درس بعد

کتاب الحج

درس قبل

کتاب الحج

درس بعد

درس قبل

موضوع: كتاب الحج - (شرايط وجوب حجة الاسلام)


تاریخ جلسه : ۱۳۹۶/۹/۲۰


شماره جلسه : ۳۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • خلاصه بحث گذشته

  • بررسی دلالت روایت محمد بن مروان

  • جمع بندی و بیان دیدگاه برگزیده

  • روایت امام باقر(عليه السلام) درباره برّ به والدین

  • بررسی معنای احسان در لغت

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته
بحث رسید به روایت محمد بن مروان، بیان شد یکی از روایاتی که ظهور روشنی در وجوب اطاعت والدین دارد، روایت محمد بن مروان[1] است، که هم بحث سندی دارد و هم بحث دلالی و ابتدا بحث دلالی‌اش را تمام می‌کنیم.

بررسی دلالت روایت محمد بن مروان
در روایت آمده: «وَ وَالِدَيْكَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَيَّيْنِ كَانَا أَوْ مَيِّتَيْنِ». ظاهر روایت این است که اطاعت و نیکی به والدین واجب است و عبارت: «حیّین کانا او میّتین» مربوط به همین نیکی است؛ چون در بعد از مرگ، اطاعت معنا ندارد. ظاهر روایت آن است که دو عنوان داریم؛ یکی وجوب الاطاعه و یکی برّ به والدین.

بعد می‌فرماید: «وَ إِنْ أَمَرَاكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِكَ وَ مَالِكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الْإِيمَانِ»؛ اگر والدین امر کردند که زنت را طلاق بده یا مالت را از دست بده و رها کن، انجام بده که این از ایمان است. جلسه گذشته بیان شد که هیچ کدام از فقها، به این ذیل روایت فتوا نداده؛ یعنی هیچ فقیهی نمی‌گوید اگر یک پدر امر کرد به طلاق همسر فرزندش، بر فرزند واجب است که طلاق بدهد! بعد این بحث را مطرح کردیم که بر این ذیل عمل نشده، آیا می‌توانیم از باب تفکیک در حجّیت بگوئیم بقیه‌ روایت حجّت است؟

نکته: در اینجا یک نکته اجتهادی است و آن این که، اگر یک روایتی داشته باشیم که چند حکم جدای از یکدیگر در آن باشد و فقها طبق بعضی از قسمت‌های آن، عمل نکردند، می‌شود بگوئیم بقیه حجیّت باقی می‌ماند، اما در اینجا این «و إن أمراک»، یکی از فروع «و والدیک فأطعهما» است و نمی‌شود از نظر اجتهادی بگوئیم این «ان امراک» بر طبقش عمل نشده و از این «و إن أمراک» تا آخر روایت، خط بطلان بکشیم، اما قبلش دارد: «و والدیک فأطعهما و برّهما» که این به قوت خودش در حجیت باقی بماند.

در اینجا نمی‌شود این کار را کرد؛ چون اینها مستقل از هم نیستند و اگر ذیل این مورد خدشه واقع شد، چون ذیل فرع برای «فأعطهما» است، آن صدر هم مخدوش می‌شود. در نتیجه یک بیان این است که بگوئیم طبق این روایت فتوا داده نشده و در نتیجه از این روایت إعراض شده است.
دیدگاه صاحب فقه الصادق(عليه السلام) و ارزیابی آن یک بیان دیگر این است که صاحب کتاب فقه الصادق(عليه السلام) می‌گوید چون در مورد خبر (یعنی طلاق دادن زوجه به امر ابوین) اطاعت یقیناً واجب نیست، لذا باید این خبر را حمل بر استحباب کنیم؛ یعنی «فأطعهما» را حمل بر استحباب کنیم و بعد می‌گویند: «فإن ذلک من الایمان» شاهد این مطلب است.[2]

به نظر ما، این که «فإن ذلک من الایمان» را شاهد قرار بدهیم برای این که مراد از «اطعهما»، اطاعت استحبابی است این حرف درستی نیست، بلکه «فإن ذلک من الایمان» (از شرایط ایمان است و این اگر نباشد ایمان انسان ناقص است)، ظهور در این دارد که حتی ظهورش در وجوب (یعنی این تعلیل تناسبش با وجوب) بیش از تناسبش با استحباب است. لذا باید گفت که از روایت إعراض شده؛ چون نمی‌شود اینجا تفکیک کرد بین «إن أمراک» با «فأطعهما»، پس آنجا آن هم برای ما قابلیت استدلال ندارد.

جمع بندی و بیان دیدگاه برگزیده
بنابراین، بحث ما در این است که آیا اطاعت والدین به نحو کلی (یعنی در جمیع موارد هر جا امر کرد) واجب است یا خیر؟ اگر از مراجع می‌پرسند اگر پدر به فرزند گفت باید این شغل را انجام کنی، آیا واجب است یا نه؟ اگر پدر به فرزند گفت باید این همسر را اختیار کنی، واجب است یا نه؟ اگر پدر به فرزند گفت این سفر را برو، واجب است یا خیر؟

ما می‌گوئیم چیزی به نام قاعده‌ کلی وجوب اطاعة الوالدین نداریم، حال ممکن است یک مواردی اطاعت آنها واجب باشد. در آیه: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاَةِ»[3] از این باب نیست که امر خود این آمر وجوب اطاعت دارد، بلکه از این باب است که امر به امر به شیء، امرٌ بذلک الشیء است؛ یعنی اگر خدا به پدر و مادر امر کرده که فرزند را امر به نماز کنیم و فرزند آن عمل را انجام داد، در حقیقت آن آمر اول را اطاعت می‌کنید، آن امر اول را امتثال می‌کنید نه امر دوم را.

از این رو، فرض کنید در باب نماز اگر دلیل خاصی پیدا کردیم که امر پدر واجب الاطاعه است، می‌گوئیم در باب نماز این چنین است، اما الآن به صورت قاعده بحث می‌کنیم که آیا یک قاعده‌ کلی داریم به نام این که اطاعة الوالدین واجب است یا چنین قاعده‌ی کلی نداریم؟

اگر گفتید یک قاعده‌ی کلی داریم به نام وجوب اطاعة الوالدین، بعد از شما سؤال می‌شود که اگر والد امر کرد یک شغلی باید داشته باشید، چه دلیل خاصی بر تخصیص دارید؟‌ برای تخصیص این قاعده دلیل نداریم. سیره متشرعه بر این نیست که پدر هر امری را کرد این لزوم اطاعت دارد؛ یعنی ما می‌توانیم این را تأیید بیاوریم که بگوئیم این تأیید می‌شود به اینکه سیره‌ متشرعه هم بر این است که اطاعت والدین لازم نیست.

نکته دیگر آن که، اگر از آیات قرآن استفاده کردید اطاعة الوالدین واجب است؛ یعنی اگر کسی گفت از «و بالوالدین احسانا»، استفاده می‌شود که اطاعة الوالدین واجب است، یکی از محذورهای این سخن، آن است که سؤال می‌کنیم آیا بین کافرین و غیر کافرین، مسلمین و غیر مسلمین فرق است؟ فرق نیست. حال اگر پدر و مادری کافر هستند، اما فرزندش مسلمان است، باید بگوئید در اینجا اطاعت والدین بر او واجب است!

روایت امام باقر(عليه السلام) درباره برّ به والدین
از امام باقر(عليه السلام) وارد شده که حضرت فرمود: «ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ ‌اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً»[4]؛ سه چیز است که خدا برای احدی در آن رخصت قرار نداده؛ یعنی هیچ ترخیص و هیچ تبصره‌ و استثنایی ندارد؛

1) «أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»؛ چه عادل و چه فاسق اگر پیش شما امانت گذاشت این امانت را به او برگردانید، نگوئید حال این آدم فاسقی است من به او برگردانم صرف حرام می‌کند، پس بر من لازم است جلویش را بگیرم و پولش را به او ندهم، امانت را باید رد کنید.

2) «وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»؛ وفاء به عهد، اگر عهدی بستید چه با آدم نیک و چه فاجر، به آن عهد وفادار باشید.

3) «وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ»؛ برّ به والدین، والدین خواه بَرّ باشند و یا فاجر باشند.

تعبیر به «فجور» در اینجا اینطور نیست که بگوئیم مقسم آن، مسلمان است، وقتی می‌گوید: «اداء الامانه إلی البر و الفاجر»؛ یعنی حتی «الی الکافر». بنابراین، فجور در اینجا معنای مطلق است اعم از این مسلمانی است که یک فسقی را انجام می‌دهد یا کسی اصلاً منکر خداست که بالاترین فجور است، شامل کافر می‌شود. اگر والدین کافرین هم شدند یا بودند و بچه مسلمان است، باز برایش احسان به والدین واجب است، اما نمی‌شود ملتزم شد که اگر کسی مسلمان است و والدین کافر دارد، بگوئیم اطاعت اینها بر این واجب است.

بنابراین، نمی‌توان گفت که قاعده نفی سبیل («وَ لَنْ يَجْعَلَ ‌اللهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»[5]) بر روایات نیکی به والدین حکومت پیدا می‌کند و بعد که حکومت پیدا کرد، بگوئیم دیگر اطاعت آنها واجب نیست، این یک مقدار مشکل است، چرا از اول بگوئیم اطاعت والدین مطلقا واجب است و بعد در برخی موارد، دچار مشکل شویم!

تمام روایات طبق تعابیر وارده‌ در آیات قرآن است، در این روایت محمد بن مروان بسیار بعید است که بگوئیم امام صادق(عليه السلام) دو چیز را می‌خواهد بگوید! «اطعهما و برهما»، در اینجا یک چیز است و آن یک چیز، برّ به والدین است، و روایات ائمه(عليهم السلام) نیز عمدتاً حول همین است.

به عنوان نمونه، این روایتی که جابر از امام باقر(عليه السلام) نقل می‌کند: «فَوَ ‌اللهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى ‌اللهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ ‌اللهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ»[6]؛ شیعیان ما کسانی هستند که تقوای خدا را دارند و اطاعت می‌کنند، بعد علائم شیعه را بیان می‌کنند. در این روایت نیز، برّ الوالدین است و حضرت نمی‌فرماید: «اطاعة الوالدین». یک وقتی هست که ما حرف می‌زنیم، آدم‌های معمولی توجهی به این دقایق در صحبتهای خود ندارند، اما وقتی امام معصوم(عليه السلام) حرف می‌زند و می‌داند این حرف او، پایه‌ای برای استنباط تا قیامت می‌خواهد قرار بگیرد ،خیلی با دقت، تعبیر به برّ والدین می‌کند.

بررسی معنای احسان در لغت
وقتی لسان العرب احسان را معنا می‌کند، می‌گوید اطاعتشان هم بکنید. اینها برای ما معتبر نیست و ما باید ظهور عرفی این لفظ را ببینیم چی هست؟ و همیشه در تعارض بین قول لغوی و ظهور عرفی، ظهور عرفی مقدم است نه قول لغوی. ما وقتی به ظهور عرفی نگاه می‌کنیم، ظهور عرفی همین است، در ظهور عرفی اطاعت نیست، بلکه نیکی کردن است. مرحوم طبرسی در مجمع البیان (که همه جا از تبیان اتخاذ می‌کند) می‌گوید: «و الاحسان الذی اخذ علیهم المیثاق بأن یفعلوه إلی الوالدین هو ما فرض علی امّتنا ایضاً من فعل المعروف بهما، و القول الجمیل و خفض جناح الظلّ لهما و التحنن علیهما و الرأفة بهما و الدعاء بالخیر لهما» و هیچ بحث اطاعت را مطرح نمی‌کند.

از صاحب مواهب الرحمن مرحوم سبزواری نقل کردیم که ایشان هم مسئله‌ اطاعت را مطرح کرده، شاید ایشان نیز تبیان شیخ طوسی(قدس سره) را دیده، ولی ما باشیم و خودمان را زمان نزول آیه شریفه «و بالوالدین احسانا» بگذاریم، از آن وجوب اطاعت نمی‌فهمیم، بلکه می‌فهمیم که به والدین نیکی کنید، نگاه مهربانی کنید، کار خوب انجام بدهید، اما اینکه از آن استفاده کنیم هر امری کردند، لازم الاطاعة هست استفاده نمی‌کنیم. البته این را می‌توانیم بگوئیم استحباب اطاعت اینها استفاده می‌شود، ولی اینکه بگوئیم هر امری اینها کردند بر ما واجب است نمی‌شود از آن استفاده شود.

برخی به این آیه سوره مریم تمسّک کرده‌اند: «وَ بَرّاً بِوَالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيّاً»[7]  و از این قرینه مقابله استفاده کردند که حتی مقصود از بر به والدین، این است که در مقابل آنها شقی نباشید؛ یعنی رفتارت، عملت، نسبت به آنها عمل سیئه نباشد. خود این هم یک سؤالی است اگر کسی با پدر و مادرش بدی نمی‌کند؛ نه اهانت می‌کند نه با اینها بلند حرف می‌زند (و لذا در بعضی از روایات هم این بود که «لا ترفع صوتک فوق صوتهما»، جلوتر از آنها حرکت نکن)؛ یعنی این امور سلبیه خودش برّ به والدین است، به والدین بدی نکنی، شقی نباشی، «عصیّ» در اینجا به این معنا نیست که در مقابل امر آنها عصیان نکن، بلکه به معنای اینکه گناه کنی، طغیانی درباره آنها انجام بدهی، نه اینکه نافرمانی امر آنها را کنی.

آنچه هست این است که انسان بر پدر و مادر طغیان کند، زدن آنها طغیان است شقاوت است، داد زدن سرشان طغیان و شقاوت است، بی‌اعتنایی و بی‌احترامی کردن به آنها طغیان و شقاوت است، اما بگوئیم امر کرد و من امر را انجام ندادم این طغیان نمی‌شود. بنابراین، اگر برّ به والدین خودش موضوعیت ندارد، آنچه موضوعیت دارد این است که نسبت به والدین جبار، شقیّ و عصی نباشیم؛ یعنی در مقابل پدر و مادر طغیان نکنید.


و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] ـ «ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ نَافِعٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ ‌اللهِ(عليه السلام) يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ(صلي الله عليه وآله) فَقَالَ يَا رَسُولَ ‌اللهِ أَوْصِنِي فَقَالَ لا تُشْرِكْ بِ‌اللهِ شَيْئاً وَ إِنْ حُرِّقْتَ بِالنَّارِ وَ عُذِّبْتَ إِلَّا وَ قَلْبُكَ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَ وَالِدَيْكَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَيَّيْنِ كَانَا أَوْ مَيِّتَيْنِ وَ إِنْ أَمَرَاكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِكَ وَ مَالِكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الْإِيمَانِ.» الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‌2، ص158، ح2.
[2] ـ «انّ الاستدلال له بخبر محمد بن مروان عن الامام الصادق(عليه السلام) في الوالدين: و إن أمراك أن تخرج من أهلك و مالك فافعل فانّ ذلك من الايمان في غير محله؛ إذ لا يجب الاطاعة في مورد الخبر يقيناً، فلا بد من حمله على الاستحباب، و يؤيده بل يشهد له التعليل المذكور فيه، و قد استدلّ له بوجوه اخر ضعيفة جدّاً، فالأظهر عدم وجوبها في غير ذينك الموردين.» فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)؛ ج‌6، ص: 111.
[3] ـ سوره طه: آیه132.
[4] ـ «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام) قَالَ: ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ ‌اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ.» الكافي (ط - الإسلامية)؛ ج‌2، ص: 162، ح15.
[5] ـ سوره نساء: آیه 141.
[6] ـ «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ ‌اللهِ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(عليه السلام)  قَالَ قَالَ لِي يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ ‌اللهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى ‌اللهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ ‌اللهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ ‌اللهِ مَا نَعْرِفُ الْيَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِكَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا يَكُونَ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ ‌اللهِ- فَرَسُولُ ‌اللهِ ص خَيْرٌ مِنْ عَلِيٍّ ع ثُمَّ لَا يَتَّبِعُ سِيرَتَهُ وَ لَا يَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئاً فَاتَّقُوا ‌اللهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ ‌اللهِ لَيْسَ بَيْنَ ‌اللهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى ‌اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ يَا جَابِرُ وَ ‌اللهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى ‌اللهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى ‌اللهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ.» الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌2، ص: 75‌-74، ح3.
[7] ـ سوره مریم: آیه14.

برچسب ها :


جلسه 32 : کتاب الحج

۰۷ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۰۶:۲۷

بسیار ارزشمند است این بحثهای ایت الله فاضل