موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۱۳
شماره جلسه : ۴۸
-
خلاصه بحث گذشته
-
اشکال والد معظَّم(قدس سره) به مرحوم خویی
-
ادامه دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
-
جمعبندی و بیان دیدگاه برگزیده
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
در جلسه گذشته بیان شد که محقق خوئي(قدس سره) فرمود از اين روايات احجاج استفاده ميكنيم كه وليّ، فقط در افعال حج (مثل طواف، سعي، رمي) متصدّي ميشود، اما نسبت به شرايط اين اعمال، روايات احجاج انصراف دارد. مرحوم حكيم گفتند ما از اين روايات احجاج استفاده ميكنيم هر آنچه را كه صبي خودش تمكن دارد، خودش انجام بدهد مطلقاً، ايشان فرقي بين اعمال حج و مقدمات اعمال و شرايط اعمال نگذاشتند، هر آنچه را كه تمكن ندارد، وليّ از طرف صبيّ انجام دهد.اشکال والد معظَّم(قدس سره) به مرحوم خویی
مرحوم والد ما ابتدا یک اشکال نقضي به محقق خوئي(قدس سره) وارد کرده و ميفرمايد اگر شما ميگوئيد روايات احجاج، موضوع احجاج فقط مربوط به افعال حج است و شامل غیر اعمال حجّ مانند شرایط طواف نمیشود، پس اصلاً صبي لازم نيست وضو بگيرد هر چند تمكن از وضو نیز داشته باشد. اشکال دوم آن که چرا اين روايات، مربوط به اعمال حج است؟ ایشان انصراف را دلیل خود قرار داد. مرحوم والد ما ميفرمايد وجهي براي ادعاي انصراف وجود ندارد.[1]نگاهی دوباره به روایات احجاج
در روایات احجاج، عمدتاً سه روایت مورد توجه است؛
روایت اول: صحيحه عبدالرحمن بن حجاج است که در آن آمده: «إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ كَمَا يُجَرَّدُ الْمُحْرِمُ وَ قِفُوا بِهِ الْمَوَاقِفَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَارْمُوا عَنْهُ وَ احْلِقُوا رَأْسَهُ ثُمَّ زُورُوا بِهِ الْبَيْتَ»[2]، در اين روايت از ابتدای حجّ شروع میکند؛ از احرام که مراد احرام نيابتي از اين صبي نيست، «احرموا عنه» به معنای «احرموا به» است؛ يعني لباسهاي معموليشان را درآوريد و لباس احرام بپوشانيد، «وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ»، همين جا مؤيِّد مرحوم والد ما ميشود؛ زیرا از مرحوم خویی میپرسیم آیا پوشيدن لباس احرام، از افعال حج است؟!
درباره غسل ممكن است بگوئيم از افعال حجّ است؛ چرا که قدما واجب ميدانستند، اما پوشيدن لباس احرام كه از افعال حج نيست و اگر كسي روي ضرورتي كه براي او به وجود بيايد، يك لباس دوخته شدهای بپوشد يا يك پارچهاي را كه فقط عورتين او را بپوشاند را استفاده کند (و آن ثوبي الاحرام نباشد)، حج او باطل نيست هر چند بر او واجب بوده که «لبس ثوبي الاحرام». البته در آنجا بحث ميكنند به عنوان واجب نفسي است يا واجب شرطي؟ كه غالباً ميگويند يك واجب تكليفي است؛ يعني حتي اگر كسي عمداً «لبيك» گفت و فقط يك پارچهاي كه عورتينش را بپوشاند، براي خودش نگه داشت و راه افتاد براي طواف مسجد الحرام و اعمال عمرهاش را هم انجام داد، صحیح است اگرچه معصیت کرده است.
بنابراین، در این روایت آمده که لباس احرام به او پوشانده شود که از افعال حج نیست و تعجب است که از مرحوم خوئي که چگونه ایشان از این روایات، ادعای انصراف نمودهاند؟!
روایت دوم: روايت صحيحه معاوية بن عمار است که در آن آمده: «انْظُرُوا مَنْ كَانَ مَعَكُمْ مِنَ الصِّبْيَانِ فَقَدِّمُوهُ إِلَى الْجُحْفَةِ أَوْ إِلَى بَطْنِ مَرٍّ وَ يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ»[3]. اگر فقط عبارت: «يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ»، را حمل كنيم بر اين كه لباسهاي معمولياش را درآورد و غسل احرام كند (چون غسل احرام بعد از اين است كه لباسهاي معمولي را درآورد، البته برخی در مدينه غسل احرام ميكنند و دوباره لباسهاي معمولي را ميپوشند و در مسجد شجره ميروند كه لباسشان را عوض كنند که اين درست نيست، بلکه بايد بعد از اين كه لباسهاي معمولي را درآوردند قبل از اينكه «لبس ثوبي الاحرام» باشد، اين غسل انجام بگيرد).
یک بار هم میگوییم «يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ»؛ يعني مُحرم هر كاري ميخواهد انجام بدهد، بچه یا ولیّ ميخواهد انجام دهد. لذا عبارت: «يطاف بهم يرمي عنهم»، توضيح براي «يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ» است نه اين كه «يصنع بهم»، همان تجريد لباس و پوشيدنِ لباس احرام است و بعد بگوئيم «يطاف بهم يرمي عنهم».
بنابراین، دو احتمال درباره «يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ» وجود دارد که به نظر ما، احتمال دوم صحیح است که این عبارت، یک قاعده كلي است؛ یعنی در احجاج صبي ميگوئيم: «كلّ ما فعله المحرم يفعل بالصبي»، اگر خود صبیّ تمکّن دارد، خودِ او انجام دهد وگرنه وليّ به او كمك کند تا انجام دهد.
بنابراین، در اين روايات وجهي ندارد که مسئله انصراف را مطرح کرده و بگوئيم ادله انصراف دارد و فقط شامل اعمال حج ميشود نه غیر اعمال حجّ. در نتیجه، حق با مرحوم حكيم و مرحوم والد ماست.
ادامه دیدگاه والد معظَّم(قدس سره)
مرحوم والد ما بعد از مناقشه در کلام محقق خوئي(قدس سره) ميفرمايد: «المستفاد من الادله بعنوان الضابطة أن كل ما يتمكن الصبي من الاتيان به فاللازم أن يأتي به بنفسه»[4]؛ هر چه را كه صبي خودش ميتواند انجام بدهد، باید خودش انجام بدهد.نکته: قرينهاي داريم به نام قرينه مناسبت حكم و موضوع که اين قرينه در مباحث فقهی بسیار كارآيي دارد. يكي از ويژگيهاي مرحوم امام اين است كه از اين قرينه در فقه، بسیار استفاده كرده است که در جاهاي زيادي در فقه الحديث و معاني روايات به كار ميآيد. در این بحث نیز این ضابطه کلی، از قرينه مناسبت حكم و موضوع به دست میآید به این بیان که، غرض شارع اين است كه حجّی برای اين صبي، واقع شود و اين صبي، چون غير مميز است و نمیتواند خودش حج انجام بدهد، هر مقدار از اعمال را که خود او توانست، باید انجام دهد همانگونه که صبیّ ممیّز حجّش مستحب است و خودش انجام میدهد و هر مقدار که نتوانست، ولیّ او را کمک کرده تا انجام دهد.
نکته شایان ذکر آن که، یکی از مباحث در سال گذشته اين بود كه آيا نماز افضل است يا حجّ؟ رواياتي داريم كه حجّ، از نماز افضل است. در آنجا بیان شد که اين افضليت، افضليت نسبي است و در اينجا نیز مؤيِّد اين مطلب است؛ چرا که در روایات نداريم بچه از همان حين ولادت، به نحوي نمازش بدهند، مثلاً دستهاي او را بالا و پائين ببرند با این که ميشود اين كارها را كرد، ولي در حج هر چند مولود يك روزه یا یک ماهه است، مستحب است او را احجاج کنند. پس معلوم ميشود كه حج از اين جهت در اثبات اسلام، از نماز مهمتر است.
اگر خدايي نكرده كسي تارك الصلاة باشد، در روايات نیامده که هنگام مردن به او بگویند: «مُت يهودياً أو نصرانياً»، ولي درباره حج چنين تعبیری وارد شده است. بنابراین، حج از این جهت بسیار اهمیت دارد. باید دقت كنيم گاهي اوقات بعضيها آن حلاوت و حقيقت فقه را نچشيدهاند و ميگويند چرا ما اينقدر وقت خودمان را صرف احجاج صبي كنيم ؟ نمیدانند که برای صبی یک روزه نیز، حظّ و بهرهای از این احجاج است. ممكن است این بچه دو روز بعد بميرد، اما اگر وليّ او را احجاج كرد، اين حج براي او ثبت شده است؛ چرا که رواياتي داريم كه حسنات قبل از بلوغ ثبت شده و سيئات بعد از بلوغ ثبت ميشود و سيئات را قبل البلوغ نمينويسند. بنابراین، كسي نگويد اين بچه قبل از اين كه بالغ شود، نامه عمل ندارد.
بدینسان، متوجه ميشويم که شارع براي حج اهميت زیادی قائل است و ميخواهد اين صبي يك حجي انجام بدهد. حال كه ميخواهد انجام دهد، روشن است روي قرينه مناسبت حکم و موضوع، آنچه خود صبیّ ميتواند انجام دهد، باید انجام دهد مثلاً اگر خودش ميتواند نيّت احرام كند، بكند و اگر نميتواند وليّ احرام اين صبي را نيّت كند نه احرام خودش را، اگر خود صبیّ ميتواند تلبيه بگويد كه بگويد.
این که در روایت زراره آمده: «فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ»[5]، این که وليّ از طرف او تلبيه بگويد، اين فقط در خصوص تلبيه نيست، بلکه در همه اعمال مانند نیت، وضو، تلبیه و غیره است.
جمعبندی و بیان دیدگاه برگزیده
ما فرمايش مرحوم خوئي را رد کرده و گفتيم تعابيري كه در روايات وجود دارد، اصلاً فرقي بين افعال حج و غير افعال حج نگذاشته است. ايشان از كجا مسئله انصراف روایات به افعال حج را مطرح میکند؟! حال كه اين را كنار گذاشتيم، بالأخره بايد ادعاي خود را اثبات كنيم. مرحوم حكيم يا مرحوم والد ما كه ميفرمايند يك ضابطه از روايت استفاده ميشود و آن اين است كه هر فعلي را صبي خودش ميتواند انجام بدهد، انجام بدهد، و اگر نميتواند ولي انجام بدهد.ما ميگوئيم دلیل بر اين ضابطه، قرينه مناسبت حكم و موضوع است، شارع ميخواهد يك حجي براي اين صبي واقع شود. پس نتيجهاش اين ميشود كه هر فعلي را خودش ميتواند انجام بدهد و اگر نميتواند، ولي انجام بدهد. حتي در آن روايات مولود بوده و نميشده به صبی بگويند خودت طواف كن. اگر يك صبي غير مميزي ميتواند طواف كند، اگرچه دستش در دست ولي باشد و هفت بار بچرخد، باید خودش طواف كند، اگر نميشود و مولود است، اين ولي او را حمل كند.
بنابراین، بچه شش سالهای که ميتواند راه بيايد، عرفاً مميز نيست، لیکن اگر ميتواند طواف كند بايد طواف كند، اگر ميتواند بايد وضو بگيرد و اگر نميتواند وليّ وضو بگيرد و طوافش بدهد. حتي اگر فرض كرديم در يك جا صبيّ غير مميز ميتواند نماز بخواند، باید خودش بخواند و چون این فرض، عادتاً در مميز هست نه در غیر ممیّز، حضرت میفرماید: «يصلّي عنه»؛ چون عادتاً صبيّ غير مميز نميتواند نماز بخواند.
البته اگر بگوئيم عبارت: «يصنع به ما يصنع بالمحرم»، اين خودش يك كبراي كلي است، اصلاً نياز به قرينه مناسبت حكم و موضوع هم ندارد. بنابراین، از یکی از این دو راه، ضابطه کلی را استفاده میکنیم: 1) از تعبیر: «یصنع به ما يصنع بالمحرم)، 2)قرينه مناسبت حكم و موضوع.
[1] ـ «أقول لو فرض ان الأدلة منصرفة عن الأمور الخارجية المعتبرة في الطواف فلا دليل على لزوم الوضوء و ان تمكن الطفل منه و لو بتعليم الولي كما لا يخفى. و الظاهر انه لا مجال لدعوى الانصراف.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج، ج1، ص 48.
[2] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَعَنَا صَبِيّاً مَوْلُوداً فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِهِ فَقَالَ مُرْ أُمَّهُ تَلْقَى حَمِيدَةَ فَتَسْأَلُهَا كَيْفَ تَصْنَعُ بِصِبْيَانِهَا فَأَتَتْهَا فَسَأَلَتْهَا كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَتْ إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ كَمَا يُجَرَّدُ الْمُحْرِمُ وَ قِفُوا بِهِ الْمَوَاقِفَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَارْمُوا عَنْهُ وَ احْلِقُوا رَأْسَهُ ثُمَّ زُورُوا بِهِ الْبَيْتَ وَ مُرِي الْجَارِيَةَ أَنْ تَطُوفَ بِهِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ.» وسائل الشيعة، ج11، ص 287- 286، ح 14817- 1.
[3] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) قَالَ: انْظُرُوا مَنْ كَانَ مَعَكُمْ مِنَ الصِّبْيَانِ فَقَدِّمُوهُ إِلَى الْجُحْفَةِ أَوْ إِلَى بَطْنِ مَرٍّ وَ يُصْنَعُ بِهِمْ مَا يُصْنَعُ بِالْمُحْرِمِ وَ يُطَافُ بِهِمْ وَ يُرْمَى عَنْهُمْ وَ مَنْ لَا يَجِدُ الْهَدْيَ مِنْهُمْ فَلْيَصُمْ عَنْهُ وَلِيُّهُ.» وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 287، ح 14819- 3.
[4] ـ «و الظاهر انه لا مجال لدعوى الانصراف بل المستفاد من الأدلة بعنوان الضابطة ان كل ما يتمكن الصبي من الإتيان به فاللازم أن يأتي به بنفسه و لو بتعليم الولي إياه من دون فرق بين الافعال و بين المقدمات و لكن تسلم لزوم طهارة الولي على ما في التذكرة و كشف اللثام يوجب التزلزل في الاقتصار على طهارة الصبي و ان كان الدليل المذكور في التذكرة غير صالح للاستدلال به فان مجرد توقف صحة طواف الصبي على معونة الولي لا يقتضي اعتبار طهارة الولي بوجه بعد عدم كونه متصفا بأنه طائف و قد عرفت الفرق بين الطواف و بين الصلاة كما في الرواية فالأحوط الجمع بين الطهارتين وضوء الصبي أو توضئه و وضوء الولي.» تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج، ج1، ص: 48.
[5] ـ «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا(عليهما السلام) قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ وَ إِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ.» وسائل الشيعة؛ ج11، ص: 288، ح 14821 – 5.
نظری ثبت نشده است .