درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۲


شماره جلسه : ۳۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • بررسی دلالت روایت محمد بن فضیل

  • جمع میان روایت محمد بن فضیل با سایر روایات

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
بحث در این است که آیا برای صبی غیر ممیز (که احجاج او برای ولیّ مستحب است)، یک حد معینی تعیین شده یا مطلق صبی ممیز (از همان زمانی که متولد می‌شود تا به حد تمییز برسد)، احجاج او مستحب است؟ بیان شد در اینجا یک روایات مطلق داریم و در مقابل این روایات مطلق، دو روایت داریم که مقیّد است؛ یکی صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است که در آن آمده: «إِنَّ مَعَنَا صَبِيّاً مَوْلُوداً»[1]، روایت دیگر روایت محمد بن فضیل است که در آن روایت محمد بن فضیل از امام علیه السلام سؤال می‌شود که «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الثَّانِيَ(عليه السلام) عَنِ الصَّبِيِّ مَتَى يُحْرَمُ بِهِ قَالَ إِذَا اثَّغَرَ»[2]، که منطوق این روایت آن است که از زمان اثّغار، این احرام و احجاج مستحب است. مفهومش این می‌شود که قبل از اثّغار، احجاج صبی غیر ممیز مشروعیت ندارد. روایت محمد بن فضیل یک بحث سندی دارد و یک بحث دلالی که ابتدا بحث دلالی‌اش را مطرح می‌کنیم.

بررسی دلالت روایت محمد بن فضیل
باید دید عبارت: «اذا اثغر» به چه معناست؟ در کتب لغت، جوهری در صحاح می‌گوید: «الثَّغْرُ: ما تقدَّم من الأسنان. يقال: ثَغَرْتُهُ، أى كسرت ثَغْره. و إذا سقطت رواضع الصبِّى قيل ثُغِرَ فهو مَثْغُورٌ، فإذا نَبَتَتْ قيل اتَّغَرَ»[3]؛ چهار تا دندان بالا و چهار تا دندان پائین را عرب ثغر می‌گوید. وقتی بچه دندان‌های شیری‌اش بیفتد می‌گویند: «ثُغِرَ فهو مَثْغُورٌ» و به این بچه مثغور می‌گویند. وقتی دندان‌های اصلی جای این دندان‌‌های شیری بیاید، می‌گویند: «اثّغر». معمولاً بچه از پنج شش ماهگی، دندان‌های شیری‌اش آرام آرام درمی‌آید تا شش هفت سالگی هم این دندان‌ها درمی‌آید و بعد دندان‌های اصلی در می‌آید.

در لسان العرب دارد: «ثُغِرَ الغلامُ ثَغْراً: سقطت أَسنانه الرواضع، فهو مثغور. و اثَّغَرَ و اتَّغَرَ و ادَّغَرَ، على البدل: نبتت أَسنانه، و الأَصل في اتَّغَرَ اثْتَغَرَ، قلبت الثاء تاء ثم أُدغمت، و إِن شئت قلت اثَّغَرَ بجعل الحرف الأَصلي هو‌ الظاهر»[4]. بعد از ابوزید نقل می‌کند که: «أَبو زيد: إِذا سقطت رواضع الصبي قيل: ثُغِرَ، فهو مَثْغُور، فإِذا نبتت أَسنانه بعد السقوط قيل: اثَّغَر، بتشديد الثاء، و اتَّغَر، بتشديد التاء».

بنابراین، در لغت: «اِثََّغَرَ» داریم، اما «اَثغَرَ» در لغت نداریم. «اثّغَرَ»، یعنی بچه‌ای که دندان‌های شیری‌اش افتاده و دندان‌های اصلی‌اش شروع به روئیدن کرده است. در این روایت، از امام علیه السلام می‌پرسند: «الصبی متی یحرم به؟» می‌فرماید «اذ اثغرَ»، مفهومش این است که قبل از اثغار، احجاج و محرم کردن این صبی، مشروعیت ندارد. در اینجا باید چه کرد؟

در گذشته، این روایات را به جهت دیگری بحث کردیم، اما در نسبت‌سنجی با روایات احجاج، بحث نکردیم، آنجا به مناسبت این که می‌خواستیم بگوئیم اگر احجاج صبی غیر ممیز، مستحب است، صبی ممیز به طریق اولی حَجّش صحیح است. در اینجا از یک طرف روایات مطلقه داریم، روایات مطلقه می‌گوید صبی احجاجش برای ولیّ مستحب است، این روایت محمد بن فضیل می‌گوید: «اذ اثّغَرَ»، در اینجا آیا باید قاعده‌ جمع بین مطلق ومقید را جاری کنیم؟

نتیجه جریان قاعده‌ جمع بین مطلق و مقید، آن است که این «اثّغَرَ»، آن روایات احجاجی که می‌گوید برای ولی مستحب است را مقید می‌کند. لیکن باید توجه داشت که اولاً، مبنایی است؛ یعنی در بحث مطلق و مقید علم اصول، این بحث مطرح است که آیا قاعده‌ اطلاق و تقیید، همانطوری که در احکام الزامی جریان دارد، در احکام استحبابی نیز جاری می‌شود یا نه؟ در احکام استحبابی دلالت بر تأکّد استحباب دارد.

یعنی اگر روایتی گفت مولود احجاجش مستحب است، روایت دیگر گفت: «اذ اثّغر مستحبةٌ»، تأکید این استحباب بیشتر می‌شود. در اینجا ما همان قاعده‌ اطلاق و تقیید را جاری می‌دانیم؛ چرا که در اصول هم می‌گوئیم اینها همه از مصادیق قرینه است و در قرینیت فرقی نمی‌کند؛ چه در احکام الزامیه باشد و چه در احکام غیر الزامی، لذا از این جهت فرقی نمی‌کند.

اشکال: در اطلاق و تقیید، می‌گویند اگر مثبتین باشند، یک دلیل نمی‌تواند مقیّد دلیل دیگر بشود و اینجا هم مثبتین هستند؛ چرا که یک روایاتی می‌گوید احجاج صبی مستحب است و این روایت هم می‌گوید «اذ اثّغر» که هر دو مثبتین است.

پاسخ: اولاً، این بحث که می‌گویند در مثبتین، قاعده اطلاق و تقیید جاری نمی‌شود، در جایی است که دلیل تقیید در مقام تحدید نباشد، منتهی در این روایات، سؤال از این است که چه زمانی مشروعیت دارد و امام علیه السلام در مقام تحدید است و به همین خاطر، بحث از اینکه مثبتین است جمع می‌شود؛ یعنی این حرف که می‌گوئیم: «اعتق رقبةً مؤمنةً»، در جایی است که این در مقام تحدید نباشد، اما همه اصولیین قائل‌اند اگر هر جا در مقام تحدید باشد، در اینجا قاعده‌ اطلاق و تقیید جریان پیدا می‌کند و در اینجا مسئله‌ تحدید در کار است.

ثانیاً، این مثبتین در جایی است که یکی از اینها مفهوم نداشته باشد؛ یعنی مسئله‌ تحدید را هم کنار بگذاریم، باز در اینجا مفهوم وجود دارد. طبق قول به این که شرط مفهوم دارد، مفهوم «اذ اثّغر»، آن است که اگر اثغار نباشد، این احرام کردن و محرم کردن صبی مشروعیت ندارد.

بنابراین، اولاً این که بگوئیم قاعده اطلاق و تقیید، فقط در الزامیات جریان دارد و در غیر الزامیات جریان ندارد سخن درستی نیست و مبنای ما این است که فرقی نمی‌کند، ثانیاً، اگر بگوئیم در اینجا مثبتین هستند و در مثبتین قاعده اطلاق و تقیید جریان ندارد، با دو بیان رد کردیم. نتیجه این می‌شود که این «اذ اثّغر» مفهوم دارد و با مفهومش به حسب قاعده، باید آن روایات مطلقه را تقیید بزنیم.

جمع میان روایت محمد بن فضیل با سایر روایات
بنابراین، اگر مشکله‌ روایت محمد بن فضیل را با آن حل کردیم و گفتیم روایت محمد بن فضیل، روایات مطلقه را تقیید می‌زند، بعد از تقیید می‌گوئیم تا قبل از اثّغار، احجاج مستحب نیست و بعد از آن مستحب است. بعد می‌گوئیم با عبارت: «إن لنا صبیاً مولوداً» باید چه کرد؟ چون مسلماً از لحظه ولادت، «مولود» بر بچه صدق می‌کند که با «اثّغار» فاصله‌ زمانی زیادی دارد. باید بین این روایت اثغار و روایت صحیحه‌ ابن حجاج مسئله را حل کنیم.

به بیان دیگر، بعید نیست که بگوئیم در اینجا مسئله‌ انقلاب نسبت به وجود می‌آید؛ یعنی با روایت محمد بن فضیل، ابتدا روایات مطلقه را تقیید می‌زنیم و پس از تقیید زدن، به جمع میان این روایات با روایت «إن لنا صبیاً مولوداً» می‌پردازیم.

راه نخست: بگوئیم مشهور فقها از این روایت «اثّغار» إعراض کرده و طبق آن فتوا نداده‌اند، فتوای مشهور در طرف دیگر است. مشهور می‌گویند مولود از زمانی که متولد شد، احجاجش مستحب است تا زمانی که به قوه‌ تمییز برسد. بنابراین، چون مشهور طبق آن روایات فتوا دادند، همین را اخذ می‌کنیم. مرحوم والد ما نیز در تفصیل الشریعه همین دیدگاه را برگزیده ومی‌فرماید این روایات مطلقه یا روایت «إن لنا صبیا مولوداً»، چون مطابق با شهرت فتوایی است، باید روایت «اثّغار» را کنار گذاشت.

راه دوم: در دلالت روایت محمد بن فضیل تصرف کرده و در «متی یحرم به»، یک تقدیری بگیریم و بگوئیم «متی یؤمر الصبی بالحجّ»، چون از زمان اثّغار (که از هشت نُه سالگی به بعد است) اصلاً سن تمییزش هم آمده و وقتی بچه به سن تمییز رسید، «یؤمر بالحج استحباباً»، منتهی خودش بنفسه حج انجام دهد نه این که او را مُحرم کنند. البته این راه بسیار خلاف ظاهر است.

راه سوم: احتمال می‌دهم کلمه‌ «إلی» در اینجا افتاده است که در اصل، «إلی متی یحرم به» بوده و این بعید نیست؛ چرا که در نقل روایات و نسّاخی که این روایات را می‌نوشتند، سقط چنین کلماتی معمول بوده است. از طرفی، این که بگوییم محمد بن فضیل نمی‌دانسته که اصلاً احجاج بچه مستحب است، امر بعیدی است، بلکه او می‌دانسته مستحب است، منتهی این جای سؤال دارد که تا چه زمانی احجاجش مستحب است؟

بویژه آن که از امام جواد(عليه السلام) این سؤال را می‌کند و حال آن که در روایاتی که در گذشته بیان شد، از امام صادق(عليه السلام) و از امام باقر(عليه السلام)، وارد شده که استحباب احجاج صبیّ را بیان کرده است، مثل صحیحه‌ی زراره عن احدهما(عليهما السلام): «اذا حجّ الرجل بابنه و هو صغیرٌ فإنه کذا»، یا «انظروا من کان معکم من الصبیان» که این کارها را انجام بدهید. بنابراین، دیگر نمی‌توان گفت که محمد بن فضیل از امام جواد(عليه السلام) می‌خواسته سؤال کند که آیا احجاج صبی مستحب است! رُوات ائمه بعدی معمولاً اصول و روایاتی که رُوات ائمه قبل داشتند در اختیار آنها بوده است.

از این رو، بعید نیست که یک کلمه‌ «إلی» در اینجا سقط شده باشد؛ یعنی «سألت ابا جعفر الثانی(عليه السلام) عن الصبی إلی متی یحرم به»؛ یعنی تا چه زمانی این احجاج و این احرام بستن صبی مستحب است؟ «قال اذ اثّغر»؛ وقتی دندان‌های اصلی‌اش در می‌آید و بچه خودش به سن تمییز میرسد و می‌تواند محرم شود، تلبیه را بگوید، نیت کند و همه کارها را خودش می‌تواند انجام بدهد، الآن بچه‌های هشت نُه ساله به راحتی می‌توانند این کار را کنند.


وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ(عليه السلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ مَعَنَا صَبِيّاً مَوْلُوداً فَكَيْفَ نَصْنَعُ بِهِ فَقَالَ مُرْ أُمَّهُ تَلْقَى حَمِيدَةَ فَتَسْأَلُهَا كَيْفَ تَصْنَعُ بِصِبْيَانِهَا فَأَتَتْهَا فَسَأَلَتْهَا كَيْفَ تَصْنَعُ فَقَالَتْ إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَأَحْرِمُوا عَنْهُ وَ جَرِّدُوهُ وَ غَسِّلُوهُ كَمَا يُجَرَّدُ الْمُحْرِمُ وَ قِفُوا بِهِ الْمَوَاقِفَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَارْمُوا عَنْهُ وَ احْلِقُوا رَأْسَهُ ثُمَّ زُورُوا بِهِ الْبَيْتَ وَ مُرِي الْجَارِيَةَ أَنْ تَطُوفَ بِهِ بَيْنَ الصَّفَا‌ وَ الْمَرْوَةِ.» وسائل الشيعة، ج‌11، ص 287‌-286، ح14817- 1.
[2] ـ «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الثَّانِيَ(عليه السلام) عَنِ الصَّبِيِّ مَتَى يُحْرَمُ بِهِ قَالَ إِذَا اثَّغَرَ.» وسائل الشيعة؛ ج‌11، ص 55، ح14225- 2.
[3] ـ الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية، ج‌2، ص: 605.
[4] ـ لسان العرب، ج‌4، ص: 104‌-103.

برچسب ها :


نظری ثبت نشده است .