستلزم ترك ديگري باشد هميشه، چه در مادهي اجتماع و چه در غير مادهي اجتماع. عبارت ميگويد بين المتعلقين. ايشان ميگويد تضاد لأجل اتفاق وقوع المضاده بين المتعلقين، مضادهي بين صلاة و بين ازالهي نجاست. مضاده تصادفي است يعني گاهي اين دو تلاقی ندارد مثل اینکه در مسجد كسي نماز نخوانده و مسجد هم نجس است. گاهی اين دو با هم تضاد پيدا نميكنند مثلا كسي كه بيرون مسجد نماز ميخواند و وارد مسجد ميشود مسئلهي ازل النجاسه متوجه او است ولی ازل النجاسه با صلاة تضادي ندارد. يا عكسش ميرود در مسجد، مسجد نجس نيست فقط بايد نماز بخواند، نماز ميخواند.
اما در مادهي اجتماع تضاد پيدا ميكند لذا تضاد دائمي را نبايد در خصوص مادهي اجتماع بياوريم چون در اين خصوص تضاد هميشه است يعني ما جايي را نميتوانيم تصور كنيم كه مادهي اجتماع باشد مندوحه هم نباشد گاهي تضاد هست و گاهي تضاد نيست. اگر بگوئيم مراد از تضاد دائمي يعني بين اين دو متعلق تضاد نيست الا في مورد الاجتماع به بيان ديگر تضاد دائمي يعني بين اين دو متعلق هميشه تضاد است، چه در مورد اجتماع و چه در غير مورد اجتماع. اگر بگوئيم مراد از تضاد دائمي يعني دو متعلق دائماً بينشان تضاد است يعني دائماً امتثال يكي مستلزم فرد ديگري است ميشود تعارض. اين يك احتمال.
يك احتمال كه بگوئيم تضاد دائمي في خصوص مورد الاجتماع یعنی در جايي كه اجتماع پيدا كردند اگر تضاد دائمي شد. سؤال اين است كه در خصوص مورد اجتماع هميشه تضاد وجود دارد پس ايشان نميتواند بگويد في خصوص مورد الاجتماع، چون اين هميشه تضاد است، اگر بين خود متعلقين بخواهد اينطور باشد ما خلافش را داريم، مسئلهي تعارض هست، تضاد دائمي نيست، در اكرم العلما و لا تكرم الفساق اينطور نيست كه تضاد دائمي در همهي موارد باشد، فقط في مورد الاجتماع با هم تعارض پيدا ميكنند. اگر ملاك في مورد الاجتماع است در تعارض هم في مورد الاجتماع تضاد است و در غير مورد اجتماع تضاد نيست. در اكرم العلماء و لا تكرم الفساق در عالم غير فاسق، در فاسق غير عالم تضادي نيست اگر ميگوئيد في مورد الاجتماع با تعارض يكي است اگر ميخواهيد بگوئيد متعلقين چنين چيزي در تعارض اصلاً شرط نيست.
لذا اين مطلب سبب ميشود كه مانند وقتی که كلام صاحب منتقي را تحليل ميكرديم و اشكال كرديم كه اين قيد و اين تقسيم به اينكه گاهي اوقات تضاد موقتي است، گاهي اوقات تضاد دائمي است معلوم ميشود ايشان هم از خود نائيني اين مطلب را گرفته. آنجا هم مناقشهاي كرديم و گفتيم در باب تعارض و تزاحم اين خصوصيت ندارد.
اولاً چه اشكالي دارد بگوئيم بين دو دليل تزاحم دائمي به وجود ميآيد؟ مثلاً اگر شارع امر ميكند به اينكه پدر را اطاعت كن و ايذاء والدين هم حرام است. فرض كنيد هر دو دليل را داشته باشيم. چون در بحث فقه گفتيم دليلي بر وجوب اطاعت والدين نداريم آن مقدار كه دليل داریم حرمت ايذاء اينهاست. اما عدهاي قائلاند به اينكه هم اطاعت اينها واجب و هم ايذاء اينها حرام است. اگر در موردي پدر امر ميكند به اولاد و هميشه مستلزم ايذاء مادر است شايد زياد هم اتفاق بيفتد. اگر چنين چيزي را به عنوان عمومي فرض كنيم بگوئيم لكل أحدٍ اين مسئله اتفاق مي افتد ميخواهد پدر را اطاعت كند مستلزم ايذاء مادر است مع ذلك بگوئيم بينشان تعارض به وجود ميآيد. شارع يا اين را ميخواهد يا آن را ميخواهد.
عرض ما اين است كه چه اشكالي دارد آن جايي كه تضاد دائمي است باز هم او را داخل در تزاحم كنيم و بگوئيم فارق تزاحم و تعارض به مسئلهي دوام و عدم دوام نيست. نائيني با اين بيان فارق ديگري بين تعارض و تزاحم بيان ميكند كه در تزاحم تضاد موقتي یا تصادفي است، اما در تعارض تضاد هميشگي و دائمي است. به نظر ما ممكن است تضاد دائمي باشد اما به ملاك اينكه در تعارض بايد بگوئيم تنافي در مقام جعل دارد. شارع در مقام جعل هم ميخواهد پدر اطاعت بشود و هم ميخواهد مادر اذيت نشود در مقام جعل بين اينها تنافي وجود ندارد اين روي مبناي خود نائيني عرض ميكنيم. در مقام امتثال تنافي است، روي مبناي ايشان كه خيلي هم اصرار دارد الآن اين دو تا تنافي در مقام جعل ندارند يعني نميتوانيم بگوئيم شارع يكي را ميخواهد. بلکه هر دو را ميخواهد، اما در مقام امتثال، امتثال هر دو ممكن نيست. روي مبناي ما و فرقي كه ما در فرق تزاحم و تعارض ذكر كرديم كه چهار یا پنج فرق شد ميگوييم اگر ادله حجيت فقط قابليت شمول فعلي يكي را دارد، یعنی ادلهي حجيت نميتواند بگويد هم نماز واجب است و هم حرام است. اما ادلهي حجيت هم ميتواند اطاعت مولا را شامل بشود و هم حرمت ايذاء مادر را شامل شود و هيچ مشكلي ندارد بالفعل هم هر دو را شامل ميشود.
پس در مقام جعل بينشان مشكلي نيست، انما المشكل في مقام الامتثال. فرق دقيقتر اين است كه ميگوئيم وقتی دو تكليف را به ادلهي حجيت عرضه كنيم اگر ادله حجيت بالفعل شامل يكي از اينها را بشود ميشود تعارض، اگر بالفعل هر دو را شامل شد ميشود تزاحم و در تزاحم فرقي نميكند تضاد تصادفي باشد يا تضاد دائمي باشد.
مثال واقعيتر بزنيم؛ از يك طرف اگر امر به جهاد باشد و از يك طرف رفتنِ به جهاد موجب ايذاء والدين است. هيچ پدر و مادري نيست كه از رفتن فرزندش به جهاد ناراحت نشود منتهي يك عدهاي خودشان را آرام ميكنند و تسلي ميدهند به خاطر اجر اخروياش، يعني واقعاً ناراحت ميشوند. البته در بعضي روايات دارد از پيامبر كسي خدمت رسول الله(صلي الله عليه وآله)آمد و عرض كرد من ميخواهم براي جهاد خدمت شما، مادري دارم كه او به من اُنس دارد و از آمدنِ به جهاد ناراحت است پيامبر فرمود تو برگرد پيش مادرت و انس با او در يك ساعت بالاتر از چقدر جهاد است! اين حلّ تزاحم است. يعني ما اين دو دليل را داريم. اين هم بايد جهاد برود و هم اينكه ايذاء والدين براي او حرام است. حالا يك وقت ميگوئيم از اول ادلهي جهاد مقيّد به اين ميشود. اگر بخواهيم اين روايات را تحليل كنيم روي تحليل اصولي، روي اساس تزاحم اين مقيّد ميشود، يعني ميگوئيم بر اساس تزاحم اين قيد ميزند اطلاع امر به جهاد را.
همان طوري كه در بحث قواعد فقهيه مكرر برايش شاهد پيدا كردم، راوي يك مسئلهاي را از امام عليه السلام ميپرسد، امام جواب ميدهند فقها فكر ميكنند كه اين يك جواب تعبدي است، ولي وقتي ملاحظه ميشود معلوم ميشود كه اين بر اساس يك قاعده است، مثلاً آنچه شما حتماً يادتان هست در مكاسب خوانديد بيع ميته بمن يستحل را فقها ميگويند صحيح است، ميته را ميشود به من يستحل فروخت، به شيخ انصاري عرض ميكنيم چرا؟ ميگويد روايت داريم، دو صحيحه داريم، امام (عليه السلام) فرمود بيع ميته بمن يستحل درست است همان جا ما قرائني پيدا كرديم بر اينكه اين حكم بر اساس قاعده الزام است اما امام (عليه السلام) تصريح به اين مطلب نكرده. همين جا اتفاقاً اين روايت را داريم، اين روايت كه كسي به پيامبر عرض كرد من مادري دارم از اينكه او را ترك كردم ميخواهم جهاد بيايم ناراحت است پيامبر فرمود نه، برو پيش مادرت. اين خودش حل اين دليلين از باب تزاحم است.
البته آقايان ديگر فقط ميگويند قاعده الزام، جمعي ميگويند فقط در رابطه با اهل سنت است، يك جمعي توسعه ميدهند مثل مرحوم والد ما به مطلق كفار، دو. ما قاعده الزام را حتي در ميان شيعه پياده كرديم، يكي از نتايجش اين است. البته اين كه من عرض ميكنم نتايج زيادي دارد. مثلاً امام جماعت معتقد است تسبيحات اربعه را يك بار بخواني كافي است، شما اجتهادا يا تقليدا ميگوئيد سه بار، آقايان همه ميگويند شما نميتوانيد به آن امام جماعت اقتدا كنيد ولي روي اين مبنايي كه ما داريم ميشود اقتدا كرد.
اگر در آن مثال خمس رفتيد منزل كسي كه طبق مبناي مرجع تقليدش به آن غذا خمس تعلق پيدا نميكند اما شما طبق نظر خودتان يا مرجعتان ميگوئيد خمس دارد، روي اين قاعده كه ما عرض كرديم ميشود استفاده كند. ما گاهي اوقات در روايات حل بعضي از ادله در روايات از راه تزاحم شده، در اين روايات جهاد حلّش از باب تزاحم شده.
توضیح در رابطه با نقد بر ریاست محترم جمهور
از باب اينكه بايد انصاف رعايت بشود، ما روز يكشنبه نقدي را بر كلمات رياست محترم جمهوري داشتيم و واقعاً آنچه را كه گفتيم از باب دغدغهي دين، از باب اينكه يك طلبه وقتي ديد يك جايي يك حرفي ولو ناقص به عنوان دين زده بشود چه برسد به جايي كه ظاهر كلام كاملاً خراب باشد وظيفهي شرعياش هست كه اين را ابراز كند. ما اينجا اشكال مطالب ايشان را گفتيم و استدلال كرديم و منتظر اين بوديم كه واقعاً ايشان چه عكس العملي نشان ميدهد. ديروز عصر در يكي از سخنرانيهايي كه ايشان داشته مطالبي را كه ايشان گفتند را ديدم. بسيار مطلب را تصحيح كردند يا بگوئيم توضيح دادند و آنچه كه مطابق با ضوابط اعتقادي شيعه است بسيار دقيق و جالب بيان كردند نه اينكه بگوئيم يك اصلاح سطحي مختصر بوده، قبلاً هم ما گفتيم ممكن است مقصودشان چيز ديگري باشد كه معلوم ميشود مقصودشان همين بوده كه ديروز بيان كردند.من به سهم خودم، كاري به مسائل جناحي و اختلافات سياسي ندارم، واقعاً به سهم خودم تشكر ميكنم كه ايشان اين مسئله را اصلاح كردند.
نظری ثبت نشده است .