موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)
تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۱۰/۶
شماره جلسه : ۴۳
-
روایتی از امام حسن عسکری(عليه السلام)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
-
جلسه ۹۵
-
جلسه ۹۶
-
جلسه ۹۷
-
جلسه ۹۸
-
جلسه ۹۹
-
جلسه ۱۰۰
-
جلسه ۱۰۱
-
جلسه ۱۰۲
-
جلسه ۱۰۳
-
جلسه ۱۰۴
-
جلسه ۱۰۵
-
جلسه ۱۰۶
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
روایتی از امام حسن عسکری(عليه السلام)
به مناسبت روز ولادت با سعادت امام عسكري(عليه السلام)، روایتی ذکر میکنیم تا از اين مطالبي كه در اين حديث آمده بهرهمند شويم. در اين روايت امام عسكري عليه السلام يك وصيتي به همه شيعيان خود دارند. حضرت میفرماید: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللهِ»[1]، این عبارت زياد به گوش ما خورده، زياد شنيديد و ديديم، ولي آنچه مهم است اين است كه چه مقدار ما در زندگي خود، اين تقواي الهي را عمل ميكنيم؟ و اصلاً آدم يك محاسبهاي داشته باشد بر همين رعايت تقوا، حساب كنيم كه چقدر ترك حرام كردم، چقدر انجام واجب كردم، چقدر خدايي نكرده ترك واجب كردم، آدم گاهي اوقات واجبات را رديف كند، محرمات را هم رديف كند، ببيند كه واقعاً ميشود از مصاديق متّقين قرار بگيرد، خيلي مشكل است!شايد همه ائمه ما آن لحظات آخر عمر خود يا خود امام عسكري عليه السلام در آن شدائد حكومت بني العباس، اين مسئله سفارش به تقوای الهی را مطرح ميكنند. تقواي الهي داشته باشيم، آدم در زندگي چقدر تقوا را رعايت ميكند، در زندگي خانوادگي و فاميلي خودش، در زندگي علمي خودش، زندگي سياسي، اجتماعي خودش، حسابرسي راجع به تقوا خيلي مشكل است.
«وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ»؛ يكي از فرقهايي كه بين ورع و تقوا ميگويند، آن است كه ورع اجتناب از مشتبهات است، اضافهاي كه ورع بر تقوا دارد اين است كه يك كسي از مال مشتبه، پول مشتبه، از صداي مشتبه اجتناب کند. در زندگيهاي اغلب ما تلويزيون وجود دارد، اسم اين تلويزيون جمهوري اسلامي است، اما براي منِ طلبه دليل نميشود كه هر ساز و آوازي كه در اين تلويزيون هست را گوش بدهيم! حتي خودمان بنشينيم كنار بچهها مثل يكي از آنها بشويم، گاهي اوقات آدم مينشيند با فرزندانش ميبيند، لیکن آنجايي كه ميبينيد حرام است، به بچههايشان بگوئيد اين قسمت حرام است، من گاهي اوقات خودم عمداً پاي يك برنامهاي مينشينم، هيچ هدفي هم ندارم مگر اين كه فقط به بچهها بگويم اينجايش حرام است، اينجا مشتبه است، براي اين كه ما بايد يك مقداري حساسيّت روي موضوعات پيدا كنيم.
يك وقتي يكي از علماي قديم (كه به رحمت خدا رفت) براي ما نقل ميكرد ايام زمستان كه ميشد، صبح زود كه ميآمديم درب حجره را باز كنيم، ميديديم پشت درهاي تمام حجرههاي طلبهها بعضي از بازاريها زغال گذاشتهاند، گفت خيلي از طلبهها اجتناب ميكردند و ميگفتند نميدانيم چه كسي آورده، از چه پولي آورده؟ حاضر بودند سرما را تحمل كنند، اما از اين زغال مشتبه اجتناب نكنند! اما الآن وضع ما به كجا رسيده؟ اگر يك جايي هم به ما بگويند اين حرام است، خدايي نكرده ميگوئيم ان شاء الله كه حلال است، اين شديم ما.
بايد خودمان را اصلاح كنيم، من نميخواهم براي خودمان يأس ايجاد كنم، خود يأس هم يكي از تيرهاي كشنده ابليس است كه به سمت انسان رها ميكند و ايجاد يأس حرام است، هم مأيوس شدن حرام است، آدم از رحمت خدا مأيوس ميشود ميگويد من وضعم خيلي روشن است، اميدي به من نيست، اين حرام است و ايجاد يأس در مردم نیز به يك معنا حرام است. من اعتقادم بر اين است ما امروز نباید به مردم بگوييم ايها الناس هر چه ميخوريد حرام است، به چه دليل؟! بايد از مردم مراقبت كنيم، اما نباید بگوئيم هر چه ميخوريد حرام است، اين درست نيست، ايجاد يأس هم حرام است. نميخواهم مأيوس شويم، بايد مراقبت خودمان را هر چند يك ساعت مانده به پايان عمرمان، در همين يك ساعت مراقبت را شروع كنيم.
«وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»؛ براي خدا كار كنيد، حرف بزنيد براي خدا، درس بخوانيد براي خدا، خدمت به مردم ميكنيد براي خدا، منبر ميرويد براي خدا، همه چيز براي خدا. «وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ»؛ راست بگوئيد، چقدر در مسئله راستگويي در روايات ما تأكيد شده، چقدر در روايات از همين امام شريف (امام عسكري عليه السلام) وارد شده كه مفتاح تمام بدبختيها كذب و دروغ است. و خدايي نكرده اگر اين دروغ از يك كسي مثل منِ طلبه سر بزند چه خواهد شد؟! در درس گذشته گفتم انسان گاهي اوقات اينها را تكرار ميكند از يك جهت براي انسان سخت است، اگر آدم ببیند يك روحاني دروغ گفت، اين دين از چشم او ميافتد، دين از چشم مردم ميافتد.
«وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»؛ امانتداري كنيد. «وَ طُولِ السُّجُودِ»؛ تأكيد ميكنم طول سجود را، از برنامههاي روزانه خودمان قرار بدهيم، نميگويم نيم ساعت و يك ساعت، يكي از بزرگان اخلاقي نقل ميكرد از زهاد صدر اسلام و اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام كه گاهي اوقات يك شب تا صبح را سجده ميكرد، ما در احوالات ائمه(عليهم السلام) (امام سجاد عليه السلام و ائمه ديگر) داريم بعد از تعقيبات نماز صبح تا طلوع آفتاب سجده ميكردند، اين حالت براي اينها چطور بوده؟ آن زميني كه اين افتخار را داشته كه حضرت بر آن زمين سجده ميكرده، خيس بوده از اشك آن حضرت!
تأسّي به ائمه(عليهم السلام) همين است ما اين قدرت را نداريم بالأخره از زماني كه نماز تمام ميشود تا طلوع آفتاب، بيش از يك ساعت و ربع طول ميكشد و نميتوانيم اين مدت زمان سجده كنيم، يك مقداري را سر به سجده بگذاريم، مفتاح بسياري از بركات است، خيلي از بركات نصيب انسان ميشود و اين هم يكي از سفارشهاي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و همه ائمه(عليهم السلام) بوده است. «وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه وآله)»؛ پیامبر برای رعایت همين تقوا، ورع، صدق حديث، اداء امانت، طول سجده آمد.
«صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ»؛ اين ضمائر به اهل عامه برميگردد. ميفرمايد در قبائل اينها نماز بخوانيد، در تشييع جنازهشان شركت كنيد، از مريضهايشان را عيادت كنيد، حقوق اينها را ادا كنيد. «فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ»؛ اولين ملاك شيعه بودن ورع در دين است، هر شيعهاي بايد ورع در دين داشته باشد، بالاتر از تقوا.
ما بايد خیلی از خودمان مراقبت كنيم، از این لباس خيلي مراقبت كنيم، يك وقت ميبينيم يك روحاني عكسش را انسان ميبيند عمامه سفيد، عبا سفيد، قبا سفيد، پيراهن سفيد، جوراب سفيد، نعلين سفيد، براي چه؟ اسمش را ميگذارد نظم. آقايان! مردم اين را از ما نميخواهند، مردم يك لباس مناسب، نميگوئيم كه رنگهاي خيلي ناهمگون باشد، آن هم درست نيست و خودش به يك معنا از مصاديق لباس شهرت ميشود، ولي اينكه انسان اينطوري بگويد اين ملاك براي انسانيت و تديّن است، صحیح نیست.
ما وجودمان بايد به گونهای باشد مثل این روایت که وقتی مردم به عالمی نگاه میکنند، «يذكركم الله رؤیته»؛ شما را به ياد خدا و قيامت مياندازد، آيا اين گونه روش مردم را به ياد خدا مياندازد؟! ورع در دين اگر براي همه شيعه مطلوب است، براي من و شما واجب است، نميگويم وجوب فقهي دارد. گاهي اوقات دو تا طلبه از كنار هم رد ميشويم، نه من به او سلام ميكنم و نه او به من سلام ميكند، چه برسد به اين كه به مردم سلام کند! گاهي خودِ من به يك طلبهاي که واقعاً هم او را نميشناختم سلام ميكنم، خيلي خيلي عنايت بفرمايند آهسته جواب سلام ميدهند، چرا؟ بايد ما اينها را در خودمان حل كرده باشيم. ما هنوز در اين مسئله مانديم.
بعد از بحث اصول، امروز يكي از آقايان گفت ديروز يك جلسهاي بوديم راجع به يكي از آقايان، چقدر حرف زدند، چقدر نسبتها دادند و مطالب گفتند، من دفاع كردم و آن آقايي كه این نسبتها را ميداد، متأسفانه پيرمرد بود. گفتم بدبختي همين است آدم اگر در اين سنين 20 تا 40 سالگی خودش را از جهت معنوي نسازد، روز به روز بدبختتر ميشود، فرق نميكند، به سن پيري كه برسد، زبانش همان نیش عقربي است كه ميگزد.
مثلاً به يك آقايي گفتم من درس يك آقايي ميروم. گفت مگر او بلد است كه درس بگويد؟! اين چه حرفي است كه ميزني؟! آیا فقط تو بلدي درس بگويي و كس دیگری بلد نيست! ما مسائل را براي خودمان حل نكرديم و خودمان را نساختيم، خودمان خيلي گرفتاريم، هر روز هم در اين باتلاق منيّت و خوديّت فرو ميرويم، نميتوانيم اصلاً همديگر را تحمل كنيم، متأسفانه اين حوزه ما چقدر گرفتار اين مسائل است؟! اگر ميبينيد يك طلبه جواني رسائل ميگويد و درسش 200 نفر ميآيد خوشحال شو، خدا را شكر كن، وقتي ديديش دستش را ببوس و تشويقش كن.
من يادم ميآيد مرحوم والد ما رضوان الله عليه ميفرمودند يك عده از فضلا از من خواستند كه مكاسب را شروع كنم، همان زمان يك آقايي در حوزه بود که درس مكاسب را، تقريباً هفت هشت سال قبل از ما شروع كرده بود و كرسي تدريس مكاسب را داشت. من درس را كه شروع كردم يك روز طلبهاي بعد از درس آمد گفت: شما با فلان آقا مشكلي داري؟ اختلافي داري؟ چه مشكلي دارم، گفتم چطور شده؟ گفت امروز اين آقا در درسش گفت ببينيد حوزه به كجا رسيده، بچهها دارند مكاسب ميگويند! گفت همه فهميدند كه مقصودش شما هستيد.
پدرم ميفرمود گفتم برو به ايشان سلام برسان، بگو جواب شما دو ماه ديگر هست، فرمودند من هر روز درسم را قويتر القاء كردم، طبق برنامه خودم بود، هر روز جمعيت درسم بيشتر شد، جمعيت درس آن آقا با آن سابقهاش كم شد، تا جمعيت صد نفره آن زمان رسيد به چهار نفر! ما از اينها درس بگيريم، اگر ديديم كسي درس ميگويد سعي كن قويتر درس بگوئي، اين اتفاقاً خوب هست، تو براي اينكه حضور و وجود خودت را حفظ كني قويتر درس بگو، حالا نتوانستي اما چرا ديگري را خراب ميكني؟! بايد خيلي مراقبت كنيم، اخلاق كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) براي همين مكرمتهاي اخلاقي مبعوث شد و فرمود من براي اينكه اينها را پياده كنم مبعوث شدم، باز خودمان اينها را پياده كنيم.
حضرت فرمود اگر كسي ورع در دين و صدق در حديث داشته باشد، ما صدق در حديث كه نداريم هيچي، مفصّلاً غيبت ميكنيم، تهمت ميزنيم مفصلتر، نسبت ميدهيم زياد، اصلاً واقعاً حوزه خيلي حوزه عجيبي شده، گاهي اوقات بعضي از افراد مثلاً نسبت ميدهند به يك آقايي و ميگويند اين آقا از اول ضد انقلاب بوده، يعني چه؟ اصلاً خبر ندارد كه اين آقا در انقلاب كجا بوده؟ چه كرده؟ چه وظايفي را براي انقلاب انجام داده، آن موقعي كه اينها متولد نشده بودند، اينها جزء صف اول انقلابيها بودند و هستند، ولي به راحتي ميگويند اينها ضد انقلاب و امام و رهبري هستند، ضد ولايت فقيهاند، به راحتي الفاظ را قطار ميكنند، اما هيچ فكر نميكنند كه چه زماني بايد جواب اينها را بدهند؟ در حوزه متأسفانه اين بليهها وجود دارد. ورع در دين داشته باشيم، صدق حديث داشته باشد.
«وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ»؛ اين مربوط به زمان حيات ائمه(عليهم السلام) نيست، الآن كه مسلم امام زمان (عج) حضور دارد و ما خيلي از آن حضرت غافليم، ميگوئيم ما سرباز امام زمان(عليه السلام) هستيم، آيا ميخواهيم يك حرفي بزنيم؟ لااقل اين فكر را بكنيم كه امام زمان(عليه السلام) از اين حرف راضي است يا نه؟ چند درصد از ما حرفهايمان را قبل از اينكه بزنيم، فكر كرديم امام زمان(عليه السلام) راضي است يا خير؟ یا این که ميخواهم يك كاري انجام بدهم، آيا امام زمان از اين خوشحال ميشود يا ناراحت ميشود؟ يا اين كه دنبال نفسانيت خودم هستم و ميخواهم بالأخره نفسانيّاتم و بدبختيهاي خودم را به كرسي بنشانم.
اين معيار را داشته باشيم، ميخواهم اين درس را بخوانم، اين درس آيا مرضیّ رضايت امام زمان(عليه السلام) است يا نه، ميخواهم اين انتقاد را به دروس حوزه كنم. با تمام فكرهايي كه داريد كنار تمام پازلهايي كه براي فكرمان تنظيم ميكنيم، يك قسمت عمدهاش اين باشد كه خدا و پيامبر(صلي الله عليه وآله) راضي هستند يا نه؟ يك زحمت مفصلي را شيخ انصاري(قدس سره)، اساتيد شيخ، شاگردان شيخ، اين همه كشيدند منِ طلبهي كم سواد ميگويم همه اينها بيخود است، همه اينها زائد است، درس بخوان، تو درس نخواندي! مباحثي را ادعا ميكني زائد است كه ثمرات فراواني در علم اصول دارد، من نميدانم چطور جرأت ميكند ميگويد اصلاً ثمره ندارد. تو نفهميدي، من كار به اين بحث علمياش ندارم، مقداري اين جهات را رعايت كند.
من يك حرفي بزنم كه اكثر طلبهها خوششان بيايد، من امروز بگويم حوزه را تعطيل كنيم، همه خوشحال ميشوند، چه كسي هست كه خوشحال نشود! يك فاميلي داشتيم كه خيلي آدم شيريني بود، خدا رحمتش كند امام رضوان اله تعالي عليه خيلي به ايشان علاقه داشت و معروف بود به آقاي حاج داداش، دائي پدر ما بود. اولاً آدم خيلي ملايي بود كه پيش مرحوم امام فلسفه خوانده بود و امام ميفرمود من برايش خصوصي فلسفه گفتم؛ براي اينكه خيلي خوب ميفهميد و با استعداد بود، داستانهايي دارد. او ميگفت يك هفته ده روز حوزه تعطيل است، آدم تعطيلي را درك نميكند، ميگفتيم پس چطوري بايد درك بشود؟ گفت مثلاً بگويند سي سال حوزه تعطيل است!
ما نبايد يك حرفي بزنيم كه اينطوري باشد، امروز بيائيم همه اين كتابها جمعآوري شود، بعد چي؟ اينكه خدمت به حوزه و دين نيست، اينكه خدمت به فقه نيست، حالا اگر انسان واقعاً خودش را متكي به خدا كند، اينطور افسار گسيخته حرف نميزند، من اگر امروز گفتم نائيني(قدس سره) هيچي نميفهمد! پيداست كه اين نفهمي خودم هست. فلاني در فلسفه كمتر از اين است كه چيزي بفهمد! بايد حرفها را نشست يكي يكي بررسي كند و حرفهای حسابي را جدا كند، اشكال دارد جدا كند. خلاصه اين كه اگر واقعاً خودمان را به خدا بسپاريم، خدا دستمان را در همه مراحل ميگيرد، اما اگر دنبال اين هستيم كه خودمان باشيم مشكل پيدا ميكنيم.
حضرت در ادامه دوباره ميفرمايد: « اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً جُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ فَإِنَّهُ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ»؛ محبتهاي مؤمنين را به سمت ما جلب كني، هر چه كه خوبي براي ما گفته ميشود، ما اهلش هستيم و هر چيزي كه مصداق قبيح است، از شيعه و اهلبيت دور است و هر چيزي كه مصداق حسن و حسن است، مربوط به اهلبيت است.
«لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللهِ لَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا كَذَّابٌ»؛ ائمه ما سه خصوصيت دارند كه امام عسكري(عليه السلام) در اينجا ميفرمايد: قرآن بدون اهلبيت، هيچي براي ما معنا ندارد، «قرابةٌ من رسول الله، و تطهيرٌ من الله»، عصمتي كه خدا به ما داده، فقط كذّاب است كه ميتواند اينها را ادعا كند.
حضرت در آخر فرمود چند چيز در زندگيتان زياد باشد: «أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله) فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ»؛ تلاوت قرآن را زياد كنيد و صلوات بر پیامبر(صلي الله عليه وآله) زیاد بفرستید که ده حسنه دارد. اگر ذكر خدا، ذكر موت، واقعاً در زندگي ما زیاد باشد، لغزش و بدبختي و سوء العاقبه و گناه اصلاً تصور نميشود، ما از اينها غافليم، ذكر خدا زياد كنيد، كسي كه ذكر خدا را ميگويد، شيطان از او دائماً دور ميشود؛ يعني اذكار هر چند اذكار لسانياش، موجب دور كردن شيطان از حريم قلب انسان است، ياد مرگ موجب دور شدن انسان از دنياست، انسان زياد ياد موت ميافتد كه نوبت من هم ميرسد، بايد پاسخ بگويم آيا آماده هستم يا نيستم، و تلاوت قرآن و درود بر پيامبر(صلي الله عليه وآله).
اميدواريم ان شاء الله آنچه امام عسكري(عليه السلام) فرمودند، همه موفق به عمل به آن شويم و ان شاء الله شيعه واقعي و سرباز واقعي براي امام زمان(عليه السلام) باشيد.
[1] ـ «وَ قَالَ(عليه السلام) لِشِيعَتِهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللهِ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ(صلي الله عليه وآله) صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ اتَّقُوا اللهَ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً جُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ فَإِنَّهُ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللهِ لَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا كَذَّابٌ أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ وَ الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ ص فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ احْفَظُوا مَا وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمُ السَّلَامَ.» تحف العقول، النص، ص: 488- 487 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج75، ص: 372.
نظری ثبت نشده است .