موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۲/۱۹
شماره جلسه : ۸۲
-
خلاصه بحث گذشته
-
توضیح بیشتر مسئله
-
دیدگاه برگزیده
-
ارزیابی دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
-
نکاتی مهمّ پیرامون مسائل روز
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
مسئله این است كه اگر صبی ممیز قبل از مشعر بالغ بشود و اینكه پذیرفتیم این حج مجزی از حجة الاسلام است، آیا استطاعت هم باید داشته باشد یا خیر؟ مجموعاً در اینجا سه قول وجود دارد: 1) یك قول این است كه استطاعت اصلاً شرط نیست نه از اول و نه از هنگام بلوغ، 2) قول دوم این است كه استطاعت از ابتدا شرط است؛ یعنی از اولی كه شروع كرده باید مستطیع باشد، 3) قول سوم این است كه من حین البلوغ باید مستطیع باشد كه این قول سوم را بزرگانی مثل مرحوم خوئی و مرحوم والد ما اختیار كردند.توضیح بیشتر مسئله
ما ادله را بررسی كردیم و تقریباً برای خود شما هم آن ملاك اصلی روشن شد، عرض كردیم اگر ما از این روایات «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج» انقلاب را استفاده كنیم، شارع میگوید اگر عبد در قبل از مشعر آزاد شد، این میشود حجة الاسلام و این حج به حجة الاسلام انقلاب پیدا میكند. شارع میگوید اگر صبی قبل المشعر بالغ شد، این كشف از این میكند كه از ابتدا این حجة الاسلام بوده. گفتیم در این مواردی كه انقلاب وجود دارد، دیگر نیازی به شرط دیگر نیست؛ چرا که شارع تفضلاً این حج را حجة الاسلام قرار میدهد.ما باشیم و ظاهر این روایات، حتی كسی كه متسكّعاً (یعنی عن غیر استطاعةٍ)، حجّ را شروع میكند و بعد در مشعر مستطیع میشود، حجّة الاسلام به شمار میآید. گفتیم یكی از شرایط حجة الاسلام حریت است، این با حالت عبد بودن شروع میكند در مشعر آزاد میشود، یكی از شرایط حجة الاسلام بلوغ است این با عنوان صبی ممیز شروع میكند در مشعر بالغ میشود، یكی از شرایط حجة الاسلام استطاعت است، این شخص با تسكّع شروع میكند در مشعر مستطیع میشود.
بنابراین، اطلاق «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج»، شامل همه این موارد میشود؛ یعنی دلالت بر این دارد که اگر كسی قبل المشعر مستطیع شد، شارع این را به منزلة المستطیع من الاول قبول میكند، همان گونه كه اگر در مشعر بالغ شد، شارع او را بمنزلة البالغ من الاول قبول میكند یا اگر عبد در مشعر آزاد شد، شارع او را به منزله معتق از اول قبول میكند که این نتیجه انقلاب است.
بنابراین، اگر ما انقلاب را قبول كردیم، در این صبی قبل المشعر كه بالغ میشود، دیگر استطاعت چه اعتباری دارد؟! نه از اول و نه از حین بلوغ نیازی به استطاعت ندارد، اما اگر یك فقیهی (همانند مرحوم خوئی و مرحوم والد ما) بگوید از این روایات انقلاب استفاده نمیشود و این روایات اطلاق ندارد؛ یعنی این روایات نظری به سایر شرایط ندارد و فقط میگوید اگر اجزائی از حج را انجام نداده، اما مشعر را درك كرد، حجّ را درک کرده است (كه ما این را قبول نكرده و گفتیم لسان این روایات انقلاب قهری است)، قائل میشوند که فقط در باب عبد دلیل داریم و در مورد صبیّ نیز، از عبد الغاء خصوصیت میکنیم، اما دیگر در مورد استطاعت به چه دلیل الغاء خصوصیت كنیم؟! بنابراین، اگر این مبنا را داریم لا محاله باید بپذیرید كه استطاعت از چه زمانی باید باشد؟ از اول باید باشد.
دیدگاه برگزیده
تحقیقی كه ما اینجا ارائه میدهیم همین است که اگر قائل شدیم به این كه این روایات دلالت بر انقلاب قهری دارد، «فلا یعتبر الاستطاعه لا من الاول و لا من حین البلوغ»، اگر قائل شدیم كه این روایات دلالت بر انقلاب قهری ندارد، «فیعتبر الاستطاعه من الاول»؛ یعنی ادله اعتبار استطاعت به میدان آمده و میگوید باید این شخص، مستطیع باشد و ما هم دلیلی نداریم بگوئیم كه اگر در یك قسمت حجّ مستطیع نبود و در یك قسمتش بود كافی است. پرسشی که از محقق خوئی(قدس سره) و مرحوم والد ما میکنیم آن است که بر چه اساسی مسئله استطاعت من حین البلوغ را فقط مطرح میكنند؟!ارزیابی دیدگاه محقق خویی(قدس سره)
محقق خویی(قدس سره) میفرماید آنچه معتبر است، اعتبار استطاعت من حین الانعتاق است؛ یعنی از آن هنگام كه عبد آزاد میشود؛ زیرا این روایات «من ادرك المشعر فقد ادرك الحج» ناظر به الغاء (یعنی لغو كردن) بقیه شرایط نیست، «فلابد من الرجوع إلی الادلة الاولیة المقتضیة لإعتبار الاستطاعة»؛ باید به سراغ آن ادلهای كه استطاعت را معتبر میداند برویم.سخن ایشان تا اینجا به نظر ما صحیح است، البته بر فرض آن که از روایات «من ادرک»، انقلاب را به دست نیاوریم. خود ایشان نیز در یك جایی تعبیر فرمودند به این كه از این روایات انقلاب فهمیده میشود، منتهی بعد دوباره عدول كردند، گفتند تعبیر به انقلاب یك تعبیر مسامحی است. ایشان در ادامه میفرماید: «بل مقتضى إطلاق نصوص المقام أنّ حجّه إلى زمان العتق یحكم علیه بالصحّة»؛ مقتضای اطلاقاتی كه در ما نحن فیه وجود دارد آن است كه حج تا زمان عتق محكوم به صحت است.
«و أمّا بعد العتق فلا بدّ من الرّجوع إلى الأدلّة العامّة الدالّة على اعتبار الاستطاعة، فإلغاء شرطیة الاستطاعة بالمرّة لا وجه له»؛ بعد از عتق باید رجوع كند به آن ادلهای كه استطاعت را شرط میداند و این که بگوئیم استطاعت اصلاً معتبر نیست نه از اول نه از حالا، دلیلی بر آن نیست. «كما أن الالتزام باعتبار الاستطاعة من أوّل الأمر لا شاهد علیه»؛ همانگونه که اگر بگوئیم استطاعت از اول معتبر است، شاهدی هم بر آن نداریم، «فإن هذه النصوص دلت على أن العبودیة السابقة و إن كانت مع التسكع غیر قادحة فی صحّة الحجّ»[1].
این سخن ایشان بسیار عجیب است، اینها را باید حمل بر این كنیم كه مقرر اینجا اینطور نوشته است. در این تعابیر تهافت است. شما از یك طرف میفرمائید این روایات ناظر به الغاء شرایط دیگر نیست، از طرف دیگر میگوئید این عبد تا این زمان حتی مع التسكّع، حجّش صحیح است. شما كه میگوئید این روایات ناظر به این شرایط نیست، اینجا چرا باید تسكع را مطرح کنید؟ «تسكّع» یعنی عدم استطاعت. شما مرحوم خوئی از یك طرف میفرمائید این ناظر نیست، اما از طرف دیگر میگوئید این روایات میگوید عبد تا زمان آزادی حجّش صحیح است حتی مع التسكع، این تهافت است.
به بیان دیگر، اگر روایات «من ادرك» میخواهد بگوید این حج تا زمان آزادی صحیح است حتی مع التسكع، به این معناست كه این روایات ناظر به این شرایط است، شما یك جا میگوئید این روایات ناظر به بقیه شرایط نیست، این حرف به حسب ظاهر، سخن متینی است؛ یعنی میگوئیم روایات «من ادرك» میگوید فقط از جهت عبودیت مشكلی نیست، این كه قبل از مشعر آزاد شد، منِ شارع به منزله معتق من الاول میبینم، این كه قبل المشعر بالغ شد، منِ شارع به منزله بالغ من الاول میبینم، اما تا همین جا اگر بیشتر جلو نمیروید؛ یعنی این روایات به شرایط دیگر نظر ندارد، پس چرا میفرمائید: «فإن هذه النصوص دلّت علی أن العبودیة السابقة و إن كانت مع التسكع غیر قادحةٍ فی صحة الحج» این به معنای نظارت است.
خلاصه آن که، 1) یك فرض این است كه از این روایات ما انقلاب را میفهمیم، معنای انقلاب این است كه شارع میگوید همین كه عبد آزاد شد، این حجّ او را، حجة الاسلام میدانم مطلقا، میخواهد مستطیع باشد یا نباشد، سایر شرایط را داشته باشد یا نداشته باشد. طبق این مبنا میگوئیم «لا یعتبر الاستطاعه» نه از اول نه از حین بلوغ، همانگونه که بعضی از فقها مثل مرحوم سید همین فتوا را دارند كه اصلاً استطاعت معتبر نیست لا من الاول و لا من حین البلوغ.
2) برداشت دوم از این روایات، عدم انقلاب است، میگوید این روایات دلالت بر انقلاب ندارد.
نکاتی مهمّ پیرامون مسائل روز
یك مقدار آقایان طلبهها باید گذشته حوزه، حال حوزه، مبانی امام(قدس سره)، مبانی رهبری، اینها را خوب دقت كنید، اشتباه در تطبیق نكنید، در حوزه امروز یك خطی وجود دارد كه انقلابیهای واقعی را به عنوان ضد انقلاب مطرح كنند و ضد انقلابهای واقعی امروز را، به عنوان انقلابی مطرح كنند، این را باید مراقبت كنیم.كسانی در این حوزه هستند که عمری پای مبانی امام(قدس سره)، رهبری و انقلاب ایستادند و هنوز هم محكماند بعد بعضی از طلبهها میگویند این آقا ضد انقلاب است، این آقا چون در فلان انتخابات ریاست جمهوری به فلان آقا رأی نداد (تازه نمیداند داده یا نداده!) این ضد انقلاب است، اما كسانی كه الآن هم در باطن همان مبانی ضد مبنای امام را دارند، اینها به عنوان انقلابی مطرح میشوند.
من كنار این مسئله این را عرض كنم؛ برای اینكه این خطری است كه این روزها دارم احساس میكنم در یك جلسهای كه جمعی از اساتید بودند به آن آقایان عرض كردم، امروز عدهای و بخشی از افراد و مسئولین دنبال حذف روحانیت از انقلاب هستند، خیلی روشن برای شما عرض كنم، به صورت یك برنامه حساب شده، دقیق، با خود من ملاقات داشتند، آدمهایی كه واقعاً ده الی سی سال است در انقلاب هستند، صریحاً میگویند به این نتیجه نرسیدید كه روحانیت باید از انقلاب كنار بكشد؟ و استدلال میكنند برای ما. به سایت ما مراجعه كنید آن ملاقات هست و جوابهای ما هم هست، اینها به عنوان دلسوزی میگویند كه میخواهیم اسلام محفوظ بماند، میخواهیم عظمت روحانیت حفظ شود، میخواهیم نفوذ روحانیت در توده مردم از بین نرود! به این عنوان. اما من به اینها میگویم پس شما یا امام را نشناختید، انقلاب را نشناختید، هدف این شهدایی كه در وصیتنامه هر كدامشان این است كه پای ولایت فقیه بایستید اینها را هم نفهمیدید!
واقعاً یك خطری است كه خیلی حساب شده از خارج و داخل روی آن كار میكنند، آن نفوذی كه رهبری فرمودند این است. حال یك كسی یك جایی برود خبری را بردارد برای یك مركز امنیتی خارج ببرد و پولی بگیرد، این البته یك جرم بزرگی است و جرم كمی نیست! ولی نفوذ واقعی این است كه بیایند در ذهن من و شما در حوزه علمیهی قم بگویند این مبنایی كه امام 40 سال پیش به میدان آورد به نتیجه نرسیده! امام مسئله حكومت اسلامی را مطرح كرد، امام فرمود در دین، تشكیل حكومت اسلامی بر فقیه در صورتی كه توانایی داشته باشد لازم است، همانطوری كه امام معصوم علیه السلام در زمان خودش اگر تشكیل حكومت در قدرتش باشد لازم است بر فقیه جامع الشرایط لازم است، امام آمد مسئله ولایت فقیه را مطرح كرد.
ما همه اینها را ببوسیم و كنار بگذاریم، صریحاً به من گفتند كه روحانیت باید در حدّ نظارت و هدایت باشد، البته الآن هم در واقع كارها عمدهاش دست دیگران است، در رأس ما مسئله ولایت فقیه را داریم، در رأس قوا هم قوه قضائیه بالأخره باید یك فقیه باشد، ولی امور عمدتاً در دست روحانیت نیست، این یك چیز واضحی است، ولی میخواهند همین مقدار هم كنار بزنند، روحانیت كاملاً مسلوب الاعتبار بشود از حیث قانونی و عرض كردم تمام زحمات 40 سالهای كه امام، حالا ما الآن میگوئیم چهل سال، امام كه از سال 40 شروع كرد بیشتر میشود، پنجاه و شش و هفت سال زحمت كشیده برای این فكر، چرا حوزه ما این فكر را دنبال نمیكند؟!
این همه رهبری میگویند انقلابی، كجا ما نشستیم یك جلسهای در این حوزه تشكیل بدهیم برای طلبهها اثبات كنیم كه تشكیل حكومت در زمان غیبت لازم است و شبهات را ما پاسخ بدهیم، ما شبهات را پاسخ ندادیم. اساتید باید در درسهایشان واقعاً به طلبهها اصل خطر را بگویند و دنبال كنند، اینكه من میگویم، در بعضی از روحانیونی كه برای انقلاب خیلی زحمت كشیدند، در اینها نفوذ میشود و اینها هم به این نتیجه میرسند كه بالأخره ما برای این كه دین را حفظ كنیم دخالت نكنیم.
من در همان جا گفتم شما دو راه دارید؛ یا باید بگوئید اسلام حكومت دارد یا ندارد! اگر میگوئید حكومت ندارد پس حكومت امیرالمؤمنین علیه السلام، یك عده میگویند پیامبر(صلی الله عليه وآله) تشكیل حكومت نداد در حالی كه مسلم داد، حال از آن چشمپوشی كنیم، امیرالمؤمنین(عليه السلام) مگر تشكیل حكومت نداد؟! بالأخره امیرالمؤمنین(عليه السلام) پنج سال حكومت كرد. حال آن را هم كنار بگذاریم، مگر ما مدعی حكومت حضرت حجت (عج) نیستیم؟ اصلاً من نمیدانم به لوازم این فكر توجه دارند یا نه؟
گفتم یا ما میگوئیم اسلام حكومت دارد یا ندارد، اگر ندارد پس بیائیم اینها را كنار بگذاریم، به مردم بیخود وعده ندهیم كه حكومت جهانی حضرت حجت(عليه السلام) تشكیل میشود كه مسلم آن حكومت تشكیل خواهد شد، طبق همه ادیان و مذاهب كه این حكومت است با اختلافات جزئی.
اگر حكومت دارد كه امام(قدس سره) همین را برداشت كرده از اسلام، ادله ما به صورت محكم همین را میگوید، حكومت اسلامی مگر میشود در رأسش فقیه نباشد، شما دنبال چی هستید؟ میخواهند یك حكومت دینی اما در رأسش فقیه نباشد، فقیه یك طرف، به قول اینها محترمانه بنشیند، الآن كه فقیه در رأس حكومت است، شما خیلی از حرفها را گوش نمیكنید وقتی فقیه كنار باشد گوش میكنید؟!
من منتظر یك فرصتی بودم كه این نكته را گوشزد كنند، در قم جلسه میگذارند با اساتید حوزه، در این منازلی كه در برخی از قسمتهای حوزه بعضی از فضلا به عنوان پژوهشی یك عدهای از طلبهها را جمع كردند و فكر خودشان را برای آنها مطرح كردند، این یك جریان است. امروز حوزه باید راجع به این جریان بیدار باشد یعنی این خطر مهمترین خطری است كه تاکنون انقلاب را تهدید میكند، خطر منافقین، خطر بنیصدر، تا برسیم به این انحرافیهای اخیر كه اینها هر كدام خطرش بزرگتر از دیگری بود، اما این فتنه و این خطر از همه اینها مهمتر است.
نخبگان و روشنفكران جمعی از اینها كه از اول این عقیده را داشتند كه روحانیت چكاره است كه دخالت در مسائل كند، یك عده میگویند ولایت علم نه ولایت فقه، كه در خارج دارند زندگی میكنند. اما اینها هم كه بچههای انقلابند و این حرف را میزنند میخواهند ولایت فقه را كنار بگذارند، این مسئله مهمی است توجه كنید.
در رابطه با حجاب هم عرض كنم؛ باز هم باید تأسف خورد، همین كه رهبری در این سخنرانی اخیرشان فرمودند و واقعاً حضور ولی فقیه و ولایت فقیه در این بحرانها روشن میشود و این فرمایش ایشان آثار خیلی زیادی هم در داخل دارد و هم در خارج، اما با قطع نظر از این مسئله از اولیات فقه ماست كه بر پیامبر(صلی الله عليه وآله)، بر وصی پیامبر، بر نائب شان، تا برسیم به فقها، اینها فقط مسئول بیان نیستند كه بیایند دین را بیان كنند، بگوئیم ما به شما میگوئیم حج واجب است میخواهید انجام بدهید یا ندهید، منِ دین و منِ حاكم دخالتی نمیكنم! نماز واجب است میخواهید انجام بدهید یا ندهید، این غلط است!
این آیه شریفه: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً»[2] تا میرسد به اینكه خدا میفرماید ما دین را، شریعت را تشریع كردیم برای نوح، موسی، عیسی، موسی(عليهم السلام)، و آنچه كه به توی پیامبر وحی كردیم، دنبالهاش میگوید تمام این تشریع برای چیست؟ «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لاَ تَتَفَرَّقُوا»؛ دین را اقامه كنید نمیگوید «تبینوا الدین، تبلغوا»، بلکه میگوید: «أن اقیموا الدین»؛ دین را باید اقامه كرد، تمام واجبات باید اقامه بشود، اگر امر به معروف و نهی از منكر اقامه نمیشود، حاكم باید مردم را دعوت كند، حالا حاكم نمیكند یك درجه پائینتر، تا برسد به ما طلبهها كه باید مردم را دعوت كنیم.
ایها الناس بین خودتان امر به معروف و نهی از منكر كنید، این یك مسئله. اگر در باب حج كه الآن بحث رایج ماست، روایاتی داریم كه بر حاكم مسلمین لازم است اگر زمانی دید عدهای را اگر مستطیعاند با پول خودشان و اگر مستطیع نیستند از پول بیت المال بفرست و حج باید همیشه زنده باشد كه حالا ما از آن روایت استفاده كردیم این اختصاص به موسم حج هم ندارد، بیت هیچ وقت نباید خالی باشد!
راجع به زكات این روش امیرالمؤمنین(عليه السلام) و پیامبر(صلی الله عليه وآله) بوده افرادی را برای اخذ زكات میفرستادند، نمیگفتند زكات واجب است، هر كس آورد آورد و اگر نیاورد هم نیاورد، اصلاً ما جایی را در دین نداریم كه حاكم نسبت به اجرای آن موظف نباشد. یكی هم مسئلهی حجاب است، حجاب از ضروریات اسلام است، بین شیعه و سنی فرق نمیكند، حجاب از مسلّمات قرآن است. این آیه: «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»[3]، من یك بحث مفصلی راجع به این آیه دارم اصلاً این آیه مسئله چادر را مطرح میكند، «جلباب» یعنی چادر، بعد كه این آیه شریفه نازل شد، روایت دارد همان گونه كه امروزه زنهای متدین ما با این چادر مشكی بیرون میآیند، زنهای مهاجر و انصار از منزل با همین وضع بیرون میآمدند و حتی رنگش هم مشكی بود.
بنابراین، حجاب از مسلّمات است، قرآن میگوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ»، «ادناء» اگر با «علی» متعدّی بشود و اگر با «إلی» متعدّی بشود فرق میكند، اگر گفتند: «ادنی إلی الجدار»؛ یعنی نزدیك دیوار شد، «ادنی إلی الباب»؛ نزدیك باب شد، اما گفتند «ادنی علی الباب»؛ یعنی این را بر باب آویزان كرد، عرب یك پردهای كه یك جا كامل بپوشاند را میگوید: «ادنی علیه»، فرق بین «ادنی علیه» و «ادنی إلیه» فرق است. متأسفانه برخی از بزرگان هم این اشتباه برایشان پیش آمده (كه به مقام شهادت هم رسیدند و رضوان خدا بر آنها) گفتهاند: «یدنین علیهنّ» یعنی این پارچهها را نزدیك كنند! نه، این با «إلی» نیامده است.
بله، اگر با «إلی» میآمد، یعنی نزدیك كنید، اما با «علی» آمده یعنی آویزان كند، اصلاً از آیه استفاده میشود كه همه بدن و حتی سر و صورت هم باید پوشیده بشود، دست هم باید پوشیده شود منتهی روایات میآید این قرص صورت و دستها تا مچ را استثنا میكند آن هم بنا بر قول بعضی از فقها.
باید از حوزه مقالات عمیق، رسالههای عمیق در مورد دخالت حكومت در اجرای واجبات از جمله حجاب نوشته میشد كه متأسفانه نوشته نشد. فقط یك جزوه كوچكی است كه من نوشتم چند سال هست عنوانش هم است «حجاب و نظام اسلامی» (یك وقتی یكی از شبها در میوه فروشی داشتم میوه میخریدم، یك آقای متدین به من رسید گفت آقا من میخواهم از شما تشكر كنم دختر من مدتی است قم هست و چادر را كنار گذاشته بود و با خواندن این جزوه مجدداً چادری شده، گفتم خدا را شكر)، ولی از حوزهی علمیه باید صد تا از این رسالهها بیرون بیاید، در این مجلههای مربوط به حوزه متأسفانه این طرف قضیه را، بعضی از افرادی كه فقاهتشان معلوم نیست، اینها یك نظرات دیگری دادند كه مجال نیست بخواهم حرفها را بگویم و باید هم بگوئیم، چون آنها عمومی مطرح كردند، این كه ما تنها معروف را بگوئیم و به گفتن بسنده کنیم، این یك چیزی است كه به هیچ وجهی نه تنها دلیل نداریم، بلكه ادله فراوان بر خلافش داریم.
به هر حال، حوزه باید اولاً نسبت به این بحث حجاب كار كند، كار علمی باید بكند، رسانهها باید بگوئیم صدا و سیما راجع به حجاب كار نكردند، بلكه برنامههای صدا و سیما طوری است كه بی حجابی را تبلیغ میكند، شما ببینید آنچه كه در این جشنوارههای فجر واقع میشود، سیمرغها را به چه كسانی میدهند؟ آیا آن كسی كه با یك وضع زننده میآید در معرض افراد قرار میگیرد، فقط به عنوان اینكه یك تهیهكننده یا بازیگر است، البته ما برای هنر خیلی ارزش قائل هستیم، ولی نه این كه كسی كه دستور خدا را قبول ندارد، نمیتوانیم بگوئیم هنرمند، این روشن است و امری است كه هزار دلیل برایش میشود اقامه كرد، نمیشود به او گفت هنرمند، این الگوی زنهای ما قرار میگیرد، دختران ما میبینند در تلویزیون به این آدم سیمرغ میدهند. یعنی آن یك مقداری هم كه روی سرشان میاندازند برای جذابیت میاندازند و نه برای حجاب.
صدا و سیمای ما باید در كار خودش تجدید نظر كند، واقعاً امروز صدا و سیما دچار یك دوگانگی عجیب شده، صبح زود منبرهای خوب از بعضی خطبا را پخش میكنند، از ساعت هفت انگار اسلام تمام میشود و تعطیل میشود تا فردا، اینها درد است. حوزه باید در درجه اول وظیفهاش را انجام بدهد، آنها نگویند كه شما مسئولیت خودتان را انجام ندادید! درست است ما هم قبول داریم و كم كاری كردیم، باید در صدا و سیما تجدید نظر بشود.
به هر حال، اینها مباحثی است كه ان شاء الله خدا توفیق بدهد با هدایتهایی كه رهبری كردند ان شاء الله حل بشود.
[1] ـ «أن هذه الروایات غیر ناظرة إلى هذه الجهة، و إنما هی ناظرة إلى الحریة و العبودیة، و أن الحریة تكفی بهذا المقدار، فهی تخصیص فی اعتبار الحریة، و إلغاء لشرطیة الحریة فی تمام الأعمال، و أما بالنسبة إلى اعتبار بقیة الشرائط بعد الانعتاق فالنصوص غیر ناظرة إلیه، و لا إطلاق لها من هذه الجهة، و لذا لو جُن بعد الانعتاق لا یمكن القول بالصحة لأجل إطلاق النصوص، و هذا شاهد قوی على أن الروایات ناظرة إلى خصوص الحریة و العبودیة، و غیر ناظرة إلى سائر الشرائط. فالأقوى هو القول الوسط، و هو اعتبار الاستطاعة من حین الانعتاق، لما عرفت من أن الروایات غیر ناظرة إلى إلغاء جمیع الشرائط، فلا بدّ من الرجوع إلى الأدلّة الأوّلیة المقتضیة لاعتبار الاستطاعة، و لو سُلّم انصرافها عن المقام، فهو بدوی لا عبرة به. و بالجملة: مقتضى إطلاق نصوص المقام أن حجّه إلى زمان العتق محكوم بالصحة، و أما بعد العتق یرجع إلى الأدلّة الأوّلیة المقتضیة لاعتبار الاستطاعة، فإلغاء شرطیة الاستطاعة بالمرة لا دلیل علیه، كما أن الالتزام باعتبار الاستطاعة من أوّل الأمر لا شاهد علیه، فإن هذه النصوص دلت على أن العبودیة السابقة و إن كانت مع التسكع غیر قادحة فی صحّة الحجّ.» موسوعة الإمام الخوئی؛ ج26، ص: 41.
[2] ـ «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَینَا إِلَیكَ وَ مَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لاَ تَتَفَرَّقُوا فِیهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیهِ اللهُ یجْتَبِی إِلَیهِ مَنْ یشَاءُ وَ یهْدِی إِلَیهِ مَنْ ینِیبُ» سوره شوری: آیه 13.
[3] ـ. «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلاَ یؤْذَینَ وَ كَانَ اللهُ غَفُوراً رَحِیماً» سوره احزاب: آیه 59.
نظری ثبت نشده است .