موضوع: تعادل و تراجیح
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۱/۳
شماره جلسه : ۶۵
-
فرع فقهی جدید
-
بررسی فرع فقهی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
-
جلسه ۱۰۷
-
جلسه ۱۰۸
-
جلسه ۱۱۰
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
فرع فقهی جدید
در ادامهی مباحث گذشته به فرع دیگری اشاره میکنیم. مرحوم محقق بروجردي (اعلي الله مقامه الشريف)[1] فرعی را مطرح میکنند و میگویند «لو علم المصلّي بأنّه لو قام في حال التكبير و القراءة، لا يتمكّن من القيام المتّصل بالركوع». اگر مصلي علم داشته باشد به اينكه اگر در حال تكبيرة الاحرام و قرائت بايستد، قدرت بر قيام متصل به ركوع ندارد «و أمّا لو قعد في حالهما» و اگر در حال تكبير و قرائت بنشيند «يتمكّن منه» ميتواند قيام متصل به ركوع كه رُكن است را انجام بدهد «فالمشهور وجوب القيام في حال التكبير و القراءة» مشهور ميگويند بايد در حال تكبير و قرائت قيام داشته باشد. «و يظهر من السيد قدّس سرّه في العروة، و في حاشية نجاة العباد وجوب القعود في الحالين» در مقابل مرحوم سيّد فرموده بايد در حال تكبير و قرائت بنشيند و براي قيام متصل به ركوع بايستد. آقاي بروجردي فرمودند «و الأقوى هو الأول» اقوی نظر مشهور است. البته مشي ايشان همين بوده كه حتي الامكان نظر مشهور را در فقه تثبيت كند.دليلي كه ميآورند این است كه «لأنّه لا وجه للحكم بوجوب القعود عليه في الحالين، بعد كونه متمكّنا من القيام» نشستن در حال تكبير و قرائت وجهي ندارد و اگر کسی بگويد «و العجز عنه في الاستقبال لو قام في الحال» اگر الآن بايستد براي ركوع بايد بنشيند و قيام متصل به ركوع ندارد، ایشان در جواب ميفرمايد «لا يؤثر في الانتقال إلى القعود فعلا» اين مؤثر در انتقال به قعود فعلاً نيست «كما هو ظاهر»[2].
بررسی فرع فقهی
در بحث ديروز و مسئله 20 قيام از كتاب صلاة عروه عرض كرديم، چون حاكم در باب امتثال عقل يا عقلا هست بايد ببينيم عقلا چه ميگويند؟ اينطور نيست كه عقل بگوید تكليف بالفعل تو چيست؟ کما اینکه در بحث مقدمات مُفَوِّته، قبل از وقت شرعا تكليف نداريد آبي را که براي وضو کفایت می کند، حفظ كنيد بلکه این به حکم عقل است یعنی عقل میگوید بر شما حفظ آب لازم است. به عبارت دیگر دلیل شرعی مانع از بين بردن آب در خارج وقت، وقتی که وضو از شما در داخل وقت فوت ميشود نداريم بلکه لزوم حفظ آب حکم عقل و عقلاست.قبلا هم گفته بودیم و دیروز هم بعد از درس برای برخی از آقایان عرض کردیم، هر چند حاكم در باب امتثال، اطاعت و عصیان عقل و عقلاست ولی عقل عاجز از این است که بگوید عصيان موضوع براي عقاب اخروي یا استحقاق عقاب است. نهایت درک عقل، استحقاق مذمّت دنيوي است اما عقاب اخروي چيزي است كه در قرآن و ادله نقلیه آمده مانند «يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ»[3]. کما اینکه تعذيب در اختيار خداي تبارك و تعالي است، مغفرت، رحمت، بخشش و ثواب هم در اختيار خداي تبارك و تعالي است پس عقل نه اصل عقاب اخروي و نه استحقاق عقاب اخروی را درك نميكند بلکه فقط استحقاق مذمت را درك ميكند. کسی توهم نکند که ما منكر جهنم هستیم!!! اين بحث را قبلاً بیان كرديم که عقاب اخروی، جهنم، نار و عذاب اخروی فقط از ادلهي نقليه –قرآن و سنت- استفاده ميشود اما عقل هر چند موضوعش را درست میکند ولی چنين چيزي را ادراك نميكند يعني شارع نميگويد من اينجا ميگويم تو عاصي یا مطيع هستي بلکه حاكم به اطاعت و عصيان عقل است.
پس حاکم به امتثال عقل شد. در مانحن فیه وقتی سراغ عقل كه ميرويم عقل ميگويد در چنين مواردي قدرتت را براي امر مهم نگه دار یعنی چون قيام در حال قرائت و تكبير ركن نيست اما قيام متصل به ركوع ركن است پس قدرتت را براي انجام رکن نگه دار. كما اينكه ما فتواي مرحوم سيد كه فرمود اگر ركعت اول را نشسته بخواند ركعت دوم و سوم و چهارم را ميتواند ايستاده بخواند، قبول کردیم. همان جا هم مشهور ميگويند بايد ركعت اول را ايستاده بخواند و بقيه را نشسته بخواند. عقل ميگويد اگر در قسمت عمدهاي از امتثال ميتواني همهي شرايط را رعايت كني، اين قدرت را براي آن زمان حفظ كن. اين هم از فرمايشات مرحوم آقاي بروجردي كه با مشهور موافقت كردند و نظر غير مشهور و نظر مرحوم سيد را رد كردند.
گرچه ما يكي دو بار مباحث را جمعبندي كرديم ولی مباحث را خودتان هم جمعبندي كنيد. يكي از فرقهايي كه بين تزاحم و تعارض ذكر شده اين است كه اگر در تعارض اخذ به احدالدليلين كرديد، موضوع دليل ديگر باقي است ولي حكمش منتفي است. اما در تزاحم، اگر قدرت را صرف احدهما كرديد طرف ديگر يعني دليل ديگر، سالبهي به انتفاء موضوع ميشود. مرحوم نائيني، مرحوم آقاي خوئي خيلي بر اين مطلب پافشاري كردند و گُل مطلب نائيني و آقاي خوئي اين بود كه در فرق ميان تعارض و تزاحم غير از آن مسئلهاي كه تعارض تنافي در مقام جعل است، تزاحم در مقام امتثال، همين را كه خواستند توضيح بدهند يك فرق ديگري هم درآمد كه در تعارض اخذ به احد الطرفين موجب انتفاء موضوع طرف ديگر نميشود، موضوع باقي است اما حكمش منتفي است، اما در تزاحم با اخذ به احد الطرفين موضوع طرف ديگر باقي نيست و از بين ميرود.
ما به اين حرف آقاي نائيني اشكال كرديم، ضمن اینکه قسم دومي كه در کلمات نائيني بود، نقض بر همين فرق است. قبلاً هم كه وقتي قسم دوم را ذكر كرديم گفتيم غير از اشكالي كه بر نائيني وارد شد، اين قسم دوم با مبناي خودش سازگاري ندارد كه در باب تزاحم با اخذ به احد الطرفين موضوع ديگري از بين ميرود، اينجا موضوع ديگري باقي است شما استدبار قبله كرديد و استدبار الجدي الآن محقق ميشود پس موضوع هست و حكم نيست.
در فرق بیان تعارض و تزاحم چند مطلب کردیم:
يك: تعارض تنافي در مقام جعل است، تزاحم تنافي در مقام امتثال است كه اين مسلك مرحوم نائيني است.
دو: مسلك مرحوم آخوند كه فرمود تعارض در جايي است كه احدهما ملاك دارد و تزاحم در جايي است كه هر دو ملاك دارند.
سه: تعارض در جايي است كه با اخذ به يك حكم موضوع حكم ديگر باقي است اما حكمش منتفي است اما در تزاحم با امتثال احدهما موضوع ديگري از بين ميرود كه آقاي ناييني و به تبع ايشان مرحوم خوئي گفتند.
چهار: فرقي كه خود ما ذكر كرديم و گفتيم در تعارض بالفعل احدهما ملزم به اخذش هستيم، احدهما مشمول ادلهي حجّيت است بالفعل اما در تزاحم بالفعل هر دو مشمول ادلهي حجيت است. وقتي ميگوئيم تعارض دارد يعني ادله حجيت يا اين را بالفعل شامل است يا آن را، هر دو شأنيت شمول را دارند و لذا روي اين شأنيت شمول تعارض بينشان به وجود ميآيد. اما بالأخره شارع با ادلهي حجّيت يا ميگويد به اين عمل كن يا به آن. اما در تزاحم نه، با ادلهي حجّيت هم ميتوانيم به اين عمل كنيم هم به آن، لذا يا مسئله تخيير پيش ميآيد يا مسئلهي اهم و مهم پيش ميآيد.
پنج: كلام مرحوم امام را گفتيم که امام فرمود تعارض مربوط به عرف است و تزاحم مربوط به عقل است. ايشان ميگويند آقاي بروجردي اساس اين نظريه را دارد، چون امام در اصول بعضي از انظارشان به تبع مرحوم آقاي بروجردي است.
فردا ميخواهيم مرجحات باب تزاحم را شروع كنيم، بر اساس آنچه كه مرحوم خوئي در مصباح الاصول جلد 3 صفحه 357 بيان كردند، بعد آقايان اين فرع را در عروه محشي ملاحظه كنيد جلد 2 صفحه 178 السادس، كه اين هم مرتبط به اولين مرجح باب تزاحم است.
[1] ـ این فرع در كتاب نهاية التقرير ذکر شدهاست. این کتاب تقريراتي است كه مرحوم والد ما (رضوان الله تعالي عليه) از مباحث صلاة ايشان نوشتهاند و در سه جلد چاپ شده كه مكرر عرض كرديم اين تقريرات را مرحوم والد ما بين سن 19 سالگي تا 24 سالگي نوشتند و وقتي 24 سالشان بوده در زمان خود آقاي بروجردي اين كتاب با هزينهاي كه خود ايشان دادند چاپ شده و الآن هم يكي از كتابهايي است كه در مباحث خارج صلاة به آن مراجعه ميشود و مباني آقاي بروجردي از آنجا مطرح ميشود.
[2] ـ نهاية التقرير، ج2، ص: 83: فرع: لو علم المصلّي بأنّه لو قام في حال التكبير و القراءة، لا يتمكّن من القيام المتّصل بالركوع، و أمّا لو قعد في حالهما يتمكّن منه، فالمشهور وجوب القيام في حال التكبير و القراءة. و يظهر من السيد قدّس سرّه في العروة، و في حاشية نجاة العباد وجوب القعود في الحالين، ليتمكّن من القيام المتّصل بالركوع «2»، و الأقوى هو الأول، لأنّه لا وجه للحكم بوجوب القعود عليه في الحالين، بعد كونه متمكّنا من القيام، و العجز عنه في الاستقبال لو قام في الحال، لا يؤثر في الانتقال إلى القعود فعلا كما هو ظاهر.
[3] ـ بقره، 284.
نظری ثبت نشده است .