موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۱۰
شماره جلسه : ۴۵
-
خلاصه بحث گذشته
-
کیفیّت احجاج صبیّ
-
بررسی تأثیر الفاظ صبیّ
-
بیان دیدگاهها در استفاده قاعده کلی از روایات
-
بررسی استحباب تلفّظ نیّت
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه بحث گذشته
بحث در اين است كه براي وليّ، احجاج صبي و صبيه مستحب است، اما نسبت به مجنون با تحقيقي كه انجام شد، دليلي بر استحباب احجاج مجنون نداریم. يكي از بحثهايي كه بايد مطرح شود اين است كه كيفيت احجاج چيست؟کیفیّت احجاج صبیّ
پس از اثبات استحباب احجاج صبیّ و صبیّه، بحث در کیفیت این احجاج است. از مسئله نيت، تلبيه، لباس احرام، مسئله طواف و نماز طواف و سعي و وقوف در عرفات، مشعر، قرباني و رمي، كيفيت احجاج چگونه است؟ آيا ما از اين رواياتي كه در باب احجاج صبي وارد شد، ميتوانيم يك ضابطهاي را به دست بياوريم؟ آن ضابطه چيست؟مرحوم خوئي و مرحوم حكيم، يك ضابطهاي را ارائه داده و گفتهاند که از روايات استفاده ميشود. مرحوم والد ما بر فرمايش محقق خوئي(قدس سره) مناقشه کرده و ضابطهي ديگري را ارائه ميدهد. حال باید از ابتدا شروع کنیم که نیّت است، اين نيّت احرام را چه كسي باید بكند؟ آيا خود صبيّ بايد نيّت احرام را انجام دهد؛ يعني وليّ به صبي بگويد نيت احرام كن. باید توجه داشت که فرض اين است كه اين صبيّ، غير مميز است و غير مميز، قدرت بر نيّت ندارد، مخصوصاً اگر صبيّ مولود يك روزه باشد که در این صورت، معنا ندارد كه بگوئيم تو نيّت احرام كن.
مرحوم والد ما ميفرمايد: «نيّة الاحرام فهي شأن الولي لفرض كونه صبياً غير مميزٍ و هو لا يقدر علي النیة بوجهٍ»[1]؛ اين شأن ولي است و ولي بايد نيت كند، چون صبي غير مميز است توانایی نیت کردن را ندارد.
در رواياتي كه در گذشته بیان شد، در صحيحه زراره وقتي ميخواست مسئله احجاج را بگويد، حضرت ميفرمود: «فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ»[2]؛ یعنی صبیّ تلبیه بگوید، «وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ»؛ نتيجه تلبيه اين است كه حج، منجَّز شود و تا هنگامی كه تلبيه را نگويد احرام منعقد نميشود (در آینده در خصوصيات حج يا عمره، خواهیم گفت که وقتي نيّت كرد، تنها با نيت احرام كسي مُحرم نميشود و تا زمانی که تلبيه را نگويد، اين احرام تثبيت نميشود و وقتی تلبيه را كه گفت احرام تثبيت ميشود).
«یفرض الحجّ»؛ يعني بعد از اين كه تلبيه را گفت، احرامش مسلم ميشود. كسي «يفرض الحجّ» را به معناي «ينوي الحجّ» معنا نكند، يا این که کسی نگوید به این معناست که خود اين بچه حج را معين كند؛ چون يكي از معانی فرض، به معناي تعيين است مثل این آيه شريفه: «قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً»[3] که فرض به معناي تعيين است، یا «فرض الله احكامه علي العباد»؛ يعني احكام را خدا تعيين كرده است. بنابراین، عبارت: «يفرض الحج»، نتيجه تلبيه است؛ يعني بچه وقتي تلبيه را گفت، احرامش منعقد شده و محرم ميشود.
ممکن است گفته شود که شما كه ميگوييد صبي، لازم نيست نيّت كند، در صحيحه زراره آمده «يفرض الحجّ»، فاعل «يفرض» صبي است و اگر كسي معنا كند به اين كه صبیّ حج را تعيين كند، پس معلوم ميشود صبي ميتواند اين كار را انجام بدهد و اگر حج را ميتواند تعيين كند، احرام را نیز ميتواند نيّت کند.
پاسخ اين است كه «يفرض الحجّ» در روايت زراره، به اين معنا نيست، بلکه بدین معناست که اگر بچه تلبيه را گفت، خود به خود حج منجّز و تثبيت ميشود، طبق قانونی که میگوید به مجرد نية الاحرام، كسي محرم نميشود، همان طوري كه در نماز اگر كسي نيّت نماز كرد، اما هنوز تكبيرة الاحرام را نگفته، نماز منعقد نمیشود. در باب حج نیز تا هنگامی كه تلبيه صادر نشود احرامي منعقد نشده و حج شروع و محقق نميشود.
بررسی تأثیر الفاظ صبیّ
بزرگان يك بحثي دارند كه الفاظ صبي، حتي صبيّ مميز كالعدم است و لذا در بحث انشاء، به «رفع القلم عن الصبي» تمسك کرده و ميگويند اصلاً قول صبي كلاقول است، انشاء او، كلاانشاء است. در این روایت آمده كه امام(عليه السلام) ميفرمايد صبي حتي اگر غير مميّز است، با تلقين وليّ تلبيه را بگويد، معلوم ميشود كه ما نميتوانيم بگوئيم لفظ صبي كلا لفظ است و كالعدم است. اينكه لفظ صبي كالعدم است در كلمات خيلي از فقها وجود دارد. ما نميتوانيم بگوئيم اقرار صبي كلا اقرار است، انشاء عقدش كلا انشاء است و به ادله رفع القلم تمسك كنيم، در اينجا آمده اگر صبیّ بتواند تلبيه بگويد، تلبيه را بگويد و اين تلبيه موجب تثبيت حج او ميشود.ولي كه ميخواهد صبي را احجاج كند، اولين مطلب نيّت است، گفتيم صبي قدرت بر نيّت ندارد، اگر قدرت بر نيت ندارد ولي احرام صبي را نيّت ميكند نه اينكه وليّ خودش، احرام خودش را نيّت كند، بلکه ولیّ احرام صبي را نیّت کرده و ميگويد من احرام ميبندم و مُحرم ميكنم صبي را.
بیان دیدگاهها در استفاده قاعده کلی از روایات
دیدگاه نخست: یک دیدگاه (که مرحوم والد ما از روایات استفاده میکند) آن است که بگوییم روايت ميگويد هر چه را كه صبي خودش ميتواند انجام بدهد مثل نیّت کردن، خودش نيّت كند، ميتواند تلبيه بگويد خودش تلبيه كند، ميتواند لباس احرام بپوشد خودش لباس احرام بپوشد، مواردی را كه نميتواند، وليّ او انجام بدهد.دیدگاه دوم: دیدگاه مرحوم خوئي است که يك مقدار دايره را ضيقتر کرده و ميگويند اين روايات دلالت دارد كه در افعال خارجيه مثل طواف، سعي، اگر صبي خودش ميتواند انجام بدهد و اگر نميتواند، ولي انجام بدهد. اگر آن قاعده را استفاده كرديم، به حسب قاعده ميگوئيم اگر صبي غير مميزي ميتواند نيّت كند (يعني اگر وليّ به او تفهيم كند ميتواند نيّت كند هر چند ممكن است پنج سالش باشد و عرفاً غير مميز است و ميتواند نيت كند)، پس بايد نيّت كند. البته ممكن است كسي بگويد ما از اين روايت قاعدهاي را به دست نميآوريم، بلکه آنچه در اينجاست آن است كه خود وليّ، نيّت كند.
بررسی استحباب تلفّظ نیّت
پرسش بعدی آن است که آيا مستحبّ است که اين نيّت را لفظ كند؟ چون در باب حجّ یا عمره، کسی که میخواهد برای خودش انجام دهد، تلفظ به نيّت مستحب است، حال در جایی كه وليّ ميخواهد صبي را احجاج كند، تلفظ به اين لفظ (يعني این که بگوید: «اللهم إني احرمتُ هذا الصبي...»)، آيا مستحب است يا خیر؟مرحوم سيد در عروه ميگويد مستحب است، محقق خوئي(قدس سره) ميگويد: «لا دليل عليه»؛ دليلي بر استحباب تلفظ نداريم و استحباب تلفظ به نيّت، در آنجايي است كه انسان اعمال حج را براي خودش انجام بدهد، ولي در جايي كه بچه را احجاج ميكند، استحباب ندارد.
حق با مرحوم خوئي است كه دليلي بر تلفظ نداريم كه بگوئيم تلفظ به اين نيّت استحباب دارد. ممکن است گفته شود که تلفظ به نيت در باب عبادات، از باب یک قاعده استحباب داشته و صحيح است و اين احجاج ولي نیز، يك نوع عبادت است. لذا نياز به دليل خاص ندارد.
به بيان ديگر، اگر در جواب از مرحوم خوئي بگوئيم اگر براي هر عبادتي، براي خصوص آن نياز به دليل داشتيم، در باب تلفظ به نيت اشكال شما، اشكال خوبي است و ميگوئيم اينجا دليل نداريم، اما ممکن است کسی بگوید یک قاعده كلي داريم که در باب نيّـت در عبادات، تلفظ آن مستحب است. اگر چنين قاعدهاي به ميدان آید، حرف مرحوم سيد درست ميشود و شاید مرحوم سید از همین باب مستحب میداند.
نكته دیگر آن كه در صحيحه ابن حجاج، آمده است: «إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ»[4]، ما ميگوئيم وليّ، صبیّ را احرام ببندد. مرحوم والد ما ميفرمايد اينكه در صحيحه ابن حجاج آمده، «ليس المراد هو إحرام الولي عن الصبي»؛ مقصود اين نيست كه ولي به نيابت از صبي مُحرم شود، «كالاحرام المتحقق من النائب، فالمراد هو الاحرام به»، دلیل ایشان بر این معنا، آن است که در روايت ميگويد: «فأحرموا عنه»، یا در صحيحه معاوية بن عمار آمده: «يصنع بهم ما يصنع بالمحرم» و در صحيحه زراره آمده: «يتقي عليهم ما يتقي علي المحرم»، در جايي كه كسي نائب شود، اتّقا بر نائب واجب است، حال آن که فرض ما اين است كه بچه را محرم ميكنيم، بايد او را از بوي خوش یا از لباس مخيط (اگر مذكر است) و سایر محرّمات خارج كنيم.
بنابراین، چون در اينجا بايد احكام مُحرم را نسبت به خودِ صبي نیز رعايت كنيم، اين قرينه ميشود كه عبارت: «فأحرموا عنه» در روايت صحيحه ابن حجاج، مراد احرام «بِه» است نه احرام «عنه».
تا اینجا نیت و تلبیه برای صبیّ روشن شد. اگر خود صبي ميتواند تلبيه را بگويد هر چند به تلقين وليّ، بايد بگويد و اگر نتوانست وليّ ميگويد. بعد لباس احرام است، بر وليّ واجب است كه دو لباس احرام بر اين صبي بپوشاند که البته قبل از تلبيه است، اما مهم طواف است؛ چون بعد از نيتّ، لباس احرام و تلبيه، وليّ صبيّ را به مسجد الحرام ميآورد و ميخواهد طواف بدهد.
در اينجا در بعضي از روايات آمده: «يطاف به»، اين وليّ صبي را طواف ميدهد؛ يعني يا روي دوش خودش ميگيرد یا این که اگر بچه است، او را در بغل خودش نگه ميدارد و حمل ميكند. در آن روايت صحيحه معاوية بن عمار داشت: «يطاف بهم و مُرِ الجاريه»، در صحيحه ابن حجاج آمده: «أن تطوف به»، منتهي بحث مهم در اینجا آن است که در اين طواف؛ 1) آیا طهارت صبي و ولي هر دو لازم است؟ 2) يا طهارت وليّ به تنهایی لازم بوده و طهارت صبي لازم نيست، 3) يا بالعكس؛ طهارت صبي لازم است و طهارت وليّ لازم نيست، 4) يا طهارت هيچ كدام لازم نيست. بنابراین، چهار احتمال در اين كه آيا نياز به وضو دارد يا خیر در اينجا مطرح است.
[1] ـ تفصيل الشريعة في شرح تحرير الوسيلة - الحج، ج1، ص: 46.
[2] ـ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا(عليهما السلام) قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لُبِّيَ عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ قُلْتُ لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ قَالَ يُذْبَحُ عَنِ الصِّغَارِ وَ يَصُومُ الْكِبَارُ وَ يُتَّقَى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقَى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ فَإِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلَى أَبِيهِ.» الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج4، ص: 303.
[3] ـ سوره بقره: آیه 237.
[4] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَعَنَا صَبِيّاً مَوْلُوداً فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِهِ فَقَالَ مُرْ أُمَّهُ تَلْقَى حَمِيدَةَ فَتَسْأَلُهَا كَيْفَ تَصْنَعُ بِصِبْيَانِهَا فَأَتَتْهَا فَسَأَلَتْهَا كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَتْ إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ كَمَا يُجَرَّدُ الْمُحْرِمُ وَ قِفُوا بِهِ الْمَوَاقِفَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَارْمُوا عَنْهُ وَ احْلِقُوا رَأْسَهُ ثُمَّ زُورُوا بِهِ الْبَيْتَ وَ مُرِي الْجَارِيَةَ أَنْ تَطُوفَ بِهِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ.» الكافي 4- 300- 5 و وسائل الشيعة، ج11، ص: 287286، ح14817- 1.
نظری ثبت نشده است .