موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۷/۱/۲۰
شماره جلسه : ۸۹
-
خلاصه بحث گذشته
-
فرعی جدید در کلمات والد معظَّم(قدس سره)
-
ارزیابی دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در این مسئله بود كه اگر صبی به سمت حج برود و برای انجام حج (قبل الاحرام یا بعد الاحرام) قبل شروع الاعمال بالغ بشود. محقق خویی(قدس سره) فرمود آن فرعی كه بزرگان باید متعرض بشوند و چرا متعرض نشدند، مرحوم والد ما جواب دادند و ما از مرحوم خویی دفاع كردند. مرحوم والد ما میفرماید یك فرعی در اینجا هست كه ندیدم کسی متعرض آن شود و فرع مناسبی است.فرعی جدید در کلمات والد معظَّم(قدس سره)
ایشان میفرماید: «اذا كان الصبی مستطیعاً فی البلد و لكنه غیر بالغٍ»؛ اگر صبی در شهر خود، مستطیع است، اما بالغ نیست، «و یعلم بأنه سیصیر بالغا قبل الاحرام و فی المدینه مثلاً»؛ میداند كه قبل الاحرام در مدینه مثلاً بالغ میشود (مخصوصاً قدیم كه از بلد راه افتادن تا رسیدنِ به میقات خودش گاهی اوقات ده بیست روز طول میكشید). مثلاً در مدینه سنّ معتبر در بلوغش تمام میشود،«فهل یلزم علیه ولو من ناحیة العقل أن یسلك الطریق و یوصل نفسه إلی المیقات للاحرام و یأتی بحجة الاسلام»؛ آیا بر این صبی واجب است كه طی طریق كند تا خودش را به میقات برساند و حجة الاسلام را انجام بدهد، «أو أنه لا یجب علیه الحج فی هذا العام»؛ یا این كه الآن صبی است و طی طریق هم بر او واجب نیست هر چند میداند كه اگر برود قبل المیقات بالغ میشود اما الآن تكلیفی ندارد! لذا صبر كند سال آینده اگر مستطیع بود حج را انجام بدهد.
ایشان میفرماید: «ربما یتخیل الثانی»؛ برخی ممكن است قول دوم را تخیل كنند، «نظراً إلی أنه لا سبیل إلی الزام الصبی بشیءٍ أصلاً»؛ زیرا نمیتوان صبی را الزام به چیزی كرد و تكلیفی ندارد، «فلا مجال لإیجاب طی الطریق علیه»؛ الآن وجهی ندارد كه بگوئیم این صبی طی طریق برایش واجب است.
در اینجا باید به تفاوت این فرع با فرع قبلی توجه داشت، در این فرع صبیای است در بلد خودش و میداند كه اگر حركت كند، قبل المیقات بالغ میشود و سنّش آن وقت تكمیل میشود، فرض این است که مستطیع هم میباشد و سایر شرایط مثل عقل را نیز دارد، آیا الآن طی طریق بر او واجب است یا خیر؟ اما مسئله اول این است که صبیّ رفته و آنجا هم مصادف با بلوغش شد یا بعد الاحرام بالغ شد، اما در این فرع هنوز قبل از حركت میخواهیم ببینیم الآن طی طریق بر این صبی واجب است یا خیر؟
مرحوم والد ما میفرماید عدهای كه میگویند واجب نیست دلیلش این است كه صبی را نمیشود الزام كرد، «رفع القلم عن الصبی» تمام انواع الزام را از صبی برمیدارد، لیکن ایشان میفرماید: به نظر ما این مطلب باطل است و حدیث رفع قلم آنچه را كه شارع وضع میكند برمیدارد؛ حدیث رفع، الزامات و تكالیف شرعی را برمیدارد. به بیان دیگر، آنچه وضع آن به دست شارع است، رفعش نیز به دست شارع است. شارع میتواند بگوید من تكالیفی كه برای بالغین وضع كردم، آنها را از دوش صبی برداشتم و صبی تكلیف ندارد، اما حدیث رفع الزامات عقلی را نمیتواند بردارد.
حال باید دید که در اینجا آیا الزام عقلی وجود دارد یا خیر؟ ایشان میفرماید كه همان گونه كه حسن و قبح عقلی، در بالغین مطرح است و ظلم از بالغین قبیح است، این حسن و قبح عقلی در صبی ممیِّز نیز جاری است و ظلم از او نیز قبیح است و قبح عقلی منوط به بلوغ نیست و حسن و قبح، همان گونه كه در بالغین است در صبی نیز مطرح است. اگر یك صبی به دیگری ظلم كرد، آیا در اینجا عقل میگوید چون این بچه است، اشكالی ندارد یا این كه میگوید همین هم ظلم و قبیح است.
منتهی عقل هم در مؤاخذهاش ممكن است یك تخفیف قائل شود یا بگوید اصلاً نباید مؤاخذهاش كرد، اما بحث نیست در اصل این كه اگر ظلم از این بچه صادر بشود قبیح است و اگر عدل یا احسان از این بچه صادر شود، عقل میگوید حَسَن است، عقل نمیگوید چون صبی احسان میكند، این احسان موضوع برای حُسن نیست. بنابراین، عقل ظلم صبی را قبیح دانسته و احسان صبی را نیز حسن میداند.
مرحوم والد میفرماید: همان گونه كه عقل اصل حسن و قبح را در مورد صبی درك میكند، الزامات عقلیه را نیز عقل درك میكند و ما نحن فیه از همین مصادیق الزامات عقلیه است؛ زیرا عقل میگوید تو كه میدانی به میقات برسی، قبل از میقات بالغ میشوی، آنجا این تكلیف برای تو فعلیت پیدا میكند، پس الآن بر تو واجب است كه این طریق را بپیمایی.
بعد میفرماید: «فما المانع من توجه وجوب الحج علیه لا فعلاً بل عند البلوغ و ما المسوِّغ لترك الواجب فی حقّه و التأخیر عن وقته»؛ مسوِّغی در اینجا برای ترك واجب نداریم، مسوغی بر این كه این حج را از امسال به سال آینده این بچه بیندازد نداریم؛ یعنی بگوئید وجوب حج كه هنوز بر او فعلیت پیدا نكرده است.
میفرماید: «و عدم فعلیة وجوب الحج لا یمنع عن الالزام العقلی»؛ عدم فعلیت وجوب حج مانع از الزام عقلی نیست، «بعد فرض اجتماع شرائط الوجوب قبل الاتیان بالواجب»[1]؛ ایشان تنظیر میكنند مسئله را به مقدمات مفوته در بحث مقدمه واجب. مقدمات مفوته این است كه اگر كسی مثلاً قبل از وقت نماز آب دارد و میداند اگر این آب را دور بریزد در وقت نماز آب پیدا نمیکند تا وضو بگیرد، در اینجا فقها میگویند حفظ این مقدمه واجب است با این كه هنوز وجوب صلاة وقتش نیامده و فعلیت پیدا نكرده (مثلاً دو ساعت مانده به وقت اذان ظهر، یك مقدار آب دارد و اگر این آب را دور بریزد بعداً در وقت نماز آب ندارد وضو بگیرد)؛ چرا که عقل میگوید حفظ این مقدمه واجب است و تفویت این مقدمه جایز نیست.
بر اساس همین حكم عقلی در بحث مقدمات مفوته، بزرگان میگویند حفظ مقدمه لازم است، ایشان میفرماید در اینجا نیز الآن ذی المقدمه كه وجوب حج است ده روز دیگر است و عقل الآن الزام میكند كه شما این طریق را طی كنید، طی طریق نیز از مقدمات است هر چند صبی است، اما عقل او را الزام میكند كه باید این طریق را طی كنیم.
خلاصه آن که مرحوم والد ما در اینجا به دو مطلب اشاره دارد:
1) حدیث رفع مربوط به الزامات شرعیه است؛ زیرا شارع نسبت به آنچه خود او وضع میكند میتواند بردارد و میگوید آنچه خودم وضع میكنم از صبی برداشتم (این را شیخ انصاری(قدس سره) و دیگران هم دارند)؛ یعنی رفع نسبت به آن تكالیفی كه وضعش به ید شارع است معنا دارد، اما حدیث رفع دیگر نمیتواند احكام عقلیه و الزامات عقلیه را از صبی بردارد.
2) ادعای ایشان این است كه در چنین موردی، لزوم طی طریق برای این صبی حکم الزامی عقلی است؛ یعنی عقل میگوید: این صبی كه میداند ده روز دیگر بالغ میشود قبل المیقات، از الآن باید برود (مستطیع هم میباشد). میگوئیم به چه ملاكی عقل در اینجا میگوید باید برود؟ میگویند به همان ملاكی كه در بحث مقدمات مفوته است.
همانگونه که در مقدمات مفوته اگر مكلف مقدمه را تفویت كند، دیگر نمیتواند ذی المقدمه را انجام بدهد، عقل ادراك میكند و میگوید حفظ این مقدمه واجب است، در اینجا نیز طی طریق مقدمه است به گونهای كه اگر نرود، آن واجب در زمان خودش فوت میشود.
بنابراین در چنین فرضی كه صبی مستطیع میداند وقتی به میقات برسد بالغ میشود، باید طی طریق کرده و حدیث رفع این الزام عقلی را نمیتواند بردارد. خلاصه آن که نظر مرحوم والد ما آن است که اگر یك بچهای قبل المیقات مستطیع است و میداند اگر الآن راه بیفتد برای حج، قبل المیقات بالغ میشود، واجب است که راه بیفتد و خود را به میقات برساند. بله، اگر قبل از میقات بالغ باشد و مستطیع هم باشد، مسلماً حج بر او واجب است.
ارزیابی دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
در مقدمات مفوته، اگر الآن شما یك مقدار آب دارید و دو ساعت به اذان ظهر است، اگر این آب را دور بریزید در وقت ظهر برای وضو آب ندارید، در اینجا فتوای فقها این است كه حفظ این آب واجب است به دلیل عقل؛ یعنی عقل میگوید حفظ این آب برای انجام و امتثال ذی المقدمه واجب است و کاری به شرع نداریم؛ چرا که حاكم به امتثال، عقل است، اما موضوع امتثال را شرع معیَّن میکند، شرع میگوید: «یجب علی المكلف» که این موضوع میشود برای حكم امتثال عقل. به بیان دیگر، عقل میگوید: «ان کنت مكلفاً یجب علیك الامتثال»؛ منِ عقل میگویم در آنجا بر تو امتثال واجب است، اما این موضوع كه این مكلف است را، شرع باید برای ما معین كند و بین ما نحن فیه و مقدمات مفوته فارق همین است.در مقدمات مفوته این شخص موضوعاً مكلف است؛ یعنی اصل مكلف بودن را، نه این كه مكلف به این تكلیفی كه الآن برای نماز ظهر است كه هنوز وقتش نرسیده، بلکه عقل میگوید تو برای این كه مكلف هستی، برای انجام تكالیفت (هر چند تكالیفی كه هنوز وقتش نرسیده)، مقدماتش را باید حفظ كنی تا بتوانی آن را درست امتثال كنی.
به عنوان مثال در مسئله استطاعت، كسی پنج شش ماه قبل از اشهر حج مستطیع شده، در آنجا فقها این بحث را میكنند که آیا این شخص میتواند این پولی كه الآن به دست آورده و با این پول میتواند پنج شش ماه دیگر حج برود، بگوید: من این را استفاده کرده و صرف در مؤونه كنم و به این طریق استطاعت خودش را از بین ببرد؟ مشهور میگویند: نه، باید این مال را حفظ کرده و حفظ این استطاعت واجب است؛ زیرا عقل میگوید و در اینجا دیگر نیازی به بودن روایت هم نیست، عقل میگوید مكلف هر كاری را برای امتثال (چه امتثال الآن و چه امتثال در دو ساعت یا پنج ماه دیگر) باید انجام بدهد.
بنابراین در مقدمات مفوته، موضوع امتثال كه اصل مكلف است وجود دارد، اما در این مسئله اصلاً مكلفی نداریم، اینجا صبی است و اصلاً موضوعی برای امتثال و الزام عقلی وجود ندارد. در مسئله قبح ظلم، درست است که اگر صبی به یك صبی دیگر یا به یك بالغی ظلم كرد عقل میگوید: «هذا قبیحٌ» یا این که اگر احسان كرد عقل میگوید: «هذا حَسَنٌ»، اما بحث در اینها نیست، بلكه در الزام عقلی است.
الزام عقلی یعنی عقل، الزام به امتثال كند، ما میگوئیم الزام به امتثال در جایی است كه موضوع مكلف باشد و حال آن که در اینجا مکلفی نیست، بلكه صبی است و به نظر ما این مناقشه بر فرمایش ایشان وارد است. از این رو طیّ طریق بر او واجب نبوده و اگر برود و قبل از میقات بالغ شود، آن گاه باید حجة الاسلام را انجام بدهد. مثل آن که، اگر صبیّ قبل از صلاة ظهر آب دارد و میداند در وقت صلاة بالغ میشود، به نظر ما طبق استدلالی كه اینجا كردیم حفظ این آب بر این صبی واجب نیست.
[1] ـ «الأول الفرع الذی لم أر من تعرض له و هو ما إذا كان الصبی مستطیعا فی البلد و لكنه غیر بالغ و یعلم بأنه سیصیر بالغا قبل الإحرام و فی المدینة- مثلا- لتمامیة سنه المعتبر فی البلوغ فی ذلك الوقت فهل یلزم علیه- و لو من ناحیة العقل- ان یسلك الطریق و یوصل نفسه الى المیقات للإحرام و یأتی بحجة الإسلام أو انه لا تجب علیه الحجة فی هذا العام بل ان بقیت استطاعته الى العام القابل یجب علیه فیه؟ ربما یتخیل الثانی نظرا إلى انه لا سبیل إلى إلزام الصبی بشیء أصلا فلا مجال لإیجاب طی الطریق علیه و لو مع العلم بما ذكر. و لكن الظاهر بطلان هذا التخیل فان الإلزامات الشرعیة و ان كانت مرفوعة عن الصبی بحدیث رفع القلم و مثله الا ان الإلزامات العقلیة لا مجال لدعوى عدم ثبوتها فی حق الصبی الممیز فكما ان الحسن و القبح العقلیین یجریان فی الصبی الممیز فالظلم منه قبیح و الإحسان منه حسن فكذلك الإلزامات العقلیة ثابتة فی حقه و طی الطریق یكون مشمولا لذلك فإذا كانت الاستطاعة البلدیة موجودة على الفرض و الصبی یعلم بارتفاع النقص قبل الشروع فی العمل فما المانع من توجه وجوب الحج الیه لا فعلا بل عند البلوغ و ما المسوغ لترك الواجب فی حقه و التأخیر عن وقته و عدم فعلیة وجوب الحج فعلا لا یمنع عن تحقق الإلزام العقلی بعد فرض اجتماع شرائط الوجوب قبل الإتیان بالواجب فهذا المقام نظیر المقدمة التی یعلم المكلف بعدم التمكن منها فی ظرف فعلیة التكلیف و تحقق شرائطه و لكنه متمكن منها فعلا فالظاهر انه محكوم من ناحیة العقل بطى الطریق للإتیان بالواجب فی وقته.» تفصیل الشریعة فی شرح تحریر الوسیلة - الحج؛ ج1، ص: 71- 72.
نظری ثبت نشده است .