موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۷/۲۶
شماره جلسه : ۱۴
-
خلاصه بحث گذشته
-
روایت پنجم
-
بررسی روایت پنجم
-
دیدگاه برگزیده درباره روایت
-
دیدگاه والد معظَّم(قدّس سرّه) درباره روایت
-
ارزیابی دیدگاه مرحوم والد
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در روایاتی است که دلالت بر کیفیت حج صبیان و احجاج صبی دارد. گفتیم باید دید از این روایات آیا برای بحث مورد نظر را میتوانیم استفاده کنیم یا خیر؟ بیان شد در میان روایات، روایت دوم (که روایت اسحاق بن عمار بود)، گفتیم اصلاً خودش عین مدعای محل بحث است؛ یعنی از آن روایت در مورد صبیّ ممیز استفاده کردیم. گفتیم ما باشیم و کلمه غلمان، اطلاق دارد هم ممیز و هم غیر ممیز را شامل میشود، اما «یغتسلون» در روایت، جایی است که ممیز است به او میگویند برو غسل را انجام بده، «یحرمون» خودشان محرم میشوند. لذا ظهور در ممیز دارد.روایت پنجم
«و بإسناده عن زراره» یعنی «محمد بن علی بن الحسین عن زراره، عن احدهما (یعنی امام باقر یا امام صادق(عليهما السلام))»، سند صدوق به زراره هم صحیح است. امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند: «إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ»؛ اگر کسی فرزند خودش را حج بُرد و او صغیر است، این پدر باید به این بچه امر کند تا تلبیه بگوید و حج را نیّت کند.«فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ»؛ اگر بلد نیست تلبیه بگوید، خود این پدر از طرف او تلبیه بگوید و این بچه را طواف داده و از جانب او نماز بخواند. «قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ»[1]؛ عرض کردم پولی که با آن ذبح کنند را ندارند؛ یعنی پولی دارند که مال خودشان است و برای بچهها نمیرسد. حضرت فرمود خود کبار روزه بگیرند، ولی پولی که دارند به جای ذبح از صبی انجام بدهند و آنچه محرم بالغ از آن اجتناب میکند، این هم از او اجتناب کند و اگر این بچه صیدی را شکار کرد و کُشت، کفارهاش به عهده پدرش است.
بررسی روایت پنجم
چند نکته در این روایت وجود دارد؛ 1) عبارت: «و هو صغیرٌ»، اعمّ از این است که ممیز باشد یا غیر ممیز باشد.2) «يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ»، قرینه است بر این که این بچه، ممیز است؛ زیرا به او میگویند تلبیه بگوید، منتهی باید تفهیمش کنی که این حکم را برای او بیان کند.
3) کلمه «صغیرٌ» مطلق است.
4) عبارت: «فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ»؛ ظهور در این دارد که صورت غیر ممیِّز را بیان میکند.
5) «لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ... وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ»، باز ظهور در این دارد که غیر ممیِّز مراد است.
6) «إن قتل صیداً»، معمولاً صید را ممیز انجام میدهد و غیر ممیز، نمیتواند صیدی را انجام دهد و توجه به این امور ندارد.
بنابراین، از بعضی تعابیر روایت استفاده میشود ممیز و غیر ممیز، بعضی از تعابیرش استفاده میشود خصوص ممیز، بعضی از تعابیرش استفاده میشود خصوص غیر ممیز. اول روایت میگوید اگر همراه انسان یک صبی ممیزی بود، شما فقط به او امر کنید که حج انجام بدهد و معلوم میشود حجّش صحیح است. ما به صدر روایت برای مدعا استفاده میکنیم بدون اینکه اصلاً بحث احجاج در کار باشد. قسمت دوم روایت «لم یحسن ان یلبّی لبّوا عنه»، مربوط به غیر ممیز است و میگوئیم اگر صبیّ غیر ممیز را احجاج کرد و حجّش صحیح بود، به طریق اولی صبّی ممیز حجّش صحیح است.
دیدگاه برگزیده درباره روایت
بیان ما در مورد این روایت صحیحه این شد که ما قسمت اول روایت برای ما کفایت میکند و قسمت اول ظهور در ممیّز دارد؛ چون میگوید: «فإنه یأمره ان یلبیَ»، نمیتوانیم بگوئیم صبیّ غیر ممیز را امر میکند، صبیّ غیر ممیز نمیتواند این کار را انجام دهد، مثل مولود که نمیشود امر کرد که تلبیه بگوید. بچه یک ساله را هم نمیشود امر کرد تلبیه بگوید. در صبیّ غیر ممیز معمولاً از ابتدا ولی از جانب او تلبیه میگوید، از ابتدا او را میبرند طواف میدهند. بنابراین، عبارت: «یأمره ان یلبیَ» قرینه میشود بر این که مربوط به صبیّ ممیز است.عبارت: «فإن لم یحسن» یک فرض دیگری را میگوید، کسی نگوید دنبالهاش قرینه است بر این که این صدر روایت، مربوط به صبیّ غیر ممیز است.
به عبارت دیگر، احتمال اول: یک وقت میگوئیم روایت موضوعش اصلاً غیر ممیز است و غیر ممیز گاهی میتواند تلبیه را بگوید و گاهی نمیتواند بگوید، اگر میتواند تلبیه را بگوید، ولی به او امر میکند تا بگوید و نیت حجّ کند و اگر نمیتواند بگوید، خود ولی تلبیه را بگوید و طوافش دهند، میگوئیم موضوع غیر ممیز است و غیر ممیز دو قسم است؛ یک غیر ممیّزی است که تلبیه بلد نیست و یک غیر ممیزی است که تلبیه بلد است.
احتمال دوم: آن است که، میگوئیم صدر روایت مربوط به ممیز است، بعد امام(عليه السلام) حکم غیر ممیز هم فرمودند: «فإن لم یحسن» فرض غیر ممیز را بیان میکند، در آن بیان قبلی میگوئیم موضوع در روایت غیر ممیز است، غیر ممیز ینقسم إلی قسمین، یک قسم غیر ممیزی است که میتواند تلبیه بگوید و یک قسم نمیتواند تلبیه بگوید و در نتیجه روایت فقط مربوط به غیر ممیز است، اما در بیان دوم میگوئیم بخشی از روایت در ممیز است و بخشی از روایت در غیر ممیز است که ما همین را ترجیح میدهیم.
میگوئیم صدر روایت «یأمره ان یلبی»، بعد امام خودش متوجه است که اگر غیر ممیز باشد چی؟ «لبّوا عنه یطاف به، یصلّی عنه»، بعد به دو قسمت روایت میشود استدلال کرد. اگر ما کلاً موضوع را غیر ممیّز گرفتیم، بعد نیاز داریم به مسئله اولویت قطعیه داریم که ضمیمه کنیم، اما اگر صدر روایت را مربوط به ممیز گرفتیم، که اصلاً این دلیل درست مربوط به محل دعوا و ادعاست.
دیدگاه والد معظَّم(قدّس سرّه) درباره روایت
مرحوم والد ما میفرماید: «نظراً إلی صراحتها فی أنّه إنما یحجّ بالصبی إن لم یقدر علی ان یحج بنفسه و إلا حجّ بنفسه»[2]؛ دیگران به این روایت اینطور استدلال کردند که از روایت استفاده میشود که صبی باید خودش حج انجام بدهد و اگر نتوانست «لبّوا عنه یطاف به یصلّی عنه». دقت فرمایید اگر این گونه گفتیم، دیگر نیاز به ضمیمه کردن اولویت هم ندارد، یک وقتی هست که میگوئیم روایت فقط درباره احجاج صبیّ غیر ممیز است که در اینجا باید بعداً تعدّی کرده و بگوئیم پس حج صبی ممیز به طریق اولی صحیح است و اولویت را باید به آن اضافه کنیم.یک وقت میگوئیم روایت میگوید اگر صبی خودش بتواند خودش حج انجام بدهد و اگر نتوانست ولیاش انجام بدهد، اصلاً اینجا نیاز به اولویت قطعیه نداریم. البته این نکته باز در کلام مرحوم والدمان نسیت خود ایشان هم در آخر میفرمایند اولویت قطعیه را ما قبول نداریم در حالی که اگر این بیان درستی باشد، کاری به اولویت قطعیه ندارد.
بیان استدلالی که دیگران به این روایت کردند همین است که روایت میگوید اگر صبی خودش میتواند، انجام بدهد و اگر نمیتواند دیگران انجام بدهند، پس حج صبی بنفسه صحیح است و بعد ایشان میفرماید: «و یرد علیه أن قوله علیه السلام فإن لم یحسن ان یلبی و إن کان ظاهراً فی ثبوت فرضین»؛ میفرماید این «فإن لم یحسن» معلوم میشود که اینجا دو فرض است «إلا أن الظاهر کون کلا الفرضین مصداقاً للصبی غیر الممیز»؛ میفرماید این «لم یحسن» که معنایش این است که «یحسن» یک فرض، «لم یحسن» فرض دوم. ایشان میفرماید هر دوی برای صبی غیر ممیز است برخلاف آنچه ما معنا کردیم.
دلیل ایشان آن است که: «و الشاهد علیه و یطاف به»؛ میفرماید شاهدش این است که «یطاف به» دارد، پاسخ آن است که صدر روایت را میگوئیم ممیز، «إن لم یحسن »در خصوص غیر ممیز است نه اینکه غیر ممیز دو فرض دارد، «غیر ممیز لم یحسن»، «غیر ممیز لبّوا عنه یطاف به»، بعد میفرماید: «فلیس المراد به اذنه»، مراد اذن نیست بلکه مراد تلقین است یعنی همان هم میخواهند حمل بر غیر ممیز کنند و گرنه با «حجّ الرجل بإبنه» سازگاری ندارد.
ارزیابی دیدگاه مرحوم والد
یک وقت هست که میگوئیم مجموعه روایت مربوط به غیر ممیز است، مثل مرحوم والد ما همین نظر را دارند که میگویند «حجّ الرجل بإبنه» قرینه بر غیر ممیز است «یطاف به یصلّی عنه» غیر ممیز است «إن لم یحسن» برای غیر ممیز است، به این معنا که غیر ممیز دو صورت دارد؛ گاهی یک غیر ممیز چهار پنج ساله داریم و میتواند تلبیه را بگوید، اما اگر نتوانست ولیّاش بگوید. لذا همه روایت را حمل بر غیر ممیز میکنند و بعد میگویند مسئله اولویت قطعیه را باید مطرح کنند.عرض ما این است که یک بخشی از روایت مربوط به ممیز است «فإنه یأمره أن یلبی و یفرض الحج» این در جایی است که ممیز است، «و إن لم یحسن» یعنی «و إن کان غیر ممیزٍ لبّوا عنه یطاف به یصلّی عنه»، چقدر روایت معنای روانی پیدا میکند! نگوئیم کل روایت مربوط به غیر ممیز است، بلکه میگوئیم صدر روایت مربوط به ممیز است و بقیهاش مربوط به غیر ممیز است. لذا شاهد ما این است که ذیل روایت امام یک حکمی را بیان میکنند که بیشتر در ممیز ظهور دارد «و إن قتل صیداً» معمولاً ممیز این کار را میکند، بچه غیر ممیز که صید انجام نمیدهد.
سؤال این است که آیا روایاتی که کیفیت حج صبیان را بیان میکند با روایاتی که در باب تمرینیت صلاة است یک هدف و یک معنا را دنبال میکند؟ یعنی بگوئیم اینها هم حج تمرینی است؟ جواب: به نظر ما با هم مختلف است و از روایات حجّ صبیان حتی حج مولود، این بچهی مولود که «یلبّی عنه یطاف به یسعی عنه یصلّی عنه»، اگر آن قربانی روز عید قربان برایش انجام نشود، این بچه در همین حال احرام باقی میماند و این دلیل بر این است که این تمرینی نیست، این حج ظاهری و حج صوری نیست، بلکه حج حقیقی است منتهی به این نحو انجام میشود.
[1] ـ «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا(عليهما السلام) قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ.» الفقيه 2- 433- 2893؛ عنه وسائل الشيعة؛ ج 11، ص 288، ح14821- 5.
[2] ـ «نظرا الى صراحتها في انه انما يحج بالصبي ان لم يقدر على ان يحج بنفسه و إلا حج بنفسه. و يرد عليه ان قوله: «فان لم يحسن ان يلبّى» و ان كان ظاهرا في ثبوت فرضين الا ان الظاهر كون كلا الفرضين مصداقا للصبي غير المميز غير القادر على ان يحج بنفسه و الشاهد عليه قوله- ع- بعد ذلك و يطاف به و يصلى عنه فإنه حكم في كلا الفرضين فمن اين يستفاد حج الصبي بنفسه كما لا يخفى و اما قوله يأمره ان يلبّى و يفرض الحج فليس المراد به هو اذنه له في ان يحج و الا لا يلتئم مع قوله «حج الرجل بابنه» فإنه ظاهر في الإحجاج فالمراد من الأمر بالتلبية هو تلقينه إياها كما لا يخفى.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج، ج1، ص: 39.
نظری ثبت نشده است .