موضوع: تعادل و تراجیح
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۲/۲۳
شماره جلسه : ۹۰
-
خلاصه مباحث گذشته
-
اشکال مرحوم خوئی بر مرحوم نائینی
-
نکاتی در مورد تعطیلات سال جدید
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۱۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه مباحث گذشته
فرمایشات مرحوم محقق نائینی (اعلی الله مقامه الشریف) را بر حسب آنچه كه در اجود التقریرات آمده بود ملاحظه فرمودید. مرحوم آقای خوئی كه مقرر كتاب اجود التقریرات هستند در حاشیهی بر این تقریرات اشكالی را عنوان كردند كه باید آن اشكال را متعرض شویم[1]. حرفها را روشن عرض كنیم. اگر شك كنیم در اینكه قدرت شرعیه در یك تكلیف وجود دارد یا نه؟ آیا یك تكلیفی مشروط به قدرت شرعیه هست یا نه؟ آیا با اصالة الاطلاق میتوانیم این قدرت شرعیه را نفی كنیم یا نه؟ بگوئیم اصالة الاطلاق میگوید این تكلیف فقط مشروط به قدرت عقلیه است اما زائد بر او دیگر مشروط به قدرت شرعیه نیست، این اصل بحث است. نائینی فرمود روی مبنایی كه ما در شرطیت قدرت داریم كه قدرت را از خطاب استفاده میكنیم خود خطاب قرینه بر تقیید متعلق به قدرت است در نتیجه اطلاقی نداریم. در نتیجه طبق این مبنا باید تمام تكالیف مشروط به قدرت شرعیه بشود. طبق این مبنا قدرت باید در ملاك تمام تكالیف دخالت داشته باشد.نائینی فرمود این بحث دو جا ما را در مشكل میاندازد. 1- دوران بین مقدور به قدرت عقلی و قدرت شرعی نداریم تا بگوئیم مقدور به قدرت عقلی را بر مقدور به قدرت شرعی ترجیح میدهیم چون همه تكالیف مقدور به قدرت شرعی است. 2- در باب تصحیح ضد عبادی مهم فی صورت ترك الاهم كه راهی برای كشف ملاك نداریم. لذا نائینی هم در فوائد الاصول و هم در اجود التقریرات در صدد این برآمد كه به نحوی اصالة الاطلاق را درست كنید برای اینكه بگوید قدرت شرعیه در متعلق دخالت ندارد. برای اینكه بگوئیم متعلق با قطع نظر از قدرت هم دارای ملاك است. یعنی نائینی میخواهد بگوید با اصالةالاطلاق ما به وجود ملاك در متعلق میرسیم.
بیانی كه در فوائد داشت این بود كه قاعدهی عدلیهی را به اصالة الاطلاق ضمیمه كنیم. بیانی كه در اجود داشت این است كه مسئله قدرت را، چه عقل بگوید و چه خطاب، در مرتبهی لاحقهی بر متعلق میدانیم و تأثیر مرتبهی لاحقه بر مرتبه سابقه محال است. در نتیجه متعلق در مرتبه سابقه مطلق است یعنی ملاك دارد، چه قدرت باشد یا نباشد. هم در فوائد و هم در اجود فرمودند اصالةالاطلاق إما لكشف مراد المتكلم و إما لكشف المعلول عن العلة از باب برهان إنی كه معلول از علت كاشف باشد.
اشکال مرحوم خوئی بر مرحوم نائینی
مرحوم آقای خوئی دو مطلب مهم با استادشان مرحوم نائینی دارند. مطلب اول: اگر قبول کنیم که اصالةالاطلاق را در مرحلهی كشف ملاك هم بیاوریم و فرض كنیم كه متكلم در مقام بیان این است كه این ملاك در متعلق، مطلقا وجود دارد چه مخاطب قدرت داشته باشد و چه نداشته باشد. یعنی نگوئیم اصالةالاطلاق ربطی به ملاك ندارد بلكه بگوئیم اذا كان المتكلم فی مقام بیان الملاك اصالة الاطلاق كاشف از این است كه این متعلق دارای ملاك هم هست. اما مرحوم خوئی میفرمایند جناب استاد همین كه میفرمائید در مرحلهی عروض طلب، مسئلهی قدرت از عقل یا از خطاب استفاده میشود به این معناست كه لعلّ متكلم بر این اعتماد كرده باشد. یعنی متكلم میگوید من که متعلق را میآورم و این طلب را هم عارض این میكنم و طلب عقلاً یا خطاباً ما را به قدرت میرساند متكلم بر این اعتماد كرده باشد و كلام از قبیل ما یصلح للقرینیة میشود.اگر كسی در مقام دفاع از نائینی بگوید جناب خوئی، نائینی فرمود این مرحله عروض طلب مرحلهی متأخره است، مرحله متأخره كه نمیتواند مؤثر در مرحلهی متقدم باشد. ولو ایشان هم جواب ندادند ولی این را به عنوان جواب از نائینی میگوئیم كه اینجا بحث تأثیر و تأثر تكوینی نیست. بحث این نیست كه بگوئیم امر لاحق تكویناً در سابق تأثیر میگذارد. نه! اینجا بحث اعتبار است مولایی میگوید این عمل فی فرض القدره برای من ملاك دارد و در فرض عدم قدرت ملاك ندارد. ممكن است مولای دیگر بگوید این عمل برای من مطلقا ملاك دارد. بحث در تأثیر و تأثر تكوینی نیست كه بگوئیم تكویناً آنچه مؤخر است در مقدم اثر نمیگذارد. ما میخواهیم ببینیم در نزد متكلم ملاك در متعلق به صورت مطلق است یا فی فرض القدره است.
به بیان دیگر عرض میكنیم اگر این ملاكات را فقط واقعیه فرض كنیم، ربطی به متكلم ندارد كه متكلم بگوید اگر این واجب با یك واجبی مزاحمت كرد آیا عند التزاحم برای من ملاك دارد یا ندارد[2]؟ وقتی میگوئیم این ملاك در این فعل وجود دارد دو صورت دارد یا ملاك واقعی ذاتیاش را میگوئیم، این ربطی به متكلم ندارد تا بگوید اگر واجبی مزاحمت با این كرد آیا ملاك دارد یا نه؟ ما باید خودمان بررسی كنیم ببینیم ملاك ذاتی وجود دارد یا نه؟ اگر بگوئیم نه، مراد از ملاك، ملاكی است كه مولی اعتبار كرده؟ مولی میتواند بگوید صلاة فی فرض المزاحمه با ازاله برای من ملاكی ندارد! میتواند بگوید ملاك هم دارد اختیارش با مولاست.
اشكالی ندارد كه بگوئیم ملاكات افعال دو قسم است الف- ملاكاتی كه مولی در آن تصرفی نكرده ب- ملاكاتی كه مولی تصرف كرده. این مطلبِ مرحوم اصفهانی كه ملاكات در احكام شرعیه اوسع از ملاكات در احكام عقلیه است، حل بسیاری از مسائل مستحدثه در این مبناست. یعنی ممكن است چیزی كه تام الملاك عند العقل است، تام الملاك عند الشرع نباشد. یك چیزی كه از نظر عقل مانعیت از ملاك ندارد شرع بگوید مانع از ملاك است. شرع میتواند بگوید ازاله مانعٌ عن تحقق الملاك فی الصلاة اما عقل اینها را نمیتواند بگوید[3].
در نتیجه چون بحث تأثیر و تأثر در كار نیست و ملاك كشف است، مولی میتواند در ملاكات تصرف كند و میتواند در آن تصرفاتی كه میكند بر قرینهی بعدی اکتفا کند. چطور وقتی میگویید رأیت اسداً فی الحمام و فی الحمام را قرینه بر اینكه مراد از اسد رجل شجاع است میگیرید و بحث تأثیر و تأثر را مطرح نمیكنید، اینجا هم خطاب را قرینه بگیرید بر اینكه مولی میخواهد بگوید قدرت در ملاكی كه نزد من وجود دارد مؤثر است. لذا اشكال اول آقای خوئی با این تکمیلی كه ما كردیم و ای كاش ایشان هم بیشتر روی مسئله تأثیر و تأثر میآورد کامل می شود.
مطلب دوم: روی فرضی كه با اطلاق میخواهیم به علت پی ببریم. از باب كشف معلول از علت سواءٌ كان المولی فی مقام البیان من الجهة المشكوك فیها ام لم یكن كه میفرماید مختار استاد ما این است در مواردی كه با اصالةالاطلاق بخواهیم كشف علت از طریق معلول كنیم، لازم نیست متكلم در مقام بیان باشد مثل همان مثال حرارت كه دیروز عرض شد. اما ایشان میفرماید بعضی میگویند همین جا هم مولی باید در مقام بیان باشد، حالا میگویند این را خیلی كار نداریم.
میفرمایند اشكالی كه وجود دارد این است که جناب نائینی شما مسئلهی تبعیت احكام از مصالح و مفاسد را آوردید و فرمودید متعلقات دارای ملاك است و این مطلب درست هم هست، اما نهایت چیزی كه اقتضا دارد این است كه آن حصّهای از متعلق كه ملازمه با طلب است دارای ملاك است. شما میگوئید الاحكام تابعةٌ للمفاسد و المصالح یعنی للملاك این قاعدهی عقلیه میگوید اگر متعلقی معروض حكمی شد یا اگر متعلقی متعلق طلبی واقع شد، فی فرض اینكه معروض طلب است باید ملاك داشته باشد.
اما جایی كه طلب لمانعٍ از بین برود مثل فرض المزاحمه. در این فرض میگوئیم با امر به اهم شارع به نماز امر نكرده. جایی كه از طلب خارج میشود، جایی كه یك مانعی طلب را از بین میبرد از كجا بگوئیم باز ملاك موجود است؟ چون نائینی فرمود وقتی میگوئیم احكام تابع مصالح و مفاسد است به این معناست كه متعلق قبل عروض الطلب تام الملاك است و فرمود این به صورت كلی است یعنی مزاحمت باشد یا نباشد. آقای خوئی میگویند آن مقداری كه این قاعده به ما كمك میكند این است كه فی فرض اینكه معروض طلب است یعنی در آن زمانی كه مولی طلب میكند شما انجام بده. الآن باید دارای ملاك باشد اما اگر از عروض طلب لمانعٍ خارج شد باید ازاله را انجام بدهد. صلاة از عروض طلب لمانعٍ خارج شده از كجا انجام صلاة دارای ملاك است؟
صاحب كتاب منتقی حرف جدیدی در اشكال بر نائینی ندارد و میگوید كلام نایینی اولاً مجمل است و نائینی یك كبرایی آورده كه بر ما نحن فیه قابل تطبیق نیست بعد اینها را حل میكنند. در ادامه میگوید یك اشكال خیلی مهم و عمده مناقشات مناقشهای است كه آقای خوئی بر تعلیقه بر اجود التقریرات دارند البته ذکر نمی کنند که این اشکال از قول آقای خوئی است. پس عمدهی مناقشات، مناقشهای است كه آقای خوئی میگوید از راه این قاعدهی عدلیه راهی برای كشف ملاك ندارید چون قاعده عدلیه میگوید فی صورة كون المتعلق معروضاً للطلب در آنجا این ملاك را دارد اما حالا اگر لمانعٍ عن عروض الطلب خارج بشود، از كجا ما كشف ملاك كنیم راهی برای كشف ملاك نداریم. به نظر میرسد كه این اشكال، اشکال متینی بر مرحوم محقق نائینی است.
جمعبندی این بحثها با اشكالات و با حرفهایی كه گفتیم و شنیدیم، ملاحظه كردید كه اساس این مبنا باطل است. اینكه ما شرطیت قدرت را از خطاب استفاده كنیم درست نیست و اگر ما میخواهیم شرطیت قدرت را از خطاب استفاده كنیم همین تالی فاسدی كه خود نایینی گفت که ما اطلاقی نداریم و همه تكالیف مقدور به قدرت شرعیه میشود این تبعات را دارد و ما عرض كردیم اساس این مبنا باطل است.
ثانیا به نظر ما حاكم در اعتبار به قدرت عقل است و عقل میگوید در باب امتثال قدرت شرط تنجز تكلیف است اگر كسی قادر نباشد و عاجز باشد معذور است در نتیجه وقتی شك كنیم فعلی مشروط به قدرت شرعیه، یعنی قدرتی كه در ملاك متعلق دخالت داشته باشد هست یا نه، اصالة الاطلاق به خوبی این را نفی میكند.
یك مقداری مطالب مرحوم آقای صدر در این مرجح دوم كه آیا مقدور به قدرت عقلیه بر قدرت شرعیه مقدم است یا نه؟ ما كلمات نائینی را مفصل در اینجا مطرح كردیم باید یك مقدار مطالبی هم مرحوم آقای صدر دارد كه ان شاء الله اگر حیاتی بود عرض كنیم و نتیجه بگیریم.
نکاتی در مورد تعطیلات سال جدید
اولاً سعی كنید مطالعات علمیتان منقطع نشود. این مباحث را روزی چند ساعت، حالا فقه، اصول، تفسیر، هر چه كه اشتغال دارید روزی چند ساعت ذهن خودتان را با اینها فعال كنید. العلم وحشی واقعاً وحشی است یعنی اگر بعد از تعطیلات بیایم و دنبال نكرده باشیم اصلاً چیزی در ذهنمان نخواهد بود لذا حتماً این مباحث را دنبال كنید.نكته دومی كه میخواهم عرض كنم به مناسبت این مسائل معاصری كه اسلام با آن مواجه هست بالأخره ما یك اوقاتی را باید فكر كنیم چكار باید كرد؟ چه در داخل و چه در خارج؛ هر طلبهای به سهم خودش فكر كند راجع به حجاب چه میشود كرد؟ یأس را كنار بگذاریم. چون در جلساتی كه با رفقا و دوستان هستیم میگویند دیگر كاری نمیشود كرد! این یأس بسیار كار اشتباه و غیر صحیح است. اگر این گونه یأسها هم گناه نباشد ما باید به لطف، رحمت و فضل خدا امید داشته باشیم. كسی آن طرف آبها با تطمیع و برنامه این برنامهها را برایش میگذارند تا یك حدی یك عده از افراد ضعیف الفكر و یك افراد ساده را فریب میدهد این یك امر طبیعی است. ما چكار میتوانیم بكنیم؟ ما در فامیل خودمان، در محل خودمان، در شهر خودمان.
ممكن است كسی بگوید من خودم بنشینم یك كار علمی كنم راجع به آیات حجاب، مخصوصاً در خود حوزه متأسفانه حرفهای غیر فقهی زده شد. یعنی حرفهای غیر فقهی از حوزه به نام حوزه بیرون آمد و عدهای كه در كشور هستند و دنبال این هستند كه احكام اسلام را مخدوش كنند در روزنامههایشان چقدر به این حرفها بها میدهند. امروز اگر یك فقیه مسلم یك مطلب مسلم را بیان كند بسیاری از روزنامه های كشور حاضر نیستند بنویسند. اما امروز در این حوزه اگر كسی حرف خلاف مسلمی را مطرح كند بسیاری از روزنامهها حاضرند بنویسند. این بلیهای است كه گرفتارش هستیم ولی نباید مأیوس شویم. اگر حتی هر طلبهای بتواند در فضای مجازی برای خودش فضایی به نام خودش ایجاد كند كه دیگران مراجعه كنند این كار آسانی هم هست، با بیانهای مختلف، با روشهای مختلف.
نكته سوم هم كه قبلاً گفتم باز این را هم عرض میكنم كه واقعاً امروز مهمترین خطر جدا كردن روحانیت از انقلاب است. مهمترین توطئه الآن همین است. آثارش را داریم میبینیم و می شنویم حركاتش را ملاحظه میكنیم. دارند تلاش میكنند بر این معنا، از راههای مختلف، از راه دلسوزی برای اسلام، دلسوزی برای خود روحانیت، دلسوزی برای دین، این را هم باید مراقب باشیم، این انقلاب انقلابی است كه امام و روحانیت به وجود آورد، از متن فقه به وجود آمد و ما باید این را با همه وجود ان شاء الله حراست كنیم.
[1] ـ این نكته را استفاده میكنیم كه روال بزرگان اینطور بوده كه دروسی كه القاء میشده و مبانیای كه اساتیدشان ذكر میكردند هم به عنوان تقریرات مینوشتند یعنی آنچه كه فهمیدند نه نقل كلمه كلمهی گوینده مینوشتند و بعد تعلیقه میزدند. البته بعضی از مقررین تعلیقه ندارند ولی برخی دیگر تعلیقه هم دارند. ایشان همان وقتی كه درس مرحوم نائینی میرفته این تعلیقات را دارد و تعلیقات خوبی هم هست، (رضوان الله تعالی علیهما) هم برای استاد و هم بر شاگرد.
[2] ـ عرض كردم واقعاً بحث ملاكات را در اصول باید به صورت مستقل مطرح كرد. یعنی كسی كه اصول دستش هست میداند كه این بحث ملاكات چقدر در اصول مؤثر است و در نتیجه در فقه و در سایر موارد هم مؤثر است.
[3] ـ یك وقتی در بعضی از صحبتهایم عرض كرده بودم كه برخی از مطالب مرحوم اصفهانی كلید بسیاری از شبهات امروز است. حالا بعضیها كه اطلاع ندارند و نخواندند تقصیری ندارند یا خواندند و نفهمیدند، گفتند كجا؟ به ما نشان بدهید، من هم در جواب گفتم شما 20 سال پای اصول ما بنشین تا بفهمی.
نظری ثبت نشده است .